“راه توده” و ٣٠ خرداد

“راه توده”(۱) و ۳۰ خرداد

 یکی از انشعابات متعدد حزب خائن توده  به نام “راه توده” به بهانه سالگرد رویداد ۳۰ خرداد مقاله ای نوشته است با عنوان “مجاهدین خلق، بیش از سه دهه ابزار دست بازیگران اصلی صحنه سیاسی ایران شدند” . در آن مقاله راه توده ضمن به اصطلاح بررسی ــ طبق گفته شان ــ “حادثه” سی خرداد در رابطه با سازمان چریکهای فدائی خلق ایران نیز گفته است که : با پیروزی انقلاب ایران دو نیروی عمده که پیشینه آنان به جوانان و دانشجویان عصیانگر باز میگشت، یعنی مجاهدین و فدائیان خلق وارد صحنه فعالیت سیاسی علنی و مسالمت آمیز شدند، صحنه ای که در آن تجربه ای نداشتند”.(تاکید از من است) نویسنده راه توده سپس با فراموش کردن تاریخ واقعی حزب توده که در تمام حیات سیاسی خود “ابزار دست” بخشی از بازیگران “صحنه سیاسی ایران” بوده است مدعی می شود که: “حزب توده ایران…..با آماج برقراری یک گفتگوی انتقادی با چریکها وارد فضای سیاسی بعد از انقلاب شد. نشستهای “پرسش و پاسخ” …..با همین هدف شکل گرفت. نتیجه این گفتگوی انتقادی در شرایط تحولات مساعد انقلاب به جدا شدن تدریجی و قاطع فدائیان خلق از مسیر نادرست اولیه انجامید…”

به این ترتیب روشن می شود که به ادعای “راه توده “سازمانهائی که در خود ایران و در زیر سلطه دیکتاتوری شاه سالها درگیر مبارزه ای خونین بودند “تجربه” نداشتند اما حزب توده که به دنبال خیانت هایش در مقابله با کودتای امپریالستی ۲۸ مرداد سال ۳۲ اساسا صحنه مبارزه را ترک و به خارج از ایران رفته بود و برای سالها هیچ حضورتشکیلاتی در جامعه نداشت آنچنان با تجربه بود که توانست نه تنها ”  وارد صحنه فعالیت سیاسی علنی و مسالمت آمیز” شود بلکه مهم تر از آن  فدائی ها را هم از “مسیر نادرست اولیه” به راه “راست” هدایت کند!

با توجه به نتایج آشکار فعالیت های”  سیاسی علنی و مسالمت آمیز”  حزب توده و حمایت آشکار اش از جمهوری دار و شکنجه جمهوری اسلامی فکر نمی کنم ضرورتی به بررسی بیشتر این اراجیف وجود داشته باشد.

اما چون” راه توده” در این تاریخ نگاری توده ای وار تحریفاتی تاریخی کرده لازم است تاکید شود که چرا “راه توده” توضیح نمیدهد که منظور آنها از “پیروزی انقلاب ایران” چیست؟ به واقع در سال ۵۷  چه کسانی و به نمایندگی از کدامین طبقه انقلاب را به “پیروزی” کشاندند؟ در حالیکه می دانیم که نیروهای انقلابی از همان فردای “پیروزی” انقلاب با بررسی سیر رویداد ها اعلان کردند که  قیام بهمن شکست خورده است و  سردمداران جمهوری اسلامی فریبکارانی هستند که  فقط حکومت را از دست رژیم شاه مخفیانه تحویل گرفته اند وخصلت سیاسی این حکومت کماکان دیکتاتوری بورژوازی وابسته و بیانگر سلطه ارتجاع محض می باشد. قدرتی است که مستقیماً بر فریب و سرکوب توده ها متکی می باشد. همین نیرو ها اعلام کردند که حکومت تازه به قدرت رسیده، بدلیل خصلت ارتجاعی اش، قادر به تامین آزادی و حقوق دموکراتیک توده ها نبوده ولی برای آنکه سرنگون نشود احتیاج به حمایت و همکاری سازشکاران دارد.  وظیفه ای که حزب توده بخوبی برای جمهوری اسلامی  انجام داد و به وحشتناکترین شکلی  هم انجام داد. یعنی در همکاری با ماشین سرکوب دیکتاتوری حاکم و در خیانت در حق توده ها. سردمداران بقدرت رسیده نیز با عناصر خیانتکار حزب توده که خود بارها از خیانت آنها سخن گفته بودند، برای پشتیبانی از حکومت جدید رابطه برقرار کردند (البته تا حدی که مورد نیازشان بود ) به این ترتیب جمهوری اسلامی به اعتبار مماشات های سازشکاران توانست خود را از سرنگونی برهاند. و در فردای آن بهاری که توده ای ها آنرا “پیروزی” انقلاب جا می زنند  آنچنان قتل عامی  براه انداختند که کمتر در تاریخ ایران سابقه داشته است .

