رضا پهلوی، با اصول مذهب شیعه، بر علیه مارکسیستها

محمود قزوینی
رضا پهلوی در مقاله ای در روزنامه فیگارو در تاریخ ۳۰ مه با عنوان " برای خروج از بحران رژیم اسلامی ایران، راه عقلانی را برگزینیم!" ادعا کرده است رژیم جمهوری اسلامی محصول اتحاد " روحانیون حاکم" و مارکسیستها و محصول جنبش "اسلامگرایی مارکسیستی" است.

حمله به مارکسیستها و سوسیالیستها تا سر حد جنون، ساختن دروغ و عوامفریبی کردن، کار و هنر همه شخصیتها و احزاب و دولتهای سرمایه داری است و این دیگر با خونشان عجین شده است. اما مثل اینکه این آقای رضا پهلوی، همانطور که در سیاست بدنبال عقب مانده ترین و پوسیده ترین شکل حکومتی در ایران است که مردم آن را یکبار به زیر کشیده اند، در تبلیغات سیاسی هم زیاد وارد نیست و هنر هم طبقه ایهایش را در تبلیغات ضد کمونیستی خوب فرا نگرفته است. این بیچاره در فضای سازمان تبلیغات پدرش مانده است.
                              مارکسیستها در دنیا، همه جا به ضدیت افراطی با مذهب شهرت دارند. در تبلیغات بورژوازی  بر علیه مارکسیستها، یکجنبه اش انگشت گذاردن بر این ضدیت مارکسیسم با مذهب است و این را به عنوان یک نقطه ضعف مارکسیستها مرتب در بوق و کرنا میکنند. میگویند و درست هم میگویند که مارکسیستها مذهب ندارند و میخواهند مذهب را نابود کنند. مارکسیستها هم به این گناه همیشه اعتراف میکنند و میگویند بله درست است، ما میخواهیم مذهب را نابود کنیم، این یکی از اهداف ماست. اما نابودی آن را با خصوصی کردن کامل مذهب و جدائی کامل مذهب از دولت، که هیچ دولت بورژوائی آن را به اجرا در نمی آورد، با بیرون آوردن اسلحه مذهب از دست بورژوازی و با حمله روشنگرانه به خرافات مذهبی و با از میان بردن علل پایه ای وجود مذهب و بازتولید آن، متحقق میکنیم.
دشمنی با مذهب علامت مشخصه مارکسیستهاست. این را دیگر خود تبلیغات بورژوازی سراسر جهان بر علیه مارکسیستها و کمونیستها میگوید.     بورژوازی جهان که تقریبا در همه کشورها دارای مذهب دولتی است و تکیه بر مذهب و تحمیق توده های مردم با مخدر مذهب، از ارکان حکومتیشان است و دستگاه کلیسا و پاپ و مسجد و آخوند نزدشان مقدس است، این را میگوید. شاید این جزء نادر حقایقی است که بورزوازی در تبلیغاتش بر علیه مارکسیستها دروغ نمیگوید.  حالا رضا پهلوی که خود را وارث تاج و تخت پدرش و وارث حکومت او و رضا خان میداند،  و حتما اگر روزی بتواند میخواهد مانند پدرش از امدادهای غیبی هم بهره گیرد و حضرت عباس او را وقتی دارد از اسب میافتد بگیرد و امام زمان همیشه همراهش باشد و یاریش دهد و خیل آخوندهای مفتخور در "دربارش" رضه  خوانی و نوحه خوانی کنند و هر سال راهی مکه و امام رضا و…شود، در آمده میگوید مارکسیستها جمهوری اسلامی را آوردند. البته برای اساعه ادب به ساحت مقدس اسلام کلمه جمهوری اسلامی را هم بر زبان نمی آورد، بلکه میگوید روحانیون حاکم. آقای رضا پهلوی که خود را وارث حکومتی میداند که در آن مطالعه کتابهای ضد مذهبی و نه فقط مطالعه بلکه داشتن آنها جرم بود و با زندان و شکنجه مواجه میشد، باید برود  فقط این اثار جنایات را لاپوشانی کند و بیخود به مارکسیستها حمله نکند.
اسلام و قوانین اسلامی بخش مهمی از حکومت سلطنتی در ایران بود، دین رسمی حکومت شیعه اثنی اشعری بود و بسیاری از قوانین اسلامی مانند چند همسری، جزء قوانین مدنی کشور بود. نقش حکومت سلطنتی در گسترش مذهب، در فراهم آوردن زمینه های حکومت اسلامی کم نبود. اما حکومت اسلامی محصول سیاسی اربابان رضا پهلوی و پدرش، محصول آمریکا و غرب در مقابل خطر قدرت گیری مارکسیستهای ضد مذهب است. محصول کنفرانس گوادولوپ است. این دیگر چیزی نیست که لازم به بیان داشته باشد.
رضا پهلوی حتی امروز، علارغم اعلام ظاهری طرفداری جدائی دین از دولت، که مردم ایران بیان آن را به او تحمیل کرده اند، کتمان نمیکند که میخواهد مذهب رسمی و دولتی داشته باشد، اصول پایه شیعه را حفظ کند و"بدنبال رهبران مذهبی واقعی است". در همین مصاحبه اخیرش با رادیو فردا اعلام نموده است: " مساله جدا بودن دین از حکومت، خواسته خود رهبران مذهبی واقعی نیز هست. بنابراین این انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، با اصول پایه تشیع نیز مغایرت دارد».
آقای رضا پهلوی میداند مارکسیستها نه تنها مخالف مذهب، بلکه مخالف مذهب دولتیند و مرحله به زیر کشیدن حکومت اسلامی، مرحله تعرض مردم و مارکسیستها به مذهب و اصول پایه تشیع رضا پهلوی و خامنه ای و منتظری و.. است.
مارکسیستها به ضد مذهبی گری مشهورند. حامیان حکومت اسلامی و هر مذهبی نمیتوانند در صف مارکسیستها جای گیرند. آنها در صف طبقات حاکم در کنار حکومتهایی مانند حکومت اسلامی و سلطنتی و یا هر نوع حکومت سرمایه داری دیگر، در صف سرکوبگران، در صف حامیان مذهب جای دارند. مارکسیستها را نمیتوان دوستدار مذهب و حکومت مذهبی معرفی کرد. این تبلیغات نمیگیرد. رضا پهلوی بهتر است برود و درس تبلیغات ضد کمونیستی را از اربابان و حامیانش فرا گیرد. حامیانی که بن لادنها و خمینی ها را پروراندند، حامیانی که مردم عراق را به این روز انداختند، حامیانی که در ستایش از پاپ مرزی نمیشناسند.  کسی که خود را وارث حکومتی میداند که به دلیل زندان و شکنجه و اعدام مارکسیستها، به نقض حقوق بشر محکوم شده است، باید در حمله به مارکسیستها احتیاط کند، چون همان خاطره را حتی نزد سازمانهای حقوق بشری دوباره زنده میکند.  
 آقای رضا پهلوی باید به جای این حرفها به کوشش خود برای پیدا کردن تعداد هر چه بیشتری از آخوندهای که بتوانند "اصول پایه تشیع" مورد نظر رضا پهلوی را فراهم سازند، بیفزاید. تا اگر عراقی ساخته شد او هم سیستانی داشته باشد.