این روزها سرکوفت زدن مبارزات و اعتراضات کارگری تحت عنوان “ارزیابی از اول مه” برای تعدادی به یک تفریح تبدیل شده است. ما هم برای دفاع از جنبش و اعتراض کارگری، مجبوریم که جواب تمام آنهائی را بدهیم که زیر پوشش نقد و ارزیابی، مبارزه کارگران را تخطئه میکنند. یکی از کسانی که این کار را کرده است، محمد قراگوزلو است که در نوشتهای تحت عنوان “روز کارگر ١٣٩٠، که رفت بر باد، روزی که ماند در یاد” با اشاره به موضوعات مختلف و گاها بی ربط، به شیوه خود با متلک گوئی و بی احترامی به هر کسی که اسمش را شنیده و چیزی ازش خوانده است، به “ارزیابی” از اول مه ١٣٩٠ هم نشسته است. فکر میکند با این شیوه دیگران از کاری که میکنند منصرف خواهند شد! ما شاخ و برگهای اضافی و نالازم نوشته ایشان را کنار میگذاریم و به کنه بحث ایشان میپردازیم.
“اول مه بی رونق ١٣٩٠“
قراگوزلو معتقد است که اول مه ١٣٩٠، “بی رونقترین یک مههای دهه ی اخیر” بود. میگوید: “اعتصاب کارگران پتروشیمی ماهشهر ـ جدا از این که به اهداف مورد نظر نرسیده است ـ در کنار آکسیون موفق سنندج البته ملاک مناسبی برای ارزیابی روند نامناسب منتهی به یکی از بی رونقترین یک مههای دههی اخیر نمیتواند باشد.” محمد قراگوزلو اولین کسی نیست که اینگونه اعتراض کارگر را کوچک جلوه میدهد. پائینتر توضیح میدهم که چرا اول مه امسال برعکس ادعای ایشان پررونقترین اول مههای سالهای اخیر بوده است. اما عجالتا بگویم که او هم مثل بخش زیادی از کسانی که میخواهند مبارزه کارگران را کوچک جلوه دهند، باید توی سر اعتراضاتی بزنند که قدرت کارگر را نشان داده و آنها را کوچک جلوه دهد. محسن حکیمی هم درست در ارزیابی اش از اول مه امسال ابتدا سرکوفت زد بر سر مبارزه کارگران پتروشیمیها که به اهداف مورد نظر نرسیده و بعد افاضات دیگرش را با رادیو دویچه وله مطرح کرد.
معیار پیشروی کارگران، و بخصوص در جائی مثل ایران، نه اندازه گیری درجه “رسیدن به اهداف مورد نظر” که درجه عقب نشینی و برخورد رژیم است! در پتروشیمی ماهشهر هم، کارگران در یک هماهنگی از قبل اعتراض قدرتمندی را سازمان میدهند، سریعا آن را به اطلاع جامعه و رسانهها میرسانند و کل دم و دستگاه مدیریت و مقامات محلی را به تکاپو میاندازند و در آخر رژیم همراه با مدیریت شرکت در برابر اعتراض کارگران عقب نشینی میکند. اینکه بعدا رژیم چه پاپوشی برای کارگران بدوزد؛ چه بلائی بر سر فعالین کارگری بیاورد؛ به تعهدات کتبیای که داده است، چگونه برخورد بکند و غیره، در بررسی و ارزیابی ما از مبارزه کارگران پتروشیمی ماهشهر، ثانوی هستند. اما کسی که تصمیم گرفته از همان اول خط بطلانی بر اعتراض کارگر بکشد و “نشان” بدهد که کوچک است و هیچ؛ میرود آمار جمع میکند که کارگران ٣ تومان اضافه حقوق خواستند، اما ٢ تومان گرفتند! پس شکست خورد. چرا که به اهداف مورد نظر نرسید!؟ این شیوه نخ نما و شناخته شدهای است که کارگران چوبش را سالهاست از جانب افراد مختلفی خوردهاند.
در جائی از نوشته اش آمده است که “… سفارش کیک و شمع میدهد و مثل همیشه به صدور بیانیههای انتزاعی مطلقا کاغذی میپردازد و بدون آنکه بداند در داخل چه گذشته است، مانند بچه مجاهدها، به استناد چند تصویر که از سوی سه چهار نفر برداشته شده است، ارجوزهی پیروزی شکوهمند میخواند.” منظور ایشان برگزاری مراسمهای اول مه است که توسط فعالین “کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری” در شهرهای مختلفی از کردستان برگزار شدند و از آنها عکس و فیلمبرداری شد. فعالینی که این مراسم را برگزار کردند با به جان خریدن خطر دستگیری و اخراج و غیره، نگذاشتند جمهوری اسلامی بدون برگزاری مراسمهای اول مه و بدون ارائه بدیل کارگری، این روز را پشت سر بگذارد. کار و فعالیت این دوستان در خارج کشور توسط کمونیستها منعکس شده است و ظاهرا محمد قراگوزلو را خوش نیامده و با بکار بردن این ادبیات میخواهد از تعداد آدمهائی که در آن شرکت کردهاند، بل بگیرد و بر سر جنبش کارگری بزند!
