جایگاه روز کارگر ۹۰ در مبارزه کارگران

قسمت دوم

به میدان آمدن طبقه کارگر و بدست آوردن هژمونی بر جنبش آزادیخواهانه مردم علیه رژیم اسلامی یگانه راه تضمین تحقق خواستهای انسانی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دهها میلیون مردم ایران است. آنچه می تواند تمام فعل و انفعالات ظاهرا جدا از هم جنبش کارگری در عرصه های نظری، سیاسی، مبارزاتی و سازمانی یابی را در یک راستا قرار دهد کمک همگی آنها به آمادگی جنبش کارگری برای تامین رهبری خود بر جنبش ضد دیکتاتوری مردم ایران است. در این راستا اتحاد جنبش کارگری با جنبش زنان و جنبش دانشجویی بعنوان جنبشهای مهم جامعه از اهمیت فوق العاده برخوردار است، بعلاوه اینکه جنبش کارگری ایران برای سهولت در استحکام صفوف خود باید برای رفع ستم ملی قاطعانه مبارزه کند. اینها حلقه ای است که تامین هژمونی کارگری را بر مبارزات کنونی مردم ایران را ممکن می کند و راه انقلاب علیه رژیم اسلامی را هموار میسازد. اینکه فعالیتهایی که بمناسبت روز کارگر ۹۰ انجام شد تا چه حد به این امر خدمت کرد تنها معیار اصولی برای بررسی نقاط ضعف و قوت جنبش کارگری در روز کارگر ۹۰ است. بعبارت دیگر معیار تعیین نقاط قوت و ضعف جنبش کارگری و وقایع روز کارگر بعنوان بخشی از آن، در اتحاد و انسجام این جنبش در داشتن یک تحلیل واقع گرایانه از اوضاع سیاسی ایران و اتخاذ یک استراتژی معطوف به تحقق منافع آنی و آتی جنبش کارگری در دل جنبش آزادیخواهانه مردم ایران است. به همین دلیل ارزیابی از وقایع روز کارگر سال ۹۰ نه تنها نمی تواند فقط معطوف به برگزاری یا عدم برگزاری تظاهرات ها باشد بلکه ارزیابی از نقش تظاهراتهای انجام شده نیز باید با معیار تاثیرش بر تامین هژمونی جنبش کارگری بر مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران سنجیده شود.
دو گروه به دنبال پاسخ به این سئوال هستند که چرا در روز کارگر تظاهرات گسترده ای در شهرهای ایران برگزار نشد. یکم اصلاح طلبان رانده شده از قدرت و لیبرالهای متحدشان و دوم جریانات سوسیالیست و انقلابی و البته هر گروه با هدف و انگیزه خاص خود.
گروه اول، اصلاح طلبان و لیبرالها
اصلاح طلبان رانده شده از قدرت و لیبرالهای متحدشان با چشم خود دیده اند که با هدف اجرای بدون تنازل قانون اساسی و با اتکا به تظاهرات خیابانی قادر نیستند کوتادچیان را یک میلی متر هم عقب برانند. این جریانات با به خاطر آوردن نقش عظیم اعتصابات کارگری در سرنگونی رژیم شاه حالا به یاد استفاده از قدرت طبقه کارگری افتاده اند که خودشان در تمام سالهایی که قدرت داشتند برای سرکوب آن از هیچ خشونتی رویگردان نبودند. اصلاح طلبان رانده شده از قدرت که مسبب ایجاد تمام موانعی که اکنون جنبش کارگری با آن روبروست، هستند فعل و انفعالات جنبش کارگری بمناسبت روز کارگر ۹۰ انتظاراتشان را بر آورده نکرده است!
