فروپاشی اتحاد جمهوریخواهان دلیل دیگری بر شکست تلاش برای بازسازی “سبز”

فروپاشی اتحاد جمهوریخواهان دلیل دیگری بر شکست تلاش برای بازسازی “سبز”

در حاشیه “طرح محاصره مدنی-راه حل سوم” از سوی گنج بخش و مشایخی

مقدمه:

از علائم تعمیق انقلابها یکیش اینست که حکومت دچار ریزش می شود و یک علامت دیگرش هم اینست که راست درون اپوزسیون  بحرانش اوج می گیرد. انقلابی که در خرداد ۸۸ شروع شد هردوی این کارها را کرد و دارد ادامه می دهد. در حکومت، جنگ بین باند مشترک احمدی نژاد-خامنه ای  و جریانات موسوی-کروبی به ماقبل تاریخ پیوسته و حالا بطور علنی باندهای احمدی نژاد و خامنه ای در مقابل هم صف کشیده اند. حالا احمدی نژاد و باندش به منافق و کافر تبدیل شده اند و باندهای درونی اینها هم دارند مثل مورو ملخ از هم بالا می روند. در اپوزسیون راست هم ریزش بصورت ریزش جنبش سبز خودش را دارد نشان می دهد. اولش موسوی و کروبی از “رهبری نمادین” جنبش سبز مرخص شدند و بعدش “رهبری ” بحران زده جنبش سبز تلاش کرد بقایایش را به خارج کشور منتقل کند. آنجا باندهای راست از پهلوی چی تا جمهوریخواه و توده ای-اکثریتیها پرچم “بخش سکولار جنبش سبز” را زیر پرچم شیرو خورشید و آوازهای چو ایران نباشد تنشان مباد به “بازسازی جنبش سبز” پرداختند که هر روز که می گذرد وضعشان بیشتر دراماتیزه می شود. تلاش برای ساختن “دولت در تبعید” هم روی دستشان باد کرد!

سقوط جریانی که بعنوان ترمز انقلاب عمل می کرد و اسمش را سبز گذاشته بود را من از علائم پیشرفت و تعمیق انقلاب می دانم. پروسه ای که ما کمونیستهای کارگری باید در تسریعش بگوشیم. افشای جریانهای وابسته به “جنبش سبز” از مهمترین وظابف ما انقلابیونی است که جز به پائین کشیدن تمامی جناح های حکومت اسلامی و پایان دادن بساط کار مزدی و تمامی سازمان اجتماعی فرهنگی مذهب و ایدئولوژیکش راضی نخواهیم بود.

در مقاله قبلیم(۳) ماجرای بخشی از “فعالین سکولار جنبش سبز” را که تلاش کردند در تورنتو خود را سازمان دهند ، بررسی کردم. حالا می خواهم ماجرای بخش دیگری از این “جنبش” را برای خوانندگان بازگویم:

(۱)ماجرای تاسیس “اتحاد جمهوریخواهان” و سرانجام کمدی درامش:(۱)

 

اجازه بدهید از زبان یکی از همین فعالین “اتحاد جمهوریخواهان”  سعنی احمد پورمندی ماجرای تاسیس این جریان را بشنویم:

 

اول ماجرا:

“۸ سال پیش در چنین روزهایی، محافل سیاسی ترقی خواه در خارج از کشور در تب و تاب خاصی به سر میبردند. بیش از هزار نفر از فعالین و مهاجران سیاسی با چند هزار سال سابقه زندان و چند ده هزارسال سابقه فعالیت سیاسی، سندی را امضا کرده بودند که میبایست مبنای همکاری نیروهای جمهوری خواه قرار گیرد و زمینه ساز تشکلی گردد که بعدها “اتحاد جمهوری خواهان ایران” نام گرفت. انتظارها سرانجام به سر آمد و همایش تاریخی برلین با شرکت بیش از ۶۰۰ نفر از امضا کنندگان بیانیه و با حضور شماری از چهره های سرشناس سیاسی، علمی و فرهنگی ایران و آلمان و تحت پوشش رسانه های معتبر فارسی زبان، در سالن بزرگ دانشگاه برلین، آغاز به کار کرد.”

