نقطه قدرت کارگر، نیروی اجتماعی اوست ٬ “باز هم سخنی با فعالین کارگری”

 ابراز وجود طبقاتی بخشی از کارگران، از جمله کارگران پتروشیمی ها در شهرهای خوزستان و از اهواز تا رشت  و شهرهای  کردستان در برگزاری مراسم و بزرگداشت اول مه امسال، نشاندهنده عزم فعالین و پیشروان طبقه کارگر برای زنده نگه داشتن این سنت کارگری و اعلام همبستگی طبقاتی جهانی است.

در این راستا امسال در شهرهای کردستان تلاش های زیادی بعمل آمد تا به جمهوری اسلامی اجازه ندهد که مانع شعار کارگران جهان متحد شوید و اول مه کارگری شود.

در همین رابطه، فعالین و رهبران جنبش اول مه یک وظیفه دیگرنیز برعهده دارند و آن این است که بعد از هر اقدام و هر تحرک و تجمع و مبارزه ای بنشینند و آن را جمعبندی کرده و نقاط قدرت و ضعفش را بررسی و به عنوان تجربه ای به دیگر تجارب خود بیفزایند.

شاید تا کنون فعالین کارگری اول مه این کار را در محافل خود کرده باشند. اما انتقال این تجربه  بدیگر بخش های طبقه کارگر و برای افزودن به تجارب تاریخی کارگران حیاتی است. این کاری است که اگر در سطح علنی و اجتماعی به انجام برسد، همه از آن نفع می بریم و می آموزیم.

از نظر من اول مه های امسال شهرهای کردستان، مثل هر تحرک کارگری دیگر نقاط قدرت و نقاط ضعف خود را دارد. و این آن چیزی است که باید مورد بررسی و ارزیابی جدی قرار گیرد.

 

نقطه قدرت این است که آکسیون های اول مه امسال، سنت اول مه کارگران را زنده و پابرجا نگه داشتند.  تجمعات و مراسم های اول مه حتی آنجا که تعدادی کارگر در محافل خود نشستند و جشن و مراسمی برپا داشتند تا آنجا که در ابعاد صدها نفره در خیابان رژه رفتند و شعار کارگران جهان متحد شوید را بر افراشتند، همه نشاندهنده درجه بالایی از خودآگاهی بخشی از طبقه ما و ادعانامه اش علیه نظام نابرابر و ستمگر و  استثمارگر سرمایه داری است.

فعالین و رهبران اول مه تسلیم فشارهای سرکوبگرانه دولت سرمایه داران نشدند. آن ها تهدید و دستگیری و زندانی شدند اما بر تصمیم خود برای ابراز وجود طبقاتی علیه سرمایه داری پای فشردند. این تجربه  و درسی است برای کل طبقه ما و به کارگران امید می دهد که اگر بخواهند می توانند به مثابه یک طبقه اجتماعی در سطح بسیار گسترده ای به میدان بیایند.

 

از طرف دیگر ما امسال در کردستان با پدیده قدیمی تر و بازدارنده ای هم روبرو بودیم که اگر نبود، موفقیت تجمعات و ابراز وجود  طبقاتی کارگران بسیار بیشتر بود.

نگاه کنید،

روزهای قبل از اول مه روزهای تدارک اول مه است. این تدارک تا انجا که در گزارش خود کارگران آمده است، به شرح زیر است:

– روز جمعه ۹ اردیبهشت حدود ۲۰۰ تن از فعالین کارگری و بستگانشان در بیرون از شهر سنندج و در ۷ آسیاب مراسم بزرگداشت اول مه برگزار کردند که با ممانعت ها وتعقیب ماموران امنیتی رژیم مواجه شدند.

– روز جمعه نهم اردیبهشت جمعی از فعالین کارگری  بعد از ظهر مراسمی را به مناسبت روز جهانی کارگر در اطراف شهرستان مهاباد برگزار کردند.

– به مناسبت روز جهانی کارگر و در گرامی داشت این روز، در تاریخ ۹ اردیبشت ۱۳۹۰، تعدای از کارگران و فعالین کارگری سردشت ، مراسمی را برگزار کردند . 

روز جمعه ۹ اردیبهشت ماه، مراسم روز جهانی کارگر با شرکت جمعی از فعالین کارگری  در شهرستان کامیاران برگزار شد.  

