در باره سه کتاب آخرم: « شبیخون تاتارها » ، « اصول مقدماتی فلسفه »‏ی ژرژپلیتسر و « ناخدائی از آهنگی دیگر»

دوستان و رفقای گرامی
در باره سه کتاب آخرم: « شبیخون تاتارها » ، « اصول مقدماتی فلسفه »‏ی ژرژپلیتسر و « ناخدائی از آهنگی دیگر»

با درودهای بسیار و ابراز خرسندی بسیارتر از این که بازهم – و هنوز هم- ، می توانم در صف شما آزادیخواهان و همراه رفقائی که برسر پیمان خویش مانده اند، سهمی؛ اگر چه اندک، در این پیکار داشته باشم.
در پی این یادداشت؛ که می توانید آن را عمومی تلقی کنید، یا خصوصی ( که من البته اهل خصوصی سازی مسائل مربوط به مردم نیستم )، یاران من سه کتاب مرا که همزمان و تقریبا پنج ماه پس از رها شدن ظاهری من از بیماری سرطان معده منتشر شده اند، برای سردبیران گرامی سایت های پیشرو و عزیزانی که در این سال ها شعرها و مطالب مرا دریافت کرده اند، به صورت PDF ارسال می کنند.
تکلیف دفتر شعر که روشن است. سایت های پیشرو اغلب آن ها را هرازگاهی درج کرده اند و به هر صورت، به دست اهل شعر رسیده است. آن شعرهای نیمه دوم ۲۰۰۹ تا حالای ۲۰۱۱، دفتری شده است به نام « ناخدائی از آهنگی دیگر » که هجدمین مجموعه شعر من در تبعید است.
مورد این یادداشت، دو کتاب « شبیخون تاتارها » و « اصول مقدماتی فلسفه » ی ژرژپلیتسر است که بخصوص در مورد اولی ، ادای توضیحی را ضروری می بینم :
« شبیخون تاتارها» ، با عنوان فرعی « سفری به شرق دوزخ » ، به همین نام ؛ منتها با جلدی دیگر، برای نخستین بار در سال ۱۹۹۰، یعنی تقریبا ده سال پس از واقعه ی ۲۹ فروردین ماه ۱۳۵۹، منتشر شد. در چاپ دوم، ویراستاری و اصلاحات اندکی در متن صورت گرفته که لاجرم مربوط به لحظه ها، حادثه ها و نقطه‏ی عطف های اساسی و اصلی کتاب نمی شود.
شبیخون تاتارها، بیست سال پیش از امکانی به نام اینترنت محروم بود، اما چون به قول ویراستار چاپ اول ، بخشی از تاریخ مملکت ماست که این گونه به تاراج حرامیان اسلامی و اربابان شان رفته است، امیدوارم حالا که اینترنت و سایت هست و من هم طبق معمول کیسه ای برای فروش کتاب‏هایم ندوخته ام، از این امکان محروم نشود .
شاید بسیاری از مبارزان جوان ، و اساسا جوانان ما به طور اعم ، با توجه به جزئیات لحظه‏ها و وقایعی که پیش در آمد هولناک وقایع خونین سه دهه‏ی بعد بوده اند، به دقت ندانند که در سال های ۵۸ و ۵۹ و۶۰ بر ما چه رفته است، و جنبشی که حالیا می کوشند با هر ترفند و غمزه ای به آن برچسب اصلاح طلبی و رنگ سبز و از این یاوه ها بزنند، از کجا پوسته ترکانده بوده و چگونه « دشمن مردم » رسیده و نرسیده براندام شریفش تیغ کشیده است. حالا شکل مدرن جنبش های اجتماعی ما از ۱۹۰۴ بماند که اهل ثروت و ارتجاع، در هر دوره ای خواسته اند منحرفش کنند تا نانش را بخورند؛ که خورده‏اند.
دوستان و رفقای بسیاری توانسته اند از زندان های حکومت اسلامی عمودی بیرون بیایند و خاطرات تکان دهنده شان را بنویسند، اما گویا در رابطه با وقایع صبح جمعه ۲۹ فروردین تا سپیده دم سه شنبه دوم اردیبهشت ماه ۱۳۵۹، تنها نویسنده ای که در آن لحظه های گزنده همراه یاران بوده و قضا را زنده مانده تا لحظه ها را ثبت کند، صاحب این قلم بوده است.
در شبیخون تاتارها، ثبت وقایع، نه به سبک وقایع نگاری و گزارش نویسی و داستان نویسی ، بلکه با تلفیقی از هر آن چه در توان ذهن و چشم من بوده، فقط محدود به آن چه در آن پنج روز گذشته است، نمی شود.
از شکستن سنگ  قبر جزنی و چوپانزاده و هفت قربانی دیگر حاکمیت پهلوی در سال ۱۳۵۴ که صبح جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۵۹در قطعه ۳۳ بهشت زهرا شاهد آثارش بودم، بگیرید تا هجوم گرک آسای پاره‏ی فاسد جامعه به دانشگاه های ایران و جنایات آدم کشان نورسیده در گنبد و کردستان و انزلی و … و پرداختن نویسنده به ریشه های فکری و آثار اجتماعی تفکری که از همه جایش خون می چکد، ترکیبی در آمده که من آن را به عنوان آینه ی مکدر مردمی گرگ زده دیده‏ام و نامش را شبیخون تاتارها گذاشته ام.
در حالی که مساله ی چاپ و توزیع کتاب و اساسا عادت به کتاب خریدن و امور مربوط به آن مشکل اهل قلم است، برای نویسندگانی که از هر گونه امکان تبلیغاتی هم محرومند، همین می ماند که چنین کاری به یاری سایت های پیشرو و روابط انسان های آگاه از طریق ایمیل ، به دست مردم برسد.
« اصول مقدماتی فلسله » ی ژرژ پلیتسر را پیش از بیمارستانی شدن ترجمه کرده بودم و تایپ هم شده بود که وضعم خراب شد . من این متن را بدون کم و کاست از زبان انگلیسی ترجمه کرده ام و حتی دانشنامه ی آخر کتاب را هم از قلم نینداخته ام. هر کاری که پیشتر با اصول مقدماتی فلسفه کرده اند، خود دانند و نسل هائی که آن را خوانده اند، اما از آن جا که کمال چنین کارهائی از اهمیت حساسی برخوردار است، از همه عزیزانی که فلسفه خوانده اند و بخصوص بر دو نگرش ایده‏آلیسم و ماتریالیسم دیالکتیک به عنوان فلسفه‏ی مارکسیسم تسلط دارند، تقاضا می کنم اگر این کار به اصلاحاتی نیاز دارد و اصطلاحی بهتر است به جای اصطلاحی دیگر بیاید، در خبر کردنم دریغ نورزند که کتاب را می شود هر زمانی، با ویراستاری جدید، تجدید چاپ کرد. این ، همان کاری ست که من خود ، پس از بیست سال در تجدید چاپ شبیخون تاتارها کرده ام .
اگرچه این سه کتاب اکنون چاپ شده اند ، اما هرانسان آگاهی می تواند در هرجای جهان، و بخصوص در ایران گرگ زده، آن ها را به هر طریقی که دوست دارد، تکثیر یا چاپ کند.

پاینده و پیروز باشید.
فریدون گیلانی