جمهوری اسلامی! جدال رهبر با دولت / مصاحبه مبارزان کمونیست با نسان نودینیان

مبارزان کمونیست: کشمکش و شکاف جدیدی در درون حاکمیت جمهوری اسلامی رهبر(خامنه ای) با دولت(احمدی نژاد) سرباز کرده است، در نگاه کلی آینده صف بندی نیروهای حاکمیت جمهوری اسلامی بکدام سو میرود. اساسا اختلافات جدید بر سر چی است؟

نسان نودینیان: اختلاف و شکاف در نظام جمهوری اسلامی پدیده جدید و نا آشنایی نیست. در سه دهه گذشته در هر مرحله ای شکاف و جدال در جناحهای جمهوری اسلامی وجود داشته و هر دوره ای به فراخور اوضاع سیاسی جامعه و صف بندیهای درون حکومتی این جدال و کشمکش ها را سپری  کرده اند. در یک کلام شکاف در جمهوری اسلامی پدیده غریبی نیست. این نظام از فردای بقدرت رسیدنش یکدست نبوده است. جدال اخیر رهبر(روحاینیت و اصولگرایان) و دولت(افراطیون و یا چمکرانی ها) اولین نیست. اما از ویژه گی های سیاسی متفاوتی به نسبت جدال  و شکافهای دوره های سپری شده برخوردار است. دیدن و شناخت این ویژگی متفاوت به نظر من اهمیت دارد. پروژه احمدی نژاد محصول یک دوره است. ایندوره خود نیز در جامعه با شاخصهای اقتصادی و سیاسی قابل تعریف است. پروژه احمدی نژاد به حیات و ممات رهبر و کل نظام ربط مستقیمی دارد. من فکر نمیکنم که رهبر و جناح اصولگرا بتوانند و بخواهند که شکافهای موجود را تا موقعیتی که احمدی نژاد و پروژه او را به بیرون از حاکمیت پرت کنند، کش دهند. حلقه بالا در جمهوری  اسلامی بیشتر از هر دوره ای کوچک شده است. پوسته های زیادی از پیکر کثیف این نظام ریخته شده. جمهوری اسلامی بدون رفسنجانی تجربه شده، اتفاق عجیبی نیفتاده. خاتمی هم سرنوشتی مشابه رفسنجانی داشت با یک تفاوت که هر روز نزدیک به نه تا ده بحران در جدال با رهبر و جناح اصولگرا را تجربه میکرد. بحران جنبش سبز هم قبل از اینکه به جایی برسد از صحنه و حلقه نظام خارج شد. این رفتارها را نمیتوانند با احمدی نژاد و پروژه های او انجام دهند. جناح رهبر و اصولگرا تلاش میکنند که افراد “مساله دار” بقول مصباح یزدی که از طرفداران پر و پا قرص احمدی نژاد است را کسانی مثل مشایی را از او دور کنند و یا به نوعی از صحنه سیاست در بالا و نظام دست آنها را کوتاه کنند. دور کردن امثال مشایی به نظر من کار بسیار بخرنج و پیچیده ای نیست. مشایی و دارو دسته رمال و جن گیرش در سطوح قدرت در بالای نظام توانی ندارند که بتوانند شکاف و جدال های موجود را با به نفع خود حل کنند. حملات و جنگ و گریزهای تندی علیه احمدی نژاد در جریان است. کشاکش های دور جدید اساسا در مجلس از یک طرف و دولت در خصوص ادغام  وزارتخانه ها به نسبت گذشته حادتر و قابل ملموس تر شده است. با وجود این اختلافات پروژه احمدی نژاد هنوز برای جناح اصولگرا و رهبر مساله ای نیست که جایگزینی شود. هر چند تعدادی از اصولگرایان مثلا اخیرا احمد توکلی که در دوره مجلس هفتم و هشتم نماینده تهران است و به نظر میرسد در انتخابات ریاست جمهوری دور جدید از کاندیداهای جناح اصولگرا باشد و پرچم مبارزه با احمدی نژاد را در دست گرفته در جواب به سوال مصاحبه گر خبرگزاری فارس که چرا مجلس در شش سال گذشته همواره از احمدی نژاد دفاع کرده و جانب سکوت را اختیار کرده، گفته؛ ” این رفتار مجلس علل مختلفی داشت. یکی از دلایل، امید به اصلاحاتی بود که توان آن را در آقای احمدی نژاد می دیدند؛ نمایندگان سخت گیری را لازم نمی دیدند و فکر می کردند که اگر از ایشان پشتیبانی شود بهتر است. عده ای نیز با اعمال نفوذ دولت، همراهی بیش از حد نشان می دادند. برخی نیز به دلیل تایید مقام معظم رهبری و تشخیص موضوع، فکر می کردند که اگر ملاحظه کنند مناسبتر است. نتیجه این رفتارها این شد که آقای احمدی نژاد تصور کرد هر کاری را که درست می داند می تواند انجام دهد. اما شرایط امروز تغییر کرده است؛ چرا که هم آقای احمدی نژاد دیگر آن آقای احمدی نژاد سابق نیست و هم کشور بیش از این تحمل برخی قانون شکنی ها را ندارد. البته باید در اینجا به یک نکته اشاره کنم. آقای احمدی نژاد در گفت وگوی زنده هفته گذشته خوب صحبت کرد و جز موارد معدودی که در فرصتی جداگانه باید نقد شود، از این جهت که تمکین بسیاری در برابر قانون نشان دادند، و مانند گذشته در برابر قانون موضع گیری نکردند. حالا دیگر نسبت به قانون ابراز تمکین می کند البته باید دید که در عمل چه اتفاقی خواهد افتاد. پس شما این اظهارات را یک سیگنال مثبت ارزیابی می کنید؟ در مقام موضعگیری لفظی بله”. همچنانکه اشاره کردم، شکاف و جدال کنونی با وجود حاد شدن و در دست گرفتن پرچم اعتراض توسط احمد توکلی و نقشه مندی آنها برای انتخابات ریاست جمهوری دو سال آینده برنده و بازنده ای اصلی در صحنه سیاست های نظام ندارد. در بر همان پاشنه میچرخد و این جدال و مبارزه واقعی تر مردم با نظام و کل حاکمیت است که باید سرنوشت اوضاع کنونی را روشن و افق انقلاب و مبارزه تا سرنگونی را در جامعه شکل بدهد.

