رضا رخشان جواب نمیدهد

رضا رخشان از اعضای هیات مدیره سندیکای نیشکر هفت تپه در نوشته‌ای تازه تحت عنوان “پاسخی به منتقدین” ظاهرا میخواهد جواب کسانی را بدهد که نظرات راست ایشان را به نقد کشیده‌اند، اما در واقع پاسخی به نقدها نمیدهد و صرفا با دستمایه کردن دستاوردهای سندیکای نیشکر هفت تپه و کف زدن برای خود، به همان ادبیات ضد کمونیستی مرتجعین راست که جمهوری اسلامی همواره استادش بوده است، متوسل میشود. یکباره بحث را به استالین و جنایاتش میکشاند، منتقدینش را خارج نشین و ضد سندیکا و آنتی سندیکالیسم و غیره خطاب میکند و با این تبلیغات عقب مانده و کهنه شده فکر میکند میتواند برای خود حقانیتی بخرد، بدون اینکه سراغ اصل موضوع برود. حرف من به ایشان اینست که بسیار خوب شما در داخل و در میان کارگران و عضو سندیکای نیشکر هفت تپه و منقدین شما خارج نشین، اما این داخل بودن شما چه مجوزی به شما میدهد که کنار حکومت اسلامی و سیاست اقتصادی احمدی نژاد و دولتش قرار بگیرید و عملا بلندگوی صندوق بین المللی پول در جنبش کارگری باشید؟ لطفا به این جواب دهید.

البته انتظار میرود که ایشان متوجه باشند که چرا کسانی مثل من و هزاران هزار ایرانی دیگر و ایضا کسانی که با نظرات سیاسی ایشان نزدیک هستند در خارج ساکن هستند.

