عشق یک طرفه “حکمتیستها” و بهمن شفیق به احمدى نژاد!

اخیرا مباحثی در مورد نظرات رضا رخشان در سایتها منتشر شده است. یک طرف این مباحث “حکمتیستها” بهمن شفیق و رضا رخشان و… هستند. که علیه کمونیستها و چپ هایی که مدافع تشکل شورایی و مجامع عمومی کارگران هستند و در حمایت از “سندیکا” و در دفاع از اجرای طرح حذف سوبسید کالاها نوشته اند و طرف دیگر تعدادی از چپ ها و کمونیستها میباشند که جواب لازم را به آنها داده و تزهایشان را به نقد کشیده اند.

من اینجا قصد بررسی مفصل این مباحث را ندارم زیرا رفیق ناصر اصغری جوابی مفصل به آنها داده  و حق مطلب را ادا کرده است. هدف من اینجا اساسا این است که تزهای اصلی این چپ سابقی ها و دفاع اخیرشان از حذف سوبسیدها بوسیله جمهوری اسلامی را نقل کنم و به قضاوت خواننده بگذارم.

 

داستان قدرتگیری احمدی نژاد
با به قدرت رسیدن احمدی نژاد از همان دوران اول ریاست جمهوری اش٬ زمزمه تقلب و مهندسی صندوقهای رای در میان اصلاح طلبان و طیف رفسنجانی بالا گرفت٬ اما هیچکدام از آنها به دلیل حفظ نظام سر و صدای زیادی نکرده و غر ولندهایشان از محدوده خودیها فراتر نرفت.
رفسنجانی که کاندید ریاست جمهوری بود و از احمدی نژاد شکست خورده بود آنرا به قضاوت خدا و آخرت سپرد و کروبی کاندیدای کم شانس تر نیزخودش را به خواب زد که نظام ضربه نخورد. بعد از آغاز دوره دوم ریاست جمهوری و اعتراضات سال ۸۸ و تظاهراتهای میلیونی علیه رژیم٬ اصولگرایان مدافع احمدی نژاد وقتی او را از صندوقهای رای بیرون آوردند٬ اعلام کردند که مردم فقیر و زحمتکش به او رای دادند. یکی از همین سرداران اصولگرا که اکنون مخالف احمدی نژاد شده است٬ با لحنی تحقیر آمیز٬ در مورد همین به اصطلاح رای دهندگان گفته است اقشار پایین جامعه گفتند ” این شپشو از خودمان است و به او رای دادند.” گرایشات مختلف در مورد این پدیده و اتفاقات پشت پرده بسیاری حرف زدند و موضع گرفتند. در اوایل به قدرت رسیدن احمدی نژاد اپوزیسیون اصلاح طلب حکومتی در دفاع از حق حاکمیت خود گفتند صدای پای فاشیسم می آید ( توگویی تا کنون فاشیستهای اسلامی در قدرت نبوده اند و با آمدن احمدی نژاد قرار است برای اولین بار فاشیستها قدرت را قبضه کنند.) ازسوی دیگر موضعگیری بخشی از “چپ های” سابق در دفاع از احمدی نژاد بود که یک افتضاح سیاسی تمام عیار را به نمایش گذاشتند. 
کورش مدرسی به عنوان متفکر حزب “حکمتیست” که قبلا فکر میکرد قدرت سیاسی میوه ای است که به دامن دوم خردادیها میافتد و باید در اطراف آنها اطراق کرد و به جایی رسید. اکنون دوست دارد کسی این تز ارتجاعی را به او متذکر نشود.
“دولت میوه ایست که با سقوط جمهورى اسلامى به دست نزدیکترین نیروى موجود در میدان خواهد افتاد. نیروئى که درست همزمان با از هم پاشیدگى اوضاع٬ دولت را میتواند اعلام کند، اهرم هاى باقى مانده دستگاه دولتى را در اختیار دارد. این شانس بیش از هرکس شامل بخشى از خود دستگاه دولت جمهورى اسلامى میشود – اساسا بخشهائى از دو خرداد که قطعا تلاش خواهند کرد بر موج اعتراض مردم سوار شوند. حجاریان و غیره میتوانند تلاش کنند نقش یلتسین در کودتاى ارتش را بازى کنند.” … “بنظر من پایه سیاست حزب کمونیست کارگرى ایران در قبال دولت در این دوره باید بر چند اصل متکى باشد. منظورم از سیاست در قبال این دولت به معنى حمایت از آن نیست. چارچوبى است که در آن حزب کمونیست کارگرى خواهان سرنگونى قهرآمیز این حکومت نخواهد شد و قواعد مورد توافق را رعایت خواهد کرد و از دیگران خواهد خواست که این قاعده را رعایت کنند” کورش مدرسی ۲۴ اوت ۲۰۰۲
و بهمن شفیق که چند سال زودتر از مدرسی از جبهه چپ به دنیای دوم خردادیها مهاجرت کرده بود٬ با شکست جبهه اصلاح طلبان حکومتی بدون اینکه به روی مبارکشان بیاورند٬ نظرشان صدوهشتاد درجه تغییر کرد. سرخورده از دوم خردادیهایی که فکر میکردند بورژوازی ایران را متعارف میکنند٬ این بار قبای کهنه خود را به شاخ احمدی نژاد آویزان کرده و اعلام کردند که احمدی نژاد پرچمدار متعارف کردن بورژوازی ایران است.
گفتند او پرچمدار ناسیونالیسم ایرانی شده  و ایران را به قدرت و جایگاهی رسانده است که در تاریخ٬  جنبش ناسیونالیستی خوابش را هم نمیدیدند. اعلام کردند احمدی نژاد جامعه را وارد فاز جدیدی کرده است که مثل هر جامعه دیگری ناچار است زندگی و حقوق کارگران را به درجاتی رعایت کند و طبقه کارگر هم از این نرمال شدن بورژوازی نانی به سفره اش اضافه میشود.
بعدا بهرام مدرسی یکی دیگر از اعضای رهبری حزب “حکمتیست” رسما اعلام کرد که با اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها (بخوانید اجرای ریاضت کشی اقتصادی طبق برنامه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول) دستمزدها اضافه میشود و این مبارزه طولانی مدت در یک جامعه عادی بورژوایی است و بحرانی در کار نیست و نباید منتظر سرنگونی جمهوری اسلامی شد.
 در متن چنین شرایطی که بخشی از چپ به جبهه راست جامعه مهاجرت کرده بود افاضات یک نفر به اسم رضا رخشان که از میان کارگران هم سر بلند کرده بود٬ کافی بود تا این چپهای سابق به دلیل شباهت نظریشان با رضا رخشان و همین تئوریهای که بجز مدرسی و شفیق خود احمدی نژاد هم با این صراحت جرات بیان آنرا ندارد٬ در ابراز گستاخی سنگ تمام بگذارند. بعد از نوشتن مقالات متعدد این چپهای سابق در تعریف و تمجید از احمدی نژاد و متعارف شدن بورژوازی و قدرتمند کردن جمهوری اسلامی که گویا در قویترین دوران عمر  خود بسر میبرد٬ رضا رخشان را به دلیل شباهت نظری مورد حمایت بی چون و چرای خود قرار دادند.