آخر ماجرا:

 

شورای هماهنگی اتحاد جمهوری خواهان ایران در آخرین نشست خود اوضاع اتحاد را بحرانی ارزیابی کرد. این ارزیابی پس از آن به عمل آمد که آقای فرخ نگهدار در پی اعتراضات گسترده کادرها و فعالین اتحاد به مواضع متخذه از سوی ایشان در نامه به خامنه ای و در امور مربوط به طرح یارانه ها و پرونده اتمی، ناگزیر به استعفا از هیات سیاسی و شورای هماهنگی اتحاد شد و هم زمان با آن، شمار قابل توجهی از کادرها و بنیانگذاران اتحاد با انتشار بیانیه ای با اشاره آشکار به مفاد نامه سرگشاده آقای نگهدار, عنوان کردند که:
„اینک خط سیاسی معینی درون اجا، با اعلام برونی در حال شکل گیریست که ما را در گناه فجایعی که رخ میدهد با “رهبری” شریک میداند، نگران از دست رفتن سرمایه نظام است و آشکارا در کاستن بار مسئولیت سید علی خامنه ای در جنایات دو سال اخیر میکوشد. ما همزیستیِ سازمانی با چنین دیدگاهی را در اتحاد جمهویخواهان بسود جنبش دمکراسی خواهانه مردم ایران نمیدانیم و جدایی خود را از این گروه با خواست بازسازی جنبش جمهوریخواهی … اعلام میکنیم„.

خواننده گرامی همانطور که ملاحظه می کند، این اتحاد جمهوریخواهان که با شرکت هزار نفر از فعالین “ترقی خواه” تشکیل شده بود بعد از به حکومت رسیدن جناب فرخ نگه دار و نامه بامزه اش به خامنه ای دچار یک زمین لرزه شد و عده ای که ظاهرا همکاری با خامنه ای را جزود “ترقی خواهی” نمی دانستند ازش جدا شدند. لذا این “اتحاد جمهوریخواهان ایران” الان رهبریش بدست فرخ نگه دار است که تلاشش برای رام کردن خامنه ای همچنان با تعریف “جمهوری خواهی اینان که عضوش مانده اند …ادامه دارد که چیز جدیدی هم نیست البته! راست جمهوریخواه سبز همه زورش را که زده آنهم در خارج کشور تازه رسیده به اینکه به خامنه ای نامه بنویسد تا بر علیه احمدی نژاد “متحد شود”!

 

(۲)داستان جناب امیر حسین گنج بخش و مهرداد مشایخی

امیر حسین گنج بخش و مهرداد مشایخی از فعالین و بخشی از بنیانگذاران همین “اتحاد جمهوریخواهان” بودند که از دوران روی کار آمدن محمد خاتمی از حامیان سرسخت اصلاح طلبی بودند و دهها سخنرانی و نوشته از اینها خصوصا در دوران اول ریاست جمهوری خاتمی بجای مانده. این یاران بتدریج با شکست پروژه اصلاح طلبی خودشانرا فرصت طلبانه کمی کنار کشیدند و با عروج انقلاب ۸۸ مجددا فعالیتشانرا حول تبلیغ برای “جنبش سبز” متمرکز کردند. این البته داستان تمام اصلاح طلبان بود که خواستند از انقلاب “عقب نیفتند” و ایستگاه ضد انقلاب مناسب حال خود را هم همین “جنبش سبز” دانستند. مشکل اینجا بود که این “اتحاد جمهوریخواهانشان” را باند فرخ نگه دار و توده ایها از دست اینها در آوردند!