در دورانی که قوه مقننه و مجریه در دستان اصلاح طلبان بود، نیروهای نظامی به تجمع کارگران خاتون آباد حمله کردند و چهار نفر را کشتند و تعدادی را زخمی کردند. در زمان حاکمیت اصلاح طلبان رانده شده از قدرت بود که اوباشان حزب هم جبهه اشان، خانه کارگر و شوراهای اسلامی، به محل تجمع کارگران شرکت واحد که در صدد ایجاد سندیکا بودند حمله کردند و از جمله زبان اسانلو را بریدند. اینها که در تمام این سالها مدافع شوراهای اسلامی بودند و هر حرکت مستقل کارگران برای ایجاد تشکلهای کارگری غیر دولتی را با شدت سرکوب کرده اند معلوم نیست الان چرا بمناسبت وقایع روز کارگر منتقد سوسیالیستها شده اند و از شوراهای اسلامی و خانه کارگر بابت وقایع روز کارگر انتقاد نمی کنند که نتوانسته کارگران را برای اجرای بدون تنازل قانون اساسی به خیابان بیاورد.
اکنون بزرگترین مانع مبارزه و اعتصاب کارگران عدم امنیت شغلی یعنی خطر اخراج و بیکاری است. کودتاچیان و خامنه ای این موهبت را مدیون دولت خاتمی و مجلس ششم هستند. در دورانی که اصلاح طلبان بر دولت و مجلس حاکم بودند در سه نوبت اکثریت بزرگی از کارگران ایران از شموال قانون کار خارج کردند. ابتدا کارگران کارگاههای تا پنج نفر کارگر، سپس کل کارگران کارگاههای قالیبافی مستقل از تعداد کارگران آن و در پایان نیز تمام کارگران کارگاههای تا ده نفر کارگر را از شمول قانون کار خارج ساختند. بدین ترتیب دولت اصلاحات و مجلس ششم عزیز دردانه اش بجای آنکه مدتی وقت صرف کنند و بندهایی از قانون کار را به ضرر کارگران تغییر دهند  کلا اکثریت عددی طبقه کارگر را از شمول قانون کار خارج کردند و دهها میلیونها نفر از کارگران و خانوادهایشان را بدون هیچ محدودیتی در اختیار صاحبان سرمایه و سرمایه گذاشتند. در تمام سالهای نحس حاکمیت رژیم اسلامی هیچگاه به اندازه دوران خاتمی کار موقت و سفید امضا گسترش نیافت و بنا به بعضی آمارها اکنون نزدیک به ۷۰ درصد کارگران را در بر می گیرد. یکی و فقط یکی از صدها بلایی که خارج کردن اکثریت کارگران ایران از شمول قانون کار و گسترش قراردادهای کار موقت و سفید امضا که با تائید و مهر مجلس ششم بر سر طبقه کارگر ایران آورد این است که کارفرماها می توانند کارگران را بدون هیچ خسارتی و هر هنگام که لازم بدانند اخراج کنند. در زمانه ای که اکثریت مردم ایران حتی با دو شغله بودن نمی توانند هزینه های زندگی خود را تامین کنند و با وجود بیکاری میلیونی، از دست دادن شغل برای کارگر در واقع ساقط شدن از هستی است. به یمن دولت اصلاحات و مجلس ششمی که اصلاح طلبان صدها مدال بابت آن بخود می دهند هر کارگری برای اقدام به اعتصاب و مبارزه باید ریسک متلاشی کردن زندگی خود و خانواده اش را بپذیرد. این ریشه و اساس رفتار محتاطانه کارگران در اقدام به مبارزه و اعتصاب است. این علت اساسی ادامه کار کارگران در کارخانه ها با ماهها دستمزد معوقه است. اوضاع نامطلوب فعلی جنبش کارگری ناشی از ناآگاهی کارگران به ماهیت رژیم اسلامی و جناحهای گوناگونش نیست، و همچنین ناشی از ناآگاهی کارگران به خواستهای اقتصادی، سیاسی و طبقاتی خویش نیست. به همین دلیل فعالین جنبش کارگری در هر اعتراض و اعتصاب کارگری قبل از اینکه به خواسته و نوع مبارزه همه طبقه ای خود توجه کنند به شجاعت طبقه خود می بالند که با وجود همه این خطرات از مقاومت و مبارزه دست برنداشته اند.
