تقلاهای فرقه مدرسی برای دفاع از حامی طرح یارانه ها در “صف طبقه کارگر!”

مقدمه:

جناح کوروش مدرسی از درون فرقه حکمتیست همانها که مدتی قبل هوادار شرکت در دولت خیالی حجاریان بودند و چند روز بعد توئریهای کشدارشان در نفی شرکت کمونیستها در جنبش عظیم اعتراضی بر علیه رژیم اسلامی کار را به سازماندهی تئوری نیهلیستی “کارگر حضور نداره پس ما هم نباید حضور داشته باشیم” کشید و دو تا کوچه آنطرفتر به کمدی دفاع از برقع کشیده شدند اینروزها از فرط بیکاری و برای اظهار وجود به دفاع از گرایشی راست درون جنبش کارگری ایران آنهم “از پشت میزهای کامپیوترشان” پرداخته اند! (نمونه : ۱و ۲و ۳)

 

حجم زیادی را سیاه کرده اند این دوستان تا بقول خودشان از “کارگر مستقل در مقابل کمونیزم بورژوائی یا چپ سبز” دفاع کنند. همانها که در پلنوم اخیرشان شاید برای چندمین بار پذیرفتند که در چند سال گذشته “بطور فعال و مداخله جو در صحنه سیاست ایران حضور نداشته اند و شاید برای هزارمین بار به خودشان قول داده اند که از این به بعد مداخله گر باشند، حالا بدترین جای ممکنه را برای “اعلام حضور” پیدا کرده اند و خودشانرا مامور کرده اند که از یک نمونه گرایش راست درون جنبش کارگری دفاع کنند تا ثابت کنند هستند!

 

یک صحنه “کربلای حسینی ” ذهنی خلق کرده اند که در یک طرفش رضا رخشان ایستاده و در طرف دیگرش “چپ سبز و بورژوائی” که تا روز قبلش “مشت هایش را گره کرده بود” و امروز دیگر محمد جعفری مدعی است که “رضا رخشان را محاصره کرده اند”! اینطور است که این حامیان برقع مثل سوپرمن پریده اند وسط تا از “استقلال طبقه کارگر” دفاع کنند! باید به اولین فعالیت مداخله گرایانه اینها بعد از پلنوم ۲۱ تبریک و تسلیت گفت!

 

 

(۱)اصل ماجرا چه بود؟

 

اصل ماجرا این بود که رضا رخشان مدتهاست در حال جنگیدن با کمونیستهاست. رسالت خودش می داند به همکارانش توصیه کند که سیاسی نباشند، صنفی باشند. از خودش سند آوردیم که گفت وضع کارگرها در ایران بهتر شده و هرکدام یک اتوموبیل خریده اند. از طرح صندوق بین المللی پول و طرح یارانه های رژیم اسلامی حمایت کرده بود و از کارگرها خواسته بود که در کمیسونهای مجلس رژیم شرکت کنند (شبیه شرکت حکمتیستها در دولت حجاریان؟) تا این طرح بهتر اجرا شود. خواسته بود “دولت از روابط کارگر و سرمایه دار بیرون برود”. آمار توقف اعتصابات نیشگر هفت تپه را با سربلندی اعلام کرده بود تا حکومتیان بدانند که “سندیکای رضا رخشانی چقدر برای رژیم وبیتامین دارد” تا مگر اطلاعاتی های رژیم اجازه بدهند رضا رخشان سندیکایش را روی قبرستان سکوت کارگرها استوارتر کند.

 

دست گل آخر رضا رخشانرا هم که ما نقد کردیم . موقعی که او کمونیستها را به “لاس زدن با سندیکاهای فرانسه” و بدتر تز استالین بودن متهم کرد و از آنها بطور ضمنی خواست که یک دهن هم همین کمونیستها را در اعلامیه ای جداگانه محکوم کنند تا “عدالتی بین محکوم کردن رژیم اسلامی و محکوم کردن کمونیستها” برقرار شود تا در تخیلات رضا رخشانی جای پای سندیکای نوع رضا رخشانی در ایران بازتر شود.

 

ما کمونیستهای کارگری توضیح دادیم که این گرایش راست است. حق داریم که این گرایش را نقد کنیم. چه از سوی کمیته مرکزی حزب توده و سازمان اکثریت اعلام شود و چه از زبان رضا رخشان یا همین فرقه مدرسی.

 

اینرا طبیعی می دانیم که در جنگ طبقاتی عناصر راست درون طبقه کارگر هم فعال شوند و گرایش سندیکائی زرد را بخشی ثابت از تاریخ جنبش طبقه کارگر ایران و جهان می دانیم. امروز رضات رخشان و هر که از مواضع او دفاع کند به این گرایش تعلق دارد. فرقه حکمتیست هم امروز انتخابش اینست که کنار رضا رخشان بایستد و به دید من این ادامه همان ماجرای گلکاریهای اینها در سیاست است!