مبارزان کمونیست:  میگویند؛ احمدی نژاد به شدت با درایت است و بعنوان یکی از نمایندگان آگاه بورژوازی ایران همه تلاش خودش را کرده که پایه های بورژوازی را در ایران محکم کند و آنرا از بحران اقتصادی و سیاسی بیرون بیاورد. و برای اینکار هیچ چیز برایش تابو نیست. زمانیکه لازم بود پرچم ملی گرایی را از دست سلطنت طلبها و از دست بورژوازی پروغرب گرفت. کسی انتظار نداشت احمدی نژاد که نماینده خط امام بود، نماینده باصطلاح مستضعفین و خط انقلاب اسلامی بود، یک دفعه ملی از آب در بیاید! این تعریف و این تصویر از احمدی نژاد به نظر شما در شرایط کنونی واقعی است؟ آیا احمدی نژاد توانسته که بحران آخر جمهوری اسلامی را که سیاسی است به نفع سیاست اقتصادی و تبدیل کردن بورژوازی ایران به بورژوازی متعارف حل کند. و بحران سیاسی و آخر جمهوری اسلامی را به نفع سیاست اقتصادیی که بورژوازی را از بحران اقتصادی و سیاسی بیرون بیاورد، حل کرده؟

نسان نودینیان: به نظر من همچنانکه در بخش او سوال سعی کردم روند شکاف و جدالهای درون حاکمیت را مرور کنم احمدی نژاد هنوز یک تن واحد از کل نظام سیاسی و مذهبی جمهوری اسلامی است. هنوز از مریدان و فرزندان رهبر است. احمد توکلی میگوید مجلس میدانست که احمدی نژاد قدرت بعضی رفرم دارد. در این رابطه صحبتهای احمد توکلی از آنهایی که یک جلاد و آدمکش را که تاریخا قاتل است و در دوره حاکمیت دولتش روزانه یک تا دو نفر را اعدام و حلق آویز میکنند، بشدت با درایت معرفی میکنند، واقعی تر است. به نظر من جمهوری اسلامی هنوز یک جمهوری است با بحران سیاسی و این بحران فقط با سرنگونی این نظام در جامعه قابل جواب است. طرفداران با “درایتی” احمدی نژاد فراموش کرده اند که رفرم و سیاست اقتصادی او همان پروژه هایی بود که رفسنجانی در دوره ریاست جمهوری و خاتمی هم در دوره هشت ساله “دیالوگ تمدنها” نتوانستند به آن جواب بدهند. میگویند که سی سال گذشته و عرصه سیاست و اقتصاد در نظام اسلامی تغییر کرده است. فراموش کرده اند که  ما همچنان با یک جمهوری اسلامی جنایتکار و قاتل و سرکوبگر که اعدام میکند، و بعنوان یک نظام تروریست پرور که روزانه از طرف غرب مورد تهدید است، درگیریم. حامی سوریه است که هم اکنون هزاران نفر را در روز روشن در خیابانها به رگبار میبندد. حامی و متحد حزب الله لبنان و حماس است. به منظور روشن کردن موانع و دورنمای عملی سیاست اقتصادی احمدی نژاد منصور حکمت در شماره شصت و دو کمونیست ارگان مرکزی حزب کمونیست ایران مرداد ماه هزار و سیصد و هفتاد ـ اوت نود و یک در ارتباط با «سیاست اقتصادی جدید رژیم اسلامی» مصاحبه ای دارد به نظر من فاکتور و دلائل آندوره در مورد سیاست اقتصادی جدید رژیم اسلامی که با پروژه رفسنجانی شروع میشود همچنان بقوت خود باقی است. به این منظور بخش موانع و دورنمای عملی سیاست اقتصادی رژیم را اینجا مجددا منتشر میکنم. کمونیست  ـ

 

 

 