همین چند قلم از لیست بلند بالای اقدامات ضد کارگری مجلس ششم جنبش اصلاحات و دولت هشت ساله خاتمی که طبقه کارگر ایران را به خاک سیاه نشاند کافی است تا روشن کند که اصلاح طلبان رانده شده از قدرت و لیبرالهای متحدشان در جایگاه سئوال کننده از سوسیالیستها قرار ندارند بلکه باید پاسخگوی اعمالی باشند که باعث فجایع عظیمی در طبقه کارگر شده است. منتها قشر جوان اصلاح طلبان رانده شده از قدرت و لیبرالهای متحدشان که از سابقه و تاریخ اقدامات ضد کارگری اینها علیه طبقه کارگر اطلاع ندارند اوضاع فعلی جنبش کارگری سئوالاتی برایشان ایجاد کرده است. علاوه بر این هنگامی که دولت احمدی نژاد سیاست حذف یارانه ها را به اجرا گذاشت و بزرگترین حمله تاریخ سرمایه داری ایران به معیشت و زندگی کارگران را آغاز کرد لیبرالها و موسوی و خاتمی هواداران خود را از مخالفت با حذف یارانه ها منع کردند و آنرا برای سرمایه داری ایران و حیات رژیم اسلامی لازم و ضروری دانستند و انتقاداتی به روش اجرای آن کردند. فعالین جنبش کارگری و سوسیالیستها همواره کوشیده اند تا راه حلی برای برون رفت جنبش کارگری از دشواری های موجود که فقط به چند قلم آن اشاره شد بیابند و خواهند یافت.
گروه دوم، جریانات سوسیالیست و انقلابی
جریانات سوسیالیست و انقلابی در تلاشند تا وقایع جنبش کارگری بمناسبت روز کارگر ۹۰ را بررسی و تحلیل کنند و مهمترین سئوالشان این است چرا در این روز کارگران در حد انتظار آنها تظاهرات نکردند. در قسمت اول این مطلب که در شماره قبل کارگر امروز (شماره ۵) درج شد مختصرا دوران متفاوتی را که جنبش کارگری در مبارزه برای برگزاری مراسم غیر دولتی روز کارگر از دهه ۶۰ تاکنون داشته ذکر شد. سال ۸۸ آخرین سالی بود که تشکلهای کارگری علنی فراخوان تظاهرات برای روز کارگر دادند. در این سال تشکلهای کارگری بدون رجوع به هیچ مقام و اداره دولتی راسا ساعت و محل تظاهرات روز کارگر در تهران را تعیین کردند و طی بیانیه ای آنرا اعلام داشتند. سربازان گمنام امام زمان همراه با نیروهای انتظامی محل تجمع را از پیش قرق کردند و دهها نفر از کارگران را دستگیر کردند. 
