انشعابیون از حزب کمونیست ایران ، در بن بست اجتناب ناپذیر مارکسیسم

اخیرآ و به تاریخ ‏۲۰۱۱‏/۰۶‏/۱۷ مطلبی با عنوان ” براى اطلاع عموم”  توسط آقای ناصر بابامیرى در سایت “آزادی بیان” منتشر شد که با تشکر از ایشان من تلاش می کنم تا به چند نکته مهم که ایشان مطرح کرده اند نگاه مختصری بیاندازم. ایشان در اطلاعیه خود چنین نوشته اند: (… همانگونه که اطلاع داشتید ما منتقدین کمونیست که در اوائل اکتبر ۲۰۱۰  بشکلی علنی اعلام موجودیت خود را همچون اقلیتی در حزب کمونیست ایران اعلام داشتیم، جمعی بودیم  در مکانهای مختلف اعم از تشکیلات خارج از کشور،  داخل کشور و  تشکیلات کردستان حکا (کومله )   پروسه ای انتقادی (به خط رهبری حکا و کومله) را شروع کردیم…. تمرکز و بحث روی اهداف اساسی پروسه در شروع کار تا بعد از اعلام موجودیت و حتی صدور چند اطلاعیه ای حاکی از حرکت روبجلو در اکثر مصاف ها بود. به همین خاطر طی اطلاعیه اعلام موجودیت وعده آنرا دادیم  تا  با شفافیت بیشتری به جزئیات خطوط تفاوتهای ما با خط رهبری که در اطلاعیه مذکور کلیات آنرا ارائه دادیم  در خلال دو کنگره حکا به آن بپردازیم و در معرض دید عموم قرار گیرد. اما متاسفانه جریان ما منتقدین کمونیست در سیر حرکت روبجلو خود از یکسو با ابعادی دیگر از تفاوتهای دیدگاهی بخصوص با متدولوژی و تلقی غیرمارکسیستی در تبیین و ارزیابی های جنبشی روبرو شد و از دیگر سو با یکسری مشکلات و محدودیتهای مکانی. البته هر دو مورد یا دقیقا آن مواقع شناخته شده نبودن یا در این حد قابل پیش بینی نبودند و بمرور بعدها بگونه ای بروزات آن نماینتر شد و موجب ایجاد  وقفه ای چند ماهه در پیشبرد کار جمعی گشت. بهرلحاظ تا کنون هم بر بخشی عمده از اختلافات و مشکلات که مانع های اساسی سر راه برای ادامه کاری ما شده در بیان واقع  نتوانسته ایم  فائق بیآیم …..). از محتوای این بیانیه، من اینطور استنتاج می کنم که به نظر آقای ناصر بابامیری، ” تلقی غیرمارکسیستی در تبیین و ارزیابی های جنبش” در کنار چند عامل دیگر ” موجب ایجاد  وقفه ای چند ماهه در پیشبرد کار جمعی” ایشان گردیده است!؟ خوب بود اگر ایشان در مورد ماهیت این ” تلقی غیر مارکسیستی” در بین دوستانش توضیح بیشتری می داد! این دوستان که سابقآ در ” .. تشکیلات خارج از کشور،  داخل کشور و  تشکیلات کردستان حکا (کومله ) …) فعال بوده اند مثل بقیه مارکسیستها به نظر ایشان شک حتا به صورت جزیی در مورد نظرات مارکس، یک نوع ارتداد تلقی شده و مانع همکاری است. مارکسیسم به عنوان یک کیش شخصیت ها وقتی که سوسیالیسم و کمونیسم را با شخصیت هایی مانند مارکس، لنین، مائو و استالین و ترتسکی تداعی می کند و این شخصیت ها را تا حد تقدس بالا می برد به یک دیدگاه ارتجاعی تبدیل می شود که زمان حال ر ا بر اساس گذشته بیان می کند و ضروریات سوسیالیسم در شرایط کنونی را با ضروریات قرن هجدهم در زمان مارکس بیان می کند! کسانی که نظریات مارکس را حتا نخوانده اند اما آن را می پرستند  و آنرا یک قانون مقدس برای گذشته، حال و آینده می دانند بطور طبیعی نمی توانند تا با کسان دیگری که افکار پویا دارند و سوسیالیسم را با شخصیتها تداعی نمی کنند همکاری کنند ! و در زیرمجموعه مارکسیستها، کسانی مانند مائوئیستها، ترتسکیستها، استالینیستها و طرفداران اشرف دهقانی نیز همین اصل را به مراجع تقلید و مقدسین خود تعمیم داده اند! آقای ناصر بابامیری، که مانند دیگر مارکسیستها خود و دوستانش را به لقب “کمونیست” مفتخر کرده است اما آنان قادر نیستند تا درک کنند که هیچکس مارکسیست بدنیا نمی آید و لزومآ مارکسیست از دنیا نمی رود و انسانها در مسیر زندگی خود تغییر فکر می دهند و تنها چیزی که مهم است این است که باید تمرین دمکراسی کرد (هر چند که مارکسیستها عاشق دیکتاتوری هستند و دمکراسی را بورژوایی می دانند!) و در راستای اهداف مشترک، افراد با دیدگاههای مختلف را فقط تحمل کرد و تحمل کردن لزومآ به معنی قبول کردن نیست! در فرهنگ مارکسیست ایرانی هر نوع اختلاف فکری منجر به موضع گیری خصمانه و دشمنی آشتی ناپذیر می شود و این آفتی است که فرهنگ ایرانی با آن تداعی می شود! در فرهنگ ایرانی سوسیالیسم و ایجاد یک دنیای بهتر چماقی است که با آن به ترویج سکتاریسم  و نارسیسم پرداخته می شود! و مارکسیسم مذهبی است