تونس ومصر: انقلاب یا دمکراسی ضد انقلابی- ارتجاعی

مقدمه:

دهها سال دولتهای غربی وآمریکا از حکومت ارتجاعی سادات ،مبارک و بن علی حمایت کردند. ارتش آمریکا وسازمانهای جاسوسیش در تمام دولت ونیروهای سرکوب مصرو تونس رخنه کرده ودر حقیقت مربی این دستگاههای سرکوب بودند. دولت آمریکا کشور مصر را بعنوان قدرتی در خنثی کردن انقلاب در منطقه وصلح با اسراییل قلمداد میکرد.

 فقر وفلاکت اکثریت مردم این دوکشور  وبخصوص مصر را فرا گرفته بود. دو لت آمریکا وهم پیمانان غربی اش هرگز بفکر دمکراسی در این جوامع نبودند. چون اعتقاد بر این بود که حتی بردن اسم دمکراسی در مصر وتونس ودیگر کشورهای عربی ممکن است این دولتهای سر سپرده را تضعیف کند ودر نهایت منافع اقتصادی وسیاسی وژئوپلیتیکی آنان را در منطقه وجهان به خطر اندازد.

 اما موش کور انقلاب در این جوامع بالاخره کار خودش را کرد ودر ظرف چند هفته تمام حکومت ودستگاه سرکوب این حکومتها را به چالش گرفت وآن رهبران بنام سرکوب و خفقان را در عرض چند هفته از تخت قدرت بزیر انداخت. انقلابی عظیم وبی سابقه که تمام نظریه پردازان و سیاستمردان غربی را به تعجب ووحشت انداخت. رسما اعلام کردند که چرا مامتوجه این انقلاب نبودیم؟ چرا نتوانستیم پیش بینی اش کنیم؟ چرا نتوانستیم در نطفه خفه اش کنیم؟ کجای کارمان اشکال داشت؟

 وبالاخره به این نتیجه رسیدند که دیگر کار از کار گذشته. دیگر خیلی دیر شده دیگر نمیشود مثل قدیما رسما از دیکتاتور ودیکتاتوری وخفقان وبیحقوقی حمایت کرد.

استراتژی جدید دولتهای غربی وامریکا

هم دولت آمریکا وهم هم پیمانان غربی اش یه این نتیجه رسیده اند که با منطقه جدید انقلابی روبرو هستند، وباید با ” آرامش این طوفان ” را از سر بگذرانند. در روزهای اول انقلاب از دیکتاتورها در مقابل انقلاب حمایت کردند. اما چون دیدند که حریف این انقلاب نیستند زیرکانه از دیکتاتورها خواستند که از مقاومت دست بردارند وتسلیم انقلاب شوند. برای چند روزی هم اسمش را همان انقلاب خطاب میکردند. تا اینکه انقلاب به دست آوردهای اولیه اش که خلع ید دیکتاتورها بود رسید.

به این نتیجه رسیدند که از داخل انقلاب بایستی انقلاب را خنثی کرد. دیگر حتی نام انقلاب را هم عوض کردند واسمش را گذاشتند ” جنبش دمکراسی خواهی”. آخر دیگر خیلی بی آبرویی میشد. اینان که در تمام عمر سیاسیشان از انقلاب وانقلابیون وحشت داشتند ودهها سال بود که اعلام کرده بودند دیگر انقلابی در دنیا رخ نخواهد داد، چگونه میتوانستند انقلابهایی به این عظمت را انقلاب نام نهند. گفتند اینها اصلا انقلاب نیستند. اسمش جنبش دمکراسی خواهی است. مردم بلند شده اند ومیگویند ما دمکراسی میخواهیم. چون ما قبلا اعلام کرده بودیم دیگر انقلابی به وقوع نخواهد پیوست. باز هم تئوری ما درست از آب در آمده وآبروی ما حفظ شده.

 اوباما بعد از سقوط مبارک رسما اعلام کرد که منطقه خاورمیانه دیگر مثل قدیم نیست دیگر یک دنیای جدید انقلابی با خواسته های جدید مردم انقلابی است که یک تاکتیک واستراتژی جدید میطلبد.

