دورنماى تحولات سیاسى ایران

بحران مزمن و حاد جمهورى اسلامى و بن بست راه حلهاى درون حکومتى همواره سوال آینده تحولات سیاسى ایران را باز گذاشته است. اگر از عده اى مهجور سیاسى بگذریم که در احمدى نژاد و سران اوباش سپاه پاسداران سیماى رضا خان میرپنج و آتاتورک و یک پروسه جذب در اقتصاد جهانى سرمایه دارى را موعظه میکنند٬ جنبشهاى سیاسى و طبقاتى اصلى در ایران همچنان بر راه حلهاى خود تاکید میکنند. رویدادها و تحولات دو سال اخیر در ایران و همینطور خیزشهاى انقلابى در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا٬ اگرچه براى عده اى به بازبینى افقها و روشهاى کلاسیک منجر شد٬ اما این چیزى جز سردرگمى سیاسى در دورانى نبود که شتاب سیاست تند میشود. کماکان قوانین پایه اى بهبود و تغییر در اوضاع چه در بالا و چه در پائین خود را دیکته میکنند. در این میان آنچه تغییر کرده است پس رفتن و بن بست و شکست قطعى برخى راه حلها و امکان عینى عروج راه حلهاى دیگرى است که تا مدتى پیش “آرزو” و “اتوپى” معرفى میشدند.

 

اوضاع حکومت اسلامى

 

١- موقعیت اقتصادى:

بحران حکومت اسلامى نه فقط تخفیف پیدا نکرده است بلکه در قلمروهاى مختلف تشدید شده است و مسئله بقاى حکومت را به یک سوال مرگ و زندگى روزمره براى کل حکومت اسلامى تبدیل کرده است. در قلمرو اقتصادى امروز صحبت کردن از “بحران اقتصادى” صرف بشدت مبهم و غیر واقعى است. اقتصاد ایران به همان اندازه دچار بحران نیست که مثلا اقتصاد کشورهاى مشابه. بحران اقتصادى جهانى و تحریمهاى اقتصادى بعنوان فاکتورهائى در تشدید بحران اقتصادى حکومت اسلامى عمل کرده اند اما منشا بحران کنونى نیستند. اقتصاد ایران در یک فلج و بن بست قدیمى قرار دارد که سیاست اقتصاد گانگسترى و مافیائى و سیاست از این ستون به آن ستون دوره زیادى قادر به پانسمان زخمهاى عمیق این اقتصاد نیست. هر بررسى صرفا اقتصادى جمهورى اسلامى و ورانداز کردن مجموعه شاخص هاى اقتصادى٬ نشان میدهد که اقتصاد ایران در آستانه یک فروپاشى تمام عیار اقتصادى است. بیکارى گسترده٬ تورم خطرناک٬ گرانى تصاعدى مایحتاج پایه اى مردم٬ بحران ورشکستگى بانکى٬ کاهش مرتب ارزش ریال٬ توقف تولید و بسته شدن بیش از نیمى از صنایع٬ احساس ناامنى عمومى اقتصادى و ریختن اعتماد سنتى به سیستم موجود٬ فساد فوق برنامه و بى حد و حصر٬ و … جائى براى مانور حکومت در قلمرو اقتصاد باقى نمیگذارد. سیاست حذف سوبسیدها و هزینه اى که در این مسیر صرفه جوئى میشود در قیاس با این وضعیت و نیازهائى که اقتصاد ایران براى یک تحرک جدى لازم دارد٬ دردى از اقتصاد ورشکسته و بیمار جمهورى اسلامى درمان نمیکند.

 

٢- موقعیت سیاسى و فرهنگى:

