جنگ باندهاى حکومتى٬ اتفاقات بزرگ در راهند!

موج تقابل با احمدى نژاد- مشائى در این هفته ابعاد گسترده ترى گرفت. نه تنها تعداد بیشترى از سران نهادهاى حکومتى و اطلاعاتى دیروز و حلقه هاى نزدیک به رفسنجانى به اعلام موضع و موج مقابله با “جریان انحرافى” در دولت پیوستند٬ بلکه خبر دستگیرهاى عناصر مهم دولتى تا اخبار فساد وسیع اقتصادى دولتیها و بالاخره تبئین هاى اطلاعاتى و مهیج براى توجیه جراحى جدید در جمهورى اسلامى یکى بعد از دیگرى به صحنه آمدند.

 

در یادداشتهاى دیگر همین ستون گفتیم که تاریخ مصرف سیاستهاى احمدى نژاد در چهارچوب جمهورى اسلامى تمام شد اما پروسه حذف احمدى نژاد در قیاس با پروژه حذف اصلاح طلبان ساده نیست چون ریش خامنه اى گیر است و ممکن است سقوط احمدى نژاد به سقوط خود او تبدیل شود. این یک ویژگى مهم دعواى اخیر باندهاى حکومتى است و بیانگر وارد شدن بحران جمهورى اسلامى به مراحل خرد کننده تر است. به یک معنا جمهورى اسلامى روى تیغ راه میرود. اولین سوال براى هر ناظر ابژکتیو بدرستى میتواند این باشد که چرا در شرایطى که خامنه اى٬ نهادهاى حکومتى٬ مجلس٬ مجلس خبرگان٬ وزارت اطلاعات٬ سپاه و بیشتر آخوندهاى سنگین وزن حکومت علیه مشائى و احمدى نژاد و سیاستش حرف میزنند٬ هنوز او رئیس جمهور است و مشائى هم میچرخد و کار میکند؟ چرا با این بسیج وسیع سیاسى حول خامنه اى و خط رسمى تبلیغاتى براى مقابله با “باند انحرافى” هنوز دست و پایشان میلرزد و چرتکه مى اندازند و استخاره میکنند؟

 

ما تاکید کردیم که خامنه اى مجبور است براى بقاى نظام و دفاع از موقعیت خود و منسجم نگهداشتن اردوى راست٬ تیغ جراحى را روى احمدى نژاد و تیمش بگذارد. مجبور اند که هیولائى را که خود ساخته اند و امروز کنترلش از دست شان در رفته را سریعتر جراحى کنند. اما این نیاز مبرم با دو مشکل دیگر روبرو است: اول٬ مردمى که در کمین نظام اند. چون بسادگى دولتى که توسط خامنه اى منصوب شده بعنوان باند نفوذى دارد سرنگون میشود و این پاى مخالفین نظام را بمیدان میکشد. و دوم چطورى باید خامنه اى را بعنوان رکن اصلى نظام نجات داد و مسئولیت همه چیز را روى دوش دولت و احمدى نژاد گذاشت؟ چون تمام حامیان دیروز احمدى نژاد بدرجه اى که تندتر علیه او حرف میزنند به همان درجه بى اعتبارى از پیشى خود و سیاست شان در حمایت از احمدى نژاد را اعلام میکنند. هر دو باند در واقع قدمى عقب نشستند تا تهاجم جدید را سازمان دهند. هرس کردن “باند انحرافى” با سرعت آغاز شد. وزارت اطلاعات از دستگیرى ٣٠ نفر در یک شبکه جاسوسى خبر داد که در میان آنها مقامات مهم دولتى قرار دارند. “جن گیر” دولت در زندان خودکشى کرد. پرونده هاى جدید مفاسد اقتصادى و جاسوسى و غیره گشوده شد. اگر فردا از جمهورى اسلامى شنیدید که “جریانى ضد انقلابى و منافق که در تمام بدنه و مراکز حساس نظام از بیت آقا تا دولت و مجلس و حوزه و دانشگاه و وزارت اطلاعات و سپاه و غیره نفوذ کرده بود و مستقیم و غیر مستقیم توسط سازمانهاى جاسوسى آمریکا و اسرائیل هدایت میشده و قصد کودتاى خونین علیه نظام را داشته اند و سر بزنگاه دستگیر شدند”٬ اصلا تعجب نکنید!