موانع و دورنماى عملى سیاست اقتصادى رژیم

کمونیست: رژیم با چه موانع داخلى و بین المللى‌اى در اجراى سیاست اقتصادى خود روبروست؟ هم اکنون طرح این سیاست، جدال جناحها در رژیم اسلامى را شدت بخشیده است؛ نتایج سیاسى روش اقتصادى جدید در هیأت حاکمه چه خواهد بود؟ آیا تعیین تکلیف قطعى‌تر میان جناحها خود پیش شرط تغییر ریل اقتصادى رژیم نیست؟

منصور حکمت: لازم است باز هم در چهارچوب تفکیکى که از وجوه دوگانه این سیاست بعمل آوردم نکاتى را اضافه کنم. جنبه مشخص و فورى این سیاست، یعنى اقتصاد بازار و بهبود روابط اقتصادى با غرب، هرچند با محدودیتها و شروط معینى، براى جمهورى اسلامى قابل پیاده کردن است. موانع این سیاست اساسا ناشى از وجود حزب‌الله در هیأت حاکمه ایران و لاجرم فقدان امنیت سیاسى و ادارى لازم براى سرمایه داخلى و خارجى از یکسو و دشواریهاى متعدد در راه بهبود کامل روابط سیاسى و اقتصادى جمهورى اسلامى با غرب از سوى دیگر است. امروز بنظر میرسد که جناح رفسنجانى در خنثى کردن تأثیرات جریان حزب‌الله و حتى در کنار زدن عملى آن از ارگانهاى قدرت پیشرویهاى زیادى کرده است. همه علائم حاکى از آنست که با انتخابات آتى مجلس جناح رفسنجانى مهمترین کانون قدرت و مقاومت این جریان را هم تصرف خواهد کرد. در درون خود جناح حزب‌اللهى شکافهائى بروز کرده است که یکى از نشانه‌هاى آشکار آن دفاع کروبى از سیاست خارجى و برنامه اقتصادى جناح رفسنجانى است. واضح است که نفس اسلامى بودن رژیم و فشارهاى فرهنگى موجود در سطح جامعه و تنشهاى ناشى از آن، مکانیسم بازار و سرمایه‌گذارى در بازار ایران را با قیود دست و پاگیر ماوراء اقتصادى روبرو میکند. با اینحال بورژوازى ایران و دول غربى ظاهرا، چنانچه قدرت جناح رفسنجانى عملا تثبیت شده باشد، به حداقلى از تغییرات در این وجوه دیگر راضى‌اند و عملى کردن آن را توسط جریان رفسنجانى ناممکن نمیدانند. بهرحال تعیین تکلیف سیاسى با حزب‌الله براى آنکه سرمایه داخلى و سرمایه‌ها و دول غربى آینده اقتصاد و سیاست در ایران را مخاطره آمیز و مبهم تلقى نکنند براى جمهورى اسلامى حیاتى است. از این گذشته بطور واقعى جناحهاى مخالف در هیأت حاکمه عملا رَوند اتخاذ سیاستهاى دولت رفسنجانى را کُند و کِشدار میکنند و این میتواند خود عملا به شکست سیاست اقتصادى رژیم منجر شود.