 

 

(۲) حرف فرقه حکمتیست چه بود؟

 

فرقه حکمتیست آمد برای خودش از این دیالوگ های ما و نقدهای ما کمونیستهای کارگری به سیاست راست رضا رخشان یک کلاهی برای خودش بدوزد. آمده بود به مصوبات اخیر پلنوم ۲۱ خودش عمل کند یعنی یک جوری ادای مداخله گری در بیاورد تا حداقل هوادارانش را قانع کند که دارد هنوز نفس می کشد. می خواست نشان دهد که تلاشهای رهبر روحانیش یعنی کوروش مدرسی که اینروزها به “جناحی در حزب” عقب نشسته، برای منحل کردن این فرقه به ثمر نرسیده. برای این بود که به “صحنه آمد” اما از سمت مقابل ما. اگر می گفتیم روز است اینها طبیعتا باید با هزار استدلال من در آوردی ثابت می کردن که شب است. این دقیقا خصلت فرقه هاست که کاری به واقعیت ندارند. سیاستهاشانرا از طریق “مخالفت با مخالف” تنظیم می کنند!

اینطور شد که اعلام کردند ما داریم مشت گره کرده نشان می دهیم یا محاصره می کنیم! مدعی شدند که رضا رخشان خواسته مستقل باشد ما عصبانی شدیم! مدعی شدند که چون رضا رخشان مخالف “جنبش سبز” موضع گرفته ما در مقابلش ایستاده ایم!

این جملات رضا رخشان را در دفاع از سیاستهای اقتصادی احمدی نژاد نمی بینند. متن “پاسخ نامه رضا رخشان” خیلی واضح دارد از سیاستهای حکومت دفاع می کند اما اینها خوانندگانشانرا هالو فرض کرده اند!

 

دارند به بهانه رضا رخشان تصویه حساب سیاسی خودشانرا پیش می برند. اما بهانه انتخاب شده اینها بیشتر اینها را در هچلی که مدتهاست گرفتارش هستند غرق می کند!

 

 

(۳)آیا فرقه مدرسی انتقادی هم به رضا رخشان دارد؟

 

حجم زیاد از نوشته های این “فعالین فرقه مدرسی” برای خاک هوا کردن و پنهان کردن واقعیتی است که مدتهاست ما اعلام کرده بودیم. سرانجام تلاشهای تئوریک کوروش مدرسی برای بیرون کشیدن تعدادی فعال کمونیست از صحنه سیاست دقیقا نشستن روی سکوی راست است. کنار احمدی نژاد و سیاست “تعدیل اقتصادیش” کنار “هر کارگر یک اتوموبیل دارد و اوضاع بهتر شده” ایستادن..

 

ما را “چپ سبز” یا “کمونیست بورژوا” لقب دادند چرا؟ چون داریم به رضا رخشان یادآوری می کنیم که ملاحظات امنیتی نباید توجیه گر ایستادن کنار حکومت احمدی نژاد باشد. کمونیست ستیزی راهی برای کارگر باز نمی کند. نانی به سفره کارگر نمی آورد.

 

به ما توصیه کردند که بگذاریم “کارگر مستقل باشد”! راستی کدام کارگر مستقل بوده؟! مستقل یعنی چه؟ مستقل از چه؟ آیا کارگر می تواند از کمونیزم مستقل بشود؟ادبیات ضد کمونیستی راست ، استقلال را همیشه ابزاری کرده برای کمونیست ستیزی. همین پروژه سبز که بیشتز و عمیق تر از فرقه حکمتیست، ما کونیستهای کارگری بوده ایم که افشایش کردیم، بیشترین تاکییدش را گذاشته بر “حزبی نبودن” و “هر فرد یک حزب بودن!” به اینکه مخالفین سرنگونی طلب و انقلابی  رژیم یک عده خارج نشین هستند.

 

 لذا اگر بطور واقعی قرابتی بین راست و رفرمیزم باشد اتفاقا در عمل اینها بسیار نزدیکتر هستند به رفرمیزم وقتی از رضا رخشان حامی تعدیل اقتصادی و مبلغ شرکت کارگر و نماینده اش در مجلس رژیم دفاع می کنند!