تحقیر تشکلهای کارگری و بیانیههای اول مه
محمد قراگوزلو تا آنجا که توانسته است اول مه امسال را کوچک جلوه داده است. درباره بیانیههائی که به مناسبت اول مه امسال از طرف تشکل و نهادهای کارگری صادر شدهاند، میگوید که از جانب تشکلهای کارگری دو بیانیه منتشر شدند اما با صدور دهها بیانیه هم نمیتوان کاری کرد. میگوید که اینهایی که بیانیهها را امضا کردهاند، تشکل نیستند. بعضیها کانون مدافع و یا کمیته هستند، برخی هیأت بازگشائی، فلانی هم که راست شده و آنهائی هم که تشکل بودند، اکنون دیگر کارگران را نمایندگی نمیکنند.
برای اطلاع خوانندگان نوشته محمد قراگوزلو، محافل مختلف بیانیههای مختلفی صادر کردند و هر کدام راه حل خود را جلو جامعه گرفت. بیانیه اصلی البته از سوی هفت تشکل کارگری صادر شد که کمابیش همان بیانیه سالهای گذشته بود. همه این بیانیهها سعی داشتند مطالبات جنبش کارگری را فرموله کنند. میشود بیانیهای را نقد کرد که چرا فلان بند را از قلم انداخته و یا چرا فلان بند را وارد کرده است. اما دهن کجی به بیانیههای کارگری، با هر اختلافی که با آن داشته باشیم، نقد نیست و قصدش خراب کردن است! واضح است کسی که تصمیم گرفته فعالیت فعالین کارگری را تخطئه کند و به آنها دهن کجی کند، به بیانیه و قطعنامه اول مه و برنامههای کارگری، بعنوان صرفا یک نوشته مینگرد! واضح است کسی که نمیداند چگونه پادوهای جمهوری اسلامی زبان فعال کارگری را با موکت بر بریدند و چگونه نان شب فرزندان فعالین کارگری را گرو گرفتهاند و خود دارد با خیال راحت برای متلک گوئی به آرمانخواهی و مبارزه کارگری روشنفکربازی در میآورد و ارباب منشانه هم با دور و بریهایش برخورد میکند، این چنین درباره تشکل و نهادهای کارگری حرف میزند و بیانیههای کارگری را اینچنین بی ارزش میکند. فعالین کارگری در همین “کانون مدافع” و “کمیته”ها و همان “سندیکای به راست چرخیده هفت تپه”، روزانه به اطلاعات جمهوری اسلامی احضار میشوند و نگذاشتهاند آب راحت از گلوی جمهوری اسلامی پائین برود. کسی که لم داده و عوض دراز کردن انگشت اتهام بسوی جمهوری اسلامی که یک دم از سرکوب فعالین کارگری باز نمیایستد، نهاد و تشکلهای کارگری، فعالین کارگری، چپها، سوسیالیستها و کمونیستها را متهم میکند و با مسخره کردن و متلک گفتن به انقلاب، آرمانخواهی و مبارزه کارگری، دلشان را خنک میکند، افاضاتش درباره “نئولیبرالیسم” دو شاهی نمیارزند!