رضا رخشان کیست و چه گفته است؟
رضا رخشان بعد از دستگیری هیئت مدیره قبلی سندیکای هفت تپه٬ رئیس هییت مدیره سندیکای کارگران هفت تپه شد. ایشان در چند مقاله مستقیم  وغیرمستقیم از سیاستهای احمدی نژاد دفاع کرده است و علیه کمونیستها و مدافعین تشکل شورایی کارگران قلم زده است. آقای رضا رخشان در یک مقاله به اسم ” یارانه ها تلاشی برای یک ارزیابی واقعی” نوشته است: ” دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد شاهد بالا رفتن قدرت خرید کارگر و همچنین بالا رفتن سطح زندگی کارگر بوده ایم. در دیگرسطوح هم این روند افزایش دستمزد ادامه داشت. مثلا هرچند روند افزایش دستمزد در موسسات خصوصی به اندازه دولتی نبود ولی با اینهمه درآنجا هم این روند صعودی ادامه داشت …”
اینکه رضا رخشان و نظراتش این چنین مورد حمایت این دسته از چپهای سابق قرار گرفته است نه اتفاقی است و نه از روی سهو و نادانی است. این چپهای سابق اتفاقا وجود او را نعمتی برای خود دانستند. زیرا دفاع مستقیم خودشان از احمدی نژاد برایشان گران تمام شده بود. اینبار آنها بسیار گستاخ تر از قبل میتوانند به بهانه “دفاع از فعال کارگری” همان هدف قبلی خود یعنی دفاع از طرحهای احمدی نژاد و دفاع از اجرای سیاست حذف سوبسیدها را غیر مستقیم مورد حمایت قرار دهند.
اینها قبلا از شدت “رادیکالیسم شان”  اعلام کرده بودند که احمدی نژاد با رای کارگران و مردم فقیر انتخاب شده است و تقلب در انتخابات ریاست جمهوری را رد کرده بودند. همان کاری که احمدی نژاد و خامنه ای به ضرب شکنجه و تجاوز و کشتار مخالفین میخواستند به جامعه تحمیل کنند٬ اینها به عنوان عاشقان یکطرفه احمدی نژاد سعی کردند “سیاسی و مستدل” آنرا بیان کنند.
رضا رخشان هم عین این تفسیر را نوشته است.” در زمان انتخابات سال گذشته (٨٨) دولت احمدی نژاد بشدت ازطرف طیف کارگر و بازنشستگان مورد اقبال قرار گرفت. قطعا نقش طبقه کارگر و بازنشتگان درانتخابات و پیروزی دولت دهم نقش مهم واساسی داشته است. و این نشان می‌دهد که حداقل بخشهای وسیعی از کارگران این دولت را بر دولتهای نوع قبلی ترجیح می دادند.”
در شرایطی که ریش و پشم همه عوامل و اراذل و اوباش حکومتی ریخته و سران حکومت اسلامی از اصولگرا تا اصلاح طلب به جان هم افتاده و کسی برای احمدی نژاد تره هم خورد نمیکند٬ این عاشقان سینه چاک نمیخواهند کوتاه بیایند. در شرایطی که باندهای مختلف حکومتی میگویند و میدانند که کشتی در هم شکسته در حال فرورفتن است و هر یک دیگری را عامل این اوضاع وخیم میدانند٬ تعدادی فیلشان یاد هندوستان کرده و از احمدی نژاد که نمونه مجسم حماقت و جنایت و کثافت حکومت اسلامی است دفاع میکنند.
او را مدافع زحمتکشان و مدافع برنامه های اقتصادی نرمال تر و به نفع مردم معرفی کرده و برای فروش این تزهای ضد کارگری و ضد انسانی به یک ” کارگر” که در این دام افتاده است متوسل شده اند. 
 قبل از این افتضاح همین ” چپها” اعتراضات میلیونی مردم آزادیخواه ایران٬ اعتراضات میلیونی جوانان در ایران علیه کلیت حکومت اسلامی را تخطئه کردند و بارها به مردم گفتند به خیابان نیایید. کورش مدرسی گفت و نوشت که شعار مرگ بر جمهوری اسلامی و فراخوان آمدن مردم به خیابان ماجراجویی و غیر مسئولانه است. گفت که میلیونها نفری که به خیابان رفته و مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای و مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر اصل ولایت فقیه سر دادند مدافع موسوی هستند و جنبش شان ارتجاعی است. کسانیکه روزانه کشته و زخمی میشدند و در زندان زیر شکنجه جان میباختند٬ همین چپهای سابق آنها را تقدیم موسوی و کروبی کردند. این در حالی بود که همان موسوی و کروبی خودشان جرات نمیکردند چنین اراجیفی را تحویل جامعه بدهند٬ چون دیده بودند که در روز عاشورا چگونه مردم عکس خمینی و خامنه ای و دیگر مقدسات مذهبی را به آتش کشیده بودند. اما این چپهای سابق ابایی از این نداشته و ندارند که بگویند این میلیونها انسان معترض برای بازگشت به گذشته ها در خیابان هستند و ریخته شدن خون آن همه انسان معترض را در راه اهداف اصلاح طلبان حکومتی دانستند. 