 

– روز جمعه تاریخ ۹/۲/۹۰ جمعی از کارگران و مردم آزادیخواه و فعالین کارگری  شهرستان نقده و اطراف، طی مراسمی برای گرامیداشت روز جهانی کارگر در محلی خارج از شهر گرد هم آمده و این روز را گرامی داشتند .

– در شهر های پاوه ، بانه، شهرک اویهنگ و غیره نیز مراسم های مشابهی برپا شده است.

(خط زیرها از من است)

 

ومتعاقبا،

 روز دهم اردیبهشت ، رژیم که شاهد  تحرکات کارگران و آکسیونهایشان بوده، اذیت و آزار و دستگیری فعالین کارگری را شروع می کند. ازجمله روز شنبه دهم اردیبهشت یک روز مانده با اول مه، نیروهای  اطلاعات وامنیت استان کردستان به احضار وبازداشت  گسترده کارگران وفعالین اول مه بویژه در شهر سنندج اقدام کردند.

به این ترتیب، فعالین کارگری چند روز قبل از اول مه (۱۱ اردیبهشت)، به ایجاد تجمعات و تحرکاتی آن هم در خارج از شهرها ودور از چشم توده عظیم کارگران و خانواده هایشان دست می زنند. با این اقدام زودرس،

اولا  بزرگداشت اول مه کارگری درشهرهای کردستان (بجز سنندج) منتفی گردید.   

دوما هنوز اول مه نشده ، رژیم بهانه پیدا می کند که به دستگیری و تهدید و تعقیب کارگران بپردازد. این درست که رژیم برای جلوگیری از برگزاری اول مه ها نیازی به بهانه نداشته و بارها قبل از مه فعالینی را دستگیر و یا تهدید کرده است. اما واقعیت مساله این است که اگر این نیرو که صرف برگزاری تجمعات محدود قبل از مه شد، صرف بسیج و آماده کردن کارگران در کارخانه ها و محلات زندگی و در میان خانواده های کارگری می شد، حاصل ونتیجه کار طور دیگری بود. فعال کارگری که در کارخانه اش مشغول اماده کردن و تدارک اول مه و بسیج کارگران برای مراسم مشترک اول مه است و یا در محلات کارگری و در میان خانواده های کارگری جنب و جوش وسیعی درجریان است، این کارها هم موجب شور وشوق بیشتری در میان کارگران شده و  هم فعالین کارگری را مستقیما مثل تجمع ۷ آسیاب و غیره در زیر ضرب رژیم قرار نمی دهد.

بر اساس گزارشات خود کارگران و نهادهای دیگر، اکثریت کارگرانی که مراسم های اول مه از نقده و مهاباد تا سنندج و کامیاران را در روز نهم اردیبهشت و در بیرون از شهرها برگزار کردند، فعالین کارگری اند. آکسیون فعالین کارگری بدون شرکت توده وسیع کارگر، این فعالین را مستقیما و یک تنه درمقابل دشمن قرار می دهد و ضربه پذیر می کند. و این کاراین بارهم اتفاق افتاد. آکسیون فعالین به توده کارگرانی که خود درمبارزه شریک نیستند، قدرتی نمی دهد. کارگر زمانی احساس قدرت می کند که خود درمبارزه مستقیما دخالت و شرکت داشته باشد. وظیفه فعالین و رهبران کارگری ممکن کردن این کار است. ممکن کردن و سازمان دادن مبارزه، اعتصاب، و آکسیون هایی است که بیشترین کارگران در آن شرکت دارند. اگر این اتفاق نمی افتد حتما دلایلی دارد که باید آنها را شناخت.

سرکوب و ممانعت رژیم یک طرف قضیه است و بدون تاثیر نیست. اما این کل مانع و مشکل نیست. کما اینکه دیدیم که تحت همین سرکوب، فعالین کارگری، حتی با نیروی محدودتری در خیابان های شهر سنندج رژه رفتند. وقتی این کار ممکن بود، شکی نیست کار اجتماعی و توده ای کارگری، بسیار بیشتر امکانپذیر است.

