تصاویر غمبار و دردناک زندگی میلیاردها انسان محروم جهان دارد هر روزه در مقابل چشمان آراداندیشان رژه میروند و قدرتمداران جهانی، سودای هدایت و پشتیبانی اعتراضات مردمی در مقابل حکومتها و دولتهای سراپا وابسته بخود را در سر دارند. ناامنی و نداری در همهجای دنیا سیطره انداخته است و دزدان و غارتگران دیروزی و امروزی دارند، قیافهی کریه خود را بزک مینمایند تا این جهان سراسر ظلم، دست نخورده باقی بماند. چه زمانهای شده استکه مسببین اصلی بدبختی زندگانی میلیاردها انسان دارند، لباس “دوستی” بر تن میکنند و سخن از حمایت اعتراضات مردمی بهمیان میآورند! فضای جهان را آغشته از جنگ و کُشت و کُشتار محرومان نمودهاند؛ با سیاستهای ارتجاعیشان، دنیا را بهکام کودکان و جوانان تلخ نمودهاند و از یکطرف هر روزه در پی پیاده نمودن نقشههای تازه، علیهی محرومترین اقشار جامعهاند و از طرفدیگر دارند از قلع و قمع اعتراضات مردمی از دولتهای دست نشاندهیشان شکوه و شکایت میکنند!! دنیا را در دستان خود قبضه نمودهاند و همهی ارگانها در خدمت به سیاستهایشان قرار دارد و همهی نهادهای به اصطلاح حقوق بشری هم وظیفهای جز همواره نمودن سیاستهای شان بر عهده ندارند. واقعیت این استکه دنیا در چنین وضعیت شومی قرار گرفته است و مرگ و میر طبقات پائین و بیدفاع قطع نشدنیست. در چنین چهارچوبهای ناتو طی اطلاعیهای در بیستوچهارم مه ماه اعلام نموده استکه: “نیروهای ائتلافی از هماکنون واحدهای ویژه زمینی را وارد عملیات کردهاند تا هر چه زودتر به این مناقشه خاتمه دهند”.
پیشاپیش میتوان بر عواقب و نتایج مخرب تصمیم ناتو بر زندگانی میلیونها انسان رنجدیدهی لیبی پی بُرد. سرمایهداران جهانی به بهانهی “اقدامات انساندوستانه”، لیبی را به ویرانه تبدیل نمودهاند و بر ناامنیها افزودهاند. میگویند و میخواهند با توسل به زور و تخریب خانه و کاشانهی محرومترین اقشار جامعه، امنیت و آسایش را باز گردانند!! به بهانهی حمایت از جنبشهای اعتراضی دارند به تخطئهی آنها میپردازند. هدف بالندگی و رهائی مردم از قید و بندهای اسارتبار چندین دههی سرمایهداران زالو صفت و حاکمان زورگو نیست بلکه تأمین منافعی سرمایههای امپریالیستی از جمله امریکا، انگلیس، فرانسه و غیره در میان است. هدف مقابله با جنبشهای اغتراضی رو بهجلو نیست بلکه حفظ و پایداری مناسبات گندیدهی سرمایههای امپریالیستیست. هدف باز تعریف سرمایه در این خطه و جابهجائی عناصر وابسته بخود با شرایط تازه است. براستی که کدامین زمانه و دورهای را میتوان گواه گرفت و به کدامین دوره از تاریخ جوامعی امپریالیستی میتوان دل بست که در آن طبقهی حاکمه و قدرتمداران جهانی به حمایت از اعتراضات بحق و پایهای کارگران و زحمتکشان برخاستهاند و هدفشان پویائی جنبشهای اعتراضی و تحقق حقوق به یغمای بُرده شدهیشان بوده باشد؟ سرکوب مردم و به یغما بُردن اموال عمومی همواره جزء ذاتی سیاستهای امپریالیستها بوده و میباشد. نه تنها در هیچ دوره و زمانهای قدرتمداران جهانی در کنار کارگران و زحمتکشان نبوده – و نخواهند بود – بلکه مولد تاریکیها و به اسارت کشاندن آزادیهای نیم بند جوامعی بشریاند. صلاح و منفعت امپریالیستها در پژواک آزادیخواهی و تحقق خواستههای اولیهی انسانی نیست. اوباما و کامرون دارند دروغ میگویند که سرکوب مردم منطقه توسط حکومتها را تحمل نمیکنند و به دروغ دارند میگویند که: “ما کنار نخواهیم ایستاد تا آرمانهای مردم زیر رگبار بمبها، گلولهها و آتش خمپارهها سرکوب شود. اگر چه ما از استفاده از زور اکراه داریم امّا زمانی که منافع و ارزشهای ما یکجا چنین ایجاب کند مسئولیت داریم وارد عمل شویم”.