که جای اسلام را گرفته است! بدینترتیب همان عامل فقدان دمکراسی و ناتوانی در تحمل نظرات دگراندیشان، که باعث جدایی تعدادی از منتقدین از حزب کمونیست ایران شده است در بین خود انشعابیون از این حزب نیز وجود دارد و تداوم پیدا کرده است ( از کوزه همان برون تراود که در اوست) و مانع همکاری درونی آنان می شود و این درد مشترک تمام سکتهای مارکسیست است! اخیرآ در یک سایت دیگر مطلبی از فردی به نام بهزاد در مورد “گردان شوان” منتشر شده بود که گویا ایشان در این مطلب خود، رهبری حزب آقای علیزاده را متهم کرده است که در بدام پاسداران افتادن و کشته شدن اعضای گردان شوان مقصر هستند و در بخش نظرات خوانندگان این مطلب فردی به نام آقای مسعود که به نظر می آید هوادار حزب آقای علیزاده است طبق معمول، برای اثبات وفاداری و چاپلوسی برای حزبش، به جای پاسخگویی منطقی و متمدنانه به نوشته آقای بهزاد، به آقای بهزاد اتهام زده بود که نظرات وزارت اطلاعات رژیم ایران را منعکس می کند! ( این همان چماقی است که سازمان مجاهدین خلق با آن مخالفان و منتقدانش را هدف ترور شخصیتی قرار می دهد) من همیشه گفته ام که ریشه اختلافات در بین گروههای مارکسیست، همانند گروههای غیر مارکسیست، یک اختلاف واقعی فکری و ایدئولوژیک نیست بلکه علت اصلی تمام اختلافات در بین فعالین سیاسی ایرانی، فقر فرهنگی و فقدان تجربه دمکراسی و فقدان قدرت تحمل دیگران و خودمحوری است و فقط این رهبران قدرت طلب پیرو آقای علیزاده در حزب به اصطلاح کمونیست ایران نیستند که هرکس را که مطیع آنان نبود را از گروه خود اخراج می کنند بلکه به نظر می آید که انشعابیون از این حزب نیز مانند این حزب رفتار می کنند و قادر به تحمل همدیگر نیز نیستند! قبل از جدایی آقای ناصر بابامیری و دوستانش از حکا و کومله، چند نفر دیگر نیز از حزب آقای علیزاده انشعاب کرده اند و یک وب سایت اینترنتی به نام “کارگر پیشرو” درست کرده اند و برای اینکه از دیگر سکتها عقب نمانند آنان نیز یک مرجع تقلید به نام “ناصر پایدار” برای خودشان درست کرده اند و من بعد از تماس با آنان چند بار از طریق اینترنت با فردی به نام فرهاد که مسئول سایت “کارگر پیشرو” بود صحبت کردم ولی به محض اینکه من یک مطلب انتقادی از مارکس را در بخش “مطالب آزاد”؟! آن سایت قرار دادم، آنان به سرعت مطلب مرا حذف کردند و جالبتر آنکه در آنزمان آقای ناصر پایدار در سایت “من و پالتالک” مطلبی را در رد سکتاریسم موجود در دیگر گروههای مارکسیست منتشر کرد! این سرنوشت اجتناب ناپذیر تمام گروههای مارکسیست است که وقتی که از رسیدن به حکومت نا امید می شوند به جان همدیگر می افتند و دچار انشعاب می شوند و سپس پاسیو شده و دست از سیاست می کشند و به دنبال خدمت صادقانه به نظام سرمایه داری و پول در آوردن می روند و یا اینکه سر عقل! می آیند و با حفظ اسم، محتوا را تغییر داده و به صف احزاب سوسیال دمکرات می پیوندند و دلیل همه این تحولات نافرجام این است که مارکسیسم یک مذهب سیاسی است که فقط هدف خود را بر روی کسب قدرت سیاسی و تحول از بالا متمرکز می کند و چیزی بیش از یک سرمایه داری دولتی بشدت متمرکز نیست! مارکسیسم مظهر یک حکومت پدرسالار است که خود را ولی فقیه جامعه می داند! من امیدوارم که جمع منتقدین کمونیست سابق در حزب کمونیست ایران بلوغ فکری خود را اثبات کنند و بتوانند دست از مارکس پرستی بردارند و برای خودشان درک درستی از سوسیالیسم و بدون گپی کردن از انواع ایسم ها مانند، مارکسیسم، لنینیسم، مائوئیسم و یا ترتسکیسم تدوین کنند، در غیر اینصورت آنان نیز به همان راهی قدم خواهند گذاشت که دیگران قدم گذاشتند و عاقبت آن بن بست است! ولی با تآکید مؤمنانه ای که آقای ناصر بابامیری بر وفاداری به اصول مارکسیسم کرده اند به نظر می آید که تعدادی از دوستان آقای بابامیری همچنان خود را به ریسمان مارکسیسم آویزان کرده اند و با عینکی که بر چشم خودشان زده اند آنان فقط مار کس را می بینند و دیگر هیچ! و به همین دلیل قادر به همکاری با دیگر دوستانشان نیستند و به نظر ایشان تئوری سوسیالیسم با مارکس آغاز شده است و با او نیز خاتمه یافته است! و مارکس خاتم السوسیالیسم (خاتم النبیاء) است و هرکس که چیزی غیر از حرف های مارکس را تکرار کند ضد کمونیست است و نباید با او همکاری کرد!