 

در مطلب قبلی تحت عنوان سخنی با فعالین کارگری، گفتم که، گرایش و سنتی در میان کارگران در کردستان وجود دارد که به جای قدرت دادن به فعالین کارگری دست و بالشان را می بندد. گفتم، قدرت فعالین کارگری تنها و تنها از منشا طبقاتی شان یعنی درون کارگران در محل های کار و زندگی (محلات کارگری) و در میان خانواده های کارگری است. فعال کارگری را اگر از این منبع و منشا قدرتش جدا کنی، در واقع تنها می شود. خودش می ماند و اراده و تصمیم و فداکاری فردی و یک تنه ایستادن در مقابل سیستم سرکوب بورژوازی. این کاری است که در سال های اخیر به وفور اتفاق افتاده است و نتیجه اش هم قبل از هر چیز و هر کس به ضرر خود فعالین کارگری تمام شده است. این اقدامات در عمل آکسیونیسم را (نه آکسیون)  جانشین یک  مبارزه اجتماعی و توده ای کارگران می کند.

شکی نیست که جمهوری اسلامی هر صدای اعتراض و مبارزه و آزادیخواهی را می خواهد خفه کند. اگر در جامعه سالم و آزادی بودیم، خوب هر کس و هر تک نفری یا چند نفری کارگر یا غیرکارگر حق دارند اعتراض کنند، آکسیون کنند، مبارزه کنند، حرف بزنند و در میان مردم تبلیغ کند و …

اما در اینجا که این حق از تک تک مردم گرفته شده، تنها راهی که باقیمانده است تا این صدا بلند شود، تکیه بر اجتماعی بودن و توده ای شدن این صدا است. اگر این اتفاق بیفتد، دشمن کارگران ودشمنان آزادی و انسانیت بسیار بیشتر از این که بتوانند هر تک نفر و یا جمع محدود را سرکوب کنند، قدرت مقابله و سرکوبشان کاهش می یابد و ناتوان می شوند. این قانون مبارزه اجتماعی است و خود فعالین کارگری روزمره این را لمس کرده و بیشتر از هر کس این نیاز را احسا می کنند.

فکر نمی کنم  فعالین کارگری بر این باور باشند که خوب، زورمان همینقدر بود. همینقدر توانستیم آدم جمع کنیم ، بیشتر نتوانستیم.

حتی اگراین تصورحقیقتی در آن باشد، اما حقیقت بزرگتری را توجیه و فراموش می کند و آن این است که اگر سنت اتکا  به افراد و فعالین به تنهایی، اگر سنت آکسیونیسم و اگر سنت فرقه گرایی و سکتاریسم  و سنت کندن و جدا کردن کارگر از منشا قدرت خود یعنی توده کارگران و خانواده هایشان … در میان نباشد، مطمئنا تلاش در جای دیگری بعمل آمده ونیرو جای دیگری صرف ومتمرکز می شود. آنجا که کارگر کار می کند و  آنجا که خانواده های کارگری زندگی می کنند…

 

برگزاری مراسم اول مه صرفا با نیروی فعالین، پیشروان و نخبگان کارگران و اساسا بر دوش آکسیون این فعالین، همانند جداکردن شان از محیط کار و سوخت و ساز درونی کارگران و جمع کردنشان تحت نام این و آن کمیته و یا اتحادیه وغیره، مضر به حال کارگر و اجتماعی شدن و توده ای شدن مبارزه اش است. و بدوا مضر به حال خود فعالینی است که به این سنت و گرایش تن داده، آن را باور کرده و یا به این راه و روش مبارزه متوهم اند.

 

تصور کنید، به جای چندین کمیته و یا اتحادیه مانند و غیره، کمیته های کارگری واقعی در کارخانه ها و در میان کارگران بیکار و شهرک های صنعتی و کارگران شهرداری ها و بخشهای خدمات شهری و بیمارستانها و غیره تشکیل شوند.

 تصور کنید، کمیته های کمونیستی کارگران در درون طبقه در محل کار و زندگیشان سر بر آورند…

آنوقت شاهد چه تحول عظیمی در مبارزه واتحاد و تشکل و مبارزه طبقه کارگر خواهیم بود. فعالین و رهبران کارگری متشکل در کمیته های کمونیستی کارگری و در درون کارگران مانند ماهی در دریای توده وسیع کارگران دائم شنا می کنند و علاوه بر تضمین پیروزی اتحاد مبارزاتی کارگران، بعلاوه امنیت و سلامت فعالین و رهبران کارگری هم تامین  و تضمین است.

