تفاوتها , طبقه کارگر و تحزب کمونیستی یا طبقه کارگر و سازمان ائتلافی چپ۲

۴- چپ بورژوایی : شیفت کردن یا ایزوله کردن

یک نتیجه مضر این تبیین معرفتی اخلاقی از چپ و ندیدن تمایز سیاسی  چپ کمونیستی و چپ بورژوایی توسط رفیق کورش، در سمیناری که قرار است راه حل به جدایی بین جنبش کارگری و کمونیستی نشان دهد و حزب کمونیستی و سازمان کمونیستی پایه یعنی کمیته کمونیستی را نتیجه بگیرد، این است از شروع تا پایان سمینار، در تبیین و در استنتاجاتش چپ به طور کلی و به گفته خود رفیق کورش با نقطه اشتراکاتشان به نقطه عزیمت برخورد او و به عنوان موضوع کار وارد تبیین و چه باید کرد او می شود، درست برعکس نقطه عزیمت تاکنونی ما به عنوان کمونیسم کارگری که متمایز شدن از افق، تصویر، سنت، سبک کار و سازمان چپ موجود یک محور پافشاری کمونیسم ما برای شکل دادن به یک قطب متمایز کمونیستی و کارگری و اجتماعی متفاوت بوده است و این هم یکی از محوری ترین اختلاف و تفاوت من در این مبحث با رفیق کورش است.

در صورتیکه نقد کمونیسم کارگری حکمت در اولین سمینار آن از نقد  چپ ترین جریان آنموقع که مارکسیسم انقلابی بود،  شروع شد. کمونیسم کارگری ما نقد و تمایز خود را با منتهی الیه چپ رادیکال شروع کرد و نه چپ به طورکلی . منصور حکمت  گفت و نوشت که مارکسیسم انقلابی در تئوری مارکسیستی است، اما بستر اجتماعی آن مثل بقیه چپ است و باید تغییر ریل اجتماعی دهد و در بستر اجتماعی ـ کارگری قرار گیرد. همان موقع  نظرمان این نبود که سنت توده و اکثریت و راه کارگر و دیگر شاخه های چپ خرده بورژوایی و بورژوایی و حتی حزب کمونیست ایران با همه گرایشاتش می توانند شیفت کنند و به پر کردن  شکاف بین کارگر و کمونیسم و ایجاد سازمان پایه کمونیستی کمک کنند، یا از بستر آنها یک نطفه کمونیستی یا سازمان کمونیستی شکل بگیرد. تازه  الان ٢۵ سال گذشته و در این مدت فروپاشی بلوک شرق اتفاق افتاده است.  چپ غیر کمونیستی و غیر کارگری  راست تر شده اند. اسمها عوض شده است. دوم خرداد آمد. چپ یک جور دیگر شده، جنبش سبز آمد و حتی آنهایی را که هفت سال قبل با هم در یک حزب بودیم را همراه خود برد.  چپ بورژوایی تر شده است. چطور می شود این چپ آن هم در مبحث “تحزب کمونیستی طبقه کارگر” جزو صورت مسئله و موضوع کار باشد. این بازگشت به چپ به طور کلی از منظر کمونیسم کارگری حکمت مجاز نیست و غلط است و بر خلاف سنت تاکنونی ما آوانس بزرگ سیاسی به چپ است.  آوانس آنجا است که این چپ قابل شیفت کردن و تغییر است. کورش در بخش مربوط به رابطه کمیته های کمونیستی و احزاب چپ موجود نوشته است ” درست است که این کمیته ها با پروسه تغییر و یا متعین شدن خطی خود روبرو هستند اما احزاب چپ نیز با مصاف تغییر خود روبرو هستند. حزبی در این رابطه شانس دارد که ضرورت این شیفت طبقاتی و اجتماعی در صحنه جامعه ایران را نه تنها در حرف، بلکه در عمل دریابد و خود را تغییر دهد”  بر این اساس کمیته کمونیستی می شود پروژه مشترک با آنها . این بر عکس برخورد تاکنونی ما است.این انتظار شیفت طبقاتی اجتماعی از چپ توسط کورش را مقایسه کنید بانقطه شروع سیاست سازماندهی ما درمیان کارگران در همان صفحه اول “این چپ در مجموع جناح چپ طبقات دیگر بوده است. تفکر خود، نگرش سیاسی و اهداف و روشهای عملی خود را از افق سیاسی وزیست اجتماعی طبقات دیگر گرفته است.  جدایی کمونیسم از این چپ باید یک جدایی قطعی باشد. میراث چپ غیر کارگری، یعنی جناح چپ بورژوا-  مکراسی و بورژوا – رفرمیسم در ایران را باید به طور کامل به دور افکند جزوه سیاست سازماندهی از منصور حکمت.   

بر این اساس  ما چپ را شناختیم و به آن برخورد کردیم تا ایزوله اش کنیم. افق، تصویر و سیاستش را ایزوله کنیم و در مقابلش صف متمایز خودمان را ایجاد کنیم. در نتیجه بحث ما ایزوله کردن آن چپ و نه توکل به شیفت کردن آن است. در نتیجه ی  این بحث کورش قطب شفاف کمونیستی گم می شود. به همین دلیل  کورش در این بحث حزب حکمتیست را با کل این چپ در یک صف می گذارد واین غلط است. از نظر من حزب حکمتیست در یک جمله در افق سیاسی و پرچم اش قطب مقابل چپ است. در سوخت و ساز و بستر اجتماعی خویشاوند بقیه چپ است. خویشاوندی در سوخت و ساز اجتماعی با بقیه چپ قابل نقد و طرد و پشت سرگذاشتن است. اما به شهادت همین جنبش سبز، پرچم سیاسی ما متفاوت است.یکسان دیدن حزب حکمتیست با بقیه چپ ظاهراً نقدی رادیکال است، اینطور نیست، اتفاقاً آوانسی به حزب حکمتیست است. چون نه چپ به طور کلی بلکه این کمونیستها و مشخصا حزب حکمتیست است که باید در مقابل رسالتی که می بایست به انجام برساند، یعنی عجین کردن کمونیسم و کارگر در یک جنبش واحد و پی گذاشتن حزب واحد کمونیستی درون طبقه کارگر جوابگو باشد . حق دارند و از ما میپرسند بعد از ٢۵ سال از مباحث کمونیسم کارگر حکمت، ما مارکسیست های انقلابی، کمونیست های کارگری و ما حزب حکمتیست، جواب دهیم که چرا شکاف بین کارگر و کمونیسم هنوز سر جای خودش است. نه راه کارگر و کومه له و حتی حزب کمونیست کارگری فعلی سبز و بورژوایی شده و چپ های دیگر. ما باید جواب دهیم و به خودمان آوانس ندهیم. اگر امروز منصور حکمت اینجا سخنرانی می کرد، ما حق داشتیم بپرسیم که منصور حکمت ٢۵ سال گذشت و خودت تبیین کردی و خودت راه حل نشان دادی، توضیح بده چراصورت مسئله سرجای خودش است. منصور حکمت تا زمانیکه نقش فعال سیاسی داشت یعنی  تا سال ٢٠٠۰ را توضیح داده است. در سمینارهای دوم و سوم کمونیسم کارگری هست. امروز وظیفه ما و مشخصاً رهبری حزب حکمتیست و امثال کورش و من که سمینار می گذاریم، است که جوابگو باشیم و مسئولیت پذیر باشیم. بقیه چپ جزو صورت مسئله نیست و در صورت مسئله  جدایی بین کارگر و کمونیسم شریک نیست. چرا از او توقع داشته باشیم راه حل نشان دهد؟ چپ بورژوایی شکاف جنبشی ندارند، بلکه چسپیده اند به جنبش خودشان. طرف رفته در جنبش ملی خودش. شکاف کجاست؟ کومه له، راه کارگر، حزب کمونیست کارگری ایران شکاف جنبشی  ندارند. هر کدام در جنبش ملی بورژوایی شان جایی برای خود دست و پا کرده و جناح چپ جنبش ملی شان هستند. ما کمونیستهای کارگری و ما حزب حکمتیست می دانیم هنوز کارگر و کمونیسم دستشان در دست هم نیست. ما مسئله را داشته و داریم، ما تبیین داشته و داریم ، ما راه حل داشته و داریم و ما باید جوابگو باشیم .

