حمایت از برقه بنام منصور حکمت! در حاشیه دست گل جدید کوروش مدرسی!

مقدمه:

رهبر روحانی حزب حکمتیست یعنی کوروش مدرسی در آخرین مصاحبه اش به موضع گیری در مورد برقه پرداخت و صفحه جدیدی از “حکمتیزم” را برای هوادارانش گشود! در طی سالهی گذشته ایشان حداقل برای بعضی از هوادارانش توانسته بود ثابت کند که از موضع “طبقه کارگر” و “منصور حکمت” می شود نشست در خانه تا انقلاب سوسیالیستی بیاید در خانه را بزند و “کمونیست حکمتیست” را فرابخواند به خیابان! لذا یک چند سال اخیر هواداران او نشستند خانه و هنوز هم سرسختانه همین “موضع” را حفظ کرده اند و چون انقلاب سوسیالیستی به در خانه هاشان نیامده اینها هم از “موضع طبقه کارگر” به جنبشی که در خیابان و کارخانه و دانشگاه دارد هر روز رژیم اسلامی را به چالش می کشد “دهن کجی انقلابی” می کنند. در بیرون ایران و در مقابل موج انقلابات خاورمیانه که در بسیاری مواقع از جهت شعارها و خواستها از شعارهای انقلاب ایران عقب تر هم هستند، همین کوروش مدرسی روی خوش بیشتری نشان می دهد. کاری هم نداریم که چرا این تضاد “موضع گیری” وجود دارد اما حدث می شود زد که “حمایت از راه دور” برای کوروش مدرسی خرج کمتری داشته باشد. مثلا از انقلاب مصر و خصوصا یمن ایشان دستش بیشتر باز است “حمایت” کند تا همین انقلابی که در ایران در جریان بوده و رژیم اسلامی را بارها به نقطه سقوط کشانده است! اینکه چگونه یک هوادار منصور حکمت را بشود در این حد تقلیل داد که تضاد بین حمایت از انقلابات خاورمیانه و عدم حمایت از انقلاب ایران را نبیند می گذاریم کنار و می رویم ببینیم امروز چگونه کوروش مدرسی با همان نوع استدلالها می خواهد ثابت کند که برقه غیر قانونی کردنش “به نفع طبقه کارگر نیست”!

 

(۱)ماجرا از زبان خود کوروش مدرسی(۱)

در مصاحبه اخیرش، کوروش مدرسی در حاشیه قانون منع برقه در فرانسه توسط سارکوزی به دفاع از برقه “از موضع طبقه کارگر” می پردازد . وقتی به مصاحبه گوش می کنی احساس می کنی حتی مصاحبه گر هم حزبیش هم چهارشاخ مانده که دیگر این چه بود که رهبر روحانی فرمود!

کوروش مدرسی مدعی است که از موضع طبقه کارگر و آزادی بیان باید با غیر قانونی کردن برقه مخالفت کرد. بخاطر اینکه نباید پشت سارکوزی برویم (که البته وسط حرفهایش این رفتن پشت سارکوزی زیاد هم مهم نیست برای او!) بخاطر اینکه سارکوزی اصلا هدفش “پلیسی کردن جامعه فرانسه است” چون می خواهد صورتها معلوم شود که بگیر و ببند راه بیندازد! و بخاطر اینکه “اگر در یمن رئیس جمهور یمن فعالین زن انقلابی یمن را که اکثریتشان برقه دارند، دستگیر کند، حکمتیستها می ریزند خیابان!” لذا مخالفت انقلابی با منع برقه در فرانسه را از موضع منصور حکمت امری موجه می سازد!

در حاشیه اینهمه استدلال محکم، کوروش مدرسی بحثهای دیگری را مطرح می کند مثلا اینکه مقابله با مذهب راه دارد و اینجوری نمی شود و همه مسئله شیوه است و اینکه کسی فکر نکند او هوادار برقه است و چادر و اینکه به همان نشان که او هم بسیاری چیزها در نقد اسلام سیاسی گفته و غیره! آدم را بیاد پوشش کپسولهای داروئی می اندازد که قرار است طعم تلخ دارو را بپوشاند! حرفهای خوب را تکرار می کند تا سرگیجه مصاحبه کننده و شنونده بیچاره را هنگام دفاع از برقه بپوشاند!