جمهورى اسلامى ناتوان از هر درجه گشایش سیاسى و فرهنگى است. بقاى جمهورى اسلامى همواره سوال اول حکومت است و تمام تلاشهاى داخلى و منطقه اى و بین المللى براى این صورت میگیرد که خطر سرنگونى بویژه در اوضاع ملتهب منطقه از جمهورى اسلامى دور شود. هر گشایش سیاسى در ایران مستلزم یگ گشایش اقتصادى و دادن امتیازاتى به طبقه کارگر و بخش محروم جامعه است. از آنجا که چنین امتیازى و حتى وعده دادن چنین امتیازى در قدرت جمهورى اسلامى نیست٬ به طریق اولى گشایش سیاسى نیز منتفى است. گشایش فرهنگى نیز با سد ایدئولوژى اسلامى و منافع خیل وسیعى از خشکه مقدس هاى حکومتى برمیخورد. هزینه اى که حکومت اسلامى براى تحمیل قوانین ارتجاع اسلامى به جامعه صرف میکند- و البته جواب نمیدهد- وسیع و نجومى است. جمهورى اسلامى براى بقاى خود و سرکوب مخالفین و حتى سرکوب پاره هاى تن خود ناچار است مرتبا تکنولوژى سرکوب و قدرت نیروى سرکوب را رشد دهد. موقعیت سیاسى جمهورى اسلامى در داخل هر روز تیره تر و لاجرم بقاى حکومت متکى به نیروى سرکوب و حکومت نظامى اعلام نشده و مستمر است. جمهورى اسلامى از نظر سیاسى و فرهنگى نمیتواند در مقابل مردم عقب بنشیند چون عقب نشینى در بالا به تهاجم در پائین منجر خواهد شد. جمهورى اسلامى حتى اگر بخواهد نمیتواند از بنیانهاى ایدئولوژیک خود کوتاه بیاید٬ چون با ریختن هر دیوار کل عمارت اسلامى سقوط میکند. 

 

٣- سیاست خارجى

حکومت اسلامى در قلمرو دیپلماسى و سیاست خارجى در یکى از بدترین دوره هاى خود بسر میبرد. هیچ زمان انزواى جمهورى اسلامى تا این حد عمیق نبوده است. نه فقط به لیست تروریستها و تحت تعقیب ها و ممنوع السفرها و بلوک حسابهاى بانکى اضافه شده است٬ بلکه دستگاه دیپلماسى حکومت دچار یک فلج شده است. سیاست خارجى اى که هر روز حکومت اسلامى را در قلمرو منطقه اى و جهانى منزوى تر و لاجرم متکى به تروریسم و قلدرى و موشک و اتم بازى میکند٬ نمیتواند حتى در چهارچوب یک بده بستان سیاسى و اقتصادى نیمه معمولى با دولتها قرار گیرد. فلج سیاست خارجى حکومت و انزواى بیش از پیش رژیم اسلامى٬ ادامه تعمیق بحران در قلمرو اقتصاد و سیاست و فرهنگ و یک گوشه بحران همه جانبه حکومت اسلامى است.

 

۴- جدال و جنگ جناح ها

جدال درون حکومتى جدید نیست و عمرى به سابقه جمهورى اسلامى دارد. اما ماهیت این جدالها در هر دوره فرق داشته و ضرروتا ادامه یک خط مستقیم منافع سیاسى و اقتصادى و جناحى نبوده است. ثقل جدال امروز در ایران برسر بقاى حکومت و برون رفت از مجموعه معضلاتى است که رژیم اسلامى با آن روبرو است. پروسه حذف باند احمدى نژاد ماهیتا همان منطقى را داراست که به حذف اصلاح طلبان حکومتى و دیگر باندهاى درون حکومت اسلامى منجر شد. تصویر این جدالها با عبارات و کدهاى اسلامى و همینطور تبلیغات کاذبى که تلاش دارد از نفرت مردم براى خود دستمایه سیاسى درست کند نیز همواره وجود داشته اند. همین کسانى که امروز در مورد “بد حجابى” و اعمال شدیدتر قوانین ارتجاع اسلامى در مجلس برسر و صورت هم میکوبند٬ توسط خودشان در کمپین هاى نمایش انتخاباتى و غیره به وسعت اتخاذ شده است. “خوارج” سازى در جنگ جدالها یک اسم رمز براى تلاشى است که در دنیاى واقعى با سد مناسبات قدرت و اصل حاکمیت جمهورى اسلامى برخورد میکند. این جدال تا پایان عمر جمهورى اسلامى وجود خواهد داشت و در اشکال و صفبندى هاى جدیدى تکرار خواهد شد.