 

تلاش انسانی ای که امسال هم، فعالین کارگری برای بزرگداشت اول مه انجام دادند قابل ستایش است. اما اگر سال پس از سال، این بار و وظیفه صرفا بر دوش فعالین کارگری معینی باشد، هم خود این فعالین فرسوده و متضرر می گردند وهم  توده کارگر و خانواده اش اگر از این تلاش ها هم  بی خبر نباشد حد اقل از شرکت در آن محروم می گردد. نمی توان هزاران کارگر و خانواده اش را به مناطق اطراف شهرها برد و مراسم برپاکرد. اما می توان کل نیرو را بر آگاه کردن، خبررسانی، بسیج کردن، ملاقات کردن فعالین کارگری بخش های مختلف متمرکز کرد.  می توان توافق جمعی تعداد قابل توجهی از فعالین همه کارخانه ها و کارگاه های مختلف را جلب و کمیته برگزاری اول مه  از نمایندگان ده ها کارخانه و کارگاه و بخش خدمات و زنان و مردان کارگر و خانواده هایشان، تشکیل داد.

 

  رفتن به میان خانواده های کارگران و به منازلشان، اعلام تعطیلی تمام و کمال همه کارخانه ها و کارگاه ها و اعلام این که کارگران امروز در میدان بزرگ شهر، یا سالن بزرگ فلان کارخانه و محله و یا فلان خیابان… تجمع بزرگداشت اول مه را خواهند داشت، کاری است. و برگزاری یک یاچند آکسیون، اساسا بر دوش فعالین کارگری خواه در شهر یا بیرون از شهرها، کاری دیگر است.

تدارک بزرگداشت اول مه کارگری و بسیج توده وسیع کارگران و خانواده هایشان، کاری نیست که با شایعه و حتی اعلامیه انجام شود و نتیجه بدهد. هر فعال کارگری با کارگران محل کارش و با کارگران بیشتری در محله زندگیش و باخانواده های کارگری دوست که، با هم رفت و آمد دارند، در ارتباط مداوم است. کارگران به فعالین و رهبران محلی و عملی شان احترام می گذارند و به تصمیم شان اعتماد می کنند و از قرار گرفتن کنار انها احساس قدرت می کنند. این قدرت را شایعات یا یک اعلامیه و فراخوان به نام این و آن کمیته و اتحادیه بیرون از کارگران به کارگر نمی دهد. قدرت کارگران در اتحادشان و در قرار گرفتن رهبران و فعالینشان در کنار و در صف جلو مبارزه واعتصاب و آکسیونشان است. این کار از کمیته های خارج از کارخانه ها و محلات کار و زندگی کارگران ساخته نیست. با جدا و جمع کردن تعدادی و اسم کمیته یا اتحادیه روی آن گذاشتن حتی اگر تک تک شان هم کارگر و فعال کارگری باشند، رهبری مبارزه کارگران تامین نمی شود.

نمیتوانی مثل مهمان و پیغام بر به کارخانه بروی و کارگر را به آکسیون بیاوری. کارگر دانش آموز و دانشجو و بازاری و ادمهای منفردی نیست که بشود با فراخوان و بیانیه واعلامیه و تلفن و فیس بوک به خیابان کشاند، به اعتصاب کشاند و به اکسیون برد.

 