۵- کمونیسم پرولتری، یا بورژوایی : کدامیک باید جواب دهیم ؟ 

نقد چپ و سنت های چپ تا آنجایی که باید آن سنت ها را شناخت و چپ کمونیستی و چپ کارگری تماما از آن فاصله بگیرد خیلی لازم است.  اما اگر نقطه عزیمت پرداختن به چپ از آنجا موضوعیت پیدا کند که احزاب چپ موجود چنان تغییر کنند که به نزدیک کردن جنبش کارگری و کمونیستی کمک کنند و در سازمانیابی کمونیستی و کمیته کمونیستی شریک شوند، بسیار اشتباه و غلط است و این جزو بحث رفیق کورش است. چون گفتم این چپ انتخاب سیاسی کرده است و خودش جزو بورژوازی است و شکاف جنبشی و طبقاتی ندارد. راه کارگر از روز اول جناح چپ بورژوازی ایران است و عاقبت در این جناح بندیهای بورژوازی جای خودش را تعیین می کند. مادام بورژوازی وجناح راستش هست،  جناح چپش هم هست و پایه ی اجتماعی  خودش را دارد.  اینها با تناقض اجتماعی و مشکل اجتماعی که ما با ان روبرو هستیم، روبرو نیستند.  نمونه دیگر کومه له  حزب کمونیست ایران است. اینها جزو جناح چپ  جنبش ملی کرد هستند.جنبش ملی کرد درکردستان قوی است و جناح چپش هم قوی است. یا حزب کمونیست کارگری ایران  بعداز جدایی ما یکدوره معلق بود، ولی الان جای خودش را  در جناح چپ ناسیونالیسم ایرانی پیدا می کند و جزو جنبش سبز می شود. به هر نسبت در این مسیر پیش میروند، رفتار و سنتهایشان هم تغییر میکند. اتفاقا آنها الان دنبال هنرپیشگی سیاسی نیستند، مثل این محفلی   که اسمش “اتحادکمونیسم کارگری”است.ظاهرا جا افتاده ترو معتدلتر از گذشته، اهل دیالوگ با جناحهای راست و چپ جنبش سبز،اهل توجه جلب کردن مدیا ی غربی و دولتها هستند.نشست و برخاستهای خود را با فعالین و ایدئولوگهای جنبش سبزدارند. طرف دارد در جناح چپ بورژوایی جای خودش را پیدا میکند و بر این اساس استراتژیش را تغییر می دهد. انقلاب کارگری و حکومت کارگری را به انقلاب انسانی و حکومت انسانی تغییر میدهد.منشور سرنگونی که الان منتشر کرده اند و شخصا  مفصل درباره اش نوشته ام و در نشریه کمونیست هم چاپ شده، اتفاقا برای سرنگون کردن کلیت جمهوری اسلامی نیست. برای جایگزین کردن جناحی از بورژوازی با جناح دیگر است. برای به دست آوردن دل جناح چپ جنبش سبز است.در میان لایه ای از جنبش بورژوایی سبزاطراق کرده و شکاف و جدایی اجتماعی احساس نمیکنند.معضل تاریخی جدایی جنبش کارگری و کمونیستی گریبان ما فعالین و رهبران کمونیست در هر جا که هستیم، گرفته است. درست مثل ٢۵ سال قبل  گریبان ما کمونیستهای کارگری و حکمتیست را گرفته است. موضوع کار از اینجا شروع میشود و نه از چپ موجود. آنوقت کمونیستهای درون طبقه کارگرو بخش متحزب در حزب حکمتیست باید جوابگو باشد نه احزاب چپ موجود آنطور که کورش به آنها توکل کرده و در پروژه کمیته کمونیستی دخالتشان میدهد. به نظرم این موضوعی که الان روی میز ماست به نظرم باید روی میز کارگر کمونیست شرکت نفت و ماشین سازیها و ایران خودرو و همه مراکز کلیدی کارگری ایران هم باشد. این معضل ذهنی ما رهبران حزب حکمتیست نیست که برایش سمینار میگذاریم، معضل واقعی رهبر کارگری و کمونیست در کارخانه و محل و گرایش کمونیستی طبقه کارگر در محل کار وزیست است که  هنوز فاقد تحزب کمونیستی خودش است.  در کارخانه و مراکز کار اعتراض و مبارزه اقتصادی را هم دارد اما رهبری و سیاست کمونیستی در آن مبارزه دست بالا پیدا نمی کند، هنوز سیاست کمونیستی در ابعاد سراسری ایران هژمونی ندارد.در نتیجه از سر گرایش کمونیستی طبقه کارگر و ما هم متعلق به آن باید برای جوابگویی حرکت کرد، نه از سرچپ و احزاب چپ موجود، این صورت مسئله گمراه کننده ای است که این مبحث رفیق کورش به ما تحمیل کرده است. برای پایان دادن به این عدم همسرنوشتی کارگر و کمونیسم، به همان نسبت که ما در حزب حکمتیست باید جوابگو باشیم،  به نظرم کارگر کمونیست و رهبر کمونیستی کارگری مراکز کارگری اصلی ایران هم باید روی میزشان بگذارند و به آن جواب دهند. .ما به عنوان بخش متحزب و علنی  دور از سوخت و ساز اجتماعی داریم راه وصل شدن به آن سوخت و ساز را پیدا می کنیم، به نظرم کارگر کمونیست هم در محل کار باید بگوید، من  جزو سوخت و ساز مبارزه کارگری هستم، در اعتراض کارگری هستم ولی چرا سیاست درست ما دست بالا پیدا نمیکند، چرا به اندازه کافی با هم جنسهای کمونیست خودم متحد نیستم و ابزار و اهرم اینکار چیست و آن وقت مسئله تحزب کمونیستی درون طبقه کارگرعاجل میشود. و چرا هنوز فاقد حزبم به جلو میاید.  به زعم او اگر این حزبهایی که به نام کمونیسم و کارگر به درد نمیخورند، در نتیجه حزب کمونیستی در برگیرنده کارگران کمونیست را بسازد . یا اگر حزب حکمتیستی هست و با پرچم سیاسی کمونیستی و البته با ایرادات فراوانی هم که به آن وارد است، اما مادام عطش این عجین شدن با طبقه کارگررا دارد، به آن نزدیک شوم و آن حزب را به حزب خود، حزب کارگران کمونیست تبدیل کنم.

به عنوان نتیجه این قسمت، چپ بورژوایی موضوع کار نیست. اتفاقا یکی از شاخصهای پیش روی در جهت شکل دادن به  قطب کمونیستی کارگری به تمام معناباید چپ بورژوایی رادر افق و سیاست و سازمان ایزوله کرد.