اینکه رضا رخشان و مدافعین او بعنوان مدافعین دو آتشه سندیکالیسم، ما و منتقدین خود را آنتی سندیکالیسم میخوانند، بیان کننده یک حقیقت و بیش از هر چیز یک قطب بندی آشکار در درون جنبش کارگری است و دلیل اینهمه خصومتگری در لحن و سخن اینها برای من شخصا روشن است. بله بطور واقعی امروز دو گرایش اصلی در جنبش کارگری وجود دارد. یکی گرایش سندیکالیستی راست است که افقش رفرم در چارچوب جمهوری اسلامی است. کارگران را به بیعت با قانون اساسی و قانون کار جمهوری اسلامی فرامیخواند. دل به متعارف شدن حکومت و شکوفایی اقتصاد آن و پیاده شدن طرح‌های ریاضت اقتصادی احمدی نژاد بسته و در این مسیر امید به بهبود اوضاع کارگران و مردم را تبلیغ میکند. گرایش سیاسی‌ای که روشن است و از جمله نمایندگان مجسمش هم کسانی چون رضا رخشان، مازیار گیلانی نژاد و محافل هوادارشان در خارج کشورند. کسانیکه عملا به بلندگوی صندوق بین المللی پول در جنبش کارگری تبدیل شده‌اند. دیگری گرایش چپ و رادیکال که با جنبش شورایی تداعی میشود. گرایشی که اتکایش به مجمع عمومی به عنوان محلی برای متحد شدن و تصمیم گیری کارگر برای دخالت در سرنوشت خود است. گرایشی که راه خلاصی کارگران از جهنم موجود را در رهایی از شر کل این حکومت با قانون اساسی، قانون کار و همه قوانین ارتجاعی اسلامی اش میداند. و من همین جا اذعان میکنم که بله من آنتی “سندیکالیسم” هستم. چون “سندیکالیسم” بیش از اینکه بحث بر سر نوع معینی از سازمانیابی کارگران باشد، بحث بر سر پیشبرد سیاست معینی در جنبش کارگری است و بی جهت نیست که کسانی چون بهمن شفیق و عباس فرد و غیره امروز بعنوان مدافعین دو آتشه سندیکالیسم، چنین خصمانه در مقابله با جنبش مجمع عمومی کارگری و چپ صف کشیده و قلم فرسایی میکنند. اینها ابتدا سیاست خود را معلوم کرده‌اند و بعد با چماق آنتی سندیکالیسم به جنگ چپ و رادیکالیسم برخاسته‌اند. چون بیش از اینکه دعوا بر سر چگونگی متحد کردن و متشکل کردن کارگران باشد، بحث همه اینها بر سر بردن سیاستهای راست و شکست طلبانه به درون جنبش کارگری است و از همین روست که بحث از تشکل شروع میشود اما مستقیما به سیاست، اقتصاد و جمهوری اسلامی و به چپ و کمونیسم کشیده میشود. به عبارت روشنتر بحث بر سر سندیکالیسم یعنی بحث بر سر حفظ نظام موجود و بازی در چهارچوب قوانین موجود است. همان گرایشی که گاه و بیگاه بروزاتش را در سندیکای شرکت واحد هم دیده‌ایم و امروز در نیشکر هفت تپه از زبان رضا رخشان دارد خود را بیان میکند. کانون صنفی معلمان نیز یک نمونه بارز دیگرش است که یک جناح در آن همواره همانند مانعی در مقابل مبارزات معلمان عمل کرده و با منحصر نگاه داشتن مبارزات آنان در چهارچوبه “ملاطفات” دولت و مجلس اسلامی و غیره، در عمل اعتراضات معلمان را به حالتی فرسایشی کشانده است. سیاستی که عملا این تشکلها را به زائده دولت تبدیل کرده و در کنار شورای اسلامی و خانه کارگر جمهوری اسلامی قرار میدهد. برای همین است که صمیمانه به رضا رخشان هشدار دادیم که راهی که میرود، به جای خطرناکی منتهی خواهد شد. همچنین خاطر نشان کردیم که امروز در شرایطی که جامعه چنین در التهاب مبارزه قرار دارد و مردم در جستجوی راهی برای خلاصی از شر این حکومتند، چنین سیاستهایی در میان کارگران و مردم جایی ندارد و با انزجار آنان روبرو خواهد شد. اکنون نیز با پاسخ رضا رخشان به منتقدین خود، باز بر روی نکاتی که اشاره کردم پافشاری کرده و وظیفه خود میدانیم که اجازه ندهیم که چنین گرایشات راستی بتواند در مبارزات کارگری نقش بازدارنده خود را ایفا کند و هر کجا که سردرآورد آنرا نقد و افشا کنیم.

بدین ترتیب روشن است که اساسا بحث بر سر چیست. وگرنه تا آنجا که به اشکال سازمانیابی توده‌ای کارگری برمیگردد، سیاست ما کاملا روشن است. ما همواره اعلام کرده‌ایم که متعلق به جنبش شورایی هستیم. آلترناتیو ما برای سازمانیابی کارگر، برپایی مجمع عمومی بعنوان نطفه شکل گیری شورا‌ها و دخالت مستقیم کارگر در سرنوشت خود است. اما در عین حال از هر خشتی که کارگران برروی هم میگذارند تا صف خود را متشکل کنند، حمایت و پشتیبانی میکنیم. از جمله ما بارها گفته‌ایم و منصور حکمت در مباحثش در این رابطه به روشنی توضیح داده است که ما از تلاشهای کارگران برای ایجاد سندیکا (درست مانند تلاشهایشان برای هر نوع تشکل یابی دیگر) دفاع میکنیم و به آن یاری میرسانیم. ما در اتحادیه‌های مستقل کارگری شرکت میکنیم و برای متحد کردن خط چپ و رادیکال و رهبری آن بر اتحادیه تلاش میکنیم. ما بر این تاکید کرده‌ایم و تاکید داریم که اتحادیه و هرتشکل کارگری با اتکا به مجمع عمومی کارگران است که میتواند نقش خودرا به عنوان یک تشکل واقعی کارگری ایفا کند. این خط و سیاست ماست و عملا هم همین را پیش برده‌ایم. یعنی از هر تجمع و تشکل کارگران فعالانه حمایت میکنیم و تلاش میکنیم که توده کارگران در آن نقش مستقیم و تعیین کننده ایفا کنند. در راستای همین سیاست بوده است که بطور واقعی ما بنا به شواهد بسیار که فکر نمیکنم برای کسی قابل انکار و پرده پوشی باشد، مدافع جدی و فعال سندیکای واحد و سندیکای نیشکر هفت تپه بعنوان دستاوردها و پیشروی‌های جنبش کارگری در ایران بوده‌ایم. اینکه کسانی میخواهند موضع اصولی ما در نقد بوروکراسی اتحادیه‌ای و سندیکالیسم را به محملی برای بیرون کشیدن سیاست ضد سندیکائی تبدیل کنند، زیادی سبک و هووجنجالی و سطحی است که بتواند توجه آدم جدی‌ای را بخود جلب کند.