اما موانع اتخاذ سیاست تولید براى صدور و باصطلاح مدل “نیک”، ساختارى‌تر، ریشه‌اى‌تر و جهانى‌ترند و به نظر من نه فقط جمهورى اسلامى قادر به رفع آنها نیست بلکه بورژوازى ایران بطور کلى و در آینده قابل پیش بینى امکان تحقق ملزومات انتقال به چنین اقتصادى را ندارد.

از فاکتورهاى جهانى آغاز کنیم. تبدیل شدن کشور و یا منطقه‌اى به یک قطب صادرکننده کالاهاى صنعتى که خود به معناى برخوردارى آن از تکنولوژى پیشرفته است بدوا مستلزم روشن بودن آینده سیاسى آن کشور و فرض گرفته شدن کنترل درازمدت غرب و کمپانیهاى بزرگ غربى بر فضاى سیاسى و اجتماعى آن است. در غیاب این ثبات قابل پیش بینى و دست باز سیاسى غرب در آن کشور، نه فقط سیاست دولتها و قدرتهاى غربى انتقال تکنولوژى به آن کشور و تبدیل آن به یک قطب صنعتى را تشویق نمیکند، بلکه سرمایه‌هاى غربى بطور کلى دامنه فعالیت خود در آن کشور را محدود نگاه میدارند. کشورهائى که در اتخاذ مدل “نیک” موفق شده‌اند همه به نحوى از انحاء این خصوصیت را در خود دارند. براى مثال تعلق درازمدت کره جنوبى و تایوان به غرب از طریق جنگ (سرد و گرم) مُسجّل شده است. جهان میداند که خروج این کشورها از حیطه نفوذ غرب و آمریکا دنیا را به کام جنگ میکشاند و این مناطق حیاط خلوت سرمایه غربى محسوب میشوند. ایران، تنشها و تناقضات داخلى آن به کنار، به خاورمیانه تعلق دارد که آینده سیاسى کل آن، مادام که مسأله تقابل اعراب و اسرائیل از بنیاد حل نشده است، در پرده ابهام است. نه فقط ایران، بلکه هیچیک از کشورهاى خاورمیانه، از نقطه نظر سرمایه صنعتى و غربى و سیاستگذاران مالى و صنعتى غرب کاندید تکرار مدل “نیک” نیستند. سرنوشت اقتصادى ایران و مدل اقتصادى رشد آن در چهاچوب نظام سرمایه‌دارى در گرو تعیین تکلیف آینده خاورمیانه بطور کلى است. سیاست امثال رفسنجانى و نوربخش و عادلى، هرقدر هم که معطوف به جلب اطمینان غرب و سرمایه غربى باشد، به سد ابهامات جهانى در مورد سرنوشت خاورمیانه برخورد میکند.

در صحنه داخلى موانع اتخاذ مدل “نیک” متعددند. من به برخى از اینها اشاره میکنم بدون آنکه واقعا بتوانم پیچیدگى مسأله را به تمامى منعکس کنم. آینده رژیم اسلامى مبهم است. اینجا دیگر مسأله به حزب‌الله ختم نمیشود. هر ناظر سیاسى میتواند تشخیص بدهد جزیره ثبات ادعائى شاه در حقیقت کانون تناقضات حل نشده و کشمکشهاى سیاسى و اجتماعى عمیقى است که نه فقط در اقتصاد سیاسى امروز ایران ریشه دارد بلکه از کل تاریخ انکشاف سرمایه‌دارى در ایران مایه میگیرد. حتى اگر دست حزب‌الله از دولت و مجلس و بنیادهاى ریز و درشت و سپاه پاسداران هم قطع شود، هنوز کل نظام جمهورى اسلامى در انظار جامعه ایران ماندنى محسوب نمیشود. حادترین تقابلهاى سیاسى و فکرى در جامعه ایران در راه است. سرمایه‌دارى ایران فاقد ثبات سیاسى و روبناى حقوقى و ادارى ادامه کار و سامان گرفته‌اى است که سرمایه‌گذارى صنعتى با افق درازمدت در این کشور را براى سرمایه‌هاى بزرگ صنعتى معقول جلوه بدهد.

