٣١ خرداد ١٣۶٠ روز یاد بود انقلابیون و کمونیستها که در دهه ۶٠ قتل عام شدند

ارژنگ سپاسى : روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ یعنی یکروز پس از تظاهرات چند صد هزار نفری مردم در تهران و سرکوب وحشیانه آن توسط پاسداران سرمایه، به فرمان خمینی، امام خون و تازیانه و دار، عده زیادی از زندانیان سیاسی، که در میان آنها عده ای ماهها بود که در زندان بسر می بردند، به جوخه های اعدام سپرده شدند. محسن فاضل ( پیکار)، سعید سلطانپور ( فداییان اقلیت)، طلعت رهنما ( گروه نبرد)، علیرضا الماسی ( فداییان اشرف دهقانى)، مسعود فرزانه، کاظم فخرایی، علی اصغرذهتابچی ( مجاهدین) به همراه ۴۳ نفر دیگر در این روز تیرباران شدند( به نقل از پیکار ۱۱۲ که اسامی ۲۶ نفر از تیرباران شدگان آورده شده است.) 

 این اعدامها علاوه برعده زیادی میشد که در همان روز ۳۰ خرداد در خیابانها به قتل رسیده بودند. جمهوری اسلامی، تعداد کشته شدگان درروزتظاهرات ۳۰ خرداد را ۳۰ نفر اعلام می کند( کتاب سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام از انتشارات رژیم). جانیان جمهوری اسلامی تا اواسط مرداد بیش از ۴۰۰ نفر را تیرباران نموده و با اعلام اسامی آنها در روزنامه ها جوی پر از ترور و ارعاب در جامعه براه انداخته بودند. بسیاری از این تیرباران شدگان زندانیان سابق زمان شاه بودند که با قیام مردم از زندانها آزاد شده بودند و رژیم جمهوری اسلامی بنا به رسالتش در سرکوب انقلاب مردم، کاری را که رژیم شاه موفق نشده بود به پایان برساند، به اتمام رساند.
 رژیم جمهوری اسلامی در سه سال اول دهه ۶۰، بیش از ۱۲۰۰۰ نفر  از کمونیستها و انقلابیون را قتل عام نمود. اسامی ۱۲۰۲۸ نفر از این عده با مشخصات کامل در سا ل ۱۳۶۴ توسط سازمان مجاهدین خلق منتشرشد( ضمیمه مجاهد شماره ۲۶۱).  بدین ترتیب جمهوری اسلامی با قتل عامی وسیع توانست سلطه خود را بر جامعه برقرار کند. در میان اعدام شدگان از افراد ۱۳ ساله تا زنان حا مله قرار داشتند. طاهره آقا خانی مقدم در موقع تیرباران ۸ ماهه حامله بود که با شوهرش علی عالمزاده کرمانی اعدام شدند(  هردو ازگروه نبرد). سبعیت رژیم حدی نمی شناخت. درطول سه ماهه اول یعنی از ۳۱ خرداد تا ۷ مهر ۱۳۶۰ بیش از ۱۲۰۰ نفر اعدام شدند که تنها در روز ۶ مهر اسامی ۱۵۰ نفر از آنها در یک روز در روزنامه های رژیم به چاپ رسید. در هفته اول مهر ماه مجموعا اسامی ۲۰۰ نفراز کسانی که اعدام شده بودند در روزنامه ها به چاپ رسید. هدف رژیم برقراری جو ترور و حشت بود. افراد را بر اساس اینکه کفش کتانی  بپا داشتند(جرم شرکت در تظاهرات خیابانی)، ویا داشتن سرکه(برای خنثی کردن اثر گاز اشک آور)، ویا پخش نشریه،  در محاکمات چند دقیقه ای به جوخه اعدام سپردند. رژیم بسیاری را با اسامی جعلی که در هنگام دستگیری داده بودند اعدام نمود و این اسامی را در روزنامه ها اعلام نمود. بعد از چندی با چاپ عکس جنازه ها با وقاحت تمام از خانواده ها درخواست میکرد که با شناسنامه برای دریافت جنازه بیایند تا بدینوسیله بتواند  به هویت واقعی تیرباران شدگان پی ببرد. این عدالت اسلامی روی گشتاپوهای آلمان را کم کرده بود.  محمدی گیلانی حاکم شرع تهران درمصاحبه تلویزیونی خود در دوم وسوم تیرماه ۶۰ گفت: " تظاهرات علیه جمهوری اسلامی یعنی تظاهرات علیه رسول الله، یعنی جنگ با خدا، و هر کس که در مخالفت با حکومت در این تظاهرات شرکت کند حتی اگر هیچ کاری هم نکرده باشد، از نظر جمهوری اسلامی حکم باغی و محارب در مورد او صدق می کند و جزایش مرگ است. اگردر خیابان یکی از اینها مجروح شده باشد باید او را تمام کش کرد."