پافشاری کارگران هفت تپه بر مجمع عمومی

اما یک بحث مهم دیگر من با رضا رخشان دستاوردهای سندیکای نیشکر هفت تپه است. رضا رخشان راست میگوید، تشکیل سندیکای نیشکر هفت تپه یک دستاورد بزرگ نه تنها برای کارگران این مرکز مهم کارگری با ۵٠٠٠ کارگر بلکه برای کل جنبش کارگری بود. اما اجازه بدهید که قبل از هر بحثی من هم نگاهی هر چند کوتاه به دستاوردهای کارگران نیشکر هفت تپه داشته باشم و به ایشان و به دوستان ضد مجمع عمومی او یادآوری کنم که بدون مجمع عمومی، سندیکای هفته تپه امکان وجود نداشت. و این را کارگران خود در بیانیه شان تاکید کرده‌اند.

همانطور که اشاره کردم سندیکای نیشکر هفت تپه یک دستاورد جنبش کارگری در ایران است. ما این را همان هنگام که این سندیکا شکل گرفت نوشتیم و در تلویزیون کانال جدید نیز در مورد آن برنامه‌های متعدد داشتیم و کوشیدیم گفتمان وسیعی بر سر اهمیت و جایگاه مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه و جلب همبستگی وسیع کارگری با خواستها و مبارزات این کارگران شکل دهیم. اما بطور واقعی اگر ۵٠٠٠ کارگر نیشکر هفت تپه مدام در میدان نبودند، اگر تجمعات دائم و پی در پی این کارگران نبود، اگر اشکال پیشرفته و رادیکال مبارزاتشان نبود، کارگران نیشکر هفت تپه امروز سندیکای خود را نداشتند و امروز دیگر نمیشد سخنی از دستاوردهای این کارگران در میان باشد. اتفاقا یک رکن مهم مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه متکی بودن مبارزاتشان به تشکیل مجامع عمومی شان و تصمیم گیری متحد آنان در این مجامع بود. ابزار مهمی که کارگران و رهبرانشان کاملا بر آن واقف بودند و در بیانیه ۶ ماده‌ای خود در مهر ماه ٨۶ دقیقا به اهمیت این مساله اشاره کردند. در این بیانیه بر جایگاه و اهمیت مجمع عمومی بعنوان محلی برای متشکل شدن خود تاکید گذاشته و در بند دوم این بیانیه اینطور مینویسند: ما هر پنجشنبه ساعت ١ تا ٢ عصر جمع میشویم و در مورد شرایط کار خودمان تصمیم میگیریم. و مجمع عمومی خودمان را تشکیل میدهیم. مجمع عمومی تشکل واقعی ما کارگرانست. ما تشکیل سندیکا را حق خود می‌شماریم.(متن کامل این بیانیه ضمیمه است).

