چپ بورژوایی و جامعه بی طبقه توحیدی ٬ حاشیه‌ای دیگر بر حمله چپ بورژوایی به رضا رخشان

سیاست اتخاذ شده  در مورد  حذف یا بقول مجریان آن “هدفمند کردن” یارانه ها یکی از پایه‌های نفرت کمونیسم بورژوایی از رضا رخشان  است. ابعاد تحرک کمونیسم بورژوایی اما تنها به اظهار نظر رضا رخشان در این رابطه محدود نمیشود. آن را باید مستقلا مورد ارزیابی قرار داد.  من  قبلاً در این رابطه توضیح داده‌ام و خواننده را  این نوشته رجوع میدهم:

http://bahram.blog.com/2011/07/04/

 

اجرای طرح یارانه ها به اعتبار همه فاکتورهای ذکر شده  در نوشته فوق  کل ساختار سرمایه داری در ایران را دگرگون میکند. اینکه حکومت با چه سرعتی و در ضرب اول و تا کجا پای اجرای این طرح میرود، ذره‌ای از معنی و اهمیت اجرای این طرح و ابعاد آن کم نمیکند. جناح های مختلف حکومت بسته به توازن قوایی که میان یکدیگر از یکطرف و میان همه‌ شان و طبقه کارگر از طرف دیگر وجود دارد، در کم یا زیاد کردن سرعت اجرای این طرح و یا چگونگی آن با هم طبعا در جدال هستند، این هم همانطور که گفته شد خللی در کل داستان بوجود نمی آورد.

بخشی از بورژوازی که موقعیت خود را  در نتیجه اجرای این طرح در خطر میبییند از منقدین سرسخت اجرای این طرح بوده است. آن‌ها در مقابل  واقعیات بالا  مداما آمار ورشکستگی بنگاه های صنعتی کوچک و حتی بزرگ را مقابلتان قرار میدهند. در مقابل روشن ساختن پایه‌های سرمایه دارانه این طرح فقر و بیکاری  طبقه کارگر را مقابلتان میگذارند. این  کمونیسم بورژوایی  از این راه  تصور خود و یا بهتر گفته باشیم نقد خود را به سرمایه داری بیان میکند. برای این کمونیسم بورژوایی سرمایه داری جامعه‌ای است که در آن نه ورشکستی و بسته‌ شدن کارخانجات غیر سود ده و نه بیکاری و فقر طبقه کارگر معنی دارد. مصلحان ریاکاری هستند که در سایه نقدشان به طرح یارانه ها در درجه اول مدینه فاضله خود و یا همان” جامعه بی طبقه توحیدی” اسلامیون در مقطع اوایل انقلاب ۵۷ را به ما و طبقه کارگر نشان میدهند.

از روزی که  سرمایه داری مبنای تولید اجتماعی بر پایه کار مزدی  شد، رقابت  بخش لایتجزای موجودیتش بوده است. رقابت  به معنی ورشکستی بنگاه ها و مؤسساتی که توان رقابت با سرمایه های بزرگ‌ تر را ندارند. کمونیسم بورژوایی که امروز از کانال احزاب نیروها و شخصیت‌های متعددی نمایندگی میشود، نگران از موج ورشکستگی بنگاه هایی که طی زمانی بیش از ۵۰ سال از قبل سوبسیدهای دولتی طبقه کارگر ایران را استثمار کرده  و بخصوص در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی به نان و نوایی هم رسیده است،  روزانه آمار جدید ورشکستگی بنگاه های مختلف را مقابل‌ شما قرار میدهند تا  این نقد بورژوایی خود از سرمایه داری را به نقد طبقه کارگر تبدیل کنند و از این طریق اهرم فشار موثری علیه  سرمایه تجاری  و صنعتی بزرگ در ایران  را سازمان دهند. به واردات کالاهای” غیر مرغوب چینی” از طرف سپاه اشاره میکنند، آن‌ها برای قانع کردن طبقه کارگر بسیار پرشور علیه  فقر این طبقه ، بیکاریش و شرایطی که به او تحمیل شده است  قلم فرسایی میکنند. مدینه فاضله این احزاب ، سرمایه داری بدون ورشکستگی و بدون فقر و بیکاری است.  جواب آن‌ها  به کمونیست هایی که واقعیات تحرک سرمایه را روشن میکنند، آه و فغان کشیدن برای طبقه کارگری است که ظاهراً به نظر این احزاب و نیروها تنها راه نجاتش حمایت از آن‌ها و ساختن جامعه ای است که در آن همانطور که گفته شد خبری از  فقر و بیکاری  طبقه کارگر نیست، جنبش سبز قرار بود آن جامعه را ایجاد کند!به ما میگویند که مگر ورشکستگی صنایع را نمیبیند؟ مگر بیکاری کارگران در این نتیجه را نمی بینید؟ ما را متهم به همراهی با احمدی نژاد میکنند، چرا که ما در این جنس نقد از سرمایه داری سهیم نیستیم.  کمونیسم بورژوایی ابتدا فکل و کراوات زده به طبقه کارگر فراخوان پیوستن به  جنبش سبز را داد، بعد که جواب نگرفت کف به دهان  خال کوبی هایش را به نمایش گذاشت و  توهین و تحقیر و فحش و ناساز را بار فعالین کمونیست و طبقه کارگر کرد، تهدیدشان کرد و خط و نشان کشید که دیگراز ما قبول نمیکنند اگر به فراخوان های ارتجاعیشان گوش ندهیم. جنبش سبز در دفتر خاطرات این جنابان راه   طبقه کارگر برای رهایی از فقر و بیکاری بود . شورترینشان   فراخوان اشغال کارخانجات ورشکسته و اداره آن از‌طرف  کارگران را دادند. کمونیسم بورژوایی برای فشار بر سرمایه بزرگ صنعتی و مالی در ایران محتاج حمایت طبقه کارگر بود و هست.

