آیا گره بحران فلسطین و اسرائیل باز میشود؟ / گفتگوى انترناسیونال با کاظم نیکخواه

بهروز مهرآبادی: این روزها در عرصه مساله فلسطین و اسرائیل اتقافات تازه ای دارد می افتد و موضوع فلسطین یک بار دیگر به مساله داغی تبدیل شده. برجسته ترین اتقافات این بود که از یک طرف سازمان الفتح و حماس که در این چند سال اخیر در جنگ و کشاکش شدید بودند، معاهده صلحی امضا کرده اند و قرار انتخابات در کل منطقه فلسطین نشین را گذاشته اند. و از طرف دیگر اوباما رئیس جمهور آمریکا خیلی صریح بر تشکیل دولت مستقل فلسطین آنهم در چارچوب مرزهای قبل از سال ١٩۶٧ تاکید گذاشت و ناتنیاهو نخست وزیر دست راستی اسرائیل بشدت با این سیاست مخالفت کرده اما زیر فشار زیادی قرار دارد. از نظر شما چه اتقاقی دارد در مورد بحران فلسطین می افتد؟

 

کاظم نیکخواه: اساس مساله اینست که صورت مساله فلسطین دارد بطور جدی عوض میشود. مستقیم ترین تحولات اینست که دو نیروی جنگ طلب و مرتجع در کمپ تروریسم اسلامی بشدت در سال جاری تضعفیف شده اند. یکی جمهوری اسلامی و دیگری رژیم سوریه است. این مستقیما تضعیف حماس وحزب الله و نیروهای وابسته به آنها را بهمراه دارد. اما این تمام مساله نیست. انقلابات مصر و تونس و دیگر کشورهای منطقه نیز نشان داد که جنبش های اسلامی جای جدی ای در میان مردم ندارند. مردم و جوانان در مصر و تونس به خیابانها ریختند و حکومت را به زیر کشیدند بدون اینکه خبر قابل توجهی از جریانات اسلامی باشد. این اتفاق مهمی بود. این ضربه کاری ای به جنبش اسلامی و مشخصا اسلام سیاسی زد. ظاهر قضیه اینست که تضعیف اینها باید به تقویت نیروی مقابل آنها یعنی جناح جنگ طلب دولت اسرائیل منجر شود. اما اینطور نیست. بلکه باید بگویم درست برعکس است. با تضعیف جنبش اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی، نیروی راست و جنگ طلب در اسرائیل نیز موقعیت خودرا در خطر می بیند. اینها مکمل یکدیگرند. هرکس به صحنه سیاسی فلسطین و اسرائیل در تمام سالهای گذشته تاکنون نگاه کند و رویدادها را مرور نماید متوجه میشود که تروریسم اسلامی و تروریسم دولتی اسرائیل هردو به یکدیگر نیاز دارند چون به جنگ و کشاکش و نفرت قومی نیاز دارند. موجودیتشان به این فضای جنگ و نفرت و دود و آتش و خون گره خورده است. اینها اگر جنگ و کشتار نباشد زیر پایشان تماما خالی میشود.  هربار که در اثر هر تلاشی فضا به سمت صلح و سازش نزدیک شده یکی از این دو جریان شروع به جنگ افروزی و کشتار کرده است و طرف مقابل هم بهانه برای انتقام گیری پیدا کرده و اوضاع به حالت جنگی کشیده شده. معمولا حماس یا حزب الله یا گروههای کوچکتر تروریست وابسته به آنها در این مواقع موشکهایی به داخل خاک اسرائیل شلیک میکنند، شماری را کشتار میکنند و طرف مقابل هم فورا هواپیماهایش را گسیل میکند تا مردم بی دفاع را کشتار کنند. شخصا بیاد می آورم که این صحنه ها بارها اتقاق افتاده.

 

البته بازیکن صحنه سیاسی فلسطین و اسرائیل فقط اینها نیستند. این منطقه محل تلاقی نیروهای اصلی ارتجاع جهانی است. یک سر جریانات فاشیست و جنگ طلب و دست راستی اسرائیل به لابی های قدرتمند و سرمایه داران و کنسرنهای بزرگی در آمریکا و در مناطق دیگر جهان بند است. دولتهای “عربی” مثل عربستان و لیبی و اردن به همراه هم پیمانان خود با گروههایی از اسلامی ها در این منطقه وصلند. حتی روسیه  و بدرجه ای دولت چین و برخی دیگر کشورها نیز در این منطقه منافع و جاپاهای جدی ای دارند. اما سرنخ و نیروی تعیین کننده در کمپ تروریسم اسلامی و تروریسم دولتی اسرائیل همانها هستند که اشاره کردم.

