اروپا و آرایش جدید سیاسی , در حاشیه ی بازگشت موج اعتراضی در اسپانیا و یونان

موج جدید اعتراضات ضد کاپیتالیستی در اروپا هم زمان با تحولات منطقه و سرنگونی دولتها یکی پس از دیگری، چشم انداز دور دیگرى از کشمکش طبقه کارگر و مردم محروم را در مقابله با سیاستهاى تحمیلی دولتها براى تخفیف بحران اقتصادی ترسیم کرد. با بازگشت موج به قلب اروپا٬ آنهم رادیکال تر از گذشته و به تاسى از مصر و تونس٬ باید شاهد ابتکارات توده اى رادیکال از اسپانیا و یونان تا فرانسه و هر گوشه اروپا بود. پیام این حرکت جدید روشن است: نه آنگونه که “خوسه لوئیس رودریگز زاپاته رو” نخست وزیر سوسیالیست اسپانیا ابراز داشت؛ مردم هیچ پیامی به وی و حزب متبوعش اعلام نکردند. تظاهرکنندگان در شعارهای خود خواهان بایکوت حزب حاکم سوسیالیست و همچنین حزب راست محافظه‌کار هستند. این جنبش علیه یک حزب یا گروه مشخص نیست و از همگان میخواهد در انتخاباتى که نتایجش براى مردم عملا یکى است٬ شرکت نکنند. زیر سوال رفتن چهارچوبهاى پارلمانى اولین دستاورد بازگشت موج اعتراضى به اروپا است.

 

روز جمعه بر یکی از پارچه نوشته های تظاهر کنندگان در مادرید نوشته بود: “فرقی نمیکند که در انتخابات شرکت کنی، همه سرت را کلاه می گذراند”. افزون بر این پلاکاردهایی علیه اتحادیه های کارگری، اتحادیه عمومی کارگران اسپانیا و کمیسیون کارگران در دست تظاهر کنندگان بود٬ زیرا این اتحادیه ها را نیز دنباله رو طبقه حاکم میدانند.

 

هم ‌اکنون نرخ بیکاری در اسپانیا بالغ بر ۲۱ درصد است. این بالاترین نرخ بیکاری در کشورهای عضو اتحادیه اروپا محسوب میشود. بیکاری جوانان (از سن ۱۸ تا ۲۵ سال) بالغ بر ۴۵ درصد برآورد می‌شود. بدهی‌های دولت اسپانیا رو به افزایش است، اما تاکنون مادرید از اتحادیه اروپا درخواست کمک نکرده است. پیش شرط دریافت کمک‌های مالی از اتحادیه اروپا و صندوق بین‌المللی پول اتخاذ سیاست صرفه‌جویی در اسپانیا است که عملا پذیرفتن چنین سیاستی به معنی‌ اعتراضات گسترده خواهد بود. میخواهند با اعمال سیاست ریاضت اقتصادى به طبقه کارگر و حذف خدمات دولتى و سوبسیدها، به هر درجه اى که زور بورژوازى میرسد٬ بار بحران اقتصادى را بر دوش طبقه کارگر سوار کنند. اما پیام اعتراضات یونان و اسپانیا به این سیاست‌ها شفاف بود همانطور که تظاهر کنندگان در اعتراضات روز ۴ شنبه در یونان گفتند: “وقت آن است تا وارد عمل شویم و با آنهایی که ما را به این روز نشاندند مبارزه کنیم”.

 

 در دموکراسی هاى غربى همواره عده قلیلى از مردم در فقدان آلترناتیو در انتخاباتها بین عمدتا دو حزب چپ و راست بورژوائى “انتخاب” میکنند. این موضوع در متن بحران عمیق اقتصادى و تهاجم کل بورژوازى به طبقه کارگر بیش از پیش زیر سوال میرود. اگر حزب سوسیالیست‌ اسپانیا قادر به حل معضل بیکاری و تورم ناشی‌ از تناقضات سرمایه داری نیست٬ شکستش در انتخابات به معنى پناه بردن مردم به راستها و حزب محافظه کار “ماریانو راخوى” نبود. برعکس٬ تحریم انتخابات و صف کشیدن علیه هر دو جناح مکان قویترى پیدا میکند. به عبارتی شکست حزب سوسیالیست حاکم دراسپانیا تنها بیانگر شکست سیاست های اقتصادی این حزب نبود که اکنون مردم به راست محافظه کار پناه ببرند. این شکست بیانگر ورشکستگی کاپیتالیسم و سیستم حزبى و پارلمانى اش است.