حال باید پرسید منظور “راه توده” از “گفتگوی انتقادی” با “فدائیان خلق”  پس از “پیروزی انقلاب” چیست؟

در اینجا خواننده نمیداند که آیا با پیروزی انقلاب …. فدائیان خلق وارد صحنه فعالیت سیاسی علنی و مسالمت آمیز شدند و یا گفتگوی انتقادی(!) حزب توده با چریکهای فدائی باعث شد که فدائیان از مسیر نادرست جدا شوند؟

بگذریم که در اینجا راه توده، چریکهای فدائی و فدائیان خلق را یکی جلوه می دهد، در صورتی که همه نیروهای انقلابی و هر کسی که با کمترین مسائل سیاسی آشنا باشد میداند که آن بخش از فدائیان خلق که به رهبری منفوری بنام فرخ نگهدار راه حمایت از جمهوری اسلامی را در پیش گرفتند  زیاد هم احتیاجی به “گفتگوی انتقادی” با حزب توده نداشته و اصلاً سالها بود که به علت ضربه خوردن سازمان چریکهای فدائی خلق ایران و فقدان انقلابیون آگاه در سطح رهبری سازمان، افکار توده ای در سازمان نفوذ کرده بود و اگر بعد از انقلاب دارو دسته فرخ نگهدار قادر شدند یک سازمان پیشرو را به تباهی بکشاند و آنرا به مسیر خیانت بکشانند این نه به مفهوم نادرستی” مسیر اولیه” بلکه دقیقا به معنای عدول از اصول و ارزشهای انقلابی” اولیه” بود. امری که باعث شد بخش بزرگی از سازمانی که درست به دلیل پیمودن همان “مسیر” در دل توده ها جا باز کرده بود و به امید مردم تبدیل گشته بود مسیر خیانت و سرسپردگی  یعنی مسیر حزب توده را در پیش گیرد.

  در زمانی که مبارزه با حکومت جدید بحکم شرایط عینی در درجه اول اهمیت قرار داشت، حکومتی که جنگ امپریالیستی (ایران ـ عراق) را به توده ها و جنگ در کردستان را به خلق کرد تحمیل کرد، و هزاران سیاسی و آزادیخواه را بزندان و انقلابیون بسیاری را اعدام کرده و تمام اهداف خود را در این خلاصه کرده بود که با تمام قوا و با تمام وسائل در همه جا مقاومت توده ها را سرکوب کرده و قدرت یکتایی از دیکتاتوری بوجود آورد، حزب توده و اکثریتی ها همچون چاکرپیشگان بی مایه  به مارکسیسم و توده ها خیانت کرده و تاریخی بجا گذاشتند که تنها با نفرت و انزجار یادآوری میشود.

بیچاره کسانی که برای پیدا کردن مسیر درست به “گفتگوی انتقادی” با حزب توده دلخوش کرده بودند   و زمانی به خود آمدند که دستانشان همچون توده ای ها به خون انقلابیون آغشته شده بود.

 

عبداله باوی

۲۲ جولای ۲۰۱۱

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ـ از آنجا که سازمان راه توده در سال ۱۳۶۹ از حزب توده جدا شده است تا قبل از آن در تمام خیانتهای این حزب دخیل بوده و هر جا که از حزب توده نام برده ایم منظور ما ” راه توده” نیز هست.