بدین ترتیب است که سندیکای نیشکر هفت تپه، این ستاد رزمنده کارگران هفت تپه، با گرفتن قدرت خود از مجمع عمومی و حضور کارگران در میدان شکل میگیرد. و تمام قدرت و پیشروی‌هایش آنجاهاییست که توانسته است کارگر را به میدان بیاورد، اعتراض کارگران را به سطح جامعه بکشاند و حمایت مردم را جلب نماید و گامی جلو‌تر بردارد. این داستان واقعی شکل گیری سندیکای نیشکر هفت تپه و رسیدن کارگران این مرکز کارگری به همه آن دستاوردهاییست که رضا رخشان از آنها نام میبرد. در یک کلام میخواهم بگویم که کارگران هفت تپه این دستاوردها را با قدرت اتحاد و مبارزاتشان کسب کردند و بس. مبارزاتی هر روزه و فشرده که فعالینش از جمله خود رضا رخشان بارها و بارها در جریان آن دستگیر و زندانی شدند. از کار اخراج شدند و هنوز هم پرونده‌های قضایی آنها باز است و همچون چماقی بر روی سرشان قرار گرفته است. اتفاقا سرگذشت سندیکای واحد نیز جدا از چنین جدال با شکوهی نیست. در شرکت واحد مجمع عمومی چند هزار نفره کارگران بود که باعث شد سندیکایشان را برپا کنند و چیزی که امروز به کارگران شرکت واحد و سندیکایشان جایگاه و اعتباری داده است، اعتصاب با شکوه این کارگران در سال ٨۴ و جمع شدن ۵ هزار نفر از این کارگران در قرار گاه شش در کوران اعتصاباتشان بود که همه سرها را به طرف این کارگران برگرداند. این تجربیات صحت گفته منصور حکمت در مصاحبه تاریخی‌ای که در سال ۶۶ بر سر تشکلهای توده‌ای داشت را تاکید میگذارد که مینویسد: “همین امروز مبارزات جاری کارگری نه توسط اتحادیه‌هائی که قانونیت بورژوایی را پذیرفته‌اند، بلکه به یمن کارگرانی پیش میرود که آماده‌اند پایشان را از محدوده امکانات قانونی مبارزه (که در ایران بسیار ناچیز است) بیرون بگذارند و برخلاف دستور دولت و جلوی چشم عمال سرکوب او، بطور غیر قانونی مجمع عمومی تشکیل بدهند، بطور غیر قانونی اعتصاب کنند، تظاهرات کنند و غیره. اگر کسی پیدا بشود که به روشی غیر از این، یعنی به طریق “قانونی”، اتحادیه‌ای تشکیل بدهد که از نظر دولت حق داشته باشد قانونا اعتصاب کند، قانون کار را نپذیرد و کارگران را علیه آن بسیج کند، در انجمن‌های اسلامی را ببندد و شوراهای اسلامی را جارو کند و به رهبران کارگری میدان فعالیت بدهد، ما اولین کسانی خواهیم بود که دست او را بفشاریم! مسئله اینست که خود چنین اتحادیه قانونی‌ای را هم باید به زور به دولت تحمیل کرد. استبداد آنقدر سیاه و سنگین است که هر اعتراض کارگری غیرقانونی است. در این شرایط تنها آن جنبشی با واقعیات سازگار است که قادر باشد مبارزه بهرحال موجود و غیرقانونی کارگران را رهبری کند، سازماندهی کند و متحد نماید. جنبشی که بتواند حقوق پایه‌ای کارگران را به بورژوازی و قانون بورژوازی تحمیل کند. این جنبش، جنبش شورائی است، جنبش مجامع عمومی است، و نه جنبشی که نقطه عزیمت خود را رسمیت قانونی از پیشی خود توسط دول مستبد موجود قرار داده باشد. جنبش تریدیونیونی به درجه‌ای ثبات در قانونیت بورژوایی و درجه‌ای از اجازه عمل قانونی احتیاج دارد که در ایران بندرت فراهم بوده است و امروز کمتر از همیشه وجود دارد.” و در همان نوشته ادامه میدهد و مینویسد: “هر سندیکالیستی که بخواهد قدری واقع بین و لاجرم قدری رادیکال باشد، این را میفهمد که حتی ایجاد سندیکاها مستلزم یک مبارزه وسیع “غیر قانونی” کارگران است که سازمان خودش را میخواهد.”