 

از نیاز بقاى نظام تا توجیهات سیاسى

براى درک روندهاى واقعى٬ درک ابعاد بحران عمیق جمهورى اسلامى٬ و سوالات کلیدى باید از موج تبلیغات طرفین فاصله گرفت. اگر منافع نظام حکم به سیاست حذف میدهد و حذف بخشى از حکومت به نفع امنیت و بقاى نظام ضرورى شده باشد٬ آنوقت لیستى از اتهامات “جاسوسى و مفاسد اخلاقى و اقتصادى” و غیره از پیش آماده است و پرونده اش هم با شکنجه و اعتراف گرفتن تکمیل میشود. این قانون بازى جنگ بقا در جمهورى اسلامى است و همه بخشهاى جمهورى اسلامى هم از این روش استفاده کرده اند و هم آنرا خوب میشناسند. آنها مجبورند در چهارچوب خطوط قرمز نظام٬ تحریک نکردن جامعه و دادن تصویر قدرتمند و مخوف از حکومت و سیستم اطلاعاتى اش٬ و تکرار وسیع کدهائى که مشروعیت این جراحى ها را توجیه کند جلو بروند. اما در اینکه بدنه واقعى حکومت میداند پشت این روکش چه سوال و چه منافعى قرار دارد و از کدام نهادهاى قدرت هدایت میشود تردیدى نباید داشت.

 

امروز خودشان اعتراف میکنند که دعوا برسر جن گیر و جنگ قدرت و انتخابات و غیره نیست بلکه مسئله عمیق تر است. یعنى قالبهاى و اسامى رمزى که براى این جنگ در هر مرحله طرح میکنند٬ با پیشرفت دعواها بتدریج بى خاصیت میشوند. لذا ناچارند روى تبئین هاى جدیدى جنگ بقا و جنگ بر سر هژمونى سیاسى و قدرت و امتیازات اقتصادى را ادامه دهند. رو شدن پرونده هاى جدید و سناریوى کشف یک “فتنه عمیق و بسیار خطرناک” که هر مخالفى را از قدرت حکومت اسلامى انگشت بدهان کند و مردم را از صحنه دور نگهدارد٬ هدف واقعى و ثقل جنجالهاى تبلیغاتى طرفین است.

 

واقعیت اینست که جمهورى اسلامى نمیتواند با سیاست تاکنونى احمدى نژاد ادامه دهد لذا باید آنرا حذف کند. سوال اینست که حذف احمدى نژاد به چه طریقى باید صورت بگیرد که دودش به چشم نظام و خامنه اى نرود. جدا کردن احمدى نژاد از “باند انحرافى” و همزمان اعمال فشار بر او براى پرچمدار حذف دولتیها شدن و اثبات وفادارى به خامنه اى همین هدف را دنبال میکند. این رفتار از سر علاقه به احمدى نژاد و از دست ندادن او نیست بلکه از سر تناقضات این سیاست و محاسبه مخاطراتى است که براى جمهورى اسلامى بهمراه دارد. اما این محاسبه سود و زیان هم زیاد دوام نمى آورد و بسرعت ناچارند خود احمدى نژاد را نیز قربانى کنند. این تناقضات جمهورى اسلامى به تیم احمدى نژاد نیز امکان مانور سیاسى میدهد ولى از آنجا که قانون بازى به مراحل سخت و دو راهى هاى تعیین کننده رسیده و فرصت زیادى براى مانور سیاسى نیست٬ احمدى نژاد دو را بیشتر پیش رو ندارد: اول٬ تسلیم خامنه اى شود و به همه شروطش گردن بگذارد. دوم٬ بایستد٬ جنگ آخرش را بکند و تا آخر برود. راه بینا بینى مانند استعفا و اظهار وفادارى به نظام و رهبر تنها به معنى قبول شکست زودرس است.

 

اتفاقات بزرگ در راهند!