اجازه بدهید از زبان خودشان بشنویم: (۲)

“… یکی از دلایل جدائی نویسندگان این سطور از اتحاد جمهوریخواهان جلوگیری جناح محافظه کار از هر موضع گیری سیتسی بود که ساختار جمهوری اسلامی را به زیر پرسش می کشید. “جناح توده ای –اکثریتی” که امروز بر اتحاد چنگ انداخته مخالفت علنی نکرد اما …مانع از هرگونه سیاستگذاری دموکراتیک شد.”

این دوستان قبلا اصلاح طلبی که حالا “جنبش سبزی” شده اند ظاهرا اینقدر که آقای فرخ نگه دار با “بخشی از حکومت” تعامل می کند حاضر به تعامل نیستند! در ضمن احساس کرده اند که “جنبش سبز” دچار بحران است و دیگر باند موسوی-کروبی نمی توانند رهبران معنوی آن باشند. مسئله دیگری که اینها را بخود مشفول داشته شکست پروژه اصلاح طلبی است. لذا تصمیم گرفته اند با یک “تئوری جدید” وارد صحنه شوند که جنبش “سبز” را نجات دهد. اما راه حلشان چیست؟ :

 

(۳)”محاصره مدنی حکومت برای انتخاب آزاد” راه حل سوم! نسخه جدید گنج بخش-مشایخی!(۲)

گنج بخش و مشایخی مدعی هستند که دوران انقلاب تمام شده و دوران اصلاحات هم تمام شده. البته این دومی را مردم با همان انقلابشان دارند ثابت می کنند که اینها بروی مبارک نمی آورند! مدعی هستند:

“. دوران کنونی عامل  پدیداری مفاهیمی چون “اصقلاب”، انقلاب مخملی، “انقلاب از طریق مذاکره” یا “اصلاحات ساختاری” است.”

درست شنیده اید! اینها دوران کنونی را دوران “اصقلاب ها” می نامند! حالا بدسلیقگی بکنار این “اصقلابها” قرار است چه بکنند؟ قرار است که “اصقلاب” یعنی راه حل سوم یک ستاره ای داشته باشد که اسمش “انتخابات آزاد” است:

“.. اگر ستاره راهنمای جنبش سبز را انتخابات آزاد برگزینیم می توان تمامی اشکال مبارزه برای حقوقاقتصادی و اجتماعی و مدنی را در خدمت چنین هدفی بکار گرفت…جنبش سبز رنگین کمانی از نمایندگان سازمانهائی خواهد بود که هر کدام در حوزه تخصصی خود شبکه سازی می کنند  از ابتکار عمل مستقل برخوردارند  در عین اینکه هدف نهائی خود را انتخابات آزاد قرار می دهند. جنبش سبز از رهبری نمادین گذر کرده و به شکل نمایندگی سازمان می یابد چنین جنبشی برای تحول و دگرگونی دموکراتیک می کوشد که بر تمامی عرصه های حیات اجتماعی تاثیر بگذارد…”

شاید خواننده عزیز فکر کند که این واژه “انتخابات آزاد” که چیز نوینی نیست! خط سومی نیست. شاید خواننده گرامی عصبانی شود وقتی بیاد بیاورد که خیلی وقت است همان اصلاح طلبهای قدیم که حالا جنبش سبزی شده اند داشتند از “خواست انتخابات آزاد” با حضور حکومت اسلامی و شاید نمایندگانی از سازمان ملل متحد صحبت می کردند. در خارج کشور و تلویزیونهای ماهواره ای که شاید نزدیک به دهسالی باشد این “انتخابات آزاد” را مطرح می کنند و خودشان با خنده می گویند که فقط مشکل انداختن زنگوله به گردن گربه است وگرنه همه چیر آماده است!

حالا این “اصقلاب” یعنی اختراع بسیار مهم و نو آوری گنج بخش و مشایخی معلوم می شود همچین هم با رفرمیزم و اصلاح طلبی فرقی ندارد. اتفاقا یکی از مبانی رفرمیزم و اصلاح طلبی سیستمها همینست که از “انتخابات آزاد” حرف بزنند اما معلوم نشود قرار است چگونه این انتخابات برگزار شود.