من با این توضیحات میخواهم تاکید کنم که چیزی که امروز به اسم سندیکای واحد و سندیکای نیشکر هفت تپه شکل گرفته است، نه در دل سنت سندیکالیسم و کار قانونی و خط راست و شکست طلبانه‌ای که امروز رضا رخشان و یارانش بلندگوی آن بوده‌اند، بلکه در دل یک جدال جانانه و جمع شدنها و جنگیدنها شکل گرفته است. و امروز چیزی که این تشکلها را میتواند به سرازیری بیندازد نقش بازدارنده گرایشات راست و سازشکار است که مهم است با هوشیاری نقد و افشایشان کنیم و همه کارگران و از جمله خود آنها که این خط را دارند را متوجه زیانهای این خط برای جنبش کارگری بنماییم.

اتفاقا تجربه سندیکای شرکت واحد نیز دقیقا این را نشان میدهد که تا زمانی که مبارزات کارگران با اتکا به تجمع و اتحاد توده کارگران جریان می‌یابد، هم پایه سندیکا بطور واقعی گذاشته میشود و هم صدای کارگران در سطح بین المللی و در سطح ایران انعکاسی وسیع می‌یابد. اما زمانی که این مبارزات به کریدور‌های قانونی کشیده میشود، تجمع و اتحاد کارگران جایگاه خودرا در مبارزه آنها از دست میدهد و نتیجه این میشود که کارگران مرتبا بین مراجع مختلف دولتی پاسکاری میشوند، مبارزاتشان پس زده میشود. اکنون هم عاملی که میتواند به اعتبار این تشکل‌ها بطور جدی لطمه بزند و باعث دور شدن کارگران و کل جامعه از این تشکل‌ها شود، همان خطی است که کارگر را به گردآمدن حول قانون اساسی جمهوری اسلامی فرامیخواند. همان خطی است که متاسفانه امروز رضا رخشان دارد آنرا نمایندگی میکند و کارگر را به تمکین به وضع موجود و لبیک گفتن به طرحهای ریاضت اقتصادی دولت سوق میدهد. تمام تلاش من همین است، که سرانجام محتوم این خط شکست طلبانه را روشن کنم و به رضا رخشان به عنوان یک فعال کارگری بقبولانم که راهی که میروید به جای خوشی نمی‌انجامد.

متن بیانیه ۶ ماده‌ای کارگران نیشکر هفت تپه در مهر ٨۶ را جهت یادآوری دوستان اینجا ضمیمه میکنم:

بیانیه کارگران نیشکر هفت تپه

برکناری مدیر طرح نیشکر هفت تپه یک پیروزی دیگر برای ما کارگران

امروز ٢۴ مهر مطلع شدیم که مدیریت طرح نیشکر هفت تپه آقای شفیعی برکنار شدند. برکناری مدیریت یک خواست ما کارگران بود و این را یک موفقیت دیگر برای خود میدانیم.

ما به مدیریت جدید آقای مطیعی اعلام میکنیم که کماکان بر خواستهای خود پافشاری میکنیم. خواستهای ما عبارتند از:

١- شورای اسلامی را مانع تشکل خود میدانیم. ما در انتخابات شورای اسلامی شرکت نمیکنیم و شورای اسلامی باید منحل شود.

٢- ما هر پنجشنبه ساعت ١ تا ٢ عصر جمع میشویم و در مورد شرایط کار خودمان تصمیم میگیریم. و مجمع عمومی خودمان را تشکیل میدهیم. مجمع عمومی تشکل واقعی ما کارگرانست. ما تشکیل سندیکا را حق خود می‌شماریم.

٣- ما خواهان انعقاد قرارداد با همه کارگران قراردادی وبازگشت آنها به کار هستیم.

۴- ما خواهان پرداخت فوری همه طلبهایمان بابد پاداش و بن هستیم

۵- ما خواهان اجرای طرح طبقه بندی مشاغل هستیم

۶- ما خواهان برشمردن کار ما بعنوان کار سخت و زیان آور هستیم.

ما تا رسیدن به خواستهایمان به اعتراضات خود ادامه میدهیم و از مدیریت جدید میخواهیم به خواستهای ما فورا پاسخ دهد.

کارگران نیشکر هفت تپه

٢۴ مهر ٨۶