درندگانى با نقاب دموکراسى اروپائى ٣٨۵٠ کیلو متر تا روستوک – یک قدم تا هیتلر

گزارش فریدون گیلانى
gilani@f-gilani.com

تنها تفاوتى که پلیس و نیروهاى ویژه ى  آلمانى با پلیس و نیروهاى ویژه ى جمهورى اسلامى داشتند، این بود که :
۱- به جاى رگبار مسلسل ، مردم را به رگبار به قول خودشان « واسرکانونه » بستند که فشار آب ماشین هاى دولول اش آدم را دو سه متر پرت مى کند ، از نوع گاز اشک آور سمى استفاده کردند که دست کم چیزى نمانده بود خود مرا کور کند ، با تون ها را با خشمى عین خشم کور سرکوبگران جمهورى اسلامى بر سر و کله ى مردم فرود مى آوردند ؛ که کتف راست و سرشانه هاى خود مرا به روز بدى انداخته ، و مثل گرگ هار ، از چپ و راست و میانه ، به معترضان اجلاس اربابان براى تقسیم غنائم جهان تحت ستم ، یورش مى بردند.

۲- به جاى الله کرم و ماشاالله قصاب و ده نمکى و اطلاعاتى هاى معروف به لباس شخصى ، ماموران BND ( اداره اطلاعات آلمان ) ، « فرفاسونگ شوتز » ( اداره حفاظت از قانون اساسى ! ) ، و سرویس مخفى ، میان آن جمعیت عظیم مى لولیدند و با تلفن هاى همراه موقعیت جمعیت را به ستاد فرماندهى گزارش مى دادند .
۳- و هیلکوپتر فرماندهى ، درست بالاى سر جمعیت ، در جا ایستاده بود و با استفاده از ابزارهاى تصویرى و صوتى مدرن ، نقاط تجمع معترضان و چهره هاى آنان را مى دید و به فرماندهى زمینى دستور مى داد که کدام واحد ، ‌به کدام نقطه یورش ببرد و در چه موقعیتى عقب نشینى کند .
۴- و دستگیرشدگان را به خلاف قوانین آلمان ، به جاى بیست و چهار ساعت ، قرار است دو هفته در زندان مخصوصى که با صرف میلیون ها یورو در همان بندر روستوک ساخته اند ، نگه دارد و بعد ، به دادگاهى بسپارد که عملا به جاى مستقل بودن قوه قضائیه ، فرمایشى عمل کند .
والا که روز دوم ژوئن ۲۰۰۷ ، مى شد به جمهورى فدرال آلمان گفت « جمهورى اسلامى آلمان » ، یا ، بدون تخفیف ، « جمهورى مسیحى – سرمایه دارى آلمان ». حالا روزهاى قبل از آن که ما ؛ از بیش از سى ملیت ، در شهرهاى جنوبى و شرقى و غربى و شمالى آلمان ، با تور کاروان در محاصره و تهدید و تحریک پلیس تظاهرات اعتراضى راه انداخته بودیم ، پیشکش ، و این هم پیشکش که اگر شما با حزب و سازمانى انقلابى کار کنید و آن حزب و سازمان به مبارزه مسلحانه علیه جمهورى اسلامى معتقد باشد ، یا چنان عمل کرده باشد ، پاسپورت آلمانِى دریافت نمىکنید ، مگر آن که توبه نامه بنویسید و تعهد کنید که دیگر با آن حزب و سازمان فعالیت نخواهید کرد . مىدانید که این توبه نامه ها و تعهد نامه ها را ، جمهورى اسلامى هم ، نه تنها از زندانیان سیاسى ، بلکه از دختر و پسرهائى هم که به خاطر عدم رعایت پوشش اسلامى و آرایش و لاک ناخن و بیرون بودن چند تار مو از زیر روسرى و آستین کوتاه و حتى جویدن آدامس و طرز راه رفتن در کوچه و خیابان دستگیر مىکنند ، مىگیرد. مضمون همان است ، و روز دوم ژوئن ۲۰۰۷ در بندر روستوک و روزهاى پیش از آن در شهرهاى دیگر ، به چشم دیدم که در شکل هم تفاوت چندانى با جمهورى درنده ى اسلامى ندارد .