 

متنهای طولانی و تیترهای نچسب مقالات این ها همه اش خاک هواکردنست برای پوشاندن دفاع سیاسی اینها از خط سیاسی رضا رخشان. اما با زحمت بیشتر من توانستم یکی چند جمله ای از “نقد حکمتیستها” به رضا رخشان پیدا کنم.(۱)

محمد جعفری از حامیان جناح کوروش مدرسی ، “نقد خودش را به رضا رخشان” چنین فرموله می کند:

 

در بعد نظری اگر کارگری آمد و در مدح و ثنای جنبش دمکراسی خواهی علیه گرایش کمونیسم کارگری نقد کرد، ما نمی گویم چون کارگر است اشکال ندارد. باید صبورانه و رفیقانه گفت رفیق عزیز! اشتباه گرفتید، دمکراسی طلبی امروز یکی از گرایشات بورژوایی است. مستقل بودن خود را نباید با بد و بیراه گفتن با احزاب سیاسی اثبات کرد. اگر زورمان نمیرسد ارتباط با احزاب سیاسی اپوزیسیون را غیره جنایی! کنیم، از آن طرف هم نباید با خود شیرینی برای جریانی سعی در حفظ تشکل خود نمود. در هر سطحی از پلمیک، مباحث سیاسی، علمی و تاریخی و… یک سری اطلاعات و مفاهیم  مربوط به هر کدام از این عرصه ها فرض گرفته می شود. برای من فرض است باید هر رفرم و مبارزه صنفی با استراتژی نهایی دیکتاتوری پرولتاریا، الغای مالکیت خصوصی، زوال دولت بعنوان نهادی طبقاتی و انقلاب بی وقفه وصل نمود. کارگر باید مارکسیسم بیاموزد، متد و روش آن را در پراتیک بکار ببرد. اما این علم درس آکادمیک و عبارت پردازی فیلسوفانه و روشنفکری الیت جامعه نیست، ابزار نبرد طبقاتی مبارز صنفی و سیاسی روزانه طبقه کارگر است. علم مارکسیسم در مبارزه کسب کردنی و باید در این عرصه بکاربرد. رادیکالیسم مبارزه کارگر در عبارت و واژهای تند سیاسی (علیه رژیم) نیست، در ماهیت حرکت اجتماعی آن یعنی ایجاد تغییر مادی در زندگی و تحمیل خواسته های مردم به هیات حاکمه است. هربار کمونیسم اجتماعی خواسته از قالب غیر اجتماعی خود پوسته بکند و از طریق جامعه به بستر خود وصل شود، در نقطه اول با سد موانع کمونیسم بورژوایی رو برو شده است.”

 

اولا: آیا فقط آیا از موضع “دموکراسی خواهی” می شود علیه کمونیزم کارگری نقد کرد؟ آیا مثلا نمی شود از موضع احمدی نژادی به حمله به کمونیزم کارگری پرداخت؟ آیا کارگر نمی شود در حمایت از سیاست تعدیل اقتصادی و حمایت از شرکت در مجلس رژیم ضد کمونیست بشود؟! اگر شد تکلیف کمونیستها چیست؟

دوما: اگر آن کارگر همانطور که محمد جعفری می گوید و رضا رخشان نمونه اش هست، به بد و بیراه گفتن به احزاب سیاسی پرداخت برای  خریدن حق سندیکایش ، تکلیف کمونیستها با او چیست؟ آیا اگر کمونیستها او را نقد کردند ، تبدیل می شوند به “کمونیست بورژوائی” که از پشت کامپیوتر و از بالاها حرف می زند؟ و سکوت کردن می شود راه حل “کمونیستهای کارگری” به سبک فرقه حکمتیست؟

سوما: محمد جعفری ظاهرا می پذیرد، برخلاف سایر رفقایش که رضا رخشان “برای خود شیرینی و حفظ تشکل خودش” دارد از جریانی دفاع می کند اما توضیح نمی دهد که “آن جریان” که رضا رخشان تصمیم گرفته برای حقظ تشکلش برایش “خود شیرینی کند چیست؟!

 

چهارما: جناب جعفری راه رضا رخشان را این می داند که باید برود “مارکسیزم” بیاموزد! راستی آموزش مارکسیزم آیا توانسته خود فرقه حکمتیست را نجات دهد؟این دقیقا درک ذهنی به مبارزه طبقاتی است و ایراد گرایشات راست را نفهمیدن مارکسیزم دانستن!

 

پنجما: تا اینجا که معلوم است ، محمود جعفری در لابلای نوشته طولانی اش به ایرادتی دقیقا مشابه ایراداتی که ما کمونیستهای کارگری در رضا رخشان دیده ایم رسیده اما سفارش او به ماها اینست که: “صبورانه و رفیقانه” بگوئیم و او را به “آموزش مارکسیزم” دعوت کنیم!

 

حالا از خواننده گرامی می خواهم همه این خاک خوا کردنهای این هواداران کوروش مدرسی را بگذارد یکطرف و به نقدهای همین محمد جعفری به رضا رخشان خوب توجه کند و بعدش برود سراغ نقدهای ما کمونیستهای کارگری به رضا رخشان:

اولا: ما هم بسیار محترمانه و رفیقانه یکسال بیشتر است که داریم با رضا رخشان دیالوگ می کنیم. دهها مقاله در نقد رفیقانه مواضع او نوشته ایم.