حزب کمونیست کارگری را به “جرم” دفاع از اعتراضات میلیونها انسان معترض علیه جمهوری اسلامی که موضوع انتخابات فقط بهانه ای برای به خیابان آمدنشان شده بود را سرزنش کردند. ما از منظر این چپهای سابق به جرم مبارزه علیه جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی٬ ماجراجو٬ کمونسیم بورژوایی٬ و مدافع سبز و موسوی لقب گرفتیم. اینها نه تنها از سیاستهای احمدی نژاد خوشنود بودند بلکه سرکوب مردم و برپایی کهریزک و تجاوز در زندانها و دستگیری هزاران معترض و زندانی کردن آنها و تسلط سپاه در خیابان را نشانه موفقیت “تئوریهای” خود تلقی کردند.
اینها از جمله کسانی بوده و هستند که حتی یک بار هم کشتار جوانان و مردم زحمتکش را در خیابانها و  یا در زندانها بعد از اعتراضات ۸۸ را تسلیت هم نگفتند. در مورد قتل جوانانی مثل ندا آقا سلطان سکوت کامل کرده و قلمشان خشک شده است. اما در دفاع از سیاستهای احمدی نژاد در نقش مشایی ظاهر شدند. جالب این است که همین چپهای سابق و مشایی های امروز در گستاخی و دروغگویی علیه کمونیستها انگار با همدیگر مسابقه گذاشته اند.
یکی از همین سینه چاکان مدافع رضا رخشان اما در حقیقت مدافع طرح یارانه های احمدی نژاد٬ نوشته است من نمیدانم رضا رخشان چه گفته  اما از او به عنوان یک فعال کارگری دفاع میکنم. البته واضح است که این یک دروغگویی آشکار و فریب کارانه است. اما برای اینکه این حربه فریبکاری را هم از خالد حاج محمدی و بهرام مدرسی و بهمن شفیق و… سلب کنیم اینجا چند پاراگراف از نوشته رضا رخشان در مورد دفاعش از اجرای طرح یارانه ها و نتایج آنرا عینا نقل میکنم. این تزها بدون کم و کاست مورد دفاع این خیل چپهای سابق قرار گرفته است و این را فقط میتوان یک افتضاح سیاسی و عشق یکطرفه به احمدی نژاد نامید. 
……” دوره سوم دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد در دولت نهم و دهم می باشد. با روی کار آمدن دولت نهم هرچند که روند آزادسازی و خصوصی سازی بشدت جریان داشت که عموما برخلاف منافع کارگری بود با اینهمه ازلحاظ مالی تنها دولت انبساطی جمهوری اسلامی ایران می باشد. در دوران ایشان (که هنوزهم ادامه دارد) حقوق کارگران شاغل درشرکتها و موسسات دولتی و اداری و کشوری و لشکری بشدت افزایش یافت بطوریکه در همان سال اول ریاست جمهوری ایشان بطور مثال حقوق بازنشستگان بیش ازپنجاه درصد و حقوق کارگران موقت و قراردادی نزدیک به چهل وپنج درصد افزایش یافت. هرچندکه درمورد افزایش حقوق کارگران موقت بعضی (که عموما از جریانات کارفرمایی ناشی میشد) از این کارگران شاغل در کارگاههای کوچک مثل نانواییها و غیره بخاطرعدم توانایی کارفرما درپرداخت حقوق اعلام شده اخراج شدند اما بدلیل انبوه بودن کارگران در بخش دولتی، اکثریت کارگران موقت از مواهب این افزایش دستمزد برخوردار شدند. با اینهمه در همان سال اول (٨۵) حقوق کارگران رسمی ۲٣ درصد افزایش پیداکرد و مجموعا این روند افزایش دستمزد در سالهای بعدهم تقریبا ادامه داشت بخصوص در دوران دولت نهم هرچند عده ای این افزایش دستمزد از طرف دولت را ناشی ازجهش بسیار زیاد قیمت نفت می دانستند. با این همه دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد شاهد بالا رفتن قدرت خرید کارگر و همچنین بالا رفتن سطح زندگی کارگر بوده ایم. در دیگرسطوح هم این روند افزایش دستمزد ادامه داشت. مثلا هرچند روند افزایش دستمزد در موسسات خصوصی به اندازه دولتی نبود ولی با اینهمه درآنجا هم این روند صعودی ادامه داشت   ……….
 خود من دراین سه دوره که اشاره کرده ام شاغل در شرکت نیشکرهفت تپه بوده ام. درسال هفتاد کل حقوقم ۹هزار تومان بود که همه آنرا برای خرید ضبط صوت کوچکی خرج کردم. در دوره دوم حقوقم با کسر کرایه خانه و سایر هزینه ها کفاف زندگی نبود بطوریکه ما بیش ازیک سال توان خرید گوشت قرمز را نداشتیم و بندرت می توانستیم حقوقمان را به حقوق بعدی برسانیم. اما شرایط در دوره سوم (دولت نهم و دهم) بسیار بهتر از گذشته می باشد بطوریکه در این دوره بسیاری از کارگران توان خرید خودرو پیدا کردند و سطح زندگی کارگران ارتقا پیدا کرد. البته این در هفت تپه و یا شرکت واحد نتیجه مبارزات خود کارگران هم بود اما در مجموع در مورد کارگران بخشهای متعددی صدق می کرد. بخاطرهمین بود که در زمان انتخابات سال گذشته (٨٨) دولت احمدی نژاد بشدت ازطرف طیف کارگر و بازنشستگان مورد اقبال قرار گرفت. قطعا نقش طبقه کارگر و بازنشتگان درانتخابات و پیروزی دولت دهم نقش مهم واساسی داشته است. و این نشان می‌دهد که حداقل بخشهای وسیعی از کارگران این دولت را بر دولتهای نوع قبلی ترجیح می دادند.