من بر اساس شناختی که از رابطه هر چند کوتاهی که با حزب کومله تحت رهبری آقای ابراهیم علیزاده و کومله زحمتکشان تحت رهبری آقای عبد الله مهتدی داشته ام، به طور اصولی این دو گروه را صرفنظر از اینکه آنان در مورد خودشان چه ادعاهایی دارند اما آنان را یک کپی از حزب دمکرات کردستان ایران می دانم و در جلسات اینترنتی حزب کمونیست ! ایران که لقب بی معنی کمونیست را یدک می کشد اعضای قدیمی و با سابقه این حزب حاضر نبودند تا به زبان فارسی حرف بزنند تا فارس زبانان نیز حرف های انان را بفهمند! و بخش عمده ای از اعتراضات حاضرین در جلسات به جای پرداختن به مسائل مهم شامل این بود که چرا مسئولین این حزب آنان را از دریافت ای میل ها و اخبار محروم کرده اند! یکی از تفریحات آقای هلمت احمدیان (مسئول سایت های این حزب) این بود که مطالبی را که من بنا به درخواست خودشان برای انتشار در سایتشان تهیه می کردم، بدون اجازه من دستکاری و تخریب می کرد! و وقتی که من به او اعتراض می کردم او کتمان می کرد؟! و علت این دستکاری و تخریب را عوامل ناشناس فنی اعلام می کرد! ولی جالب این بود که این عوامل ناشناس فنی به تغییر و تخریب محتوا علاقه مند بود و این تخریب مطالب من فقط در سایت ایشان اتفاق می افتاد و تا کنون در هیچ سایت دیگری برای مطالب من اتفاق نیافتاده است!

در خاتمه فیلمی را به شما معرفی می کنم که نکات آموزنده زیادی را دارد. فیلم” نان و آزادی” فیلمی است به زبان انگلیسی با زیر نویس فارسی و به جنگهای داخلی اسپانیا بین سالهای ۱۹۳۶ – ۱۹۳۹ مربوط می شود که از یک طرف شرکت داوطلبان بین المللی از کشورهای مختلف و مشارکت انان در نبرد با طرفداران ژنرال فرانکو را نشان داده است و از طرف دیگر بحث ها و اختلافات بین مارکسیست ها و آنارشیست ها را که با همدیگر بر علیه طرفداران ژنرال فرانکو می جنگند، به تصویر کشیده است. بعد از داون لود کردن فایل، علاوه بر فیلم یک توضیح به زبان فارسی نیز در مورد موضوع فیلم اضافه شده است. در صورت تمایل می توانید این فیلم را از لینک های زیر داون لود کنید. اگر برای تماشای این فیلم با ویندوز مدیا پلیر با مشگل مواجه شدید می توانید فایل مجانی (VLC) را داون لود و نصب کنید و با آن فیلم را تماشا کنید. داون لود کردن از این سایت مستقیم و خیلی سریع است. این فیلم در فستیوال سال ۱۹۹۵ کن نیز نمایش داده شده است.

 

 

سه شنبه‏، ۲۰۱۱‏/۰۶‏/۲۱

نادر احمدی

http://rahaii.weebly.com/

داونلود فیلم نان و آزادی با زیرنویس فارسی از لینک زیر
http://www.megaupload.com/?d=DFCDW2ZF
یا از لینک
http://www.megaupload.com/?d=6LBZTJ5A