در تمام ادبیات انتقادی این کمونیسم بورژوایی خبری از سرمایه داری نیست. تمام قلم زنان محترم این جنبش ارتجاعی از” اقتصاد رژیم” صحبت میکنند. معلوم نیست که این اقتصاد چیست؟ هر چه هست سرمایه داری نیست!  میگویند که اسلامی بودن رژیم دلیلی است که امکان انتگره‌ شدنش در بازار جهانی را نمیدهد. معلوم نیست چگونه “رژیم اسلامی” ۳۰ سال جامعه‌ای ۷۰ میلیونی را اداره کرده است؟ معلوم نیست که طبقه کارگر خود را برده چه سیستم تولیدی باید ببیند؟ و آیا اصلاً برده هست؟ تا کجا؟ تا آنجا که راهش به جنبش سبز برسد؟ برده نیست اگر که خود را اسیر جامعه سرمایه داری با تمام نقد مارکسیستی به آن ببیند؟ و همه این استدلالات برای بستن چشم طبقه کارگر به نقد واقعی سرمایه دارانه حکومت در ایران. نقد مارکسیستی سرمایه داری نقد همه این افکار و آرا ارتجاعی هم هست.  بنیان‌های فکری  کمونیسم بورژوایی امروز درا یران از  سن‌سیمون، فوریه، اوئن و سیسموندی تا لژیتیمیستهاى فرانسه سالهای ۱۸۷۰ را  در خود دارد.

مارکس در مانیفست کمونیست در رابطه با این نقد غیر کارگری و ارتجاعی میگوید:

“صنوف متوسط، یعنى صاحبان صنایع کوچک، سوداگران خرده‌پا، پیشه‌وران و دهقانان، همگى براى آنکه هستى خود را، بعنوان صنف متوسط، از زوال برهانند، با بورژوازى نبرد میکنند. پس آنها انقلابى نیستند بلکه محافظه کارند. حتى از این هم بالاتر، آنها مرتجعند. زیرا میکوشند تا چرخ تاریخ را به عقب برگردانند. اگر آنها انقلابى هم باشند تنها از این جهت است که در معرض این خطرند که بصفوف پرولتاریا رانده شوند، لذا از منافع آنى خود دفاع نمیکنند بلکه از مصالح آتى خویش مدافعه مینمایند، پس نظریات خویش را ترک میگویند تا نظر پرولتاریا را بپذیرند.”