* * * * *

نیمه شب اول ژوئن ۲۰۰۷ ، پس از آخرین تظاهرات در برلین ، با دو اتوبوس و سه مینى بوس و چند اتومبیل پنج نفره ، با کاروان دفاع از حقوق پناهنده که مى گوید : « ما اینجائیم ، چون شما کشورهامان را ویران مىکنید » و « پناهندگى عارضه ى مستقیم امپریالیزم و کاپیتالیزم و توطئه ى جهانى کردن سرمایه و تئورى بازار آزاد است »‌، به بندر روستوک رسیدیم . و تازه نه به شهرک هایلیگن دام  که پنج کیلومتر با روستوک فاصله دارد و از فردا اجلاس اربابان جهان قرار است در آن برگزار شود.
در نقطه اى دور افتاده که چندین کیلومتر با بندر فاصله داشت ، بچه هاى چپ چادرى براى ما زده بودند . نقطه اى که سراسر گل و شل بود و خیس بود و انگارى که از زمین چادر روئیده بود . آن جا، یکى از کمپ ها بود که بیش از ده هزار معترض از سراسر جهان ، در آن ها چادر زده بودند . بیش از بیست کمپ نظیر آن هم ، در نقاط دیگرى ؛ با همان مختصات ، برپاکرده بودند . ازچپ ها و طرفداران صلح و حتى کلیسائى هاى آلمان و دانمارک و سوئد و هلند و بلژیک و بریتانیا و ایتالیا و فرانسه و فنلاند بودند ، تا چپ هاى کانادا و ژاپن و استرالیا و حتى ایالات متحده و آفریقا .
من که تمام آن چهارده شب تور کاروان را در صندلی اتوبوسى قدیمى – چیزى مثل اتوبوس « مش ممدعلى » ، چرت زده بودم ، بقیه زیراندازى انداخته بودند ، یا کیسه خوابى ، و در آن بیتوته کرده بودند . بعضی ها ، در آن چهارده شبانه روز ، رفته بودند و برگشته بودند ، بعضىها نیمه راه به کاروان پیوسته بودند و عده اى از ما از نخستین لحظه بودیم تا بعضى هامان در یورش وحشیانه ى پلیس آلمان از پا در آئیم ، یا با تن و بدنى کوفته به مقصد نهائى برسیم .
از ساعت یازده صبح ، دسته دسته و فوج فوج و موج در موج ، از اردوگاه هاى مختلف به سمت میدان اصلى تظاهرات به راه افتادیم . سیاه جامگان به سمت راه آهن مرکزى رفتند و ما به مرکزى دیگر ، تا از دو سمت به سوى میدان اصلى حرکت کنیم . من به « آتانوم » ها که اغلب جوان و نو جوانند و تشکیل مىشوند از آنارشیست ها ، ضد فاشیست ها و ضد نژادپرستان که لباس سیاه مى پوشند ، مى گویم سیاه جامگان . درسال ۲۰۰۳ که به سرکنسولگرى جمهورىاسلامى در هامبورگ حمله اى جانانه کرده بودیم ، من در جلسه اى که رفقاى عزیزم در گوتنبرگ براى شعر خوانى و نمایش فیلم حمله به سرکنسولگرى هامبورگ و بحث در باره آن تدارک دیده بودند ، یا ، نمى دانم ، در جلسه اى دیگر در همان شهر ، به خانمىکه آن اقدام ما را آنارشیستى تلقى کرده بود ، توضیح داده ام که به خلاف معناى رایج در زبان عامیانه فارسى از آنارشیسم ، معنى آنارشیست هرج و مرج طلب نیست . آنارشیسم شیوه تفکر و گرایشى است که موافق دموکراسى و مخالف دولت و قدرت است . دموکراسى در اصل ترکیبى یونانى از دو پاره ى « دموس » به معنى « ‌مردم » و «‌کراتوس » به معنی «قدرت » است .  آنارشیست ها معتقدند که « قدرت » متعلق به همه ی مردم است و نباید در نقطه ، یا نقاطى خاص متمرکز شود . بنابراین ، دولت و قدرت دولت و پلیس و ارتش و نهادهاى مشابه را که در خدمت « قدرت »‌اند ، بر نمى تابند . پلیس سرمایه دارى هم ، درست روى همین نقطه انگشت مى گذارد . جریان هاى ضدنژادپرستى و ضد فاشیست هم ، پلیس و سرویس هاى جاسوسى و امنیتى و قوان