در کارخانه ها بسیاری از کارگران مبارز دستگیر شده و یا از ترس انجمن اسلامی، اکثریتی ها و توده ایها، که بدستور رهبری سازمانهای خود به جاسوسی  وهمکاری با رژیم می پرداختند، محل کار خود را ترک کرده و در شهرهای دیکر آواره شدند. آنها نیز که در کارخانه ها هر روز با ترس و وحشت ظاهر میشدند، یا دستگیر و اعدام یا زندانی شدند و یا با تهدید مجبور به سکوت گردیدند. نسرین آموزگار ( پیکار) کارگر کارخانه تولیدارو درحال پخش نشریه توسط پاسدار کارخانه تولیدارو بنام عباس فرمانی در سه راه آذری و جلو چشمان مردم از فاصله نزدیک با گلوله ای به مغزش کشته میشود. بسیاری از رهبران بعدی مضحکه اصلاحات رژیم که در انجمنهای اسلامی و انجمن تحکیم وحدت(تحکیم وحشت) دانشگاه بودند و توانسته بودند دانشکاهها را تعطیل کنند، در خیابانها به راه افتاده و در گشتهای پاسداران، دانشجویان مبارز و انقلابی را  شناسایی می کردند.  محسن مخلباف ومحسن میردامادی از جمله این افراد بودند که دانشجویان آنها را با ماشینهای گشت پاسداران در خیابان دیده بودند که به شکار دانشجویان می پرداختند. رژیم چندین سال بعد و با آغاز برآمد جنبش نوین مردم،  با مضحکه "اصلاحات" و با کمک مهره هایش رفسنجانی و خاتمی به میدان آمد. اولین کار این " اصلاح طلبان" کشیدن یک خط قرمز برای توطئه سکوت در رابطه با کشتارهای ۶۰ تا ۶۷ بود. در خارج از کشور درسال ۱۳۶۸، توده ایها و اکثریتیها  با دادن اعلامیه برای اولین بار اعلام نمودند "فاجعه ملی ۱۳۶۷ ، آغاز کشتار زندانیان سیاسی در ایران". این تشکلهای طرفدار رژیم، که نقش بخش خارج از کشور جنبش "اصلاحات" رژیم را بازی میکردند، مطابق یک سیاست حساب شده سعی کردن تا با مطرح کردن جنایات رژیم درسال ۱۳۶۷ و بعد از آن، روی جنایات خود و بخش داخل جنبش "اصلاحات" خاک بریزند و آنرا از چشمان مردم پنهان نگه دارند. "اصلاح طلبان" رژیم به خیال اینکه با قتل عام مبارزین و انقلابیون میتوانند تاریخ را آنطور که می خواهند بنویسند، در سالهای اول به موفقیتهایی نیز دست پیدا کردند. این همدستان جمهوری اسلامی در ایران نیز با توجه به اینکه از سازماندهی بهتری در میان خانواده های به خون تپیدگان برخوردار بودند، توانستند با برجسته کردن کشتار رژیم در سال ۶۷، روی تاریخچه منحوس همکاریهای خود در سالهای ۶۰ پرده بیندازند. از طرف دیگر سران مضحکه" اصلاحات" رژیم که خود در کشتار سال ۶۰ دست داشته و از سازماندهندگان آن بودند، با برجسته کردن کشتار سال ۶۷ و قتلهای زنجیره ای سعی داشتند که پرده بر جنایات خود در سال ۶۰ بکشند. متاسفانه سهل انگاری نیروهای چپ و انقلابی برای مقا بله با این حرکت ضد انقلابی منجر شد که سا