ابتذال “سبز” هخائی، دو سال بعد خرداد ٨٨ ٬ در حاشیه “فراخوان” شورای هماهنگی سبز امید برای راهپیمائی سکوت!

مقدمه:

 در دومین سالروز شروع موج جدید جنبش انقلابی بر علیه حاکمیت اسلامی در ایران در خرداد سال ۸۸، شاهد تقلاهای روبه احتضار گرایش سیاسی هستیم که بی شک از عوامل مهم ترمز کردن این جنبش بوده است. گرایش سیاسی که از همان ایتدا تلاش کرد خودش را به این جنبش و خواستهایش تحمیل کند. رنگ “سبز مخملی” به این جنبش بزند و ماهیت آنرا “در چهارچوب قانون اساسی و اسلامی” نشان دهد و افقش را دست بدست دادن حکومت به باند موسوی و کروبی که خواهان بازگردندان دوران خمینی بودند. طی این دو سال انقلاب مردم در ایران موج به موج رادیکالیزه تر شد و تلاشهای گرایش سبز را برای ترمز کردن و محدود نگه داشتن شعارها و خواستهای مردم پس زد. از پس شعارهای “رای منو پس بده” شعارهای رادیکالتر مبنی بر خواست سرنگونی رژیم اسلامی بیرون آمد. عکسهای خمینی و رهبر رژیم اسلامی سوزانده شد. شهر به شهر صحنه های درگیریهای وسیع مردم با رژیم و عواملش از طریق اینترنت ، نگاه جهان را به جامعه ایران خیره کرد. زمستان ۸۸ صحنه جنگهای خیابانی چنان وسعت گرفت که حکومت و رهبرانش آماده شدند به سوریه قرار کنند. همان سوریه ای که این روزها رهبران مفلوکش با گلوله و خون پاشی در تلاشند با کمک اراذل همان رژیم اسلامی به حیات ننگینشان ادامه دهند!

رژیم اسلامی دو سال بعد از عروج انقلاب مردم، هنوز بین مرگ و زندگی دست و پا می زند. از آن تاریخ تا بحال جنگ داخلیش تخفیف نیافته تشدید شد. موسوی و کروبی را خانه نشین کردند اما جنگ بین جناح های غالبشان کار را این روزها به جائی رساند که لایه جدیدی از “مغضوبین درگاه ولایت” و کافران و منافقین را در باند احمدی نژاد-مشائی نشانه گرفته اند! بند روی بند این رژیم مفلوک دیگر بند نیست. زندانها و شکنجه ها و کشتارهای خیابانی توانسته بطور موقت جامعه را از خیابانها دور کند اما از دو سال پیش جامعه ایران یک لحظه ساکت ننشست. در کارخانه در دانشگاه و هر جا که ممکن بود فریاد آزادیخواهی و برابری طلبی سر داد. اعتصابهای گسترده کارگری در صنایع پتروشیمی ، اعتصاب عمومی در کردستان و حفظ سنگرهای کار در اتحادیه ها و شوراها و سندیکاها همه از این خبر داد که انقلاب را نمی توان به خانه کشاند. انقلابی که از سال ۸۸ در ایران شروع شد توانست جنبش جهانی مبارزه با سنگسار را بمیان بکشد. توانست جرقه انقلابهای خاورمیانه لقب بگیرد. جهانی نو در حال عروج است. موازنه جهان امروز دیگر بر سر نبرد قطبهای ارتجاعی نیست. صدائی تازه و انسانی در خاورمیانه دارد عوج می گیرد که به حق از ایران شروع شد و تعیین تکلیف نهائیش هم در ایران خواهد بود.

انقلاب با پیشرویش، ضد انقلاب خود را هم فشرده می کند و سازمان می دهد. راست درون و بیرون ایران، پابپای عروج این انقلاب به سنگرسازی بر علیه آن پرداخت. اگر نمی شد انقلاب را در زندانها و شکنجه گاهها سرکوب کرد و به خانه فرستاد، باید تلاش کرد کنارش حرکت کرد و ازش تراشید و منحرفش کرد. چیزی که در روزهای اول شروع حرکت مردم “سبز” نامیده می شد، پابپای تعمیق انقلاب ، خودش را سازمان داد. روزهای اول در دفاتر موسوی و کروبی و بعدها در نهادهای تبلیغاتی حکومتهای غربی تا راستهای پروغرب “مشروطه خواه” تا توده ای اکثریتیهای حاشیه حکومتی و مجاهدین به زیر بیرق نظم نوین خزیده ، یکی یکی به این سبز ملحق شدند. سنگر دوم ضد انقلاب چند ماه بعد از شروع حرکت انقلاب از درون و بیرون ایران شکل گرفت و با تکیه به سرمایه گذاری هنگفت منابع “داخلی و خارجی” تلاش برای تخریب انقلاب از درون حدت گرفت.