 

۵- رابطه مردم و حکومت

جمهورى اسلامى علیرغم ماهیت فوق ارتجاعى اش و از آنجا که محصول سرکوب خونین یک انقلاب است ناچار است مرتبا روى بسیج مردم و کسب فرمال مشروعیت سیاسى تلاش کند. جدال جناح ها یک انعکاس بلافصل تشدید تخاصم مردم با حکومت است. نخواستن جمهورى اسلامى و تشدید بحران بقا سرمنشا اصلى این جدالهاست که در هر دوره با معضلات جدیدى ترکیب میشود. رابطه مردم با حکومت مرتبا و در پس هر دوره حاکمیت باندهاى حکومتى وخیم تر شده و به یک نخواستن عظیم شکل داده است که سر منشا جنبشهاى خیابانى و اعتراضات گسترده کارگرى و دانشجوئى و تقابل روزمره زنان و جوانان با حکومت بوده است. جامعه ایران و بخشهاى مختلف آن٬ اگرچه با نقطه عزیمت هاى متفاوت٬ حکومت اسلامى را نمیخواهند. حکومت ناچار است این نخواستن را با سرکوب سیاسى پاسخ دهد. امرى که در هر دوره اشکال انفجارى ترى بخود میگیرد و با روشهاى سابق قابل ادامه نخواهد بود. معضلات جمهورى اسلامى در صورتى امکان حل و یا به تعویق انداختن داشت که اولا حکومت میتوانست مردم را در سیاست صبر و انتظار نگهدارد٬ و ثانیا در وضعیت بلافصل و فورى اقتصادى مردم تغییراتى ایجاد کند. چون این مطلقا ممکن نیست٬ تشدید این بحران نیز اجتناب ناپذیر است. جمهورى اسلامى از این نظر از کشورهائى مانند عربستان عقب تر است.

 

راه حلها و چه باید کرد؟

 

١- اصلاحات:    

در ایران اصلاح طلب دولتى نداریم. واژه اصلاح طلبى در ایران مانند بسیارى از عبارات و مقولات دیگر وارونه است. اصلاح طلب حکومت اسلامى نه میتواند اصلاحات را تعریف کند و نه میتواند آنرا اجرا کند. اصلاحات در ایران اسم رمز بقاى جمهورى اسلامى٬ اسم رمز مقابله با سرنگونى طلبى و نخواستن مردم٬ اسم رمز بهبود رابطه با غرب و وعده ایجاد تسهیلات براى سرمایه داران٬ و اسم رمز تعریف قواعد بازى در میان پیروان ولى فقیه و خمینى و معتقدان به نظام مرتجع اسلامى است. اصلاحات اسلامى و دربارى در دوره دو خرداد شکست خورد و ما بارها و قبل از نمایش انتخابات سال ٨٨ تاکید کرده بودیم که “این نوار قابل تکرار نیست” و تکرار نشد. تلاش اخیر خاتمى و بخشى از اصلاح طلبان براى جا دادن مجدد خود در سر سفره “رهبر معظم” و عجز و لابه در بارگاه خامنه اى بدرستى بیانگر ماهیت اصلاح طلبى اسلامى است. امرى که موجبات انتقاد و انشقاق بیشتر در اردوى جنبش ملى اسلامى را فراهم کرده است. تلاش حکومت براى جدا کردن اصلاح طلبان و “اعلام برائت از سران فتنه”٬ چیزى جز ادامه سیاست “جذب حداکثرى و حذف حداقلى” خامنه اى نیست. سیاست خامنه اى بخط کردن همه زیر پرچم خودش است. استراتژى اصلاح طلبى براى بقاى نظام شکست خورده و تمام شده است. تردیدى نیست مادام که جمهورى اسلامى باقى است بحث اصلاح جمهورى اسلامى هم وجود دارد اما دیگر بازیگرى در تعیین سیاست ایران نیست.

 

