آموزه های منصورحکمت ونقش کمونیزم کارگری بربستر تحولات سیاسی جامعه ایران

آزاد زمانى
نقش وتاثیر کمونیزم کارگری بر بستر تحولات سیاسی واجتماعی در سه دهه اخیر یک واقعیت انکار ناپذیر و قابل تامل است. خمیرمایه فکری جنبش کمونیزم کارگری چیزی جز رجوع به اندیشه های کارل مارکس نیست . منصور حکمت با تیزبینی و ظرافت منحصر بفردش مسایل وتحولات دنیای معاصر را از زاویه نقد مارکسیستی به چالش میکشد . مسایل و پدیده های دنیای پیرامونش را آنچنان که هست توضیح می دهد ونقد می کند.

 او ماتریال کاروفکرش را درمیان نیروهای دخیل دروضع موجود جستجومی کند، نیروهای دخیل در زوال و استیصال هرپدیده سیاسی و اجتماعی را شناسایی میکند و ازدرون پدیده ها ی عینی (objective) جامعه،  عناصر فعال اجتماعی را به جنبش کمونیزم کارگری فرامی خواند.

انسانهارا در ظرفیتهای سیاسی سازمان می دهد. آموزش میدهد.نیروهای بازدارنده درهرتحرک سیاسی واجتماعی را مشخص می کند. موانع کاروفعالیت وپیشروی رابراساس متد مارکسیستی به مبارزه می طلبد.  بر رفتارهای عینی افراد متشکل در این نهادها، کنش ها وواکنش ها وکیفیت حرکت، تکامل و جهت گیری های آنان بادقت نظارت می کند. ازسنت ها وروشهای منسوخ عبور می کند، گرایشهای سیاسی را براساس منفعتشان درجدال طبقاتی اجتماعی تجزیه وتحلیل می کند ومی سنجد. باهمین متد وسنت سیاسی، جنبش کمونیزم کارگری را اعتبار اجتماعی میدهد. منصورحکمت حزب را درقالب وهیبت اجتماعی آن تعریف و از همین جایگاه اجتماعی  حزب را به سوی قدرت سیاسی حرکت می دهد.
با این اعتبار کمونیزم منصور حکمت، کمونیزم دست بردن به ریشه های هر پدیده سیاسی –  اجتماعی است برای تغییردر وضع موجود وایجاد وضع مطلوب. کمونیزم متشکل شدن وسازماندهی سیاسی و اجتماعی مردم  است. کمونیزم کارگر وانسان معترض علیه بردگی مزدی است، کمونیزم رهبری حزب و جامعه است کمونیزم دخالت درامرسیاسی ورفتن بسوی قدرت سیاسی است.
کمونیزم کارگری،کمونیزم دخالت انسان درسرنوشت خویش است. کمونیزم دخالت سیاسی واجتماعی برای تغییردرزندگی مادی ومعنوی انسانهاست .کمونیزمی که کارگررا به مثابه نیروی اصلی جدال طبقاتی اجتماعی، محور هر تحول و تغییری میداند. کمونیزم کارگری تیشه برریشه گرایشات هرز وغیر پرولتری در جنبش کمونیستی میزند وبر نقاط ضعف وقوت جنبش کمونیستی درمقیاس بین الملی وایران دست می گذارد، گردوغبارناشی از تخت وتاز گرایشات غیر کمونیستی راکه برچهره کمونیزم مارکس ولنین نشسته است، می شوید و می کوشد که بستر یک مبارزه روشن وردایکال را درجامعه جاری کند.
