تداوم تنبیه بدنى در مدارس ایران

به گزارش خبرنگار مهر: مدیرکل آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان با بیان اینکه تنبیه بدنی دانش آموز نیک شهری، در یکی از مدارس زاهدان اتفاق افتاده گفت”معلم این مدرسه با کتاب به سر دانش آموز می زند، که بعد از یک هفته بر اثر این ضربه در بیمارستان مى میرد.” حاجی‌بابایی، وزیر آموزش و پرورش رژیم اسلامى درباره مرگ این دانش‌‌آموز براثر تنبیه بدنی گفت”برای این اتفاق‌ های ناگوار نمی‌شود برنامه‌ریزی کرد به هر حال ممکن است در هر کشوری اتفاقی بیفتد که مورد تایید کسی نیست و هرکس هم بشنود ناراحت می‌شود.”
شلاق زدن نو جوانان در ملأ عام به جرم شرکت در جشن عروسى، زبان بریدن به جرم آزادى بیان, دستگیرى و زندانى کردن دختران دانش آموزى که قوانین ارتجاعى حجاب را رعایت نکردند را چگونه توصیح میدهید؟ آیا این اتفاقات غیر انسانى و ناگوار نیست؟ آیا این اعمال وحشیانه و غیر انسانی دستگاه هاى سرکوبگر رژیم اسلامى برنامه ریزى شده نیست؟
چرا براى کارگر و زحمتکشى که با هزار درد و رنج و امید بچه اش را صبح راهى مدرسه میکند بعد ازظهر جنازه او را تحویل مادر داغدیده اش میدهند, آیا این رژیم نمی تواند برنامه ریزى کند که چنین اتفاقاتی نیفتد؟ در نظامى که امثال حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش و  تعلیم تربیتش باشند از این بهتر نخواهد بود .
دنیاى وارونه: معلمى جلو چشمان ٢۵ دانش آموز در کلاس درس با کتاب بر سر بچه زحمتکشى میزند و او را مى کشد, قاتل آزاد است و جناب وزیر آموزش و پرورش هم شانه بالا می اندازد و با توجیه اینکه ممکن است در هر گوشه ای از دنیا چنین اتفاقی بیفتد کشتن یک کودک بیگناه را توجیه میکند. اما نظام اسلامی فرزاد کمانگر معلم آگاه و انقلابى را بخاطر افکار مترقیانه و دفاع از همکلاسیهاى این دانش آموز نیک شهری و معلمان دربند آنان در سیاه چالهاى رژیم آقای وزیر آموزش و پرورش به مرگ محکوم و به دار آویختند!
حادثه تأسف بار مرگ این دانش آموز اولین خبرى نیست که همگان از آن مطلع میشویم موضوع تنبیه بدنی در مدارس و پیامدهاى مخرب روحى و جسمى آن علاوه بر خود دانش آموز تأثیرات ناخوش آیندى بر اطرافیان دارد.  هر چند خبر مرگ دلخراش این دانش آموز مربوط به چند ماه پیش است اما تنبیه بدنى دانش آموزان در مدارس ایران تحت حاکمیت رژیم سرمایه دارى جمهورى اسلامى على رغم اعلام”ممنوعیت”تنبیه بدنى کاربرد این پدیده شوم و غیر انسانى همچنان  در مدارس ایران ادامه دارد.
بحث بر سر این پدیده تا ریشه کن کردن این شیوه (کتک زدن دانش آموزان) در مدارس ایران معتبر و باید پیگیری شود و عاملین این نوع رفتار که در چهارچوب برخورد خشونت آمیز و سرکوبگرانه دولتی قرار میگیرد و نظام حاکم مسئول آن است باید ادامه یابد.
من مدت یک سال(دهه ۴٠)در دبیرستان بوعلى شهر سنندج محصل بودم کسانى که  در این دبیرستان درس خوانده اند بیاد دارند در مدرسه اى که قرار بود (آموزش) ببینیم چه غوغایى بر پا بود.
تدریس و آموزش در این مدرسه بى معنا بود اگر دانش آموزى از این دبیرستان دیپلم میگرفت در درجه اول به کوشش و همت خود او بستگى داشت منظورم کم کارى و عدم دلسوزى معلمان این دبیرستان نیست بلکه دلیل اصلى آن سیستم آموزشى غلطى بود که در آن قرار بود با توسل به خشونت کتک زدن و بى احترامى به دانش آموزان درس و آموزش داده شود! اکثر معلمان این دبیرستان از وضع موجود ناراضى بودند اما متأسفانه کارى از آنها ساخته نبود. این نوع از اداره مدرسه در شهر ما تنها مختص به دبیرستان ما نبود بلکه عمومیت داشت مخصوصآ در سطح مدارس ابتدایى و به سبکى که هم اکنون در اغلب مدارس ایران مخصوصآ مناطق و محل زندگى کارگران و فقیر نشینان جامعه رایج است.
در پرداختن به گوشه و زوایاى آموزش در این دبیرستان و مسئولین آن دادگاهى کردن فرد و یا افراد مشخصى مورد نظر نیست بلکه تشخیص و شناخت پایه واقعى و عوامل بروز تنبیه بدنى و تأثیرات مخرب آن بر دانش آموزان در آن دوره از اهمیت و جایگاه مهمى برخوردار است و مد نظر من میباشد.