حالا شاید بعضی خوانندگان بگویند : بابا اینها عوض شده اند و از تاریخ درس گرفته اند و قرار نیست با جناحی از حاکمیت مماشات کنند. قرار نیست اصلاح طلب باشند. بالاخره آدمند دیگر عوض می شوند. لابد انقلاب بهشان فشار آورده و اینها “اصقلابی” شده اند!

 

(۴)حرف آخر اصقلابی های جدید و اصلاح طلبان قدیم که قرار است جنبش سبز را نجات بدهند

محققینی مثل گنج بخش و مشایخی آدمهای پویائی هستند. مرتب دارند در تئوریهای سیاسی غلت می زنند آنهم فقط بخاطر مردم و بخش جنبش سبز شان. اگر اصلاح طلبی نشد اونها یک تئوری جدید می دهند که اسمش “اصقلاب” است. ظاهار اصقلاب اینست که مردم قرار است بیایند خیابان و “اصلاحات ساختاری بشود”. ما شاید به این عزیزان نمره ای بدهیم برای پیشرفتشان. اما صبر کنید! کمی صبر کنید ببینیم اینها قرار است چجوری “اصقلاب” کنند

“..(در شرایط کنونی با اعمال محاصره مدنی-از نویسنده)… حکومت تضعیف شده در چنین شرایطی ضریب خطائی رفتاری اش افزایش می یابد…و احتمال اینکه بخشهائی از حکومت حاضر به همزیستی با دیگر نیروهای اجتماعی شوند را افزایش می دهد. انتخابات آزاد چنان سازو کاری را فراهم می کند تا این مهم تحقق پیدا کند.”

خواننده گرامی همانطور که متوجه می شود، طرح این عزیزان که کاملا خط سومی هم قرار بود باشد و اسمش را هم گذاشته بودند “اصقلاب” قرار است با یک “محاصره مدنی” کاری کند که “بخشهائی از حکومت حاضر” با ایشان همزیستی کنند و در یک انتخابات آزاد ، احتمالا دولت ائتلافی گنج بخش مشایخی و آن “بخشهای حکومت حاضر” تشکسل گردیده و جنبش سبز را از بحران کنونی نجات دهند!

اینها حرفهای آخر “راه حل سوم” است! حالا هی مرتب بگوئید که این همان راه حل دوم بود! فکر می کنید این عزیزان قبول می کنند؟!

من البته فکر می کنم هر آدم آشنا با اینها و با سیاست اینها در این طرح عمیق شود خواهد فهمید که “راه حل سوم” وجود خارجی ندارد. “اصقلاب” همان اصلاح طلبی است. منتهی بخاطر فشار انقلاب مردم در ایران و تکانهای انقلابی خاورمیانه اینها دچار عقب نشینی شده اند در الفاظ البته و در حال “بازسازی لفظی” خودشان و سیاستشان هستند.

اینها تئوریسینهای “جنبش سبز” هستند! فقط با چند کلمه قرار است قورباغه قدیمی ساخت و پاخت با جناح های حکومت را به مردم بفروشند. قورباغه ای که هنوز به قناری رنگ نشده ،تلنگش در رفته و ریق فانی را به جهانی باقی تسلیم نموده!

باز هم دلیلی می خواهید که جنبش سبز کارش تمام است؟!

 

منابع بیشتر:

(۱)اتحاد جمهوریخواهان ایران و جنبش جمهوری خواهی (احمد پورمندی)

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=14838

(۲) “محاصره مدنی حکومت برای انتخابات آزاد”: امیر حسین گنج بخش-مهرداد مشایخی(ایرانیان-شماره ۵۳۷-۱۵ جولای ۲۰۱۱)

(۳)سعید صالحی نیا: تلاشی جدید برای احیا و ابقای خط “سبز” در تورنتو !

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/6885-b.html