٢- رفولوشن

شکست و بن بست اصلاح طلبى٬ اردوى اصلاح طلبى را در حکومت و اپوزیسیون چند شقه کرده و عده اى به “راه سوم” موهومى رو آورده اند. اصلاح طلبانى که خواهان رفرم اند اما میخواهند رفرم را به روشهاى انقلابى و البته مسالمت آمیز متحقق کنند: رفولوشون! برخى ناظران سیاسى و فعالین جنبش ملى اسلامى به این دیدگاه “راه سوم” اطلاق میکنند. راهى که نه اصلاحات به معنى حکومتى و نه انقلاب را قبول دارد. اما این ایده محصول دوران بعد از جنگ سرد است و قبلتر در ایران نیز توسط حجاریان عنوان شده است. زمانى که استراتژى “فشار از پائین٬ چانه زنى در بالا” فقط به چانه زنى در بالا منحصر شده بود و دورنماى شکست این پروژه با اولین حکم حکومتى خامنه اى و قبول کروبى بعنوان رئیس مجلس مسجل شد٬ ابن بحث نیز مطرح شد که ابزار “نافرمانى مدنى” و وجه فشار از پائین بصورت کنترل شده بکار رود. جنبش سبز حکومتى تلاش کرد بدنبال نمایش انتخابات از فاکتور فشار از پائین استفاده کند اما سریعا متوجه شد که این فشار از پائین دارد همه نظام را با خود میبرد و لذا به سنگرهاى قدیمى خود عقب نشستند. اگر این استراتژى در جامعیت خود در بالا و میان کسانى که بالاخره در حکومت بودند و اهرمى براى تغییر داشتند شکست خورد٬ براى عمو زاده هاى اینها که بیرون حکومت اند و از ترس عمل انقلابى به امام زاده رفولوشن رو آورده اند و هیچ اهرمى براى مجاب کردن خامنه اى و نجات جمهورى اسلامى ندارد٬ یک بازى کودکانه محسوب میشود. رفولوشن جزو مسخره ترین سناریوهائى است که میتوان براى ایران تصویر کرد. قبول عمل انقلابى براى اهداف رفرمیستى٬ اگر در پایان جنگ سرد و در دوره انقلابات مخملى – همان کودتاهاى ریموت کنترلى سفارتخانه هاى آمریکا براى انتقال قدرت به بخش بازارى تر حکومتهاى جدید کشورهاى بلوک شرق – عنوان رفولوشن گرفت به این دلیل بود که بدرجه اى مردم را بعنوان نیروى فشار براى کنار زدن دولت موجود بکار گرفتند. این سناریو در ایران غیر عملى است به این دلیل ساده که ایران نه روسیه است و نه صفبندى سیاسى مشابه با کشورهاى بلوک شرق بعد از فروپاشى را دارد. همینطور این جریانات توان بمیدان آوردن مردم و کنترل آنها براى اهداف مورد نظرشان را ندارند. نمیتوان مردم را به عمل انقلابى کشید و در نیمه راه متوقف شان کرد. همانطور که نمیتوان کمى اصلاحات کرد و سوت پایان بازى را کشید. رفولوشن بویژه در ایندوره٬ تداوم نفرت ارتجاع از انقلاب و تغییرات بنیادى است. نقطه عزیمت رفولوشن شکست سیاست اصلاح رژیم اسلامى٬ تداوم نگرانى از انقلاب و “خشونت مردم”٬ و اعمال فشار حقانیت خیزشهاى انقلابى در مصر و تونس و کشورهاى منطقه است. رفولوشن در ایران محصول بن بست و شکست استراتژى سیاسى اصلاح طلبى و انشقاق در صفوف اردوى ملى اسلامى و یک عقب نشینى تاکتیکى در برابر عمل انقلابى است. همینطور طرفداران رفولوشن بیشتر نیروئى هستند که خود را براى ایجاد اصلاحات بعد از جمهورى اسلامى و تحت زعامت غرب آماده میکنند. این نیروها فعلا از اصلاح طلبان حکومتى و یا بخشى از آنها حمایت میکنند اما با تغییر تناسب قوا و مسجل شدن رفتن جمهورى اسلامى٬ به نیروى ضربه گیر انقلاب و چلبى ها و غنوشى ها و عمر سلیمان هاى ایران متحول خواهند شد.

 