اوضاع سیاسی ایران کمتر از دو ماه بعد از دستگیری گسترده کارگران در روز کارگر سال ۸۸ با شروع تظاهرات میلیونی مردم علیه دیکتاتوری حاکم وارد فاز کاملا جدیدی شد و جنبش کارگری ایران فاقد تحلیل طبقاتی از علل جنبش و لاجرم فاقد استراتژی و سازمان مناسب برای دنبال کردن منافع آنی و آتی خود در این جنبش بود. مقبولیت تحلیل طبقاتی و کارگری از علل جنبش و استراتژی گرایش چپ جنبش کارگری در قبال آن به مرور افزایش یافت زیرا روند اوضاع بر آن صحه گذاشت. در دل تقابل تحلیلها و استراتژی های متفاوت و هنگامی که هنوز نمیشد با قطعیت گفت که استراتژی گرایش چپ و سوسیالیست جنبش کارگری کاملا دست بالا یافته روز کارگر ۸۹ فرا رسید. بیانیه های منتشر شده و کلیه اقداماتی که بمناسبت روز کارگر ۸۹ صورت گرفت نشان داد که جنبش کارگری شیوه برخورد طبقاتی به جنبش آزادیخواهانه مردم را که تامین کننده منافع آنی و آتی طبقه کارگر باشد را در مجموع یافته است. در این سال تشکلهای علنی کارگری بیانیه دادند بدون اینکه فراخوان به تظاهرات بدهند. منتها یک شورای مخفی برگزار کننده مراسم روز کارگر اعلام موجودیت کرد و همراه با بیانیه ای در قبال اوضاع سیاسی کارگران را به تظاهرات فراخواند. بر اساس تمام آموزه ها و سنتهای مبارزه کارگری از پیش روشن بود شورایی که عمر موجودیتش تنها چند روز است با وجود صحت و درستی مواضعش قادر نیست به سرعت از چنان اعتبار و اعتمادی در میان حتی پیشروان کارگری برخوردار گردد که قدرت بسیج پیدا کند. سوسیالیستها بر صحت مواضع آن شورا تاکید کردند تا راه را برای کسب اعتبار و اعتماد این شورا نزد کارگران هموار شود. آن اقدام یک موج بزرگ و مناسبی در جنبش کارگری و کلا فضای سیاسی روز کارگر ۸۹ ایجاد کرد و کاملا در راستای هدف کلی جنبش کارگری برای تامین هژمونی خود بر جنبش ضد دیکتاتوری مردم ایران بود منتها آن جهت گیری پس از روز کارگر ۸۹ دنبال نشد.
برای روز کارگر ۹۰ درست مانند سال ۸۹ عمل شد. یعنی تشکلهای علنی بیانیه مشترک دادند بدون فراخوان به تظاهرات. و شورای مخفی برگزاری مراسم روز کارگر بیانیه تحلیلی و مطالباتی داد با فراخوان به تظاهرات. منتها آنچه برای روز کارگر ۸۹ پیشروی محسوب میشد برای روز کارگر ۹۰ تکرار بود و نشانی از یک پیشرفت یکساله در آن نبود. در بیانیه مشترک تشکلهای علنی کارگری سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه مشارکتی نداشت که علت آن کشاکشهای درون هیئت مدیره این سندیکاست که  جداگانه بررسی خواهد شد. علیرغم محتوای مثبت بیانیه مشترک تشکل های علنی کارگری طبعا شرکت نکردن سندیکای هفت تپه در این حرکت یک عقبگرد برای کل جنبش کارگری محسوب می شود. شورای مخفی برگزاری روز کارگر نیز اگر چه بیانیه اش از نظر محتوایی با ارزش و بیانگر منافع طبقاتی کارگران بود اما به دلیل یک غیبت یک ساله نتوانسته بود در جنبش کارگری ایران اعتبار و اعتماد لازم برای یک تشکل مخفی را که به فراخوانهایش پاسخ مثبت داده شود، بدست بیاورد. این کمبود مستقیما متوجه ضعف فعالین گرایش چپ و سوسیالیست جنبش کارگری است و به مراسم روز کارگر محدود نیست. جنبش کارگری ایران برای تامین هژمونی بر جنبش آزادیخواهانه مردم ایران به یک رهبری کارگری و سوسیالیستی در محل نیاز دارد. این رهبری باید در دل مبارزه شکل بگیرد و وسعت یابد و اعتبار و اعتماد کسب کند. در اوضاع سیاسی کنونی ایران این رهبری کارگری سوسیالیستی که طبعا از چشم دشمنان کارگران مخفی خواهد بود قادر است تظاهراتهای روز کارگر را هم سازمان دهد که در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت.       
(ادامه دارد)