امروز در ایران، بخشهای نسبتاً گسترده ای از کارگران می توانند با پس اندازکردن هفت الی هشت ماه دستمزد خود صاحب خودروی آبرومندی بشوند. حالا ممکنست عده ای بگویند که، میزان توقعات و سطح زندگی آدمها عوض شده و اسلوبهای پیشین دراین دوره بدرد نمی خورد. مثلا بجای تلویزیون lcd آمده است وغیره. ولی با اینهمه آنچیزی که در مورد سطح دستمزدها مهم و اساسی است مسائل فرهنگی، تاریخی وعرفی می باشد. و آیا آمدن lcd بجای تلویزیون همه گیرشده است ویا فقط بخش کوچک بدنبال آن رفته است. یعنی اینکه هنوز از لحاظ عرفی همه گیر نشده است پس هنوز هم تلویزیون عرفی است نه lcd. از تمامی مسائل که گفته شد نه به معنای اینکه کارگران درایران در ناز و نعمت و دچار هیچگونه مشکلی نیستند. بلکه مشکلات را باید همانطور که هست دید. نه بزرگنمائی راه حل است و نه نادیده گرفتن مشکلات. بخشی از کسانی که صرفاً به دنبال بزرگنمائی مشکلات هستند، می خواهند درابتدا با مایوس کردن و سپس با سوار شدن چه از لحاظ فکری و ایدئولوژی برروی خواسته های کارگران به هدف خود که همانا چنگ انداختن برروی قدرت سیاسی است برسند بدون آنکه ازاین فعل و انفعال چیزی بکارگر برسد.
تاریخ پر از اینگونه موج سواریهاست……”

