کنفرانس سران جی هشت، صحنه جنگ خیابانی مردم علیه بربریت کاپیتالیستی است!

مهرنوش موسوی

در شهر رستوک آلمان و هایلیگان دام دنیا شاهد همان چهره ایی از دمکراسی غربی است که دیگر احتیاجی به ریاکاری پارلمانتاریستی برای پوشاندن چهره خود ندارد. رسما حکومت نظامی در این شهرها برقرار است. رسما رسانه ها سانسور میکنند. رسما نامه ها و پست شخصی افراد را لباس شخصیها از مراکز پست تحویل گرفته، باز کرده، خوانده و حریم آزادی شخصی افراد را که بدون اینها هم وجود چندانی نداشت، زیر چکمه هایشان له میکنند، ایمیلها را تلفنها را کنترل، به دهها خانه و محل کار افراد شبانه ریخته، بدون مجوز رسمی اموال و کامپیوترها را صبط و با خود برده اند، صدها نفر را حتی قبل از برپایی کنفرانس دستگیر و زندانی کرده اند، ۳۰ سال پس از خیزش دهه ۶۰ دوباره قوانین ویژه سرکوب را برقرار کرده اند. ۱۵۰ میلیون یورو فقط خرج امنیت سران دزد و جنایتکار دولی کرده اند که بربریت و فقر و محرومیت را به کل جهان تحمیل کرده اند.  اینجا آلمان است! اینجا مهد دمکراسی غرب است! اینجا میزبان سران ۸ کشور صنعتی دنیاست!

مردم اما ساکت ننشسته اند. مردمی که رسانه های غربی، کارتل های دروغپراکنی و موسسات تحمیق حرفه ایی با کل دم و دستگاه دین نتوانسته است رامشان کند! ابله شان کند! ساکت و مطیعشان کند! نتوانسته با پرت کردن حق به اصطلاح "انتخاب" چهارساله به این قناعت برساندشان که این روش اعمال نظر و اراده آنهاست! ۱۵ سال پس از جشن این دمکراسی بازار در فتح کردن قلعه "کمونیسم" در جنگ سرد، ۴ سال پس از ارعاب امنیتی ۱۱ سپتامبر به بهانه مبارزه با تروریسم، بیش از ۱۰۰ هزار نفر و بخصوص از جوانان آلمان، فرانسه، ایتالیا و.. با وجود سیمهای خارداری که در این یک ماه اخیر کشیده اند آمدند تا حرفشان را رودرروی این جنایتکاران دمکرات بزنند. مردم دارند میگویند شما مقصرید! علت فقر و استثمار مردم دنیا شمایید! علت خرابی و ویران کردن محیط زیست شمایید! علت اخنتاق و جنگ و زندان شمایید! شما خود تروریست هستید!

این اعتراضات چنان دولت آلمان را دچار استیصال کرده است که مجبورند در تاک شوهایشان از این دم بزنند که اصلا برگزاری کنفرانس سران جی هشت دیگر بیفایده است، ضررش بیشتر است، سران دول سرمایه داری دنیا را یک جا و با هم سیبل اعتراض ضد کاپیتالیستی کرده است. بعضیهایشان با طنز میگویند چطور است اصلا نشست بعدی را در گوانتانامو برگزار کنیم! هر چه باشد امنیتش بیشتر است!