اتحاد مبارزاتی کارگران را فقط و فقط فعالین و رهبران  در میان کارگران در کارخانه و محله تامین می کنند. این کاری است که روزمره توسط فعالین کارگری درون کارگران انجام شده و دراعتصابات مکرر همه این سالها و در تلاش برای متشکل کردن کارگران در مجامع عمومی و اتحادیه ها (از جمله سندیکای شرکت واحد، هفت تپه، اتحادیه مستقل کارگری شمال خوزستان و …) دیده می شود. باید از این تجارب آموخت و آن را گسترش داد. اگر کارگران نیشکر ۷ تپه بدلیل موقعیت این بخش اقتصادی که برای رژیم و سرمایه داران از اهمیت بالایی برخوردار نیست، نتوانستند کارفرماها را به عقب نشینی وادار کنند. اما کارگران پتروشیمی ها این درس را به سرمایه داران دادند که با کارگر مراکز  کلیدی صنعتی نمیتواند در بیفتد. اما تا رسیدن به این نقطه کار زیادی می خواسته است. فعالین و رهبران کارگری پتروشیمی ها در این سالها تلاش خستگی ناپذیری کرده اند تا توانستند این بخش از طبقه خود را متشکل و متحد کنند، اتحادیه اش را بسازند و اعتصاب بزرگ و موفقی را سازمان دهند. و متعاقبا مراسم اول مه شان را هم برگزار کنند. این کار از بیرون و توسط این و آن جمع کارگری و یا کمیته و یا حزب و جریان بیرون و جدا از کارگران پتروشیمی ها مطلقا ساخته نبوده و نیست. باید از تجارب کار طولانی و پرحوصله فعالین و رهبران این بخش از طبقه خود بیاموزیم. این آن روش و سنتی است که طبقه کارگر به آن احتیاج دارد. 

 

با این روش و سنت اگر سراغ اول مه هم برویم، تصور کنید فعالین کارگری در کارخانه ها و محلات کارگری و در میان بیکاران و درهمه بخشهای مختلف کارگری مشغول تدارک و بسیج کارگران باشند، نتیجه این می شد که، هر فعال کارگری میزان بسیج کارگران را از جانب خود و در محل کار و زندگیش ارزیابی کند و اعلام کند که من توانسته ام کارگران محل کارم و یا کارگران و خانواده هایشان در محله ام را آماده کنم که حتی تعدادشان هم می تواند معلوم باشد. ولو همه اعلام امادگی نکنند، اما در هر حال معلوم است که تعداد قابل توجهی حضور پیدا خواهند کرد. تصورش را بکنید. در صدها مرکز و کارخانه و کارگاه و محله و در میان هزاران خانواده  کارگری چقدر کارگر می توان به این وسیله بسیج کرد.

نتیجه تلاش صد ها فعال کارگری در مراکز و بخشهای مختلف کارگری و در میان خانواده هایشان می تواند بسیج هزاران و ده ها هزار کارگر و خانواده های کارگری باشد.

چه نیرویی می تواند جلو سرریز شدن این توده وسیع کارگران و خانواده های کارگری به محلی که از پیش اعلام شده است را، بگیرد. مگر اینکه سر هرکوچه ای چند پلیس و سر هر خیابانی ده ها مامور بگذارند که نگذارند در این روز زنان و مردان و  کودکان کارگران دست در دست همدیگر بیرون بیایند. این مطلقا  امکانپذیر نیست. آنوقت ما شاهد تجمعی عظیم و قدرت نمایی طبقه کارگر به مثابه یک طبقه اجتماعی خواهیم بود.

حتی اگر در شرایطی و به فرض اینکه تمام شهر را حکومت نظامی کنند، باز تدارک اول مه موفق بوده وتوده عظیم کارگران آماده شرکت در مراسم خود و ابرازوجود طبقاتیشان شده اند. این عزم و تصمیم به شرکت و دخالت، فی النفسه موفقیتی است که می تواند مبنای وحدت و همبستگی طبقاتی و مبارزاتی فردای کارگران باشد. در فردای اول مه فعالین و رهبران کارگری می توانند بنشینند و بگویند در بسیج و متحد کردن و آماده کردن کارگران و خانواده هایشان چقدر موفق بوده اند. این بهترین ارزیابی از اول مه کارگری است.

موفقیت  چنین تدارکی ولو رژیم با زور اسلحه مانع تحرک بزرگ کارگری شود، خیلی بیشتر از آکسیون فعالین کارگری با هر شعار رادیکالی و بدون آمادگی و حضور وحتی آگاهی توده وسیع کارگران و خانواده هایش است.

تحقق این امر یک آرزو نیست. اما در گرو آن است که تلاش انسانی فعالین کارگری در مکان واقعی اش قرار گیرد. در میان کارگران در کارخانه و در محلات زندگی کارگران و در میان خانواده های کارگری. در سوخت و ساز روزمره کار و مبارزه کارگران و با سنت و تجارب کمونیستی کارگران.