۶- حزب حکمتیست  و موانع کارمان

اگر صورت مسئله همانند شروع مباحث کمونیسم کارگری درست سرجای خود قرار گرفت. آنوقت سئوال به درست این خواهد بود، که چرا کمونیستهای کارگری متعلق به خط حکمت بر اساس تبیین و راه حل درست سمینارهای کمونیسم کارگری و انبوه ادبیات کمونیستی حکمت و چرا حزب حکمتیست نتوانسته این پروسه عجین شدن طبقه کارگر و کمونیسم را به نقطه قابل اتکایی برساند. به نظرم رهبری حزب حکمتیست باید جوابگو باشیم. در همان سمینار انجمن مارکس – حکمت در بیستم نوامبر، کورش به عنوان یک چهره شناخته شده  درجنبش کمونیستی و کسی که در راس این حزب بوده است در آن بحث می بایست بگوید حزب حکمتیست که خود سالها در راس آن بود، کجای ماجراست و موانع سر راه چه بوده و مشکلات چه بوده است.همانطور که روش منصور حکمت بود و هر بار به این مسئله اساسی برگشته به این سئوال واقعی هم جواب داده است.منصور حکمت تا زمانی که به سال ٢۰۰۰ میرسد دردو سمینار جمع بندی مجدد از “مبانی کمونیسم کارگری” گفته کجای کاریم و پیشروی و موانع چی بوده است. بعد از او را ما باید جوابگو باشیم. در بررسی موانع سر راه یکی میتواند، برگردد و بگوید آن  تبیین و راه حلهایی که منصور حکمت میگفت درست نبوده و به شرطی که روشن کند که درست نبوده است.  من در این دو ساله اخیر به مبانی پایه ای حکمت  مراجعه کردم و اتفاقا در پرتو وقایع جدید بیشتر به درستی راه حل ها و تبیین ها ی حکمت معتقد شدم.آن تبیینی که از کل ماجرا داشتیم، آن دکترین همه جانبه کمونیسم کارگری که پیشنهاد شد، در ابعادمختلف در جای خود و با قوت خودش باقیست اما به نظرم در راستای اجرا و عمل کردش با مانع روبرو شدیم. موانع چه بود؟

گفتم تا سال ٢۰۰۰ در سمینارهای دوم و سوم کمونیسم کارگری منصور حکمت جمع بندی شده است. در ادامه و و از آن سال تاکنون من به محورهای مهمی از مشکلات سرراه که مانع پیشروی بوده، خیلی فشرده اشاره میکنم.

الف – از دست دادن منصور حکمت:  اوج کارو فعالیت  منصور حکمت در کنگره سوم حزب کمونیست کارگری  ایران که برای اولین بار علنی برگزار شد، تجسم پیدا کرد.  بعد از آن و دوسه جلسه ای که در انجمن مارکس برگزار کرد، متاسفانه مسئله مریضی او پیش آمد و در سوخت و سازفعال بالای حزب نماند. از من میپرسید اولین مانع ما در مقابل شتاب پیشروی قبلتر و عجین شدن  با طبقه کارگر از دست دادن حکمت است.اگر از دست دادن لنین رهبر انقلاب اکتبر خلاء بزرگی بود برای حزب بلشویک آنهم در بطن تحولات و مباحث مهمی که که در جریان بود،  برای ما هم همین طور بود روز اول میدانستیم خلاء بزرگیست. الان از هر زمان بیشتر می بینیم.  خلاء یک رهبری کمونیستی در اشل وسیع اجتماعی روبه ایران و طبقه کارگر نه  فقط روبه حزب با تز و تئوریها و سیاستهاش  با  افق وسیع و بلند مدت، باقطبی کردنهای استادانه و واقعیش  یک عامل تعیین کننده بود، که فورا تاثیراتش در حزب کمونیست کارگری ایران معنا پیدا کرد، که دقیقا  مثل حزب بلشویک حامل  خطوط مختلف سیاسی بود. با فرعی شدن نقش منصور حکمت و بعدا با از دست دادنش تناسب قوای بین خطوط سیاسی درون حزب کمونیست کارگری ایران به نفع خط چپ سنتی تغییرکرد. آن خط چپ سنتی و ماقبل کمونیسم کارگری حکمت که امروز سر از جنبش بورژوایی سبز درآورده است. جدالهای دوساله وانرژی گرفتنها تا قبل از جدایی و بعدا انشعاب و لطماتی که بر پیکره جنبش ما وارد شد.  بعدا  به نام کمونیسم کارگری سرنگونی طلبی صرف و ضد رژیمی گری صرف و رها کردن افق و سیاست و پراتیک سوسیالیستی چنان به سرعت آنها را با خود برد، که با تئوریزه کردن “انقلاب، انقلاب”  پشت هر جریان ارتجاعی و ناسیونالیستی صف کشیدند و با سر در جنبش سبز و در جناح چپ بورژوازی هضم شدند.هنوز دگردیسی بیشتر این جریان به طرف راست را باید انتظار داشت.

ب‌-      به نظر من حزب حکمتیست بعد از منصور حکمت و در دل آن  کشمکشهای درونی  پرچم کمونیستی درستی را برفراشتیم.خط اتصالمان با خط حکمت قوی  بود و همین باعث شده پرچم شفاف کمونیستی را دردل این گردبادهای سیاسی و حزبی تا بحال حفظ کنیم.  اما ما هم موزون حرکت نکردیم.  اگر بازماندگان در حزب کمونیست کارگری ضد رژیمی گری و سرنگونی طلبی صرف را تماما تئوریزه و به هست و نیست خود تبدیل کردند. ما این کار را نکردیم، اما ما هم از عواقب آن تماما مبرا نبودیم. به نظرم در دوره ای که امید به سرنگونی سریع در افکارو اذهان جامعه و یا دقیقتر در فضای اپوزیسیون موج میزد، در ایجاد یک جانبه نگری و تعیین اولویتها  و مشغله های یک بعدی معطوف به جنبش سرنگونی بر ما هم تاثیر گذاشت. به نظرم آنچه در جنبش سرنگونی انجام دادیم غلط نبود، اما همه جانبگی رهبری کمونیستی را تامین نکردیم. رهبری کمونیستی همه جانبه میبایست هم حواسش به نقش حزب در جنبش سرنگونی باشد و هم حواسش به ابعاد کارش در جنبش مستقیم طبقاتی و اجتماعی کارگری و کمونیستی باشد.به طور مثال آن  درجه ما به درست رفتیم دنبال فرموله کردن پرچممان در جنبش سرنگونی،  کجاست فرموله کردن پرچممان در جنبش طبقاتی کارگر؟ نبود.در نتیجه در تبلیغ و پراتیکمان در جنبش کارگری زیگزاگ زده شد. در دو ساله اول حیات حزب اساسا و فقط از سر سیاست طبقه کارگر و فعالینش را مورد خطاب قرار میدایدم که گویا در سیاست دخالت نمیکنند و فقط چسبیدن به مبارزه اقتصادی و همان وقت تقابل بیمورد با تحرک سندیکایی و به اصطلاح سندیکالیسم و اکنون ایده آلیزه کردن آن و اسم حزب کارگری گذاشتن بر آنها. این عدم انسجام و زیگزاگها در برخورد به جنبش طبقه کارگر به ما لطمه زد. 