 

بازگشت موج جدید اعتراضات علیه سیاست های ریاضت اقتصادی در اروپا از جنس متفاوتی خواهد بود. این بار بر خلاف دور قبل٬ اعتراضات در چهارچوبهاى مبارزات اتحادیه ای برای کاهش تهاجم بر کارگران و سازشى با دولتها نیست. بحران عمیق اقتصادی و تاثیرات مخرب آن بر زندگى کارگران و شهروندان٬ نه فقط امکان مانور این احزاب براى گرفتن راى مردم را محدودتر کرده است بلکه جامعه عملا وارد چهارچوبهاى جدیدى بیرون این معادله سنتى شده است. بیکار سازی و تورم از اجزا تفکیک ناپذیر دوره بحران است و این بار دولتها بر خلاف دوره های پیش امکان مانور دادن برسر کاهش بیکاری و تورم، به عنوان پرچم سیاستهاى اقتصادى و بازسازی سناریوهای پارلمانی و انتخاباتی برای مشروعیت بخشیدن به خود و نظم حاکم را نخواهند داشت. در دوران جدید، اروپا وارد چهارچوب جدیدى در برخورد به مبارزات انتخاباتی خواهد شد. اگر شروع بحران اقتصادی و شوک ناشى از آن٬ عمدتا مصادف بود با شکست سنگین احزاب چپ طبقه حاکم و پیروزى احزاب راست در مبارزات پارلمانی٬ اینبار کل این جریانات بعنوان سخنگویان سرمایه دارى و طبقه حاکم مورد تهاجم اند و بیش از پیش براى گرم کردن تنور دمکراسى و انتخابات عاجز اند. تناقضات بنیادین نظام کاپیتالیستى بناچار ماهیت واقعى دموکراسی پارلمانی را عریان میکند. فشار در پائین دمکراسى نیابتى را ناچار میکند تا از ماهیت کریه اش پرده برداری کند: زبان چماق و باتوم و گلوله یعنى زبان قدیمى سرمایه در مهد دموکراسی خودنمائى میکند.

 

این دعوا واقعیست: جدال برسر یک نه بلند علیه استثمار طبقه کارگر یا تحمیل بار این بحران روى دوش طبقه کارگر خواهد بود. پا پس کشیدن هر یک از طرفین مساویست با پیروزی بی بازگشت طرف مقابل براى یک دوره قابل پیش بینى. این را طبقه کارگر در اروپا بخوبی درک کرده است. از این منظر نقطه آغاز اعتراضات در اسپانیا و یونان٬ و اخیرا در فرانسه٬ در موج دوم را باید از جنس دیگری دانست. دمکراسی پارلمانی که غرب و سرمایه داری مدام آن را در بوق و کرنا میکند هم اینک با باطوم و چکمه مشغول رایزنی با تظاهرات کنندگان است. دلیلش گویاست: سرمایه داری برای بقا چاره‌ای جز تهاجم به سفره طبقه کارگر و کاهش کل هزینه ها ندارد. کارگران نمیتوانند این بار را قبول کنند و موج بیکارى و فقر و گرسنگى و خیابان خوابى در اروپا زنگها را بصدا درآورده است. کشمکشى برسر آینده ناگزیر شده است. از آنجا که چهارچوبهاى قدیمى دمکراسى و پارلمان و تشکلهاى سنتى مانند اتحادیه ها ظرفیت پیشبرد این کشمکش را ندارند٬ لذا رو آورى به سنتهاى قدیمى تر و رادیکال تر از اسپانیا تا یونان و فرانسه به سوال روز تبدیل شده است. اگر الگوى التحریر راه حل میشود تنها به این دلیل است که الگوهاى سنتى جواب نمیدهند. طبقه کارگر و شهروندان منکوب شده در اروپا وارد دور جدیدى از جدال با سرمایه دارى در چهارچوبهاى جدید شده اند.