از سوى دیگر، هیچ کشور اسلامى و یا مسلمان نشینى تا امروز صحنه رشد اقتصاد “نیک” نبوده است. این تصادفى نیست. توسعه سرمایه‌دارى صنعتى معطوف به اقتصاد بین‌المللى، چهارچوب فکرى و ایدئولوژیکى ویژه‌اى را طلب میکند. دست بازار باید در قالب زدن به فرهنگ و ارزشها و سلائق عامه باز گذاشته شود. مالکیت فردى و خصوصى بر سرمایه و وسائل تولید باید به بنیاد حقوقى جامعه تبدیل شده باشد. نه تنها موانع اقتصادى و ادارى کهنه بلکه قالبهاى فکرى و فرهنگى و ایدئولوژیک دست و پاگیر باید از سر راه بازار جارو شده باشند. تاریخ توسعه سرمایه‌دارى همچنین تاریخ گسترش فردیت و انحلال نهادها و سنتهاى اجتماعى‌اى است که انسانها را در مناسبات اقتصادى و نُرمها و ارزشهاى اخلاقى از پیش تعیین شده میخکوب نگاه میداشت. در غرب جدا کردن فرد از سنت و مذهب، همچنانکه از زمین و مناسبات ملکى پیشاسرمایه‌دارى، مستلزم جدالهاى عظیم اجتماعى و فکرى بوده است. اتخاذ مدل توسعه صنعتى معطوف به بازار جهانى در کشورهاى مسلمان نشین، و همینطور در بازمانده‌هاى تمدنها و امپراتوریهاى کهنه که هویت تاریخى و ملى و قومى و مذهبى تعصب آمیز و پررنگى براى خود ساخته و پرداخته‌اند و فرد را در آن مقید کرده‌اند، بسادگى میسر نیست. روبناى فرهنگى و فکرى حاکم در این کشورها به اندازه کافى براى حرکت بازار منعطف نیست. کشورى که در آن زن و مرد را در اتوبوس از هم جدا میکنند و شهروندان در مورد نحوه خوردن بستنى قیفى در ملاء عام باید از فتاوى رهبراى تبعیت کنند بسادگى به صادرکننده کامپیوتر و ویدئو و تانکرهاى نفتکش تبدیل نمیشود. گسترش فرهنگ صنعتى و ادغام در بازار جهانى در ایران به سد قرآن و شاهنامه برخورد میکند. اگر چرخش به سمت بازار و بهبود مناسبات با غرب شرط لازم راه اندازى اقتصاد سرمایه‌دارى در ایران باشد، غلبه تمام و کمال بازار و مالکیت بورژوائى بر شئون مختلف جامعه و تبدیل شدن سیاست و قانون و فرهنگ و اخلاقیات و روانشناسى فردى و اجتماعى به فرآورده‌ها و محصولات بازار، شرط گذار سرمایه‌دارى ایران به مدل توسعه بر مبناى صدور صنعتى است. دولت مستبد بورژوایى، که همانطور که ایرج آذرین مینویسد نه فقط با این مدل ناسازگار نیست بلکه عملا یک پیش شرط آن است، باید رسما بعنوان مستخدم سرمایه خصوصى عمل کند و به این طبقه جوابگو باشد.

چنین شرایطى در ایران امروز وجود ندارد و بسادگى و با تصمیم مقامات دولتى نمیتواند بوجود بیاید. رابطه دولت بورژوایى و طبقه خویش، رابطه دولت و سرمایه خصوصى، درجه استحکام و ضعف قانونیت بورژوایى، امنیت ساختارى مالکیت فردى و خصوصى بر سرمایه، درجه تطبیق روبناى سیاسى و فرهنگى با نیازهاى اقتصادى و غیره در جامعه در یک روند تاریخى و از طریق یک سلسله جنبشها و حرکتهاى اجتماعى و فکرى شکل میگیرند. یک مشخصه سرمایه‌دارى ایران ناتمام ماندن و نیم‌بند بودن این تحولات اجتماعى در طول قرن بیستم است. از جمله اینکه مذهب و قیود مذهبى کمابیش نقد نشده باقى مانده و حتى امروز به زور سرنیزه بر ابعاد بیشترى از حیات اجتماعى مردم حاکم شده است. به همین ترتیب، نیاز دائمى سرمایه به دولتى که ضعف اقتصادى و سیاسى طبقه بورژوا را با اِعمال قدرت سیاسى و پلیسى جبران کند، مانع از قوام گرفتن یک ساختمان حقوقى بورژوایى مبتنى بر تقدس مالکیت خصوصى و فردى و اصالت همه جانبه بازار شده است.