ج– متناظر با فضای جنب و جوش سرنگونی طلبانه،  آکسیونیسم در کارکرد و پراتیکمان سر بر آورد. منظورم از آکسیونیسم، آکسیون در خیابان نیست،  خیلی وقتها باید آکسیون کرد. از نظر من آکسیونیسم یعنی کار سطحی و جست و خیزهای خارج از تناسب قوا و کاری که با تناسب قوا همخوانی نداشته باشد. این پدیده در پراتیکمان در داخل و خارج مشهود بود و انرژی زیادی بیمورد از ما گرفت و مانع پیشبرد فعالیت موثرو پایه ای کمونیستی بود. تشخیص ندادن تناسب قوا و نوع کار آکسیونی باعث ضرباتی شد که در داخل خوردیم. سرکوبگری دولت هار جمهوری اسلامی علیه جنبش و حزب را در سالهای اخیربارها ارزیابی کردیم و میدانیم، اما علاوه بر آن به دلیل عدم تشخیص درست تناسب قوا از جانب ما و فعالین کمونیست در دانشگاهها و در محل کمیته های کمونیستی متاثر از ما و کلا حزب در داخل ضربه خوردیم

 د– یک جنبه مهم دیگر تامین نشدن رهبری کمونیستی همه جانبه، دورنگر و با دورنما که استراتژی و تاکتیک را با هم هماهنگ کند. کردن و نکردنها را به موقع تذکر دهید، دقیقا تناسب قوا را تشخیص دهد.به نظرم در این مورد هنوز مشکل داریم و باید متوجه باشیم و آن را پر کنیم. 

ه – یک مسئله دیگر که به نظرم میرود به یک مانع جدی تبدیل شود، فاصله پیدا شدن با ادبیات پایه ای و مهم منصور حکمت و متد تحلیلی و سیاسی آن که حزب ما بر اساس آن ساخته شده است.در این مورد نمونه های تکان دهنده دارم، اگر کسی بگوید نه حتما توضیح خواهم داد. متد و بسیاری از ادبیات غنی حکمت در عرصه های مختلف مبنای استنتاج خاصی نیست. مجموعه عواملی که گفتم موانع کارمان بوده است. ببینید. حزب حکمتیست را ایجاد کردیم، یک سخنرانی کورش را یادم است با عنوان “دنیارا  بجنبانیم” به نظرم کارهای مهمی کردیم و جاهایی را هم تکان دادیم و هنوز هم باید تکان دهیم. اما مشکلاتمان را بدانیم. با همه این مشکلات اگرنقطه امیدی هست، کمونیسم ما است. به همین دلیل تنها کمونیسم و چپی هستیم که با عطش تمام این سئوال را داریم و میخواهیم جواب دهیم که باید جنبش  کمونیستی و کارگری را به پیکره واحد تبدیل کرده و به جایی برسانیم.  باید این شکاف بین کارگر و کمونیسم پرشود و رهبری کمونیستی تامین بشود. گفتم بقیه چپ این مسئله را ندارند، در جنبشهای  خودشان هضم شده اند و به همین دلیل نباید موضوع کار باشند.

٧- جمع بندی فشرده بخش اول:  تا همین جا و در این سطح چه باید کرد؟

– اول یک تبیین درست از کل ماجرا و مشکلات داشته باشیم و   راه فایق آمدن بر مشکلات را ترسیم کنیم.

– برای پایان دادن به جدایی کارگر وکمونیسم در ایران همان مباحث پایه ا ی حکمت و مبانی کمونیسم کارگری و کل ابعاد آن را   و سیاست سازماندهی و… راه حل هایش و استنتاجات از آنها اساس کاراست.

– بر اساس آن رهبری منسجم و هماهنگ که در عین حال استنتاجات امروزیش را داشته باشد.پر کردن این شکاف عظیم تاریخی فقط با بعد سازماندهی کمونیستی پر نمی شود همان طور که منصور حکمت گفت پر کردن یک شکاف عظیم تاریخی یک کمونیسم کارگری میخواهد با رهبریش با تئوری و افق و سیاست و تحزب و تاکتیک و روش وسنت محکم که جای خودش را پیدا کند و یک رهبر کمونیستی تیزبین و همه جانبه میتواند اینهارا تامین کند.

– یک محور دیگر قطعا در این راستا بحث متحزب شدن و تحزب کمونیستی خیلی مهم است.اما یکبار دیگر باید تاکید کرد تحزب کمونیستی را از متحزب کردن کمونیسم درون طبقه کارگر و کارگران کمونیست محیط کار پرولتاریای ایران  شروع میکنیم، نه از چپ و نحوه رابطه احزاب موجود چپ بانطفه کمونیستی و کمیته کمونیستی در محل کار و زیست.گرایش کمونیستی طبقه کارگر در ایران در کارخانه ها و مراکز اصلی کارگری باید تحزب پیدا کنند.ما به عنوان بخش متحزب و علنی متعلق به آن گرایش میخواهیم کاتالیزور این پروسه باشیم، باید  راه موثرش را پیدا کنیم و کارگران کمونیست و آن  فعال کمونیستی هم که در  نفت یا هفت تپه و ذوب آهن و ایران خودرو و ماشین سازیها و ماهشهر و کلا در مراکز اصلی کار و محلات کارگری  یا هر جای دیگر است باید مشکل سد راه تحزب کمونیستی اش را بداند و آن را حل کند. بگوید مشکل کار من کجاست، که انواع تحولات میاید و میرود و جنبش من در حاشیه است. حتی تحرک سندیکایی این دوره جلوتر رفته و دستشان هم درد نکند و سنگر بندی مهمی بوده و باید جزو آن بود و در کنارشان بود . اما آیا رهبر کمونیست کارگران  در کارخانه ها و مراکز اصلی کار همین صورت مسئله خلاء تحزب کمونیستی را روی میزشان میگذارند و راهش را پیدا میکنند. باید گفت بدون حزب کمونیستی هدایت جنبش طبقاتیمان به جایی نخواهیم رسید.

بخش دوم :

٨- کمیته کمونیستی : ایده و طرح جدید رفیق کورش

 در ادامه کورش در بخش دوم بحثش به ایده های جدید و طرح جدیدی در مورد کمیته کمونیستی میرسد. بحثش انسجام دارد، اما غلط است. و در سطوح مختلفی با آن اختلاف جدی دارم.   اولا بر عکس تصوری که استنباط میشود، این مبحث جدید رفیق کورش در ادامه سیاست مصوب تاکنونی ما بر مبنای مبحث “سیاست سازماندهی ما در میان کارگران”نیست و حتی در ادامه دو مبحث قبلی خود کورش در سمینار ٢۰۰۶ و بعدا جمع بندی دو ساله اش در باره کمیته های کمونیستی نیست. این دو بحث قبلی کورش  درچارچوب سیاست سازماندهی میگنجد، مشخصا بر اساس سمینار  ٢۰۰۶خود او مصوبه رسمی داریم. اما این بحث جدیدش در آن چارچوب نیست  و اتفاقا نمیشود دو بحث قبلی اش را به عنوان ضمیمه این مبحث جدیدش منتشر کرد.   

یک مسئله مهم اینست اگر چه کورش گفته به یک جنبه مشخص یعنی کمیته کمونیستی فوکوس میکند، اما بحث را در سطح بحث پایه ای و اساسی از معضل جدایی طبقه کارگر وکمونیسم در  ایران شروع کرده و نهایتا به نتیجه گیری کمیته کمونیستی رسیده است . این نتیجه گیری خیلی تقلیل  گرایانه است.  با ایجاد کمیته ی کمونیستی که خیلی هم درست باشد هنوز نتوانستیم به این معضل بین طبقه کارگر و کمونیسم جواب بدهیم. پس رهبری سراسریش چه میشود؟ابعاد دیگر تحزب چه میشود؟تاکتیک و سیاستش چه میشود؟و مهمترافق و تصویر آن حزب چیست؟ کمیته کمونیستی را بر حسب کدام افق و تصویر میسازید؟نمیدانم شاید یک چیزهایی را فرض گرفته است ولی فرضم گرفته باشد در آن سمینارمعین و در این ادبیاتی که منتشر میشود یک بحث پایه ای با یک  نتیجه گیری  خیلی تقلیل  گرایانه و محدود ارائه شده است.  