٣- رژیم چنج٬ رفراندم٬ انتخابات آزاد

در هر دوره با شکست استراتژى اصلاح طلبى زمینه براى تحرک جریانات طرفدار حمله نظامى به ایران و سناریوهاى دست راستى بیرون حکومتى مهیا میشود. امروز و با قبول شکست استراتژى اصلاح از درون٬ عده اى به اعمال فشار و تغییرات از بیرون امید بسته اند. سناریوهاى قلابى “دولت در تبعید”٬ “انتخابات آزاد زیر نظارت نهادهاى بین الملل” و یا “رفراندوم” و غیره٬ جملگى بر یک فرض نانوشته متکى است: یا جمهورى اسلامى در آستانه سقوط زیر فشار بین المللى عقب نشسته و مثلا خامنه اى استعفا داده است و یا از صحنه خارج شده است٬ و یا خود خامنه اى و سران حکومت اسلامى تحت شرایطى به برگزارى رفراندوم و یا انتخابات آزاد رضایت داده و راسا آنرا برگزار و به نتیجه آن رضایت میدهد! این توهمات مزمن که ناشى از بى خطى جریانات راست و مرکز در اپوزیسیون ایران است بارها امتحان شده و شکست خورده است. بویژه نمونه عراق و افغانستان و امروز لیبى و فردا سوریه٬ کسى را متمایل به این هجویات سیاسى نمیکند. تمام این شعارها اگر قرار است به درجه اى تحقق یابند یکى دو شرط ناقابل دارند: اول٬ حمله نظامى به ایران صورت گیرد. آنهم نه در ابعاد حمله به مراکز و تاسیسات هسته اى بلکه در مقیاس عراق و افغانستان و اشغال نظامى ایران توسط ناتو. یعنى سیاست رژیم چنج نوع بوش و نئوکنسرواتیوها در دستور قرار گیرد. و دوم٬ این زمانى ممکن میشود که مردم ایران دچار استیصال سیاسى شوند٬ امیدى به تغییرات از درون و متکى به نیروى خود نداشته باشند و از سر ناچارى حاضر باشند به هر سناریوئى براى رهائى از جمهورى اسلامى تن دهند. امروز یک طیف وسیع اعم از راست پرو غربى تا اصلاح طلبانى که از دایره قدرت به بیرون پرتاب شدند تا موئتلفین آنها در جنبش ملى اسلامى به این سناریو دخیل بسته اند. ممکن است بسیارى از اینها ظاهرا مخالف حمله نظامى به ایران باشند اما تحقق استراتژى “انتخابات آزاد” براى این طیف از درون جمهورى اسلامى در نمى آید و فشار غرب اعم از نظامى و سیاسى و دیپلماتیک ارکان اساسى تحقق این استراتژى است. اما براى اصلاح طلبان طرفدار خامنه اى بحث “انتخابات آزاد” روى دوم سکه بحث “اصلاحات دینى” و “مردمسالارى دینى” است. این دسته خواهان آزادى احزاب ممنوع شده اسلامى٬ دایر شدن رسانه ها و روزنامه هاى توقیف شده اسلامى٬ و سعه صدر خامنه اى براى اجراى انتخاباتى است که مجموعه باندهاى حکومت اسلامى در آن شرکت کنند.

 

۴- سرنگونى و انقلاب    

امروز بیش از هر زمان مطلوبیت سرنگونى جمهورى اسلامى بعنوان پیش شرط تحقق هر درجه از حق و آزادى خود را تثبیت کرده است. نه فقط نتایج سرنگونى از بالا توسط ناتو و آمریکا در عراق و افغانستان و لیبى٬ بلکه بن بست اصلاح طلبى اسلامى و ناتوانى اپوزیسیون راست از ارائه راه حلى مستقل٬ و مهمتر رویدادهاى انقلابى در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا٬ حقانیت و مطلوبیت راه حل سرنگونى انقلابى را به جلوى صحنه رانده است. رویدادهاى ایران بدنبال انتخابات و نفس نیازهاى مبارزه سیاسى٬ بسرعت جامعه را به اتخاذ عمل انقلابى سوق داد. این مقطعى بود که از موسوى تا کل اردوى ملى اسلامى و حتى راستها در نفى “خشونت” روضه خواندند. عمل انقلابى در جامعه جملگى این جماعت را روى ماهیت طبقاتى و ضد انقلابى شان متحد کرد.

