اهمیت طرح صندوق های حمایتی دانشجویی از کارگران در چیست؟

نوید مینائی
www.sosialism-emrooz.blogfa.com
طرح دانشجویی صندوق حمایت از کارگران زندانی را باید از زوایای مختلفی بررسی کرد. این طرح که در ادامه شعار "کارگر دانشجو اتحاد اتحاد " اجرا شده چه هدفی را دنبال می کند؟ در واقع اهمیت این طرح را باید در هدف و تاثیر آن جسنجو کرد.

طبقه کارگر به عنوان بخشی از جامعه که تنها با آزاد کردن کل جامعه، با لغو کار مزدی و استثمار در سطح کل جامعه می تواند خود را به مثابه یک طبقه آزاد کند، دارای افق و آرمانی ست که برپایی جامعه سوسیالیتسی و لغو کار مزدی و لغو استثمار و فرودستی عده ایی و تقسیم انسان ها به دارا و ندار است. تنها با این شرط است که میتوان برابری و آزادی بی قید و شرط را برای همه بخش های جامعه به ارمغان آورد. و این امر بخشی از طبقه کارگر است. لاجرم این وظیفه یعنی آزاد کردن بشریت و از بین بردن تمام زنجیر های اسارت در طول تاریخ به عهده طبقه کارگر در عصر سرمایه داریست.
ولی مبارزه برای رسیدن به خواست های انسانی و رهایی از انواع قید و بند ها، فرادستی و فرودستی هایی که سرمایه داری در دوران حاضر برای انسان ساخته است، ، مختص طبقه کارگر نیست. در طول تاریخ چند صد ساله گذشته شاهد عروج جنبش های اجتماعی متفاوتی در جوامع سرمایه داری بوده ایم که برای رسیدن به حقوق خود مبارزه کرده اند و موفق شده یا نشده اند. جنبش زنان در اروپا برای کسب حقوق برابر با مردان از آن جمله است. در ایران هم به دلیل شکل خاص سیستم سرمایه داری بخش های مختلف جامعه مثل زنان، جوانان و … جزو نیروهای معترض و خواهان تغییرات اساسی در وضع موجود هستند. زنان آزادی و برابری بی قید و شرط با مردان می خواهند و تازه این تمام خواست زنان نیست. زندگی انسانی و بهبود شرایط زندگی برای کودکان و کل جامعه افق نهایی این جنبش است. آزادی بی قید و شرط بیان و زندگی در شرایط مرفه و شاد بی دغدغه فردا و نگرانی از تامین زندگی آینده، آزادی در روابط خصوصی، آزادی تجربه زندگی و عدم دخالت هیچ نیرویی در روابط خصوصی، از مطالبات جوانان است. جوانان می خواهند از شر فرهنگ عقب مانده اسلامی نیز رها شوند و زندگی مدرن، مرفه و شاد و بی دغدغه ایی داشته باشند. جنبش آزادی زن به عنوان نیرویی اجتماعی که حول هدف و آرمان مشخصی مبارزه می کند و همینطور جنبش خلاصی فرهنگی جوانان و دانشجویان از جمله جنبش های موجود و قدرتمند در ایران هستند.
ولی طبقه کارگر به دلیل ویژگی خاص خود به مثابه یک طبقه، رهاییش در گرو بر چیدن جامعه سرمایه داریست، تمام مشکلات بخش های دیگر جامعه نیز مربوط به ساختار سرمایه داری می باشد، نابرابری زن و مرد گرچه به قدمت جامعه طبقاتی ست ولی نباید مسئول این نابرابری را در تاریخ چند هزار ساله جست و جو کرد. تولید و بازتولید کننده این نابرابری در جهان امروز، سرمایه داریست. در جوامع اروپایی هم به همان درجه که جنبش های اعتراضی توانسته اند سرمایه داری را عقب بزنند توانسته اند به حقوق خود نزدیک شوند. شاید کسی بپرسد خوب در ایران هم خوب است حکومتی مثل سوئیس داشته باشیم که جوانان و زنان به حقوق خود بسیار نزدیک شده اند. ولی ساختن نظامی مثل سوئیس یا هر کشور مدرن دیگری با این مشخصات در ایران محال است که این می تواند موضوع بحث دیگری باشد.
یک سوال اینست برپایی جامعه ایی آزاد و برابری امر و هدف کیست؟ امروز در ایران طبقه کارگر با قدرت در صحنه حاضر است و روز به روز هم با ایجاد تشکل های مستقل خود به قدرت خود می افزاید. ولی مبارزه بی وقفه و کم و کاست برای برپایی سوسیالیسم و سرنگونی سرمایه داری در عمل هدف و آرمان همه گرایشات در طبقه کارگر نیست. طبقه کارگر دارای گرایشات متفاوتی درون خود است. از آنارشیسم و سندیکالیسم گرفته تا رفرمیسم و انواع سوسیالیسم غیر کارگری، گرایشات متفاوت در این طبقه هستند ولی برپایی سوسیالیسم تنها آرمان و وظیفه گرایش "کمونیستی" طبقه کارگر است. فقط این گرایش است که تا به انتها نماینده منافع همه جانبه و بی کم و کاست کلیت طبقه کارگر است و می خواهد با برپایی بی اما و اگر و فوری سوسیالیسم و سرنگونی انقلابی سرمایه داری طبقه کارگر و کل جامعه را آزاد کند. با این حساب کمونیست ها افراد یا فرقه جدا از طبقه کارگری نیستند که "درد" کارگران را می دانند و از روی مستضعف پناهی می خواهند برای کارگران انقلاب کنند، بلکه کمونیسم گرایشی زنده در طبقه کارگر است که برای آزادی خود باید استثمار و کار مزدی را لغو کند و در نتیجه کل جامعه را آزاد کند.
ولی رابطه مبارزات سایر جنبش ها مثل زنان و جوانان با مبارزات گرایش کمونیستی در طبقه کارگر چه باید باشد؟ جنبش های دیگر به واسطه نداشتن جایگاه طبقاتی (یعنی برای رسیدن به آرمانشان نیازی به دست به دست شدن قدرت سیاسی بین طبقات نمی بینند)، به خودی خود نمی توانند چنین آرمان و افقی(برپایی سوسیالیسم) داشته باشند و عموما رسیدن به اهداف خود را منوط به سرنگونی نطام اقتصادی حاکم نمی بینند. برای رسیدن به برابری زن و مرد و آزادی بیان سرنگونی سرمایه داری را در دستور خود نمی گذارند و در جوامعی هم که موفق می شوند موفقیتشان ناکافی و ناپایدار است. این واقعیت را در جوامع اروپایی امروز آشکارا می بینیم. سرمایه داری با هر تهاجم به جامعه، بخشی از حقوقی را که زمانی با مبارزات بی امان جامعه و مشخصا طبقه کارگر گرفته شده را پس می گیرد. این که برای رسیدن به آزادی و برابری بی قید و شرط و قوری سرنگونی سرمایه داری شرط لازم است شکی نیست. ولی در ایران امروز حتی برای آزادی در انتخاب رنگ لباس هم باید حکومت را انداخت.
رابطه جنبش های اعتراضی در جامعه با جنبش طبقه کارگر باید هم افقی و هم آرمانی با آن باشد، جنبش زنان باید بدانند جز با سرنگونی سرمایه داری به آزادی و برابری بی قید و شرط و داشتن زندگی امن و