٩- سازمانیابی کمونیستی را از کجا میگیریم؟

محور دیگری که اختلافم با آن جدی است این است که سازماندهی کمونیستی را کجا می گیریم. در قسمت دوم بحث رفیق کورش چه زیر سر تیتر “کمیته های کمونیستی- از کجا باید آغاز کرد”  و بعدا زیر سر تیتر “رابطه این کمیته ها با احزاب چپ و با خط های موجود در چپ” حجم بالایی به نقش چپ موجود در ایجاد و حضور در فعالیتی که ظاهرا باید منجر به کمیته کمونیستی شود، اختصاص داده شده است. وزن چپ موجود،  چپ بورژوایی که آنها هم در پروژه ی اساسی مثل کمونیستی  شریک باشند، خیلی بالاست و این خیلی غلط است. ما ایجاد سازمان یابی کمونیستی و کمیته های کمونیستی را با چپ بورژوایی ایران شروع نمی کنیم و شریک نمی شویم.نفس تیتر و ایده “رابطه این کمیته ها  با احزاب چپ وبا خط های موجود در چپ” نه تنها جایی ندارد و موضوعیت ندارد، بلکه سنت چپ و خود چپ را در این پروژه باید طرد کرد. اساس سیاست سازماندهی ما در میان کارگران بر طرد چپ و سنت چپ  استوار است. در صورتیکه در کمال ناباوری رفیق کورش دونتیجه گیری دیگری از رابطه کمیته کمونیستی و چپ دارد. مینویسد این کمیته ها  ۱- هم رابطه ی خطی و سیاسی میتوانند داشته باشند. ۲- از آن بدتر میتوانند ارتباط سازمانی هم داشته باشند .این غلط اندر غلط است.  پس آن صف  متمایز از چپ بورژوایی چه شد. دود شد و هوا رفت؟!  این نتیجه گیری از آن تبیین اولیه رفیق کورش در مورد چپ  ناشی میشود، که وقتی نقدش به  افق و تصویرو پرچم سیاسی و بورژوایی چپ کم رنگ میشود، راه برای این باز می شود که چپ بورژوایی هم می تواند در چارچوب سازمانیابی کمونیستی تغییر کنند، راه پیدا کنند وشریک شوند. طبعا از چپ این انتظارمطرح میشود که خود را اصلاح کنند و شیفت کنند. از نظر من چنین انتظاری توهم است. ما سازمانیابی کمونیستی را از متحزب کردن کمونیسم طبقه کارگر و گرایش کمونیستی آن شروع میکنیم  و نه چپ .   

۱۰- کمیته کمونیستی یک جنبشی و یک حزبی یا کمیته کمونیستی چند جنبشی و چند حزبی؟ 

ایجاد کمیته های کمونیستی طبق طرح جدید رفیق کورش که بقیه چپ هم میتوانند سهیم باشند، کمیته جنبشی توجیه میشود. این توجیه گمراه کننده است. بر عکس این شیفت کردن به کمیته چند جنبشی و چند حزبی است وبه شدت غلط است. این در تقابل با سنت کمونیستی ما است. بگذارید اینجا به صفحه اول سیاست سازماندهی ما در میان کارگران مراجعه کنیم ” اما نکته مهم اینست که این رادیکالیزه شدن باید تا حد یک گسست همه جانبه از تفکر و سنتهای چپ غیر پرولتری ایران ادامه پیدا کند. در واقع باید در قطبی دیگر بر مبنای یک بنیاد طبقاتی متفاوت، یک کمونیسم کارگری در ایران شکل بگیرد. این کمونیسم کارگری نمیتواند صرفا به اصلاحات و تعدیلاتی در تفکر سیاسی و عمل مبارزاتی چپ سنتی بسنده کند. این چپ در مجموع جناح چپ طبقات دیگر بوده است. تقکر خود، نگرش سیاسی و اهداف و روشهای عملی خود را ار افق سیاسی و زیست اجتناعی طبقات دیگر گرفته است. جدایی کمونیسم ار این چپ باید یک جدایی قطعی باشد. میراث چپ غیر کارگری، یعنی جناح چپ بورژوا- دمکراسی و بورژوا- رفرمیسم در ایران را باید به طور کامل بدور افکند. اینجا صحبت بر سر افکار و باورها نیست. در واقع از توصیف مشخصات عقیدتی مارکسیسم انقلابی تا بنیاد نهادن یک کمونیسم کارگری در صحنه جامعه راه بسیار درازی است. اینجا صحبت بر سر شکل دادن به یک عمل اجتماعی متفاوت توسط یک طبقه اجتماعی است” صفحه اول مبحث سیاست سازماندهی در میان کارگران – منصور حکمت .     

 واضح است این بحث کمیته کمونیستی جدید رفیق کورش نقطه مقابل شروع سیاست سازماندهی کمونیستی ما در میان کارگران است. من هم صد چندان تاکید میکنم چپ و سنت چپ موجود امثال کومه له و حزب کمونیست کارگری و راه کارگر و اقلیت واکثریت و غیره را باید طرد و منزوی کرد. کمیته کمونیستی با چنین چپی نمیتواند رابطه خطی و سیا سی و رابطه سازمانی داشته باشد. اگر داشته باشد هر چی هست، کمیته کمونیستی نیست. بلکه کمیته رنگین کمانی و چند جنبشی و چند حزبی است و این خلاف تلاش چندین ساله ما برای جدا کردن سنت خود از چپ بورژوایی است. این اتفاق بیفتد، دود شدن کل سنت کمونیستی ما و ائتلاف با چپ آن هم نه در مسائل تاکتیکی بلکه در فعالیت پایه ای کمونیستی است.  آنوقت که در این کمیته ها ی چند خطی و چند جنبشی  بحث و جدال پیش می آید، راه حل رفیق کورش تصمیم با اکثریت و اقلیت است و یا توصیه اخلاقی اتکا به عقل سلیم اعضای کمیته.  مثالی بزنم. سال ٢۰۰۰ مقطعی که برای آزادی محمود صالحی کمپین را شروع کردیم، راه کارگر هم اعلامیه داد حصرخانگی منتظری باید لغو شود. تصور کنید کمیته کمونیستی از نوع جدید مد نظر رفیق کورش به وجود آمده و هم خطهای راه کارگر و حزب حکمتیست در آن حضور دارند. آن کمیته فراخوان هر دوی ما به دستش میرسد و با هم جدل میکنند.  کدام سیاست را سیاست خودشان بکنند؟ فرض کنید با اکثریت، رفیق کمونیست ما  باید برود دنبال اینکه حصرخانگی منتظری و الان موسوی و کروبی لغو بشود؟ به نظرم رفیق کمونیست ما سخت است با فشار اکثریت آن کار بی ربط به کارگر و کمونیسم راانجام دهد! یا فرض کنید اکثریت چنین کمیته هایی اگر در جریان سبز با رای اکثریت و اقلیت تصمیم میگرفتند در جنبش سبز شرکت کنند، رفقای کمونیست ما می بایست تابع اکثریت باشند و شرکت کنند؟. واضح است غلط است و مخدوش کردن خطوط سیاسی است. معلوم است صورت مسئله غلط و وارونه است. چپ بورژوایی جایی در سازمان یابی کمونیستی ندارد.

