راسیسم، ناسیونالیسم، دین سروده اى از احمد شاملو (در سه پرده)

غوغا بر سر چیست؟
بیرنگان رنگیان را به بردگى مى خوانند
مى گویند: به شهادت صریح سندى عتیق
نیم روزى در زمان هاى از یاد رفته
بازماندگان توفان بزرگ را بر عرشه کشتى
به نمایش شرمگاه پدر مشترک مان
از خنده بیتاب کردید
حالیا عارفانه به کیفر خویش تن در دهید!

غوغا بر سر چیست؟
بیکارگان هر گروه کنایتى ظریف را به نیش خنجر
گرد بر گرد خویش
خطى بر خاک کشیده بودند
که اینک قلمروى مقدس ما!
و کنون را بر سر یکدیگر تاخته اند
که پیروزمند مقدس تر است!
چرا که این برسختن را میزانى دیگر به دست نیست
هیاهو از اینجاست!
جنگاوران خسته شمشیر در یکدیگر نهاده اند تا حق که راست!

غوغا بر سر چیست؟
ظلمت پوشانى از اعماق برآمده اند که مجریان فرمان خداییم
شمشیرى بى دسته را در مرز تباهى و انسان نشانده اند
و بر سفره یى مشکوک جهان را به ساده ترین لقمه یى بخش کرده اند
ما و دوزخیان!
فرمان خدایم!
فرمان خدا چیست؟ خدا!!!

«چنین گوید بامداد شاعر»
 به یاد احمد شاملو
م شکیب