در پشتیبانی از طرح حمایت از کارگران زندانی

ایرج فرزاد : به ابتکار جمعی از دانشجویان چپ دانشگاههای تهران، صندوقهای جمع آوری کمک مالی به کارگران زندانی همراه با بروشورهای اطلاعاتی در این مورد، در دانشگاهها آغاز به کار کرده است. اطلاعات مربوط به این اقدام را از لینک زیر میتوانید بدست آورید:

http://kaargar.blogfa.com/post-353.aspx
این ابتکار به نظر من نه تنها میتواند در سطح دانشگاههای تهران ایجاد و گسترش یابد، بلکه بعلاوه روشی است که قابلیت این را دارد که در سطح دانشگاهها و مراکز آموزشی سراسر کشور عملی شود. اما مهترین نقطه قوت این نیروی حمایتی و پشتیبانی از کارگران زندانی، کارخانه ها و مراکز کارگری و کارگاهها و نیز در هر جمع و تشکلی است که اهداف خود را دفاع از مطالبات کارگران، و امر اتحاد و همبستگی آنان تعریف کرده است.
ویژگی این صندوقهای کمک مالی به کارگران زندانی، محمود صالحی، شیت امانی و صدیق کریمی، فقط به این مورد مشخص محدود نخواهد ماند. ایجاد صندوق مالی در هر دانشگاه و دانشکده و مرکز آموزشی و کارخانه و محل کار و کارگاهها، با هر میزان کمک مالی، جمع بسیار زیادی را در مساله دخیل میکند و یک همبستگی واقعی، هم بین صفوف کارگران از یک طرف و یک صف محکم حمایت مادی و معنوی بین دانشگاه و کارخانه و دانشجو و کارگر، از طرف دیگر را ایجاد میکند.
معمولا وقتی در جائی، در کشوری، زلزله ای روی میدهد و یا مردم با سوانح طبیعی روبرو میشوند، گروههای امداد، چه از طریق نهادهای دولتی و یا گروههای داوطلب و یا نهادهائی مانند صلیب سرخ و هلا احمر و غیره، همدردی و حمایت مردم را متشکل میکنند.
در این مورد معین، زلزله ای نیامده است، سیل جاری نشده است و یا فاجعه ای طبیعی روی نداده است. تعدادی از کارگران را به جرم گرامیداشت روز بین المللی کارگر، گرفته اند و زندانی شان کرده اند. روزی که در اکثر کشورهای جهان امروز، مردم به خیابان می آیند، رژه میروند، میز کتاب میگذارند و اعلامیه و اطلاعیه در باره جشن اول مه پخش میکنند، سخنرانی میکنند و آواز و سرود میخوانند و حتی در پارکها به پیک نیک اول مه میروند و شادی میکنند، در ایران ممنوع است و گرامیداشت آن موجب عقوبت و مجازات زندان و انواع تحقیر و محرومیت های فردی و اجتماعی. و این یک فاجعه است، که حتی برای قربانیانش، از گروههای امداد داخلی و بین المللی خبری نیست، کمک به کسانی که علی القاعده میبایست در مراسم اول مه در میتینگها و تجمعات مردم سخنرانی میکردند و یا به عنوان شرکت کننده در مراسم جشن جهانی خود، شادی را به هم طبقه ای ها و دیگر شهروندان سهیم میشدند،نیز خارج از هر قاعده ای شده است.