 وهمانجا ادامه میدهد که:

“در آن کشورهایى که مدنیت معاصر رشد یافته و بسط گرفته است خرده بورژوازى جدیدى بوجود آمده است – و بعنوان بخش مکمل جامعه بورژوازى دائما سیر بوجود آمدن خود را طى میکند. این خرده بورژوازى بین پرولتاریا و بورژوازى در نوسان است. ولى رقابت، پیوسته افراد متعلق به این طبقه را بداخل صفوف پرولتاریا میراند و آنان دیگر شروع به درک این نکته میکنند که آن لحظه، که بر اثر رشد صنایع بزرگ بعنوان بخش مستقل جامعه معاصر بکلى از میان بروند، نزدیک است و جاى آنها را در تجارت و صنعت و زراعت، بازرسان و مستخدمان اجیر خواهند گرفت.. . . . . . .

این سوسیالیسم با تیزبینى و بصیرتى فراوان توانسته است تضادهاى موجود در مناسبات تولیدى معاصر را درک نماید و ثناخوانى سالوسانه اقتصادیون را فاش کند و اثرات مخرب تولید ماشینى و تقسیم کار، تمرکز سرمایه و مالکیت ارضى، اضافه تولید، بحرانها، زوال ناگزیر خرده بورژوا و دهقان، فقر پرولتاریا، هرج و مرج تولید، عدم تناسب فاحش توزیع ثروت، جنگهاى خانمانسوز صنعتى ملتها با یکدیگر، منسوخ شدن آداب و رسوم سابق و مناسبات کهن خانوادگى و ملیتهاى قدیم را با شیوه انکارناپذیرى مبرهن سازد.

ولى از نظر مضمون مثبت خود، این سوسیالیسم سعى دارد با وسائل کهن تولید و مبادله و به همراه آن مناسبات قدیمى مالکیت و جامعه کهن را بار دیگر احیاء نماید و یا آنکه وسائل معاصر تولید و مبادله را از راه جبر و زور بار دیگر در چهارچوب مناسبات کهن مالکیتى که قبلا بوسیله این وسائل تولید منفجر شده و ناچار میبایستى هم منفجر شود بگنجاند. در هر دو حالت این سوسیالیسم، در عین حال، هم ارتجاعى است و هم تخیلى. ” مارکس- مانیفست کمونیست

فقر و بیکاری نوزاد همراه طبقه کارگر از ابتدای حیاتش بوده و هست. مربوط کردن فقر و بیکاری طبقه کارگر به اجرای طرح یارانه ها فریب ارتجاعی  بیش نیست. این نقد طبقه کارگر را نه در مقابل کل سرمایه دارای بلکه در مقابل جناحی از آن قرار میدهد. این همان اهرم فشاری است که بورژوازی اپوزسیون امروز به آن محتاج است. ورشکستی بنگاه های غیر سود ده را به مشکل طبقه کارگر تبدیل کردن و نسخه پیچیدن برای نجات این بنگاه ها تبدیل طبقه کارگر به مزدوران سیاسی طبقه حاکمه است. این  بخشی از کمپین این نیروها برای اقناع طبقه کارگر و کشاندنش به خیابان در مقابل جناح رقیبش است.

طبقه کارگر آگاه و کمونیست‌ها در اجرای طرح یارانه ها قدمی دیگر در روند رشد سرمایه داری در ایران را میبینند. همانطور که قبلاً گفته شد، چگونگی اجرای این طرح، دامنه عملش و سرعت اجرایش نمیتواند مستقل از فاکتورهای سیاسی باشد که  حکومت در ایران با آن درگیر است. بخشی از بورژوازی حاکم برای جلوگیری از شورش گرسنگان توصیه پرداخت بخشی از منابع مالی ذیره شده از طریق اجرای این طرح را به فقیر ترین اقشار جامعه  میکند. بخش دیگرشان راه‌های دیگری را توصیه میکند. آنچه که اما مهم است، توجه به این نکته است که اجرای این طرح با هر سرعتی شرایط و موقعیت جدیدی را برای طبقه کارگر در ایران بوجود آورده و خواهد آورد. شرایطی که کل کمونیسم بورژوایی به نمایندگی از طرف کل طبقه شان را به تلاش برای انحراف راه طبقه کارگر واداشته است.

نبردهای سنگینی آینده سیاسی ایران را رقم خواهند زد. نبردهایی که چنانچه طبقه کارگر آگاه با چشمان باز وارد آن شود، کل صحنه کشمکش جناح های مختلف بورژوازی با هم را دگرگون خواهد کرد. به شرطی که  یکبار دیگر مارکس و نقد مارکسیستی از کل نکبت سرمایه داری را در مقابل همه مدعیان دروغین طبقه کارگر قرار دهیم.