خود رفیق کورش متوجه است که این نوع کمیته ها  پر از تناقض و کشمکش درونی خواهند بود. میخواهد با فرمول اکثریت و اقلیت و یا توصیه عقل سلیم کمیته مشکل را حل کند و این راهش نیست و در عین حال متوجه خطرات جدی  امنیتی مقابل چنین کمیته هایی است، بخش مفصلی از نوشته اش  را به رهنمودهای فنی- امنیتی و فن مبارزه با پلیس اختصاص داده است و واضح است این مشکل گشا نیست. سیاست سازماندهی ما در برخورد روشنی به ایجاد کمیته کمونیستی حزبی در شرایط مساعد را ترسیم کرده است. ما باید به آن نوع ایجاد کمیته کمونیستی بچسبیم. در بخش چه باید کرد و پایانی به آن برمیگردم.  

 

۱۱- سازمانیابی کمونیستی :تفاوت دوران لنین و دوران حکمت 

در بحث کمیته کمونیستی رفیق کورش به تجربه  دوره ی لنین برگشته است.کورش میگوید تحزب کمونیستی در دوره لنین با مارکس فرق داشت. من هم معتقدم فرق داشت. در مورد دوره ما هم میگویم دوره حکمت هم با دوره لنین فرق داشت و دارد.  از جمله درست است لنین با جامعه  مختنق زده روسیه روبرو بود. اما ابعاد اختناق در روسیه با ابعاد اختناق در جمهوری اسلامی فرق داشت و محدودتر بود. این را کورش در سمینار   ۲۰۰۶ خودش نوشته است. میگویم آن زمان استالین و یا کامنف عضوکمیته  مرکزی و آدمهای رده اول حزب بلشویک را میگرفتند و  تبعید میکردند. در صورتیکه عضو ساده ما را اگر دستگیر کنند، اعدام و یا درب و داغان و فراریش میدهند. و این تفاوت در اختناق تاثیر میگذارد در نحوه سازمانیابی و به هر درجه اختناق کمتر باشد، امکان سازمانیابی متمرکزرا فراهم میکند. فرق دیگر اینست دوره لنین حدود صد  سال قبل آن سطح از امکانات ارتباطی، رادیو، تلویزیون، و تلفن وانترنت …  که امروز وجود دارد، وجود نداشت. در سازمانیابی ما بود و نبودشان تاثیر میگذارد. در شرایطی که در دوره لنین ارتباطات از این به آن شهر هم خیلی کند و سخت و چند ماه از هم خبر ندارند و تازه لنین و بخشی از رهبری حزب بلشویک در تبعیدند و به آسانی به اعضا و کادرهایشان دسترسی ندارند، لازم دیده اند، زودتر سازمان متمرکز و هرمی و به این اعتبار کمیته کمونیستی درست کنند که در سطح محله و منطقه و کارخانه کل تشکیلاتشان را هدایت کند، ادبیات به دست آنها برساند و به رهبری وصل کند. به علاوه در آن دوره به دلیل ادغام بودن جنبش بلشویکی در جنبش کارگری مشکل سبک کاری و بروز کار غیر اجتماعی را نداشتند. این مولفه ها اجازه میداد، زودتر کمیته کمونیستی درست کنند. با آن دوره آنها منطبق بود. دوره منصور حکمت فرق میکند. 

سازمان یابی کمونیستی که ما شروع کردیم بعد از انقلاب ۵٧ است.  منصور حکمت هم بر اساس شرایط و تجربه دوره خودش تئوری تحزب و سازمان خود را ارائه کرد.  اولین مسئله بحث سبک کار کمونیستی بود که کمونیسم موجود ایران ربطی  به طبقه کارگر نداشت، نه تنها افق و تصویرسیاسی خرده بورژوایی بود، سبک کار هم خرده بورژوایی بود. یک بحث اساسی کمونیسم ما ودر راسش منصور حکمت تدوین بحث سبک کار کمونیستی در مقابل سبک کار خرده بورژوایی بود و  نتایجی برای ما داشت که برای دوره لنین موضوعیت نداشت. بعد ما با جمهوری اسلامی هار و سرکوب سی خرداد و سرکوب سیستماتیک و صدها هزار اعدام و اعدامهای زندانیان سال ۶٧ روبرو بودیم و تا حالا هم سرکوب خشن را داریم. در آن شرایط تضمین امنیت و ادامه کاری با دوره لنین بسیار متفاوت بود. نمی شد زودرس سازمان هرمی و متمرکز درست کرد. چون قبل درست شده بودند و جمهوری اسلامی همه را نابود کرد و فعالینش را کشت. در نتیجه علاوه بر ضرورت سبک کار کمونیستی در طبقه کارگر و سبک کار اجتماعی متکی بر روابط و مکانیسم طبیعی و محافل میبایست شدیدا امنیت هم تامین میشد . می بایست عنصر تناسب قوا را به شدت رعایت کرد. در نتیجه علاوه بر سبک کار کمونیستی وسازمان یابی درونی کمونیستی و همه  اینها،  بحث سازماندهی منفصل پیش آمد. گفتیم فعال کمونیستی، کادر کمونیستی و حوزه کمونیستی ما لازم نیست موازی با هم در ارتباط باشند چون ضربه می خورند و باید به مرکز وصل باشد. طبعا بر خلاف دوره لنین ابزارهایی برای تامین چنین رابطه ای داشتیم. رادیوداشتیم. تبلیغات شفاهی میرفت. آمد و رفت و دیدار بود و الان امکانات ارتباطی سریعتر و مهیاتر داریم. با وجود آنها راندمان کارمان  خیلی کند بود. خیلی لاک پشتی بود بر اساس سیاست  سازماندهی منفصل، اما سالها کار کردیم و ضربه نخوردیم، لطمه نخوردیم و نهایتا حاصلی داشت .در کردستان و درسراسر ایران حاصلی داشت، حاصل کم بود یا زیاد، اما منطبق با اوضاع و تناسب قوا بود. در نتیجه این تئوریها و استنتاجات منصور حکمت که به کاملترین شیوه و موجزترین در مباحث “سیاست سازماندهی ما در میان کارگران” فرموله شده مناسب حال ما و باید مبنای کار ما باشد. اولا بعد سبک کاریش کمک میکند عجین شویم در جنبش طبقه کارگر  و دوما حفظ امنیت سازمان کمونیستی و کمیته  کمونیستی با رعایت تناسب قوا و تشخیص درست تناسب قوا تامین میکند. گفتم تجربه چند سال گذشته در ایجاد کمیته های کمونیستی در دانشگاه به ما میگوید عجله کردیم . هنوز تناسب قوا به اندازه کافی برای ایجاد سازمان هرمی و متمرکز آماده نبود. از من می پرسی اشتباه این یا آن رفیق ضرباتی که خورده شد، را توضیح نمی دهد. تناسب قوا را درست تشخیص ندادیم.  باید درس گرفت و در ادامه کار تناسب قوا را درست بسنجیم. و در این رابطه اجازه بدهید به نحوه برخورد راهگشای منصور حکمت در  مبحث سیاست سازماندهی به شرایط ایجاد کمیته حزبی و من به آن اضافه میکنم کمیته کمونیستی حزبی برگردیم. ” با گسترش نفوذ ما و به ویژه با بهبود اوضاع امنیتی، این ماتریال انسانی و تشکیلاتی به کمک ما کمیته های حزبی را ایجاد و اعلام خواهد کرد. … بنظر من مهمترین شاخص این خواهد بود که ادامه کاری این کمیته ها پس از اعلام موجودیت چگونه خواهد بود. فکر نمیکنم لازم باشد ما در ایجاد و اعلام این کمیته ها هیچ عجله ای داشته باشیم. آنچه مهم است این است که طیف وسیع و صاحب نفوذی از کارگران رادیکال و سوسیالیست وجود داشته باشند که خود را با این حزب سیاسی تداعی میکنند. هنگامی که شرایط برای کار حزبی گسترده فراهم شود، کمیته های حزبی بسیار سریع بوجود خواهد آمد، مشروط بر اینکه امروز هر دو ، یعنی هم حزب و هم این طیف فعالین، بدانند که جزئی از یک واقعیت حزبی و مبارزاتی واحد هستند. نباید کمیته های حزبی را به طور زودرس و تصنعی و فقط با ابتکار بالا ایجاد کرد. در پیدایش شرایط مساعد، یک فاکتور اوضاع امنیتی است و فاکتور دیگر توانائی کارگران رادیکال و سوسیالیست در ایفای نقش خود به عنوان رهبر و آژیتاتوردر شرایط جدید است. اگر شما کمیته ای تشکیل بدهید که از فردایش بخش زیادی از نیرویش را صرف امور درون حزبی و گزارشدهی و غیره بکند بهتر است اصلا اینکار را نکنید . کمیته حزبی را هنگامی تشکیل بدهید که این کمیته بتواند اساسا به عنوان رهبر مبارزه کارگری در بیرون حرب ظاهر شود” سیاست سازماندهی .سیاست سازماندهی  از منصور حکمت