(۱)”سبز” در کنار جناح های حکومت، لایه به لایه شکست می خورد

از علائم جلو رفتن انقلاب اینست که لایه بندیهای حکومت تعمیق می شود و تضادها سر باز می کنند. انقلاب کارش تراشیدن مداوم حکومت و قدرت سیاسی حاکم است. کار دیگرش اما تراشیدن دائم “رفمیزم” و راستی است که در کنار انقلاب حرکت می کند تا آنرا فروبنشاند و سر ایستگاههای بین راه به زمین بزند.

سنگر دوم ضد انقلاب در بیرون و حاشیه حکومت اسلامی سرنوشتی مشابه حاکمان رژیم اسلامی داشته است. دوران “رهبری موسوی – کروبی” و “سبز اسلامی” جایش را داد به “سبز سکولار” و بزودی “شورای سبز امید” به میان آمد تا شکست “سبز موسوی – کروبی” را جبران کند. هر چه اینها تقلا می کنند بیشتر از سوی مردم، از سوی طبقه کارگر و زحمتکش جامعه دفع می شوند. خواستهای اینها هر روز بیشتر از خواستهای جامعه فاصله می گیرد. تلاش برای حفظ “سنگر سبز” همانقدر محکوم به شکست است که نگه داشتن رژیم اسلامی ناممکن.

زیر پوست جامعه انقلاب در حال تکاپوست. نیازهای جامعه را سبز نمایندگی نمی کند. کمونیزم کارگری، سازماندهی کارگری برگ نهائی برنده انقلاب ایرانست. پا بپا کردن انقلاب تا جائی ادامه می یابد که جامعه و طبقه کارگر بطور برگشت ناپذیری تصمیم نهائی خود را برای پائین کشیدن قهر آمیز بساط رژیم بگیرند. رژیم اسلامی سرنوشتش مشابه حکومتهای لیبی و سوریه رقم خواهد خورد. اعتصاب سراسری با طوفانی گسترده و سراسری، یورش به پادگانها و مراکز سرکوب رژیم ، باز کردن در زندانها و تسخیر مراکز اطلاع رسانی، صحنه هائی است که در انتظار جامعه ایرانست.

(۲) علامتی دیگر از درهم ریختگی و متلاشی شدن “سبز”!

“فراخوان” اخیر شورای هماهنگی راه سبز امید برای “راهپیمائی سکوت” در ۲۲ خرداد(۱و ۲)، علامت دیگری بر افلاس و درماندگی اینهاست. فراخوانشان ما را یاد فراخوان هخا می اندازد! همان شارلاتان روانپریشی که چند سال قبل به کمک مدیای مزدور رژیم در خارج کشور مدتی مردم را سرگرم کرده بود. آنروزها هخا هم از مردم می خواست در خیابانها راه بروند اما شعار ندهند! می خواست به مردم بقبولاند که پاسدارها با مردمند. به مردم قول می داد که با هواپیما به ایران می رود و در فرودگاه مهرآباد، پاسدارهای رژیم با لباسهای سفید به او ملحق می شوند و به پایش گل می ریزند!

حالا شورای هماهنگی راه سبز امید همانطور دارد فراخوان می دهد:

: راهپیمائی “سکوت ” که قرار است روز ۲۲ خرداد برگزار شود دارای ویژگی های زیر است که آن را نسبت به سایر راهپیمائی ها ممتاز می کند:

۱ – این راهپیمائی روی سه خواسته مشخص یعنی آزادی زندانیان سیاسی ، انتخابات آزاد و مقابله با بیکاری و گرانی که مورد تقاضای آحاد مردم است انگشت می گذارد. این خواسته ها نه خلاف قانون اساسی است و نه خلاف اسلام . بنابراین حاکمیت نمی تواند خدشه ای در مشروعیت و قانونیت مطالبات راهپیمایان وارد نماید .

۲- این راهپیمائی در پیاده روهای عریض خیابان ولیعصر انجام می شود ولذا هیچگونه اخلالی در حرکت اتومبیل ها و حمل و نقل بوجود نمی آورد .

۳ – این راهپیمائی زمان محدود و مشخصی دارد ( ۶ تا ۸ بعداز ظهر ) و از مردم خواسته شده است که بلافاصله پس از اتمام راهپیمائی متفرق شوند .لذا امکان هر گونه سوء استفاده ای از تجمع و راهپیمائی مذکور مسدود شده است .

۴ – در این راهپیمائی هیچگونه شعار نوشتاری یا گفتاری وجود ندارد . در واقع مردمی که در این پیاده روی آرام شرکت می کنند خواسته های سه گانه خود را قبلا اعلان نموده و اینک با حضور خود و با لبان بسته آنرا تایید می کنند .علت اتخاذ این شیوه مسدود نمودن راه دولت کودتا در فریبکاری تبلیغاتی است . مردم ما شیطنت” کارناوال عاشورا” در سال ۷۶ و پاره کردن عکس امام خمینی (ره) و توهین به امام حسین (ع) و ….. را که همگی برای منحرف کردن خواست های بحق مردم بوده است را فراموش نکرده اند.