یکى از مجریان این سیستم در دبیرستان ما که اتفاقآ آدم خوشرو و مهربانى هم بود اغلب ما را به زعم خود با کتک سر. . . آورده بود. در آن سن و سال تشخیص آن سیستم براى ما چندان هم نامفهوم و غریبه نبود اما درک ما از روابط و مناسبات اجتماعى و آموزشى براى رهایى از  وضع موجود کافى نبود, به ما مجال اظهار نظر نمیدادند اساسآ در آن مناسبات کسى به حرف ما گوش نمیداد و گاهآ جواب سلام ما را هم نمیدادند. ما مجالى براى فکر کردن در رابطه با مناسبات دنیاى خارج از مدرسه خود نداشتیم. ما در این جو و فضا بلحاظ شخصیتى ضربه سنگینى را متحمل شدیم تعداد زیادى از همکلاسى هایمان در این فضاى نا امن ترک تحصیل کردند.
اما آنچه که براى اکثریت ما قابل درک بود درد مشترک محیط زندگى خانوادگى اکثر ما با مدارسى بود که در آن درس میخواندیم آنهم تنبیه بدنى متداول در محیط خانه و مدرسه و تأثیرات مخرب این دو محیط نا امن”آموزشى”بر روح و روانم که تا کنون نیز سنگینى میکند.
وضعیت روحى من براى یادگیرى دروس در مدرسه و در برخورد با اطرافیانم مستقیمآ به میزان درآمد روزانه پدرم تنها نان آور خانواده ما بستگى داشت هر روزى که در آمد او کم بود منزل ما هم مثل دبیرستانى که در آن درس میخواندم به بهانه هاى گوناگونى غوغا بود. تعداد زیادى از همکلاسیهاى من به مراتب وضعیت بدترى از من داشتند در هر دو محیط “آموزشى”خانه و مدرسه کتک میخوردیم بدون آینکه بتوانیم از خود دفاع و یا اعتراضى کرده باشیم على رغم همه این کتک خوردنها و کتک زدنها در این دو محیط با کمال تعجب بعضى از والدین همکلاسى هایمان جهت آرام کردن بچه هاى خود دست به دامن مسئولین دبیرستان ما میشدند؟!
معاون دبیرستان ما غیبت دو روزه اى داشت در غیاب ایشان تمام”نظم و ترتیبى” را که به زور و طى چند سال در این دبیرستان نهادینه کرده بودند زیرو رو شد کلاسها ى درس عملآ طى این دو روز تعطیل شد درب اصلى دبیرستان در خلال این دو روز باز بود و احتیاجى به پریدن از روى نردها به بیرون از دبیرستان نبود تعدادى از دانش آموزان اخراجى به دعوت دوستان همکلاسى آنها به کلاسهایشان بر گشتند معلم هاى ما به این امر معترض نبودند سرایدار مهربان و زحمتکش دبیرستان ما طى این دو روز نفس راحتى کشید و رفت و آمد به دفتر مدرسه، سالن و . . . آزاد بود. طى این  دو روز و در این فضاى بدور از امر و نهى و تهدید جمع ما احساس آرامش, دوستى و صمیمیت بیشترى میکردیم واقعآ این دو روز به همه ما خوش گذشت.
این پروسه دو روزه در دبیرستان ما نشان داد که توسل به زور براى اداره امور در هر کجا و در هر سطح و ارگان و سیستمى که باشد تا زمانى کارایى دارد که سیاست گذاران این سیستم تسلط, حضور و قدرت اجرایى آنرا داشته باشند در غیر این صورت با وضعیتى مواجه خواهند شد که در غیاب مسئول اجرایى دبیرستان ما به وقوع پیوست.
خوشبختانه سالها است بر علیه شیوع این سیستم (تنبیه بدنى در مدارس) و در تقابل با این متد و پیامد هاى منفى آن در اغلب کشورهاى پیشرفته دنیا بحث هاى مفید و آموزنده اى صورت گرفته است تأثیر این آموزش علمى تا اندازه زیادى این روش غیر انسانى در مدارس این کشورها را به حاشیه رانده است مخصوصآ در کشورهاى اروپایى.
تا رسیدن به جامعه اى بى طبقه که در آن  آزادى، برابرى و عدالت اجتماعى حکم فرما باشد بار سنگین مسئولیت مستقیم این آموزش انقلابى و  فراخوانى بمنظور توقف کامل و بى چون و چراى تنبیه بدنى در مدارس ایران بعهده معلمان انقلابى و مبارزى است که در تشکلها و کانون هاى صنفى معلمان فعال هستند. یقینآ این فراخوان از پشتیبانى اقشار زحمتکش و خانواده هاى دانش آموزان, کارگران, نهادهاى بشر دوست, احزاب و سازمان هاى مترقى و مدافع حقوق کودکان و دانش آموزان قربانى این فرهنگ ارتجاعى برخوردار خواهد شد.
به هر وسیله ممکن بایستى جلو کتک زدن در مدارس  را که در مواردى منجر به مرگ فرزندان ما خواهد شد را گرفت. این امر ممکن و شدنی است تجربه مبارزه آگاهانه و متحدانه آنرا نشان داده است. 
شنبه ٣١ اردیبهشت ١٣٩٠