    

 

  در نتیجه به عنوان نتیجه گیری از این بحث سیاست سازماندهی فکر میکنم، اگر تناسب قوا به اندازه  کافی مساعد نیست نباید زودرس کمیته کمونیستی را  درست کرد.ضربه میخوریم. 

۱٢- تئوریزه کردن جایگاه روشنفکران مارکسیست

یک مسئله نادرست دیگر در بحث کورش تئوریزه کردن نقش عنصرروشنفکرمارکسیست در تحزب کمونیستی ودر کمیته های کمونیستی است . این هم یک الگوبرداری خشک از دوره لنین است.به  نظرم در دوره لنین کمیته کمونیستی مشابه کمیته نینا ایجاد میشد. اکثرشان بی سوادند، حتی نمی توانند کتاب وجزوه و ادبیات کمونیستی را مطالعه کنند. طبیعی است که تاکید کنند، یک عنصرمارکسیست و روشنفکرباشد وسواد داشته باشد، لازمست عضو آن کمیته باشد، آگاهگری و روشنگری بکند، امکان مطالعه  و دسترسی به ادبیات و کتاب و جزوه را برایشان فراهم کند. دوره ما چنین نیست.  همه میدانیم بخش ساده کارگری، کارگر ساختمانی و نانوایی و کوره پزخانه هم دیپلم دارند، کارگر صنعتی و ماهر اکثرشان لیسانس دارند؟ خود مطالعه میکنند و آگاهند. نیازی به روشنفکر ندارند تا شرایط مطالعه و ترویج را برایشان فراهم کند. به علاوه آنجا که کورش این مسئله را تئوریزه میکند، بردن آگاهی کمونیستی را به میان طبقه کارگر به نقش روشنفکران گره میزند، مسئله انتقال تئوری به میان توده کارگرو دو قطبی تئوری – توده ها را زنده میکند که به نظرم غیر مارکسیستی و نادرست است. چون درک مانیفست کمونیست و کمونیسم کارگری ما هم این نبوده که کمونیسم درون طبقه کارگر فقط اعتراض خودبخودی درون طبقه کارگر علیه سرمایه داری است. بر عکس کمونیسم درون طبقه کارگر قبل از مانیفست کمونیست از میان همان کارگران کمونیست و فعالین کارگری نظریه پرداز و سیاست گذار و کسانی را داشته که تبیین و جهان بینی خود را داشته و به قول معروف تئوری و نظریه کمونیستی نتراشیده و نخراشیده داشته اند. کارگر آلمانی وایتلینگ یا کابه از فرانسه تنها دو موردند، که بارها مورد اشاره قرارمیگیرند. آگاهی کمونیستی را به میان طبقه کارگر برده اند. برخورد کورش به این مسئله تئوریزه کردن نقش انحصاری روشنفکران در رابطه با مارکسیسم و در میان طبقه کارگر است که غلط و غیر مارکسیستی است. 

۱۳- جنبش کمیته کمونیستی یا آکسیونیسم غیرعملی

در مبحث رفیق کورش “جنبش کمیته کمونیستی”  مورد تاکید قرار گرفته و فراخوان داده شده است. من اگر فعال کمونیست ۴- ۵ سال قبل دانشگاه باشم، میپرسم چند سال قبل در محیط دانشگاه کمیته های کمونیستی درست کردیم و فعالیتهای مهمی را هم انجام دادیم. اما چون تناسب قوا را درست تشخیص نداده بودیم، زودرس از جمع طبیعی خود  به کمیته کمونیستی شیفت کردیم، ضربه خوردیم. حال سئوالم شما از رفقای فراخوان دهنده به جنبش کمیته کمونیستی اینست، چه ارزیابی از تناسب قوای کنونی دارید؟ آیا درس مهم  از تجربه دوره گذشته ما و آن ضربه خوردنها ما را  به “جنبش کمیته کمونیستی میرساند؟” با کدام ارزیابی به طرح “جنبش کمیته کمونیستی” رسیدید که تازه احزاب چپ موجود مجازند در صدد آزمایش برقراری  رابطه خطی و سیاسی و تشکیلاتی با آنها باشند؟ به امنیت این کمیته ها فکر کردید؟ اگر بر مبنای سیاست سازماندهی مصوبتان حرکت کنید، این فراخوان غلط است. میشود قبل از “جنبش کمیته کمونیستی” اقدامات و فعالیتی در زمینه “جنبش محافل کمونیستی ” که قاعدتا باید کمیته های کمونیستی بر بستر آنها شکل بگیرند، به  ما نشان دهید.؟ میشود نشان دهید این تکرار نوعی آکسیونیسم آنهم در عرصه سازماندهی کمونیستی نیست؟

به نظر من این فراخوان در این تناسب قوا چیزی جز آکسیونیسم و  اقدامی غیر عملی نیست. درس مهم دوره گذشته اینست نباید بیگدار به آب زد و در این زمینه باید سنجیده عمل کرد.

۱۴-جمع بندی فشرده  بخش دوم و چه باید کرد؟

الف – با تکیه  به  بحث مفصلی که ارائه کردم، در رابطه با علل معضل بی تاثیری کمونیسم و سیاست کمونیستی در جنبش طبقه کارگر و جدایی تاریخی جنبش کمونیستی و کارگری از هم ، تبیین و تحلیل و احکام رفیق کورش غلط است. اولا : برای حل این معضل نقطه عزیمتش چپ به طور کلی ، نقد آن، توهم به تغییر و شیفت کردن آن است . دوما نقدش از چپ بر افق و تصویر بورژوایی آنها و انتخابهای سیاسی و طبقاتی آگاهانه ای که کرده اند، متمرکز نیست، بلکه نقدش تنزل پیدا کرده به معضل معرفتی، اخلاقی چپ از سرمایه داری و جامعه و مفهوم اجتماعی  و این غیر مارکسیستی است. با  تبیین جا افتاده و پایه ای کمونیسم کارگری حکمت در میان متفاوت است. تمایز سیاسی تاکنونی کمونیسم ما با چپ را مخدوش میکند، ما را به دامن چپ برمیگرداند. خواه ناخواه چپ بورژوایی را به موئتلفین ما تبدیل میکند، کاری که در رابطه با کمیته های کمونیستی از آن نتیجه گرفته است و غلط است. به نظرم ما باید به تبیین و تحلیلهای درست و پایه ای کمونیسم کارگر ی حکمت و به شکل دادن به صف تماما متمایزاز چپ کماکان تاکید کنیم. به جنبش متمایز کمونیستی کارگری خود بچسبیم. و مهمتر حتی اگر کمیته های کمونیستی را درست هم نتیجه گیری کنیم، جوابی تقلیل گرایانه به پایان دادن به جدایی بین جنبش کارگری و کمونیستی است. برای پر کردن این معضل تاریخی به کل جهان بینی و تئوری و سیاست و پراتیک و تحزب کمونیسم کارگری باید اتکاء کرد.   