اول مه موفق ١٣٩٠
جمهوری اسلامی اول مه ١٣٩٠ را نیز مثل اول مههای یکی دو سال گذشته با تدابیر امنیتی شدیدی از سر گذراند. همین اینکه رژیمی قدرت جنبش کارگری را این چنین تشخیص داده و تمام هم و غمش از سر گذراندن این روز است، نشان از پیشروی جنبش کارگری دارد. اگر چنانچه که اول مه به گفته محمد قراگوزلو مراسم تعدادی فعالین کارگری جدا از کارگران است و خطری برای رژیم ندارد، هیچ رژیم و دستهای اینچنین روزها و ماهها به فکر از سر گذراندنش نمیافتد. اول مه ١٣٨٨ را با دستگیری بیش از ١٧٠ تن از کارگرانی که قصد شرکت در مراسم اول مه در پارک لاله را داشتند سرکوب کرد. اول مه ١٣٨٩ را در بحبوحه جنبش اعتراضی و با گسیل هزاران گله حزب الله به خیابانها و با قرق کردن مناطقی که احتمال برگزاری مراسم اول مه میرفت، برای مقابله با مراسم احتمالی اول مه سرکوب کرد. هر دو این اول مهها به دلایلی که در وقت خود به آنها پرداختیم، موفق بودند. اما اول مه ١٣٩٠ به نظر من حتی موفقتر بود. به این دلیل که رژیم با وجود اینکه ظاهرا جنبش اعتراضی بعد از انتخابات ریاست جمهوری را عقب رانده است، اما تدابیر امنیتی حتی شدیدتری از سالهای گذشته برای مقابله با اول مه تدارک دیده بود. در ثانی کل جامعه خود را برای برگزاری مراسم اول مه با به چالش کشیدن مستقیم جمهوری اسلامی، در هر کوچه و خیابانی حاضر کرده بود. هر شخصیت اپوزیسیونی که در صحنه سیاست ایران خود را دخیل میداند و یا به آن توجه میکند، درباره اول مه امسال اظهار نظر کرد و یا بیانیه و فراخوان و پیغام و غیره داد. (خواننده کنجکاو میتواند به گوشه کوچکی از این واقعیت که در نشریه “کارگر کمونیست” شماره ١۵۵ منعکس شده است، مراجعه کند.)
برای ما فعالین کارگری، این اول مه البته با یک اول مهی که کارگران بتوانند در هر گوشه و کنار و کارخانه و محله و دانشگاهی مراسم خود را به اشکال مختلفی که خود تشخیص میدهند برگزار کنند، فرسنگها فاصله دارد. اما مسئله این است که نشان دهیم اول مه ١٣٩٠، با تمام کمبودی که داشت، از اول مه سالهای گذشته پر رونقتر بود. این که جامعه و انسانهای شریفی که میخواهند سر به تن جمهوری اسلامی نباشد و انتظار دارند کارگران این امر مهم را به سرانجام برسانند، یک مسئله است و اینکه کسی در لباس غلط انداز مبارزه کارگران را تخطئه کند، مسئله متفاوت دیگری.
اعتراض کارگری و درک وارونه
محمد قرارگوزلو میگوید که نارضایتی یک مقوله است و اعتراض مقوله دیگری. اعتراض متشکل مولفه متفاوت و اعتراض متشکل سراسری مولفه متفاوت تری. دقیقا معلوم نیست با چه کسی سر این موضوعات بحث میکند. چه کسی در سیاست ایران وجود دارد که اینها را نداند. اما در عین حال کسی هست که نداند بدون نارضایتی اعتراضی در کار نخواهد بود. بدون اعتراض، حرفی از اعتراض متشکل نمیشود زد. بدون اعتراض متشکل آیا اصولا چیزی به نام اعتراض متشکل سراسری وجود خواهد داشت؟ میخواهم بگویم که گرچه همه آن مقولاتی را که قراگوزلو مطرح کرده است به نحوی از انحاء از همدیگر مجزا هستند، اما ابدا بدون همدیگر در یک کلیت، معنا نمیدهند. کسی میتواند اینها را بیان کند که راه نشان دهد. اما قصد قراگوزلو فرستادن کارگران دنبال نخود سیاه است. محمد قراگوزلو این مقولات را لیست میکند که بگوید اول بروید اعتراض متشکل سراسری راه بیاندازید، بعد از یک اول مه بارونق حرف بزنید!
“درک وارونه”ای که در سوتیتر آورده ام، درکی است که بخشی از چپ درباره مبارزه برای آزادی دارد. به نارضایتی و اعتراض سازمان نیافتهای که در جامعه هست اهمیت نمیدهد و آن را با دنیای کتابی و توهمات روشنفکرانه خودش از مبارزه جدا میکند. مانیفست کمونیست در بیش از یک و نیم قرن پیش به صراحت میگوید که مبارزه کارگر بر علیه این سیستم “گاه پنهان و گاه آشکار” ادامه دارد، این چپ هپروتی تا نبیند که اعتراض “متشکل سراسری” است، و بسیاری مواقع هم اگر بر وفق مرادش نباشد، با یک لگد تخطئه میکند. محمد قرگوزلو این مسئله را با صراحت اعلام کرده است؛ منتها فرق او با دیگران این است که ایشان این موضوع را به دست گرفته است که جامعه را به خاموشی فرابخواند. کسان زیادی چنین کردند، اما کارگران کار خودشان را کردند و یک دم از نارضایتی و اعتراض و اعتراض متشکل که اعتراض متشکل سراسری را هم به دنبال خواهد داشت، باز نایستادهاند. محمد قراگوزلو کمی دیر به آن قافله پیوسته است. باید برود به آخر صف.
۶ ژوئن ٢٠١١