ریشه و علت اصلی این اعتراضات گسترده اجتماعی مقدم بر هر چیزی، وضعیت خود طبقه کارگر در اروپا و بی آیندگی و فقر دامنگیر جوانان است. در خود آلمان در این چند ساله اخیر تعرضی بی سابقه به حقوق و سطح معیشت کارگران صورت گرفته است. اتحادیه کارگران تله کوم اعلام کرده بود که به خاطر تهدید به اخراج و بیکارسازی هزاران نفر از کارگران و کارکنان این شرکت، درست در زمان برگزاری این کنفرانس و در خود این محل دست از کار خواهد کشید و خطوط ارتباطی را مختل خواهد کرد. مدتهاست شعار کارگران آلمان این است که ما با وجود داشتن شغل گرسنه ایم! در کشوری که جنگ بر سر ۳۰ ساعت کار در هفته بوده است، الان نه فقط دو برابر ساعت کار را تحمیل کرده اند، بلکه با تحمیل سیاستهای به غایت ارتجاعی و ضد کارگری، دستمزدها را تا پایین ترین حد ممکن آن تنزل داده اند. تحمیل کار یک یورویی در ساعت به لشکر بیکاران آلمان، طبقه کارگر آلمان را در معرض مخاطره جدی قرار داده است. بیکاری روزمره یک لشکر عظیم، گرانی روزمره مایحتاج زندگی، تعرض وسیع به معیشت و حقوق و دستاوردهای مبارزه طبقه کارگر در کل اروپا زمینه ساز اجتماعی این تحرک سیاسی وسیع در این جنب و جوش اخیر است. به این باید البته سیاستهای ریاضت کشی اقتصادی، اختناق امنیتی پس از ۱۱ سپتامبر، شکست پروژه های نظامی و جنگی، تروریسم اسلامی و جنون آمیز، در صحنه سیاست بین المللی را نیز اضافه کرد. جالب اینجاست که اینبار و در این جنبش ضد کاپیسالیستی اخیر بر خلاف تحرکات ضد جنگ، اسلام سیاسی امکان ابراز وجود سیاسی موثری ندارد. اگر در منطقه خاورمیانه، اسلام سیاسی هنوز میتواند حداقل تلاش کند تا اینجا و آنجا  خود را قالب مبارزات مردم محروم جا بزند، در اروپای غربی در این رودررویی مکان مهمی ندارد. به عوض در همان تقسیم کار همیشگی و الا کلنگ میان دین و ناسیونالیسم، همانگونه که در ایران هم با آن موجهیم، این بار ناسیونالیسم بیشترین تلاش را کرده و میکند تا مبارزه به حق مردم در چنین مقاطعی را کنترل و از راه بدر کند! "علیه گلوبالیسم"، غر زدن به اینکه چرا سرمایه جهانی است، مرکز و پاشنه آشیل تلاش این جنبش برای مسخ کردن مبارزه مردم است. مردم علیه سرمایه به خیابان آمده اند، اینها نه به سرمایه، که به جهانی بودنش اعتراض دارند. اپوزیسیون همیشه سنتی ایران که با تار و پودش به این ناسیونالیسم وابسته است و دیر وقتی نیست که منصور حکمت آنها را در عشق و علاقه وافرشان به "ملی بودن سرمایه ها" خلع سلاح و به لحاظ سیاسی و فکری تار و مار کرده، عقب رانده است، در این "شلوغی" فورا مثل فنر برگشته و همپیمانان و متحدین جهانیشان را پیدا کرده اند!
آیا اعتراض به حق مردم بر علیه بربریت کاپیتالیستی موجود زمینه ساز عروج ناسیونالیسم و اعاده رهبری آن در خلاء وجود یک قطب کمونیستی و کارگری معتبر بین المللی خواهد بود؟ آیا اعتراض به حق مردم بر علیه اردوی سرمایه زیر دست و پای ناسیونالیسم مثله خواهد شد؟ آیا این اعتراضات خود نمی تواند زمینه ساز ابراز وجود سیاسی و به صحنه آمدن کمونیسم در اروپا و شبح مانیفست بر روی سر سرمایه و اعتراض کارگری باشد؟ 
به هر سمتی که تحولات سیاسی در اروپای غربی پیش برود و به هر سمتی جدال جهان متمدن بر علیه کل این اوضاع سیر بکند، یک چیز مسلم است. جنبش ما و کمونیسم پس از ضربات وارده بر کاریسما و تصویر آن در پس نعره های بازار و دمکراسی در دنیا از موقعیت بسیار بهتری از لحاظ سیاسی و اجتماعی برای عروج مجدد خود برخوردار است. الان مانع عروج کمونیسم و پرواز آن از "خود بیگانگی" مردم نیست، توپ در زمین خود این جنبش است. این جنبش میتواند نگذارد که مبارزه اردوی کار و اعتراض به حق مردم زیر دست و پای ناسیونالیسم از یکسو و اسلام سیاسی از سوی دیگر لگد مال شود. کمونیسم از دو سو شانس عروج و پرواز دارد. هم اعتراضات اجتماعی و هم در هم ریختگی صف دشمن و بی افقی و در نتیجه زمینگیر بودن آن این امکان را به جنبش ما میدهد. کنفرانس اخیر هشتیها هم در حلقه نفرت و اعتراض بحق مردم است و هم از درون آشفته
است. پوتین هنوز نیامده بوش و دولت آمریکا را "امپریالیست" خطاب کرده است! ( گویا پوتین هم به بازبینی رسیده!!) تعارض میان بوش و پوتین در باره مستقر کردن پایگاه موشکی در بالکان یک تفرقه و تشنج مهم در این کنفرانس است. آنجلا مرکل به خاطر رد شدن پروژه اش برای تعهد گرفتن از آمریکا برای گردن گذاشتن بر موازین کنفرانس پایین آوردن تولید گاز کربن از سویی و سفر با برنامه بوش به بالکان اصلا به استقبال بوش نرفت! مستقبلین دیروز بوش تظاهر کننده ها و کماندوهای امنیتی آلمان بودند!
در این کنفرانس سران جی هشت در هیچ موردی نمی توانند با هم به توافق برسند. وضعشان خراب است. خودشان دارند از برگشت "جنگ سرد" حرف میزنند. پوتین برای شکل دادن به یک قطب حریف و اضافه کردن آن به جنگ تروریستهای فعلی، به قول خودشان پوشش ایدئولوژیک کم دارد. وصل کردن "ضد امپریالیسم" خواندن بوش به ضد امپریالیسم خامنه ایی و چاوز هم هنوز راه میانبر و سر راست تر ایدئولوژیکی احتیاج دارد. به این سادگیها نیست! بویژه اینکه ولادیمیر را خود اینها با همین زرادخانه ایدئولوژیک و سیاسی سر کار آورده اند. این بی افقی البته زیاد به طول نخواهد کشید. اگر چه فرصتی است تا جنبش کمونیسم کارگری از آن به عنوان یک فاکتور مادی برای به جلو راندن آلترناتیو خود استفاده کند.

