زن و اسلام

متاسفانه در پاکستان و افغانستان و بعضا…ً ایران شاهد رواج بنیادگرایی دینی هستیم که با فشار بر زنان و در خطر انداختن امنیت آنان، در تلاش است آنها را از هر فعالیت اجتماعی محروم کند. البته در این کشورها، زنان از حداقل امکانات برای پیشرفت های اجتماعی برخوردار بوده اند که همین حداقل ها نیز در حال له شدن زیر پای بنیادگرایان دینی است. دختران از تحصیل محروم می شوند زیرا آن را توطئه غرب می دانند. طالبان برای منصرف کردن دختران از تحصیل ، مدارس آنها را خراب می کند، آنها را مسموم می کند یا به آنها حمله فیزیکی می کند. زنان و حتی دختران دبستانی باید بر اساس استانداردهای سختگیرانه، بدن خود را بپوشانند. فعالیت های سیاسی برای زنان در افغانستان و پاکستان ممنوع است. کار کردن هم برای زنان با موانع بسیاری روبروست. تمامی این تلاش ها به دنبال یک قصد است: زنان باید در خانه های خود بمانند.

حال این سوال پیش می آید که برای چه بنیادگرایان برای تحقق خواسته خود که مهم ترین آن حکومت بر اساس شریعت است، زنان را کیسه بوکس خود کرده اند؟ برخی می گویند با فشار بر زنان، جامعه از پرداختن به خواسته های اصلی خود منحرف شده و عمده انرژی اش را صرف گرفتارهای ناشی از این موضوع می کند. به نظر من این دلیل بعید است که درست باشد. تصور نمی کنم که بنیادگرایان دینی، آنقدر از تفکر استراتژیک برخوردار باشند که بخواهند حریف خود را بازی دهند.

حکومت در خانه و جامعه از مطلوب های بنیادگرایان دینی است. انتظار بنیادگرایان این است که زنان در خانه مانده و از دارائی و فرزندانشان محافظت کنند. یکی از دلایل مخالفت آنان با تمدن غربی نیز همین است که تمدن غربی به زنان اجازه حضور آزاد و تعیین کننده در جامعه با حقوق برابر را می دهد. اگر بنیادگرایان دینی نتوانند در خانه خود حکومت کنند چطور می توانند بر جامعه حکم برانند؟

هنوز رسم زنده به گور کردن زنان پابرجاست. در دوران گذشته جسم زن را در خاک مدفون می کردند و اکنون ذهنش را در عقاید منجمد.