حقیقتاً که تجربهی تاکنونی، نه تنها بر باوری چنین گفتمانی [مبنی بر عدم استفاده از زور در مقابل مطالبات بحق تودههای ستمدیده] صحه نمیگذارد بلکه دنیا شاهد بوده استکه چگونه جهانخواران و زورمداران بمنظور تأمین منافعی خودی، جان هزاران انسان بیگناه و بیدفاع را گرفتهاند و چگونه ارزشهای تعریف شدهی دیگران را لگدمال نمودهاند تا بر منفعت و ارزشهای آتان لطمهای وارد نگردد؟ شاهد بوده است که چگونه بمنظور چنگ اندازی هر چه بیشتر تتمههای کارگران و زحمتکشان و کوتاه نمودن دستهای جناحهای رقیب، به جوامعی گوناگون لشکرکشی نمودهاند و با توپ و گلوله، سینهی پیرمرد و پیرزن هفتاد و هشتاد ساله گرفته تا کودک هفت و هشت ساله را نشانه گرفتهاند. چنین اعمال و خواست بی انتهایی را در این چندین دهه، دنیا بهعینه شاهد بوده است؛ شاهد بوده استکه هیچگونه پایبندیای به قوانین و قواعد تعریف شدهی خودی هم در میان نیست. نمونهها و مثلها، فرا قارهای و فرا منطقهایست. کُشتار انسانهای بیدفاع از مرز میلیونها نفر هم گذشته است؛ تخریب خانه و کاشانهی محرومان میلیونیست. میخواهند در تداوم پایان جنگ سرد، دنیا را بر اساس منفعت طبقاتی خود تعریف نمایند. مشاهده شده استکه چگونه هر زمان توده علیهی دولتهای دست نشاندهیشان بپاخاسته است، به بهانهی مبارزه با “دیکتاتوری” و دفاع از “دموکراسی” و “حقوق انسانی” بر سر مردم بمب و گلوله ریختهاند و هزاران تن از آنانرا به کام مرگ کشاندهاند.
به چه زبانی مردم منطقه و جهان باید اعلام نمایند که از دست رژیمهای حافظ منافعی امپریالیستی زلهاند؛ با کدامین اعمال میبایست نشان دهند که مخالف سرمایهداران و طبقات بالا دستاند. به غیر از این استکه همهجا و به اشکال متفاوت دارند امنیت و آسایش سرمایهداران را در هم میریزند و در اینمیان نیازی به حمایت حامیان دولتهای دستنشاندهیشان ندارند. بیهوده اوباما و کامرون دارند تاکید میورزند که: “سرعت حرکت ملتهای مختلف منطقه در راستای تحقق آرمانهای آنان یکسان نخواهد بود و امریکا و برتیانیا خود را مستحق نمیدانند بهجای مردم کشورهای مختلف منطقه در مورد روند تحولات و ابعاد آن تصمیم گیری کنند”.
بزعم قدرتمداران جهانی به دلیل اینکه “سرعت حرکت ملتهای مختلف منطقه در تحقق آرمانهای آنان یکسان” نیست، بنابراین وظیفهیشان هم، نمیتواند در یک ردیف قرار گیرد!! در حقیقت ترجمان گفتههای اوباما و کامرون برای میلیونها انسان زحمتکش و مدافعین دنیای انسانی گویاست. گویاست که انگیزه و هدف آنان، تغییر رژیمهای دست نشانده در زمان “صلح” و “آرامش” دلبخواهی سرمایهداران در یک منطقه و در یک جامعه نیست و مقصود و وظیفه بر آن استکه هر زمان، توده علیهی ناهنجاریها و مصائب دست ساز سرمایهداران و امپریالیستها بپاخاستهاند، پا در میانی نمایند تا مباداً روز و روزگاری، بر مناسبات حاکم بر جامعهای خدشهای وارد گردد. همهی وظیفهیشان بر مبنای چنین سیاست و منفعتی پای ریخته شده است و همهجا اینچنین کردهاند و مشاهده شده استکه سیاستشان نه باز گرداندن حقوق پایهای میلیونها انسان زحمتکش بلکه تداوم و گستردگی قید و بندهای اسارتبار امپریالیستیست؛ سیاست و آرمانی که در تخالف با سیاست و آرمان تودههای رنجدیدهی منطقهی خاورمیانه، شمال افریقا و بالاخره سرتاسر جهان قرار دارد.
بر خلاف آرمان سرمایهداران و باور دولتمردان جهانی باید اعلام نمود که این دو آرمان، دهههاست در مقابل هم قرار گرفتهاند و مختص این منطقه و آن منطقه و این قاره و آن قاره نیست بلکه جهانیست. آشکار شده استکه مصاف و رویاروئی دو طبقهی بالنده و میرنده است؛ مصاف دو طبقهی استثمارگر و استثمار شونده است. شک و تردیدی در آن نیست که مضمون کار و ماهیت سیاسی این دو سر، متضاد از هم میباشد و در اینمیان کارگران و زحمتکشان سرتاسر جهان هیچگونه نزدیکیای، با آرمان طبقهی سرمایهداری ندارند؛ به این دلیل روشن که یکی مدافعی به یغما بُردن اموال عمومی و نعمات و تخریب جامعه است و دیگری در خدمت به رشد، شکوفائی و بالندگی جوامعی بشریست. با این اوصاف دموکراسی ادعایی و حمایت دروغین اوباما و کامرون از اعتراضات مردمی و آنهم با لشکرکشی و تخریبِ بیقولههای محرومترین اقشار جامعه نه تنها بدرد کارگران و زحمتکشان نمیخورد بلکه با حذف و نابودی و با قطع سلطهی سرمایههای امپریالیستی بر جوامعی خاورمیانه، شمال افریقا و دیگر مناطق دنیا و مهمتر از همهی اینها با برقراری حاکمیت کارگران و زحمتکشان استکه دموکراسی واقعی، عدالت و آزادی متحقق خواهد شد. این آن دنیائیست که میلیاردها انسان زحمتکش در پی آنند.
۵ ژوئن ۲۰۱۱
۱۵ خرداد ۱۳۹۰