اما به این ظلم و ستم آشکار دیگر نباید گردن گذاشت. دستمزدهای ما، حتی با اضافه کاری و کار دوم و سوم، کفاف خانواده مان را نمیدهد، بسیاری از ما از "نعمت" استثمار و دستمزد کم و کار شاق و ناامن هم محرومیم. کارخانه ها و مراکز کار را یکی پس از دیگری میبندند و بیکارسازی میکنند. حقوق ایام و ماههای کارمان را حتی نمیدهند و باید به خیابان بیائیم، دم در این اداره و آن وزارتخانه جمع شویم و کتک بخوریم و تحقیر شویم که تازه به ما "وعده" بدهند که حقوق پرداخت نشده مان را بدهند یا ندهند! میخواهیم حداقل، بردگی مان هم به بردگی شبیه باشد، میخواهیم جائی داشته باشیم که جمع شویم و متحد و متشکل شویم تا حداقل در تعیین شرایط فروش نیروی کارمان  خود ما هم نقشی داشته باشیم! میگویند تشکل بی تشکل، به همان دفتر و دستکی که کارفرما و سرمایه دار و دولت به نام ما سرهم بندی کرده اند،  رضایت بدهید. حتی برای گفتن نه به این کلاه برداری آشکار، باید از هزار پیچ و خم رد بشویم، احضار شویم، کتک بخوریم، تهدید شویم، اخراج شویم و عاقبتش به عنوان "اقدام علیه امنیت کشور" حکم زندان بگیریم! نمیگذراند در برابر فاجعه ای که نه ناگهانی و چون بلائی طبیعی، بلکه برنامه ریزی شده و هدفمند به ما و نسل ما و خانواده هایمان تحمیل میکنند، سرپناهی بسازیم، گروه امدادی درست کنیم، برای قربانیان و تلفات و زندانیهای مان و زخمیهایمان فکری بکنیم. میخواهند تک و تنها و در برابر چشمان نگران و هراسان هم طبقه ای های مان و شهروندان و جامعه که زندگی و چرخ زندگی آن را میچرخانیم، خود و خانواده مان پر پر بشویم، مستهلک شویم و ببذیریم که در این گوشه دنیا حتی بدون حق دفاع از خود، بدون اعتراض به خطر نیستی و گرسنگی و تباهی جسمی و روحی و دام اعتیاد و تن فروشی، بدون حق فریاد علیه بی تشکلی و اتحادیه و سندیکا و شورا، خود و خانواده مان، در تفرقه، در بی حقوقی مطلق و محرومیت، به زجر و خفت عادت کنیم و دم برنیاوریم.
ابتکار ایجاد صندوق کمک مالی در دانشگاهها، یک راه خروج از کوچه بن بستی را به ما نشان میدهدکه در برابرمان گذاشته اند. این یکی از راههای تشکیل "گروه امداد" ما برای مقابله با مصیبت و فاجعه ای است که برای ما ساخته اند. فاجعه ای که آوارش یک روز اخراج ما و یا همکارانمان، ندادن حقوقمان و یا بیرون ریختن ما به خیابان و کوچه و تعطیلی کارخانه و محل کارمان است. مصیبتی که در نا امنی اجتماعی و فقدان بیمه و خدمات اجتماعی، کل طبقه ما را در هراس و کابوس گرسنگی، تن فروشی و تباهی روح و جسم احاد ما و تفرقه بین صفوف ما مدام بالای سرمان گرفته است. به این وسیله است که میتوانیم نیروی عاطفی جامعه و وجدان بیدار شهروندان را نسبت به وضعیت و شرایط زندگی و مبارزه خود و طبقه خود جلب کنیم. از این راهها و روشهاست که میتوانیم دردمان را با همگان تقسیم کنیم و صداها و حمایتها را گرد هم آوریم، به کارخانه ها و مراکز کار و محل زندگی مردم برسانیم، تا نشان بدهیم که دست بردن به هر کدام از ما با چه عکس العمل وسیعی روبرو میشود. تا نشان بدهیم که به اتکا این حمایتها و اعلام
همبستگیها، نمیتوانند ما را و خانواده مان را گرسنگی بدهند، زجر بدهند، تنهایمان بگذارند و به کنج سلولها و فراموشی منتقل کنند، تا از پا درآئیم و از حقوق ابتدائی خود دست بکشیم. 
ایجاد صندوق کمک مالی به کارگران زندانی، یکی از راههائی برای حمایت از حق و حقوق طبیعی کارگران، در شرایطی است که نظم موجود، قانون و حافظان قانون، فقط تصمیم گرفته اند که با تهدید و ارعاب و زندان و تحقیر و محرومیت و زجر و گرسنگی، از بردگی عریان و کارگر ارزان و ساکت و خاموش و سود و پول و سرمایه سرمایه داران دفاع کنند. ما چاره ای جز دفاع از حق حیات و شرایط انسانی تر کار و زندگی ندارم.
صندوقهای کمک مالی به کارگران و کمیته های همبستگی با مبارزات و مطالبات کارگران ایران را ایجاد و گسترش دهید!
۲۹ مه ۲۰۰۷
Iraj.farzad@gmail.com
www.iraj-farzad.com
http://iraj-f.blogfa.com