 

اما انقلاب نه امرى دستورى و یا تبلیغ این و آن حزب بلکه یک واقعیت عینى در جامعه است. تصمیم جامعه براى عبور از یک حکومت و در دستور قرار دادن امر سرنگونى آن٬ محصول به نتیجه رسیدن روندهائى قدیم تر است. انقلاب وقتى حادث میشود که برون رفت از بحران به روشهاى سابق ممکن نیست. سرنگونى انقلابى وقتى در دستور قرار میگیرد که باز کردن افق انقلاب علیه کل وضع موجود هیچ مجراى دیگرى ندارد. این سیاست٬ یعنى سرنگونى انقلابى و درهم شکستن قوه قهریه حکومت٬ بویژه با اتفاقات منطقه محتمل ترین سناریوئى است که میتواند در ایران و در ابعاد گسترده تر و پخته ترى تکرار شود. بدرجه اى که سرنگونى جمهورى اسلامى بدون سازش با ارکان اساسى این نظام صورت گیرد٬ به همان درجه زمینه متحول شدن نفى جمهورى اسلامى به یک انقلاب کارگرى و سوسیالیستى بیشتر است. انقلاب کارگرى در هر حال انقلابى سازمانیافته و آگاهانه توسط یک جنبش و حزب سیاسى کمونیستى کارگرى در چهارچوب شرایط انقلابى و یکدوره انقلابى است که در گام اول خود تومار رژیم اسلامى را برچیده باشد. چه باید کرد امروز ایران جز این نیست. جامعه به هر روشى متکى شود٬ هر درجه از تجارب منطقه اى و جهانى الهام گیرد٬ نهایتا ناچار است مانع اول آزادى را درهم بکوبد. این امر نه با “گل دادن به نظامیان”٬ نه با شعار “سپاه و ارتش برادر ماست”٬ نه با التماس براى سر عقل آوردن ولى فقیه و یا قانونیزه و مدنیزه کردن خامنه اى محقق نمیشود. هدف انقلابى به عمل انقلابى و سازمان انقلابى و رهبرى انقلابى نیاز دارد. باید نیازهاى این مبارزه را پاسخ داد. هر درجه توهم به راه حلهاى ضد جامعه نتیجه اى جز سفت کردن بندهاى اختناق نخواهد داشت. طبقه کارگر٬ کمونیستها٬ زنان و نسل جدید آزادیخواه٬ براى تحقق اهدافشان ناچارند مانع جمهورى اسلامى را کنار بزنند و براى تحقق اهداف شان ناچارند اساس تبعیض و ستم و نابرابرى یعنى نظم و مناسبات سرمایه را درهم بکوبند.

 

چشم اندازهاى کوتاه مدت

جمهورى اسلامى با دولت احمدى نژاد دچار تکانهاى شدید میشود. بازى موش و گربه در دالانهاى امنیتى رژیم اسلامى بسرعت تمام میشود. تمهیدات براى رونق بخشیدن به مضحکه انتخاباتى و آب توبه ریختن برسر اصلاح طلبان طرفدار ولایت مطلقه فقیه به جائى نمیرسد. اوضاع با محاسبات تحلیلگران جمهورى اسلامى پیش نخواهد رفت و فرصتى براى مانور و وقت خریدن نیست. فشارها بر جمهورى اسلامى از هر منفذى بویژه در قلمرو اقتصاد تشدید خواهد شد. اوضاع به سمت شرایط ویژه سیر میکند. این حکومت رفتنى است. امکان فروپاشى و به جان هم افتادن آنها کم نیست. امکان دست زدن باندهاى حکومتى به عملیات تروریستى و درگیرى نظامى براى حاشیه اى کردن مسائل داخلى کم نیست. هیچ درجه سازش و بند و بست موقتى با غرب نمیتواند راه برون رفت از بحران را ترسیم کند و در این مسیر دست جمهورى اسلامى بسته است. اعمال فشارهاى سیاسى و اقتصادى کنونى خود را در انفجار اعتراضات و شورش ها نشان خواهد داد. اعتراضاتى که نه به موسوى و شرکا و نه با احمدى نژاد و مشائى و نه به جمهورى اسلامى متکى خواهد شد. دوره پایان جمهورى اسلامى شروع شده است. کارگران و رادیکالها و انقلابیون باید در صف اول براى سرنگونى رژیم اسلامى اسلامى قرار گیرند. اما جدالهاى اساسى تر تازه بعد از سرنگونى آغاز میشود. جنبش کمونیستى کارگرى در صف اول مبارزه براى سرنگونى شرکت میکند اما چشمش به انقلاب کارگرى است. براى ما پیروزى در این جدال در گرو بمیدان آمدن طبقه کارگر با پرچم سوسیالیستى اش است. *

 

یادداشت سردبیر٬ یک دنیاى بهتر شماره ٢١١

١٣ جولاى ٢٠١١