کمونیزم کارگری، در دوره استیصال و رخوت، در آن روزهای سرد و سکوت ناشی از شکست بلوک سرمایه داری دولتی شوروی که رسانه های بورژوایی دنیا شیپور پیروزی سرمایه داری رادرگوش مردم جهان می نواختند ودایناسور سرمست نظم نوین جهانی برای استیلای قدرت گردن کشی میکرد، سلاح کارآمد،درس مقاومت ونقد انسان معترض جامعه علیه این تهاجم شد. آن روزها که سرمایه داری به سرکردگی امریکا با بوق وکرناافکارعمومی را مرعوب قدرت خود کرده بود که یکه تاز میدان است ورقیبش را ازمیان بدرکرده است. درآن مقطع زمانی که کعبه آمال چپ خلقی و غیرکارگری هم  درهم ریخت. آنها هم گیج ومبهوت رهسپاردربارسرمایه داری غرب شدند، ازمارکس ولنین شیفت کردند تا در بازار دمکراسی اهدایی بوش مشارکت کنند. در این شرایط منصورحکمت پرچم کمونیزم را برافراشت وازآن دفاع کرد. کمونیزم کارگری پرچم شکست نخوردگان را در برابر شکست خورده گان مفلوک در آستان بورژوازی به اهتزازدرآورد. امید را به انسانهای معترض وعاصی از وضعیت فلاکت باراجتماعی وسیاسی، بازگرداند. روحیه مبارزاتی و کمونیستی را درجامعه تقویت کرد. آنهایی را که از سر ناامیدی وناتوانی کژراهه میرفتند به زندگی و مبارزه اجتماعی راهنمایی کرد. آموزه های نوین این جنبش برای مبارزین درون جامعه سرشار از امید و تلاش بود.  روحیه انقلابی درمیان فعالین کمونیسم کارگری بالا گرفت. روحیه ای که متفاوت تر و کارآمد تر ازدوره های گذشته خود نمایی میکرد. فعالین کمونیزم کارگری با تمایزو کارایی درکانونهای مبارزات اجتماعی ظاهرشدند. فعالین این جنبش،  پرانرژی تر، دقیق تر و موثر تر از هردوره ای قدعلم کردند. کمونیزم کارگری عامل بیداری در جنبش کمونیستی دوره معاصر شد. ادبیات و نقد تیز و کارآمد این جنبش سرچشمه الهام سایر گرایشات وجریانات وتجدید روحیه وامیدواری درمحافل سیاسی و اجتماعی  شد.  جنبش وتکاپوی کمونیستی به میان آمد، گردو خاک روی کتاب های مارکس وانگلس درکتابخانه ها زدوده شد،مارکس و انگلس بازتکثیر شدند. مراجعه به مارکس افزایش یافت. مارکس ولنین برای باردیگر به صحنه جامعه بازگشتند.
فعالین سیاسی واجتماعی با توشه وادبیات کمونیزم کارگری تلاش خود را علیه ارعاب و بی حقوقی درجامعه سازمان دادند. صدای پای چپ وکمونیزم از جامعه بگوش رسید. مبارزه سبک وروش تازه تری بخود گرفت، نمادها و اشکال مبارزه متفاوت شد. حنبش کمونیزم کارگری، ابعاداجتماعیش بسیاربزرگتر و پویا تراز آرایش و سازمان سیاسیش شد. این جنبش امروز با همین تصویر قابل درک وتوضیح است.

کمونیزم کارگری با سلاح حزب سیاسی به جنگ با دشمنان طبقه کارگر و دشمنان انسانیت درسطح بین المللی وجامعه آمد. جنگ خلیج را بعنوان پدیده نظم نوین جهانی نظام سرمایه داری  به روشنی تصویر ومحکوم کرد. نسل کشی و جنگ دریوگسلاوی را درراستای دامن زدن به  سیاست توحش ملی ومذهبی وتخطئه هویت انسانها به نقد کشید و نتایج آن را فاجعه آمیز و سیاست ناظر بر این جنگ را ضدبشری خواند. فاجعه ۱۱ سپتامبروعواقبش را بدرستی ترسیم کرد. جنگ عراق را بخشی از سناریوی سیاه درمنطقه نامید وبشریت متمدن را به سنگربستن علیه بانیان جنگ و کشتارمردم فراخواند.
در ایران، زمانیکه برخی ازجریانات دل به خاتمی و اصلاحاتش خوش کردند  ودنبال خاتمی چی ها صف کشیدند تا به نوایی برسند، کمونیزم کارگری بر فرق سرجمهوری اسلامی خات