برای ما مسیر قویتر کردن و شکل دادن به یک کمپ و قطب کمونیستی و کارگری در سطح بین المللی، علاوه بر همه تلاشهایی که در متن این جنبش در سطح جهان، چه به لحاظ فکری، تئوریک، سیاسی و اجتماعی باید بکنیم، مقدم بر همه، از جاده خلع ید و به زیر کشیدن جمهوری اسلامی میگذرد. ما نه میتوانیم و نه میخواهیم عقبه جریانات چپ ناسیونالیست مانند اتاک بشویم. زمینه جنبش اجتماعی ما تحرک طبقه کارگر است. ما باید در جایی که رسالت سیاسی معینی داریم برای ساختن یک بلوک قدرتمند سیاسی تلاش کنیم. جنبش ما تا نزند، با بسیج و متشکل کردن و تفوق دادن چپ بر جنبش سرنگونی در ایران، نظام را به زیر نکشد و خلع سلاح نکند و قدرت را نگیرد، از اقبال زیادی برای پشت و پناه درست کردن مبارزه مردم بر علیه این بربریت موجود برخوردار نیست. گروهی میشود هم قد و هم هیکل آنارشیستها، اتاکیها، ضد امپریالیستها، مائویستها و… تازه اگر شانس بیاورد و سر و کله نمایندگان فکری آنها یکی پس از دیگری در درون خودش پیدا نشود که میخواهد یک تکه دیگر از ما را یا برای کولی دادن به آنها و یا برای زد و بند کردن با بالاییها با خودش ببرد! از لحاظ فکری و سیاسی مدام باید به مردم بگوییم دروغ است، این اعتراض علیه جهانی سازی سرمایه نیست! علیه خود سرمایه است، چه جهانی چه غیر جهانی! نباید بگذاریم اعتراض مردم ملا خور شود. این را باید همین امروز هر جوری هست به مردم بگوییم. بویژه در ایران باید کارگر بداند که این ادامه جنبش طبقاتی وی در اول مه است که صدای مرگ بر سرمایه دار و حامیانش را در خیابانهای تهران طنین انداز کرد. تهران را به روستوک وصل کرد.

ما میتوانیم کاری کنیم که یک بار دیگر مردم دنیا در اعتراضشان علیه فقر و بی حقوقی و استثمار پرچم مارکس را بلند کنند. مبارزه شان زیر دست و پای جنبشهای دیگر نفله نشود. رسالت بزرگی در ابتدای این قرن بر دوش کمونیسم کارگری در ایران است!