ب‌-      سیاست و طرح جدید کمیته کمونیستی رفیق کورش در این مبحث ما را  با احزاب چپ موجود بورژوایی نه در قطب اجتماعی متفاوت، بلکه شریک میکند. این کمیته ها را به سازمان ائتلافی چپ تبدیل میکند. بر خلاف تصوری که ایجاد شده، این طرح قرار دادن کمیته جنبشی در مقابل کمیته حزبی نیست. بلکه تئوریزه کردن غلط کمیته چند جنبشی و چند حزبی در مقابل کمیته  یک جنبشی و یک حزبی ما است. این عقب گرد جدی به تلاش تاکنونی ما برای ساختن پایه های تحزب کمونیستی به دور از افق و تصویر و سیاست و سنت چپ موجود است. نباید اینکار را بکنیم. مهمتر این طرح ذهنی و اصلا عملی نیست . کمیته کمونیستی مرتبط سیاسی و سازمانی با خطوط مختلف چپ مطلقا عملی نیست و توهم است.

ج‌-      در مقابل کماکان باید به سیاستهای مصوب تاکنونی حزب تاکید کنیم. سیاست سازماندهی ما در میان کارگران و کمیته های کمونیستی منتج از آن که در سال ٢۰۰۶ تدقیق شده است، مبنای کار ما است. اگر کسی فکر میکند، آن مبانی کار جوابگو نیست، اول ثابت کند، چرا آن اسناد و آن مبانی جوابگو نیستند؟ از نظرمن کماکان جوابگو هستند، که من رئوس پایه ای آن را در زیر یادآوری میکنم. که عبارتند از :

د- نقطه شروع کار کمونیستی ما نه از چپ، بلکه از کار فشرده با گرایش کمونیستی درون طبقه کارگر شروع میشود. آنجا هم کار ما ابتدا  از سر ساختار و سازمان شروع نمیشود. طبقه کارگرفی الحال مکانیسم طبیعی ساختار و سازمان اولیه خود را دارد. کار با رهبران کارگری و محافل آنها و محافل موجود سوسیالیستی در میان کارگران نقطه شروع است.  ابتدا به لحاظ سیاسی هم افق و هم تصویر شدن  رهبران کارگری و محافل رادیکال کارگری با کمونیسم ما حلقه اول و مهم کار ما است. سازماندهی کمونیستی و حزبی تابعی از موجودیت و قدرت طیف رادیکال و کمونیست در میان رهبران عملی کارگری و کارگران مبارز است. این حکم اول سیاست سازماندهی ما است.

ه‌-      در ادامه تحکیم رابطه طیف رهبران کارگری و کارگران کمونیست با حزب حکمتیست جزو محورهای مهم کار است. باید حزب بتواند با نمایندگی کردن همه جانبه منافع طبقه کارگر در سیاست و پراتیک توجه رهبران کارگری و محافل کمونیست کارگران را به خود جلب کند. حزب حکمتیست باید قابل انتخاب و قابل فتح کردن برای طیف کمونیست کارگران باشد. باید کاری کرد که رهبران  کارگری رادیکال و محافل کارگران کمونیست بگویند، “اگر بخواهم  در میان احزاب انتخاب کنم، من خود را به حزب حکمتیست نزدیک میدانم”. اگر این اتفاق بیفتد کمونیسم ما در یک قدمی تشکیل پایه های یک حزب کمونیستی کارگری قوی و اجتماعی در میان طبقه کارگر خواهد بود.

و‌-       اتحاد و همبستگی کارگران کمونیست را در شبکه های محفلی موجود باید تحکیم کرد. حزب ما این محافل را باید به لحاظ فکری و سیاسی تغذیه کند. باید کاری کنیم که این محافل کمونیستی نسبت به کلیه وجوه مبارزه طبقاتی مواضع و سیاستهای روشن داشته باشند و به کانونهای زنده و بسیار فعالی در درون طبقه کارگر تبدیل شوند.

ز – سیاست عضو گیری وسیع در میان کارگران و محافل کمونیستی درون طبقه کارگر را پیگیری میکنیم. بر مبنای سیاست سازماندهی ما هر کارگر و فعال کارگری که خود را با حزب حکمتیست تداعی می بیند و در جنبش کارگری فعالیت میکند و درگیر است، عضو حزب ما محسوب میشود. صرفنظر از اینکه به دلایل امنیتی امکان اعلام رسمی به آنها وجود داشته باشد یا نه .

ح – حوزهای کمونیستی و حزبی را ایجاد میکنیم. با درنظر گرفتن دقیق شرایط امنیتی اعضای حزب را میتوان در حوزه های حزبی متشکل کرد. حوزه های حزبی باید کانونهای فعالی در شبکه های سیاسی و مبارزاتی موجود در جنبش کارگر ی باشند. از نظر ماهیت کار باید به صورت یک تجمع محفلی فعال در این شبکه ها و در تشکلهای توده ای و کارگری عمل کنند.    

ط‌-      کمیته های کمونیستی و حزبی را ایجاد  میکنیم. با گسترش نفوذ ما و به ویژه با درنظر گرفتن تناسب قوا و بهبود اوضاع امنیتی، با اتکا به رهبران کارگری ، آژیتاتورها  و فعالین کمونیست درون طبقه کارگر ، کمیته های کمونیستی و حزبی را ایجاد میکنیم. شاخص مهم برای رسمیت دادن به این کمیته ها، مسئله ادامه کاری آنها بعد از اعلام موجودیت آنها است. نباید کمیته ها را زود رس و تصنعی و فقط با ابتکار از بالا ایجاد کرد. در پیدایش شرایط مساعد اینکار فاکتور اولا تناسب قوای مساعد و اوضاع امنیتی و ثانیا درجه آمادگی رهبران کارگری، و فعالین کمونیست کارگران برای ایفای نقش خود در قالب کمیته کمونیستی رهبری کننده  تعیین کننده است.      

ی – دخالت ما در مبارزات جاری کارگری در حال حاضر از طرف شبکه های سیاسی مبارزاتی و محافل کمونیستی موجود کارگری  و در ادامه و در شرایطی که کمیته های کمونیستی ایجاد شدند، توسط آنها تضمین میشود.

درخاتمه از نظر خودم چند مسئله دیگر باقیمانده که به آن بپردازم. اینجا فرصت نیست و به وقت دیگری موکول میکنم . فقط تیترهای آنها را یادآوری میکنم. از جمله : مسئله سندیکا و سندیکالیسم در ایران ، مسئله انقلابیون تبعیدی و مسئله ایجاد حزب جدید در نگرش رفیق کورش مدرسی.