 به این اعتبار هر تشکلی به نام کارگر و حتی از طرف فعالینی از کارگران، اما خارج از این سوخت وساز اجتماعی، بوجود بیاید، هر نیت خیری که داشته باشد، با سازماندهی و اتحاد کارگر در محل کار و زندگیش مغایر است.

متاسفانه تشکل های موجود به نام این و آن کمیته و  یا اتحادیه آزاد  به آزمایشگاه گرایشات غیرکارگری تبدیل شده و عملا انرژی و نیروی فعالین کارگری ای که به این تشکل ها دل بسته و اتکا می کنند را گرفته و می گیرد. این تشکل ها ملقمه ای از گرایشات و سنت های چپ فرقه ای و غیرکارگری تا کارگران کمونیستی که به این روش ها متوهم اند، می باشند. سنت هایی که به مثابه عوامل بازدارنده بر سر راه مبارزه اجتماعی و توده ای طبقه کارگر قرار گرفته اند.

کمونیست های طبقه کارگر، چه در درون این کمیته ها و نهادها و چه در میان کارگران کارخانه ها و مراکزکار و در میان بیکاران، موظفند این گرایشات را مورد نقد جدی قرار داده و راه و روش و سنت کارگری و کمونیستی درمیان کارگران را به سنت مبارزه طبقه کارگر تبدیل کنند. این کار بیشتر از هر کس و هر جریانی در صلاحیت خود این فعالین و بر عهده خود آنها قرار دارد.

 این سنت، جنبش مجامع عمومی کارگری، اتحادیه های مستقل و واقعی کارگران، تشکیلات واتحاد کارگران شاغل و بیکار، تحزب کمونیستی طبقه و کمیته های کمونیستی در میان کارگران و نهادها و تشکل های متعدد کارگری از صندوق و تعاونی ها و باشگاه های هنری و ورزشی و… است.  

اول مه روزی است که فعالین و رهبران کارگری می توانند ارزیابی کنند که نتیجه فعالیت و تلاشهای انسانی و کمونیستی و متحد کننده شان چقدر نتیجه و ثمر داده است. و این در بسیج و ابراز وجود کارگران در ابعاد وسیع و شرکت کارگران و خانواده هایشان در بزرگداشت اول مه نشان داده می شود. اگر این کار تامین نشود، هر اندازه فداکاری و جسارت و طرح شعار رادیکال و یا قطعنامه خوب جای این ابراز وجود اجتماعی را نمی گیرد.

این که فعالین کارگری هر سال مجبور می شوند از خودشان مایه بگذارند و تجمعات فعالین و نخبگان و پیشروان کارگری و بستگانشان را برگزار کنند، نتیجه این کمبود ونارسایی در رسیدن به هدف فوق است. نتیجه تاثیر مخرب و کارکرد گرایش و سنتی است که دست و بال فعالین کارگری را بسته و از سنت کار اجتماعی و توده ای و متحد و متشکل کردن کارگران بریده است. نتیجه سنتی است که روز نهم اردیبهشت فعالین کارگری و دوستانشان را برای برگزاری مراسم اول مه به بیرون ا زشهر ها می کشاند و از منشا و منبع قدرتش دور می سازد.

 نتیجه گرایش و سنتی است که فعالین کارگری را از محیط کار و زندگیش بیرون کشیده و در فرقه های معینی جمع می کند و توده کارگران را از وجود فعالین و رهبرانشان در میان خود محروم می کند. هر کجا این فعالین به میان کارگران هم  برمی گردند، حامل آن گرایشات و در تلاش برای اضافه کردن یکی دونفر دیگر به سازمان و فرقه خودشان است.

یکی از راه های پیشرفت مبارزه و اتحاد و تشکل کارگران این است که فعالین کارگری ذهن خود را از فرقه گرایی، آکسیونیسم و سنت های غیراجتماعی و غیرکارگری گرایشات موجود در کمیته ها و نهادهایی که در اطراف خود دارند، آزاد کنند و یقه خود را از چنگ این گرایشات رها سازند. این یک گام، اما گام مهمی در پیشروی اتحاد طبقاتی و مبارزه اجتماعی کارگران است.

اردیبهشت ۹۰( مه ۲۰۱۱ )