 تاکتیک واستراتژی جدید یعنی اینکه مردم در منطقه را دنبال دمکراسی بفرستند. بگویند آنچه شما انجام دادید اسمش دمکراسی بود. اصلا انقلابی در کار نبود وهرگز نخواهد بود. ما برای شما دمکراسی را آماده کرده ایم. وچون دولتهای غربی هم معدن دمکراسی هستند پس با خواسته های مردم منطقه هماهنگی کامل دارند. از این رو خود را در ظاهر هماهنگ بامردم منطقه نشان میدهند. در حقیقت میخواهند از درون، این انقلاب را اخته کنند.

واقعیت چیست:

واقیت این است که مردم بخاطر یک لقمه دمکراسی به خیابان نریختند وزندگی وجان ومالشان را بخطر نیانداختند. مردم انقلاب نکردند که مبارک برود وارتش ونیروهای نظامی وسرکوبگرش باهمان دستگاهای مخوف پرو غربی اش به سرکوب مردم ادامه دهند واینبار بنام دمکراسی خواهی.  مردم انقلاب کردند چون گرسنه بودند، چون بیخانمان بودند، چون بی حقوق بودند، چون آزادی نداشتند.

 اینها نیروی محرکه هر انقلابی است واین را دولتهای غربی خوب میدانند.

قرار گذاشتند  که از مصر یک الگوی دمکراسی بسازند وبعد از این الگو در سایر کشورهای عربی استفاده کنند. چون اعتقاد دارند که هر کجا جامعه مصر برود دیگر کشورهای عربی به همانجا خواهند رفت.

در مصر فعلا یک حکومت نظامی دارد مثل گذشته تا آنجا که میتواند سرکوب میکند(  جنبش دمکراسی). اما قرار گذاشته که در چند ماه آینده یک انتخابات برقرار شود( جنبش دمکراسی).در این انتخابات هرکس اسمش از صندوق در آمد حکومت میکند(  جنبش دمکراسی). ممکن است مردم به مبارک وحزبش رای بدهند ویا به اخوان المسلمین .چون اینان از همه شناخته تر شده هستند( خواست جنبش دمکراسی). اینها خواستهای جنبش دمکراسی خواهی است که علمش کردند. اما این یک جنبش انقلابی است که با بر چسب تقلبی جنبش دمکراسی  نامگذاری شده.

در کنفرانس سران ۸ کشورصنعتی معروف به (جی-۸) قرار گذاشتند که دهها میلیارد کمک بلاعوض به حکومت نظامی در مصر بکنند. بانک جهانی را واداشتند که  قرض های بتعویق افتاده مصر را مانند عراق ببخشند وکمک های جدیدی به حکومت جانشینان مبارک بکنند. اینها وخیلی دیگر از رفرمهای اقتصادی بنفع دولت وملت مصر دارند انجام میدهند که مردم را در خانه نگهدارند تا انقلاب خنثی شود. اینان خوب میدانند که مسئله فقر واقتصاد عامل اصلی این انقلاب بوده. پس باید بایک رفرم اقتصادی سر وتهش را بهم آورند ومردم را پای صندوقهای رای بفرستند

اوضاع چگونه است؟

وزیر موقت خزانه داری مصر اعلام کرده که حداقل  ۷۰۰۰۰۰ شغل جدید در سال باید بوجود آید تا اقتصاد بتواند بصورت عادی( شاید مثل گذشته) بکار خود ادامه دهد. این در حالیست که بعد از انقلاب، اکثر در آمدهای دولت از جمله توریسم به حداقل تاریخ خود رسیده. سرمایه داران  وکارگزاران اقتصادی که اکثرا از دست نشاندگان مبارک وآل اوبودند یا فراری شدنه اند ویا دیگر نمیتوانند مثل گذشته مردم را استثمار کنند.