دوما: برخلاف محمد جعفری نقد ما به رضا رخشان این نیست که او “مارکسیزم” را نفهمیده و باید برود بخواند! ما نقدمان نقد طبقاتی مواضع اوست. روشن کردن تضاد مواضع او نسبت به خواستهای طبقه کارگر. توضیح داده ایم که دنبال سندیکا رفتن و متحد کردن کارگرها در ایران نمی تواند روی ضد کمونیزم و حمایت از رژیم استوار باشد. نشان داده ایم که منافع طبقه کارگر در اینست که در مبارزه واقعی اجتماعی و سیاسی برای پائین کشیدن رژیم شرکت کند و آنرا رهبری کند.

سوما: ما کمونیستهای کارگری بر خلاف ادعای رضا رخشان هرگز از او نخواسته ایم که حامی جریان راست سبز باشد بلکه از او خواسته ایم که کنار رژیم نباشد. خواسته ایم که فکر نکند با کنار سیاستهای احمدی نژاد ایستادن می تواند جای خودش را باز کند. این راه را توده ایها و اکثریتیها قبلا رفته اند!

چهارم: درست مثل محمد جعفری و بیانی بسیار رساتر رضا رخشان را مخاطب قرار داده ایم که ضد کمونیزم و “خارج کشوری اعلام کردن” چپ سرنگونی طلب و انقلابی، راه حل هیچ فعال کارگری نیست و اینرا رفیقانه هم گفته ایم.

 

خلاصه:

نقد رضا رخشان، یک صحنه دیگر برای تقابل دو گرایش متضاد در چپ است. کنار رضا رخشان، گرایش راستی ایستاده که مدتها بود راهنمای چپ می زد. مدتها مدعی بود که در جنبش انقلابی مردم شرکت نمی کرد چون “بورژوائی است”. مدعی بود حامیان شرکت در انقلاب و رادیکالیزه کردن انقلاب، “کمونیستهای بورژوائی” هستند. “چپ سبز” هستند. همین گرایش که هوادار شرکت در دولت حجاریان بود و اخیرا هم از داشتن برقع حمایت کرد، حالا پشت سیاست رضا رخشان ایستاده! رضا رخشانی که کارگران را به شرکت در مجلس رژیم برای اجرای بهتر طرح یارانه ها فرامی خواندو سندیکاهای فرانسه را ترغیب می کند یک اعلامیه هم بر علیه کمونیستها بدهند چون “کمونیستهای بدتر از استالین مخالف سندیکاها بوده اند”!

فرقه کوروش مدرسی و خصوصا جناح حامی او ، از پلنوم ۲۱ اینرا آموخته اند که “مداخله گری کمونیستی” یعنی ایستادن در کنار خط سیاسی رضا رخشان! حداقل یکی از همینها که سینه چاک کوروش مدرسی هم هست یعنی جناب محمد جعفری البته می پذیرد که رضا رخشان مشغول خودشیرینی برای  حکومتیان است برای حفظ تشکل خودش” و چاره را خواندن مقداری مارکسیزم می داند!

راستی این همه گرد و خاک را هوا کرده اند که چه؟ که را توانسته اند فریب دهند؟!

خوانندگان خودشان قضاوت خواهند کرد!

 

 

منابع دیگر:

 

(۱)رضا رخشان در محاصره کمونیسم بورژوایی)محمد جعفری)

http://www.azadi-b.com/J/2011/07/post_1.html

(۲)چپ سبز با مشتهای گره کرده ٬ در حاشیه “نقد” رضا رخشان– خالد حاج محمدی

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=26832

(۳)درسهایی از نقد کمونیسم بورژوایی به رضا رخشان-بهرام مدرسی

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=26754

سعید صالحی نیا: حمایت از برقه بنام منصور حکمت! در حاشیه دست گل جدید کوروش مدرسی!

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/6962-1390-02-30-07-04-28.html

سعید صالحی نیا: پردازش مدرسیزم- نیهیلیزم و ادامه ماجرای حزب “حکمتیست”!

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/5008-1389-09-12-06-42-44.html

سعید صالحی نیا: پاسخی محترمانه به رضا رخشان

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/7278-1390-04-10-19-48-45.html

مجید آذری: رضا رخشان وبهرام –مدرسی مدافع نظام بهره کشی مزدی

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/111-misc/7347-1390-04-19-18-37-22.html

رحمان حسین زاده: در مسر حزبیت سیاسی(در حاشیه پلنوم ۲۱)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=26810