۵ – اگر چه این پیاده روی و راهپیمائی کاملا قانونی است و حاکمیت نه تنها نباید مزاحمتی تولید کند بلکه باید امنیت کامل راهپیمایان را فراهم آورد ، اما از آنجا که راهپیمایان هیچگونه علامتی نظیر پلاکارد ، نماد سبز ، شعار و…. ندارند لذا به عنوان یک عابر عادی تلقی می شوند و با هیچ بهانه ای نمی توان آن ها را متهم کرد.”

همانطور که خواننده متوجه می شود، این شورای سبز، پاره کردن عکس خمینی را شیطنت می نامد و توهین به امام حسین را بر نمی تابد. از مردم می خواهد شعار ندهند و به مردم هشدار می دهد که خواستهای خود را در حد سه شعار یعنی آزادی زندانی سیاسی، “انتخابات آزاد(؟) و مقابله با بیکاری و گرانی محدود کنند. رسما اعلام می کند که این شعارها در حد قانون اساسی رژیم هستند! از مردم می خواهد که حاضر باشند و با “لبهای بسته” خط سبز را تایید کنند! اینها را بطور خلاصه می توان روند “هخائی شدن” سبز نامید! سبز دارد تصعید می شود به آسمان می رود! خودش خودش را مختومه اعلام می کند!

(۳) سرنوشت انقلاب در ایران و خاورمیانه به چه چیز گره خورده است؟

با مشاهده تاریخ انقلاب در ایران و انقلابات اخیر خاورمیانه مجدد به یک حکم اصلی می رسیم. همگی این انقلابات پشت یک سد اصلی ایستاده اند. همه این انقلابها دارند پابپا می کنند و به اهداف خود دست نیافته اند. از انقلاب در ایران تا تونس و مصر تا لیبی و سوریه . نبرد طبقاتی در همه این کشورها گسترش بی سابقه ای یافته و فضای حضور و قدرت نمائی مردم در خیابانها چهره تاریخ جهان را دارد تغییر می دهد. اما هنوز آن نیروی تمام کننده و تحزبی که بتواند رادیکالیزم انقلابها را به مرکز تحول سیاسی تبدیل کند غائب است. هنوز این انقلابها منسجم نیستند و در حال تجربه کردن هستند. همینجاست که ضد انقلاب در اشکال مختلفش ساکت نخواهد نشست و از هر در و پنجره ای که بتواند وارد می شود تا مناسبات کهن و استثمار را به هر شکلی که بتواند حفظ کند. اگر مجبور بشوند مبارکها و خامنه ایها و احمدی نژادها را قربانی کنند، تلاششان این خواهد بود که فکل کراواتیهای پروغرب و نیمچه لیبرال را با زور ارتش و پلیسشان به کرسی قدرت بنشانند.

انقلاب در منطقه خاورمیانه بطور عموم و بطور اخص در ایران سرنوشتش به سازماندهی طبقه کارگر و حزبش به محوری شدن کمونیزم کارگری ره خورده است. این حکمی نیست از روی باوری ایدئولوژیک بلکه نتیجه گیری است عینی و علمی از تاریخ همین چند ساله اخیر.

راست سیاسی ایران دستاوردش همین شعارهای هخائی شورای “امید” سبز بیشتر نیست. تازه همین چند شعار را هم به دروغ می دهند تا “قانون اساسی رژیم و اسلام و تقدس مالکیت” حفظ شود! مردم را سیاهی لشگر و لب دوخته می خواهند. خواستهای مطالباتی مردم و طبقه کارگر بسیار فراتر از اینهاست. با حکومتهای موجود مماشات کردن دستورالعمل راست تحت پوشش سبز در ایرانست . در دومین سالگرد عروج انقلاب در ایران، پرچم انقلاب را باید محکم بر تاریخ انسانیت کوبید.

کمونیزم کارگری، استراتزی و تاکتیک جنبش به پیروزی رساندن انقلاب در ایران ، خاورمیانه و جهان است.

زنده باد انقلاب!

زنده باد کمونیزم کارگری!

 

منابع دیگر:

(۱)راهپیمائی “سکوت”!

http://gogorow.com/e-m6.2011/11-kalme22xordad.htm

(۲) سایت کلمه:همزمان با سالگرد انتخابات ۲۲ خرداد؛ در راهپیمایی «سکوت» شرکت می کنیم

http://www.kaleme.com/1390/03/20/klm-6113/

(۳)سعید صالحی نیا: تلاشی جدید برای احیا و ابقای خط “سبز” در تورنتو !

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/6885-b.html

(۴)سعید صالحی نیا: خرداد امسال هم مال انقلاب و مردم است!

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/2655-saeed-salehi.html