 

اکنون با خیزش و انقلاب مردم علیه جمهوری اسلامی در سال ٨٨ و مهمتر از آن انقلابات منطقه فاکتورهای مهمی در این منطقه تغییر کرده اند. توازن قبلی بهم خورده است. انقلابات منطقه اسلام سیاسی را تضعیف کرده و در عین حال دولت های قبلی مصر و تونس را هم که در کمپ آمریکا بحساب می آمدند کنار زده است. نیروی مردم را وارد معادلات کرده است. و اینهاست که باعث شده است دولت آمریکا این را گریز ناپذیر می بیند که برای حفظ نفوذ خود در منطقه سیاستهایش را مورد مرور و تجدید نظر قرار دهد، حماس زیر این فشار قرار گرفته است که فکری برای آینده خود بکند، به جنگ و کشاکش با سازمان الفتح پایان دهد و حتی بطور جدی زیر این فشار است که به سیاست پایه ای خود مبنی بر نابودی اسرائیل پایان دهد، و جناح راست اسرائیل نیز زیر این فشار جدی قرار گرفته است که از سیاستهای جنگ طلبانه و نفرت پراکنی دست بردارد و دولت مستقل فلسطین را برسمیت بشناسد. دولت آمریکا نیز که پیش از این جنگ و بحران در منطقه خاورمیانه و فلسطین را عامل اصلی شکستهایش در عراق و افغانستان میدید، اکنون با وضعیت تازه ای مواجه شده که با سیاستها و سناریوهای قبلی قابل دوام نیست.

این ها بطور شماتیک روندهای اساسی است که در این منطقه جریان دارد. بر این اساس است که اوباما از بازگشت به مرزهای قبل از سال ۶٧ سخن میگوید، و حماس با عقب نشینی هایی از سیاستهای قبلی خود از موضعی ضعیف تر به معاهده صلح با الفتح تن میدهد.

 

تا آنجا که به دولت دست راستی اسرائیل مربوط میشود هنوز نشانه های آشکاری از عقب نشنی آنها مشاهده نمیشود. نتانیاهو از یک طرف سخن از دادن امتیازات جدی به فلسطینینان میکند اما از محمود عباس و سازمان الفتح میخواهد که “دولت یهودی اسرائیل” را برسمیت بشناسد. یعنی برسمیت شناسی اسرائیل به مفهومی که قبلا مطرح بوده کافی نیست و بر یهودی بودن دولت اسرائیل تاکید میگذارد. این بخودی خود اعترافی به مذهبی بودن حکومت اسرائیل است که این حکومت و طرفدارانش آنرا انکار میکرده اند. در مورد مرزها نیز با استناد به تورات میگوید مرزهای کنونی اسرائیل مرزهای متعلق به اسرائیل است! حاضر به عقب نشینی از آنها نیست. یعنی راست اسرائیل تا اینجا تماما در تلاش است که به فضای جنگ و تفرقه و کشاکش تداوم بخشد. و حماس و جریانات اسلامی نیز هنوز از نابودی اسرائیل کوتاه نیامده اند.

 

بهروز مهرآبادی: با توجه به آنچه گفتید آیا اصلا چشم انداز نزدیکی برای حل مساله فلسطین یعنی پایان دادن به بحران و جنگ و کشاکش قدیمی وجود دارد؟

 

کاظم نیکخواه: من شخصا اول بار است که به حل بحران ۶٠ ساله فلسطین یا شروع حل این بحران در آینده ای نه چندان دور خوش بینم. پیچیدگی های مساله را بدرجه ای اشاره کردم اما تحلیلا بسیار امیدوارم که این دور باطل جنگ و نفرت و کشتار به نفع فضایی صلح آمیز شکسته شود. چگونگیش قابل پیش بینی نیست اما همانطور که گفتم فاکتورهای مهمی در این منطقه تغییر کرده است اما نیروهایی که در دو طرف پیشاپیش جنگ و کشتار قرار داشته اند  و دارند، نمیخواهند واقعیت را بپذیرند. ولی فکر میکنم هرچه هم اینها و سایر نیروهایی که منافعی در ادامه جنگ و کشتار ۶٠ ساله در این منطقه دارند تلاش کنند، فضای این منطقه در آینده نزدیکی عوض خواهد شد. تقویت جبهه سوم یعنی حضور مردم و مشخصا باز شدن میدان عرض اندام مردم سکولار در دو سوی این کشاکش، و برخی فاکتورهای دیگری که اشاره کردم مثل وضعیت ژئوپلیتیک جهانی و موقعیت آمریکا و امثالهم راهی جز عقب نشینی جریانات تروریست اسلامی و تروریست اسرائیلی باقی نمیگذارد. مساله برای اینها بسادگی جنگ یا صلح نیست. منافع و سرمایه ها و ثروتهای هنگفتی این وسط مطرح است و براحتی نمیخواهند با تغییر فضای جنگ و نفرت و کشتار تاکنونی، جابجایی ها و تغییر و تحولی جدی صورت گیرد. اما واقعیت این بار جدی تر از این حرفهاست. برای اول بار نیروهای صلح دوست و سکولار میدان جدی تری پیدا کرده اند. در کشورهای به اصطلاح عربی مردم انقلاب کرده اند و میدان آنطور که تاکنون بوده صرفا دست اسلامی ها و فاشیستها و ناسیونالیستهای مرتجع نیست بلکه مردم انسان دوست و پیشرو و سکولار به بازیکنان مهمی در صحنه منطقه تبدیل شده اند. و همین باعث  شده است در اسرائیل و کشورهای دیگر دنیا نیز نیروهای سکولار و صلح دوست و ضد جنگ میدان مناسب تری پیدا کنند و امید و چشم انداز جدی تری برای گسترش فعالیتها و فشار گذاشتن بر طرفین پیدا کنند. از طرف دیگر معضلات و وضعیت جهانی آمریکا هم به طبقه حاکمه این کشور این را مدام تاکید میکند که راهی برای پایان دادن به این جنگ پیدا کند. همه اینها مهم است و جلوی این واقعیهای سرسخت را جریانات فاشیست و مذهبی و تروریست نمیتوانند سد کنند. اما تغییر اساسی در فضای فلسطین و اسرائیل هنوز به وارد شدن ضربات کاری تری بر جریانات راست و فاشیست در دو طرف از جانب مردم نیاز دارد.