ممکن است گفته شود که باز گذاشتن دست بازار خود به تدریج این موانع سیاسى، ادارى و فرهنگى دست و پاگیر را از سر راه آن برمیدارد و لیبرالیزه شدن اقتصادى، لیبرالیزه شدن فرهنگى و سیاسى را با خود میآورد. این امیدى است که اپوزیسیون بورژوا- لیبرال ایران در دل میپروراند. اما مشکل اینجاست که اولا، بهرحال پیشروى بازار علیه نهادهاى دست و پاگیر نمیتواند به شکل یک استحاله تدریجى باقى بماند و در ادامه خود بهرحال به تقابلهاى سیاسى و فرهنگى جدى‌اى منجر خواهد شد که بار دیگر ثبات اقتصادى و سیاسى سرمایه‌دارى ایران را به مخاطره میاندازد و ثانیا، و از آن مهمتر، تضادها و تقابل طبقاتى در جامعه ایران فرصت فرجام تدریجى به چنین روندى نمیدهد. هر مصاف اجتماعى و فرهنگى جدى در جامعه ایران طبقه کارگر و سوسیالیسم را به میدان میکشد و بطور کلى صورت مسأله را تغییر میدهد. جدال اجتماعى در ایران نمیتواند در محدوده مدلها و افقهاى بورژوایى باقى بماند. هر زمان تقابل درونى بورژوازى حدت پیدا کند، که گفتم بدون آن تغییر ریل اقتصادى سرمایه‌دارى ایران ممکن نیست، تقابل مهمتر طبقاتى مُهر خودش را به سیر توسعه سیاسى و اقتصادى ایران خواهد زد.

علاوه بر این فاکتورهاى بنیادى، اقتصاد معطوف به صادرات، ملزومات عملى خودش را دارد. فروش در بازار جهانى نیازمند قابلیت رقابت نه فقط از نظر قیمت بلکه از نظر مرغوبیت است. نفوذ در بازار فى‌الحال تقسیم شده ساده نیست. ارائه خدمات پس از فروش، نظیر تأمین قطعات، تعمیرات و غیره در بازار جهانى، سرمایه‌گذاریهاى عظیم و فرهنگ خدمات صنعتى پیشرفته‌اى را طلب میکند. هم امروز خریداران رب گوجه ایران در شمال آفریقا از نازل بودن کیفیت بسته‌بندى آن شکایت میکنند. شبکه حمل و نقل و ارتباطات و بنادر کشور تاب همین حد از واردات و صادرات را هم ندارد. بهبود این شبکه و سایر زیرساختهاى اقتصادى، بار دیگر پاى دولت و هزینه دولتى را بمیان میکشد و کش و قوس دولت و بخش خصوصى بر سر تخصیص منابع بالا میگیرد. براى سرمایه‌دارى ایران ورود به بازار جهانى بعنوان فروشنده محصولات ساخته شده اساسا از طریق شراکت با سرمایه هاى بزرگ غربى ممکن است. اما اوضاع اقتصادى موجود ایران، با توجه به مناطق مستعدترى که با گشوده شدن دروازه‌هاى شرق و تحولات سیاسى آمریکاى لاتین براى سرمایه‌گذارى غربى بوجود آمده است، سرمایه گذارى در ایران را براى کمپانیهاى غربى در اولویت قرار نمیدهد.

به این ترتیب به نظر من ایده اتخاذ مدل اقتصادى توسعه بر مبناى صادرات و مدل “نیک” براى بورژوازى ایران قابل تحقق نیست. خاصیت مطرح کردن این مدل عملا چیزى بیشتر از کمک به کوبیدن موانع گسترش اقتصاد بازار و تسهیل نزدیکى اقتصادى و سیاسى با غرب در محدوده ساختار فعلى اقتصاد ایران نخواهد بود.