 

 در این بین و هم زمان با اعتراضات در اسپانیا و یونان نشست سران جی ۸  نیز جالب بود. رهبران هشت کشور صنعتی جهان موسوم به گروه هشت، بر حمایت همه جانبه از جمله کمک مالی بیست میلیارد دلاری به “خواسته‌های دموکراتیک مردم کشورهای عربی و ایران” تاکید داشتند. باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا هم در یک کنفرانس مطبوعاتی با اشاره به تحولات مصر و تونس تاکید کرد: “ما نه تنها باید از گذار به سوی دموکراسی در این دو کشور حمایت کنیم بلکه باید مطمئن شویم که این روند با رشد اقتصادی همراه خواهد بود” (خط تاکید از جانب نگارنده است). اولا این سیاست در بعد منطقه ای، نگرانی حاکمان سرمایه داری از پیشروی اعتراضات ضد کاپیتالیستی در منطقه را منعکس میکند. ثانیا مگر میتوان به کشورهایی که به دلیل فقر و بیکاری و سطح معیشت پایین، بپاخاسته اند و علیه حکومت فقر و فساد و دیکتاتورى اعلام جرم کرده اند و حتی پس از سرنگونی دولتهای متبوع حاضر به عقب نشینی نیستند، هم تضمین دموکراسی داد و هم خواهان رشد اقتصادی بود؟ اگر اوباما و شرکا راه رشد اقتصادى را بلدند٬ چرا فکرى بحال اقتصاد ورشکسته خودشان نمیکنند؟ پیام این کنفرانس روشن است: سران هشت کشور صنعتی جهان گرد هم آمدند تا تمام قوای خود را برای انسداد و صدور این موج به غرب و تحمیل عقب نشینی به صفوف متقابل را به کار برند.    

از طرف دیگر در یونان جورج پاپاندرئو، نخست وزیر یونان از سران احزاب دعوت بعمل آورده تا در روز جمعه برای برون رفت از بحران اقتصادی موجود در یونان بحث و گفتگو کنند. کج فهمی است اگر طبقه کارگر در اروپا به این متوهم شود که رایزنی احزاب و گروه ها در راستای حل معظل شهروندان و طبقه کارگر در یونان است. بورژوازی در صدد آن است تا تمام نیروی خود را علیه طبقه کارگر و مجاب کردن طبقه کارگر براى شانه خالی نکردن از کشیدن بار این بحران بکار برد. با این اوصاف پیشروی اعتراضات در اروپا علیه دولتهاى سرمایه دارى و سیاست هایشان در قبال بحران اقتصادى٬ مستلزم فراتر رفتن از چهارچوبهاى دمکراسى پارلمانى است. نفى چهارچوبهاى رسمى دمکراسى سنتی در غرب٬ در گرو اشکال سازمانى مغایر با این سنت میباشد. 

 

هم اکنون پرتغال٬ یونان٬ فرانسه٬ ایتالیا و اسپانیا از جمله کشور‌هایی‌ هستند که اثرات بحران اقتصادی ضربات مهلکی بر طبقه کارگر این کشور‌ها وارد کرده است. آغاز این موج در اسپانیا و یونان میتواند نوید بخش سطحی از اعتراضات پایه‌ای علیه سیاست‌های کشور‌های اروپایی‌ و اتحادیه اروپا گردد. حوزه کشور‌های یورو و اتحادیه اروپا به شکست ارزش یورو و بیشتر شدن این بحران اذعان داشتند. اینک طبقه کارگر در اروپا بیش از پیش برای مقابله علیه تعرض کاپیتالیسم نیازمند متحد شدن در جبهه‌ سوم میباشد. و این مستلزم به کارگیری سطح جدیدی از تشکل و اشکال مبارزاتی است. موج جدید اعتراضی در اروپا میتواند نوید بخش آغاز شکست تمام احزاب راست و چپ و سیاست‌های تاکنونی اتحادیه‌های کارگری باشد. اینک نوبت اروپاست. چشم‌ها را باید به مادرید، بارسلون و آتن و پاریس دوخت. شبح کمونیسم سر خود را به قلب سرمایه داری خم کرده است. *