 

بهروز مهرآبادی: شما چه راهی برای حل مساله فلسطین مورد تاکید قرار میدهید؟

کاظم نیکخواه: خیلی خلاصه اگر بخواهم اشاره کنم ما این جنگ و کشتار و نفرت پراکنی قومی و مذهبی را آشکارا هم علیه مردم فلسطین و همچنین علیه مردم اسرائیل میدانیم و بر این اساس بر حق مردم فلسطین به تشکیل دولت متساوی الحقوق و مستقل خویش در قدم اول تاکید داریم. دولت اسرائیل فورا باید سرزمین های اشغالی را ترک کند و دولت مستقل فلسطینی را برسمیت بشناسد. سیاست تروریسم اسلامی و نابودی اسرائیل نیز باید منزوی و طرد شود. در دوسوی این جبهه نزاع باید دولتهای غیر مذهبی و سکولار بر سرکار بیایند. ما در قطعنامه ای که ۵ سال پیش تصویب کردیم در این رابطه اینطور گفته ایم : “..حزب کمونیست کارگرى راه حل یک خاورمیانه مدرن و سکولار و آزاد و برابر را در چشم انداز قرار میدهد و برای تحقق آن مبارزه میکند. یک شرط لازم و فورى تحقق این چشم انداز، تشکیل دولت مستقل و متساوی الحقوق فلسطینی است. امروز برای تحقق این امر باید آنرا را از زیر آوار جدال قدرت قطبهای تروریستی بیرون کشید، برجسته کرد و بعنوان کلید حل واقعی بحران خاورمیانه در مرکز توجه افکار عمومی و نیروهای چپ ومترقی دنیا قرار داد. باید در برابر سیاستهای میلیتاریستی آمریکا و اسرائیل و متحدینشان ایستاد و این دولتها را برای برسمیت شناسی دولت مستقل فلسطینی تحت فشار قرار داد. باید بر این خواست پای فشرد که دولت اسرائیل فورا و بدون قید و شرط سرزمینهای اشغالی را ترک کند و دولت مستقل فلسطینی را برسمیت بشناسد. باید راست افراطی در اسرائیل و حماس و حزب الله را از فلسطین و جنبش مردم فلسطین به عقب راند و منزوی و حاشیه ای کرد. باید ضد آمریکائی گری و ضد اسرانیلی گری ارتجاعی حزب الله و حماس و جنبش اسلام سیاسی را افشا کرد و در برابر آن نقد چپ و رادیکال نظم نوین جهانی و تروریسم دولتی آمریکا و اسرائیل را قرار داد.

برای پیشبرد این وظایف، نیروهای چپ و سکولار و آزادیخواه، صف بشریت متمدن، باید در برابر دو قطب تروریستی در خاورمیانه و در سراسر جهان بسیج شود و بمیدان بیاید. امروز هم حل مساله فلسطین و هم برقراری یک صلح پایدار در خاورمیانه در گرو قدرت گیری و دخالتگری این نیروها، نیروهای جبهه سوم در برابر دو قطب تروریستی، در عرصه خاورمیانه و در سطح جهانی است.

حزب کمونیست کارگری سازماندهی جنبش جبهه سوم در برابر قطبهای تروریستی را یک هدف عاجل خود قرار داده و همه نیروها و سازمانهای چپ وسکولار و آزادیخواه را به پیوستن به این جنبش فرامیخواند. ما یکبار دیگر اعلام میکنیم که رهائی واقعی و آزادی و برابری مردم در فلسطین و اسرائیل منوط به تحقق سوسیالیسم در این جوامع است. حل مساله فلسطین راه مبارزه توده های کارگر و زحمتکش در منطقه را برای استقرار سوسیالیسم هموار خواهد کرد.”

 

آنچه ما قبلا تاکید کرده ایم از جنبه هایی دارد متحقق میشود. مردم سکولار فعالتر وارد میدان شده اند. اسلام سیاسی دارد منزوی میشود. جبهه راست و فاشیستی اسرائیل و هم پیمانانش در غرب زیر فشاری جدی هستند. و همه اینها امیدی جدی برای  گشایش این گره تاریخ بشری و پایان این فاجعه انسانی عظیم را ایجاد میکند.*