 بر خلاف قول های رهبران جی-۸ که قرار گذاشتند سرمایه گذاری خارجی را برای ایجاد شغل در مصر ترغیت کنند، عملا با تشکلهای کارگری که در زمان انقلاب بیشتر خودرا عیان کردند وخواستهای اقتصادی وسیاسی جدید خودرا در سطوع اقتصادی مطرح میکنند، سود دهی سرمایه در کشور مصر را بسیار ریسکی کرده وعملا هیچ سرمایه داری حاضر به سرمایه گذاری در چنین اقتصاد وجامعه ای نیست. دیگر حتی نمیتوان مانند گذشته از کارگران  نیروی کار ارزان خرید.  گذشته ای که کارگران وزحمتکشان بخاطرش انقلاب کردند. حالا که احتمالا جنبش کارگری متحد تر ونیروی کارش گران تر وادعا وتوقعش بیشتر است، چگونه میتوان این اقتصاد را راه اندازی کرد. ونه فقط این، بلکه آنچنان راه اندازی کرد که کارگر وتوده زحمتکش تن به یک دمکراسی بدهد وراضی شود که به صندوقهای رای برود وبرای گرسنگی اش رای بدهد.

این آن کلاف سر درگم وبن بستی است که امپریالیست در مصر وخاورمیانه دچارش شده. خودشان اعلام کرده اند که اوضاع بسیار پیچیده است وراه حل واقعی برایش متصور نیستند. از یک طرف مردم را دنبال نخود سیاه دمکراسی میفرستند واز طرف دیگر میدانند هر نوع دمکراسی  حداقل به یک ثبات نسبی اقتصادی نیازمند است که اصلا در دورنما هم یافت نمیشود.

 چه باید کرد؟

از نظر سرمایه داری  وحامیان خارجیشان در مصر مسئله خیلی واضع است. باید مردم را بفریبند. باید به آنان بقبولانند که باید با شکم گرسنه به صندوقهای رای بروند واز خاندان مبارک واخوان المسلمین ودیگر جانوران سیاسی واسلامی یکی را از صندوق در بیاورند وشاد وخندان به بیقوله های خود برگردندومنتظر انتخابات آینده باشند تا شاید فرجی در کار بوجود آید.

 اما این امکان ندارد. در نتیجه یک حکومت خفقان وکشتار وبگیر وببند، حال با دمکراسی ویا بدون دمکراسی در راه هست. سرمایه داری در مصر کارگر خاموش میخواهد. جامعه خفقان زده میخواهد. اگر میتوانست دمکراسی بدهد خود مبارک ومعادن دمکراسی غربی هوادارش سالها پیش داده بودند. کار ارزان یعنی کارگر وجامعه خاموش وخفقان زده.

اما از نظر کارگران ومردم بپا خاسته اگر میخواهند زیر این پرچم دمکراسی ضد انسانی نروند مانند همه جای دیگر دنیا یک راه بیشتر ندارند. باید بساط سرمایه وبهره کشی وسرکوب طبقاتی را یکبار وبرای همیشه از قدرت سلب کنند. باید چرخهای اقتصادی ونظام سیاسی ودیگر ارگانهای جامعه را خود بدست بگیرند. برای همه به اندازه کافی نان ومسکن وجود دارد که محتاج سرمایه داری وسرمایه دار نباشند که گرسنه وبیحقوق نگهدارندشان. برای همه به اندازه کافی وسایل معیشت ورفاه وجود دارد که بتوانند یک زندگی انسانی را از سربگذرانند. اگر اقتصاد وسیاست بدست خود مردم اداره شود برای همه رفاه وجود خواهد داشت. مردم خواهان شکنجه گر ودیکتاتور نیستند که بر آنان حکومت کند. مردم آزاد خود سرنوشت خودرا تعیین میکنند. واین سرنوشت بغیر از دمکراسی، خفقان وبیحقوقی است. مردم به یک انقلاب اجتماعی نیاز دارند که بساط دولتهای استثمارگر وسرکوب گر را یکسره کند. این تنها راه حل مردم بپاخاسته مصر وتونس است.