“حضور نمایندگان تشکلهای کارگری در کمیسیون یارانه ها. مجلس شورای اسلامی توانسته است طرح یارانه ها را طوری تغییر دهد که میلیاردرها هم یارانه دریافت کنند. اما هدفمند کردن یارانه باید هدف حمایت از اقشار کم درآمد جامعه را داشته باشد. در حالی که نمایندگان کارفرمایان با تشکلهای خود و با لابی خود در مجلس هر قانونی را به هر شکلی که خود می‌خواهند تغییر می دهند، کارگران از کمترین امکان دخالت در روال امور برخوردارند. نمایندگان تشکلهای کارگری باید بتوانند با شرکت در کمیسیون یارانه ها در تصمیم گیری و نظارت بر اجرای آن حضور داشته باشند.”

…….
“بی توجهی آنان (چپها) به زندگی واقعی کارگران باعث صدور احکام نادرستی می‌شود که نتایج منفی در مبارزه کارگران دارند. احکام کلی مانند اینکه می گویند جمهوری اسلامی سی سال است که به معیشت مردم حمله می کند، اصلاً شرایط متفاوت دوره های مختلف رشد سرمایه داری در همین سی سال را در نظر نمی گیرند. در چنین احکامی تعیین دستمزد فقط توسط نظام حکومتی انجام می‌گیرد در حالی که شرایط حاکم بر بازار کار و رونق و رکود در نظام سرمایه داری همه در تعیین دستمزد نقش بازی می کنند. یا احکامی از قبیل این که اجرای ظرح هدفمند کردن یارانه ها در نتیجه بحران اقتصادی است و این بحران اقتصادی دنبالچه همان بحران اوائل دهه ۵۰ یعنی ادامه همان بحران اقتصادی قبل ازانقلاب است بنظرم کاملا غلط می باشد.”
از رضا رخشان مقاله یارانه ها، تلاشی برای یک ارزیابی واقعی
یک‌شنبه، ۱۰ بهمن ۱۳۸۹

***********************
همانگونه که می بینید اینجا دعوا بر سر مخالفت و موافقت با یک حکومت فاشیست و ضد کارگر و ضد انسانی است که خون مردم را در شیشه کرده و بویژه اکنون کارنامه بسیار بلند بالایی در دزدی٬ جنایت و وقاحت را به ثبت رسانده است.
حمله به چپ و دفاع از سیاستهای احمدی نژاد رسما و بدون چون و چرا موضع مشترک بهمن شفیق و “حکمتیستها” و رضا رخشان است. این یک افتضاح سیاسی است. این موضوع بعلاوه ضدیت با اعتراضات میلیونی مردم از افتخارات این جماعت است که چپ سابقی ها تنها حماقت خود را در این صف به نمایش گذاشته اند. کارگران و مردم ایران و جوانان ایران میدانند که جمهوری اسلامی ایران رفتنی است و به همراه این حکومت طیف رنگارنگ مدافعین حکومت از اصلاح طلب تا چپ مدافع احمدی نژاد جایشان در ته دره تاریخ است.