آنچه شاهد هستیم٬ مستقل از تبلیغات کر کنند ارتش هاى سایبرى طرفین و روایتهائى که بدست میدهند٬ چیزى جز فاز دوم راه بدون بازگشت در جمهورى اسلامى نیست. روندى که حکومت براى بقا ناچار است خودى ترین خودیها را قلع و قمع کند. این روند از نقطه نظر منافع حکومت اسلامى مطلوب نیست اما یک اجبار است. این روند خطرناک و حاوى ریسک بالا است اما ناگزیر است و تردید در آن ممکن است بنا به قانون دوران جنگ عواقب وخیم ترى داشته باشد. اما جمهورى اسلامى بعد از احمدى نژاد٬ و به احتمال قوى قبل از پایان دوره رئیس جمهورى او٬  تصویر مبهم ترى دارد. تصویر حکومتى که در بحران غرق است و سرتاپایش فاقد مشروعیت حتى براى خودیها است.

 

از موضع مردمى که در پى سرنگونى این نظام اند این شرایط بسیار مطلوبى است:

 

اولا طرح حذف سوبسیدها روى زمین مانده و ادامه اش به روال سابق با دشواریهاى جدیترى روبرو است. خود حکومتیها تلاش دارند سیاستهاى غلط احمدى نژاد را مبنائى براى درجه اى عقب نشینى موقتى در این طرح قرار دهند. سیاست کارگران و مردم محروم در چنین شرایطى باید عقب راندن و لغو این سیاست باشد.

 

ثانیا صرف بحث مفاسد میلیاردى حکومتیها در مقایسه با فقر وحشتناک توده عظیم کارگران و مردم٬ فرصتى بدست میدهد که علیه کل فساد و فقر و سیاست “جهاد اقتصادى” بمیدان آمد.

 

ثالثا اوضاع منطقه و تشدید بحران اسلام سیاسى٬ جمهورى اسلامى را از جوانب دیگر نیز محتاط و مقید میکند. سیاست حکومت حفظ بالانس و تعادل خود در این میدان مین است. میزان ارعابى که از بدار کشیدنها حاصل میشود نمیتواند این واقعیات پایه اى را استتار کند.

 

با نفى و حذف احمدى نژاد حکم ورشکستگى و شکست خود خامنه اى و شرکاى موئتلف دیروز احمدى نژاد اعلام میشود. این ویژگى کلیدى این جدال و منشا کل پراگماتیسم عملى و تبلیغات اسلامى – هالیوودى علیه باند احمدى نژاد است. ندیدن این واقعیت و همراه شدن با لفاظى هاى تبلیغاتى طرفین و تبئین این رویدادها صرفا بعنوان جنگ قدرت برسر منافع اقتصادى و روشهاى دولتمدارى٬ ندیدن ماهیت واقعى این دعواها و مبانى بحران حکومتى است که به مراحل خرد کننده رسیده است.

 

چه احمدى نژاد و باندش بخواهد در مقابل این موج فیلى هوا کند و براى تقابل به سیاستهاى مشابه روى بیاورد و چه تسلیم شود و گردن بگذارد٬ جمهورى اسلامى با تکانهاى شدید روبرو شده است که آنرا بیش از هر زمان با بحران عمیق تر مشروعیت روبرو میکند. نقطه ضعف باند خامنه اى اینست که وعده اى هم نمیتوانند بدهند. با حذف “باند انحرافى” و “کشف مافیاى جاسوسى و اقتصادى و فراماسونرى” و غیره٬ نه فقط مشکل جمهورى اسلامى حل نمیشود بلکه عمیق تر هم میشود. مسئله حتى برسر برگزارى انتخابات پیش از موعد در صورت برکنارى احمدى نژاد نیست. معضل اینست آوار این اقدامات متوجه کل نظام و خامنه اى است و کل تبلیغات و نمایش اقتدا به خامنه اى در درون حکومت نیز براى جلوگیرى از این ضربه است که دو خرجه عمل میکند. هر ضربه به احمدى نژاد و همراهانش ضربه به جمهورى اسلامى و خود خامنه اى است. این تناقض منشا پراگماتیسم حکومتیها در برخورد به احمدى نژاد و تلاش براى جداى کردن وى از “باند انحرافى” و همزمان حمله به دولت احمدى نژاد و چیدن پرو بال آنست. این تناقض براى مردمى که منزجر از کل نظام اند فرصتى طلائى باز میکند. مردم باید تلاش کنند همراه با روند بنى صدریزه کردن احمدى نژاد٬ خامنه اى را بن علیزه کنند. *

 

٢۵ مه ٢٠١١