به جهت سیاسی کوروش مدرسی برای رسیدن به استدلال مخالفت با منع برقه مجبور است دنیا را دوقطبی نشان دهد. یکی قطب سارکوزی و دیگری قطب “طبقه کارگر که خیلی هایش برقه دارند”. حتی وقتی مصاحبه کننده هاج و واج از اسلام سیاسی حرف می زند باز کوروش مدرسی برمی گردد به دوقطبی کردن دنیا! ادعای دیگر او هم اینست که استدلال امنیت جامعه دروغ است و همه اینکارها در اروپا برای غیر قانونی کردن برقه بخشی از سیاست پلیسی حکومتهاست برای شناختن فعالین! از دید کوروش مدرسی چون لنین گفته که کشیش هم می شود در حزب کمونیست باشد پس برقه پوش هم می شود درون حزب او بیاید و در جلسات هسته های کمونیستیش شرکت کند و خلاصه خیلی از این حرفها که بقول او “در کانتکس واقعی” تحلیل شده و او دارد دنیا را ارشاد می کند!

کوروش مدرسی معتقد است که برقه در فرانسه نباید در خیابان غیر قانونی بشود البته همین برقه وقتی وارد ساختمانها شد می شود البته غیر قانونی شود! اونجا سارکوزی دیگر قرار نیست “شناسائی” کند. فقط در خیابانست که شناسائی امنیتی می شود کرد! همه این استدلالهای ایشانرا می توانید بعد از خوردن یک قرص سرگیجه چند بار گوش دهید تا خوب حالیتان شود که از “موضع طبقه کارگر” چه ها که نمی شود گفت!(۱)

(۲) پذیرش “دوقطبی بودن موازنه سیاسی در اروپا”

من طبعا وارد بحث برقه در فرانسه که می شوم اول می خواهم تکلیفم را با جامعه ایران روشن کنم. کوروش مدرسی هم در واقع همینکار را دارد می کند. فرانسه الان یک صحنه است که ما قضاوتهامانرا ارائه می دهیم تا مردم بدانند که ما در ایران چه قرار است پیاده کنیم. نکته دوم اینکه صحنه اروپا صحنه درگیری دو قطب نیست. دو قطب ارتجاعی دارد یکی راست و نژاد پرست و دیگری جنبش اسلام سیاسی که یکی دو دهه است که هجوم آورده به اروپا و حمایت بخشی از راست اروپا و چپ عقب افتاده متحد آن راست را هم با خود دارد که پرچمش هم نسبیت فرهنگی است. مردم اروپا هم زیر فشار هر دوی این جریانات ارتجاعی هستند و سالهاست بازیچه اما مدتی است که جریان خط سوم یعنی جریانی که هیچکدام از این جریانات را برنمی تابد بلند شده. نه به نژاد پرستی و نه به اسلام سیاسی جنبشی است که روی صحنه اروپا وجود دارد و کمپینهای مینا احدی بخشی از این جریان سوم است. اگر حتی این جبهه سوم نبود باز باید کمونیستهای کارگری می رفتند و ایجادش می کردند. اساسا کمونیزم کارگری به جهت سیاسی همینست که وضعیت و معادله موجود را برنتابد. اینطور بود که منصور حکمت در چپ ایران وارد صحنه شد و گفتمانش چپ ایران را به تغییر بنیادی وا داشت. کوروش مدرسی برای محکم کردن “استدلالش” مجبور است باز دنیا را هم دو قطبی ببیند و هم تسلیم این دنیا شود تا بتواند پایه های دفاع از برقه فراهم آید!

(۳)رد کردن خطر امنیت اجتماعی برقه

در یک جامعه متمدن آدمها با نقاب اگر در خیابان بیایند منطق ایجاب می کند که جامعه احساس عدم امنیت کند. درست است که سابقا مخالفین حکومتها فکر می کردند که با پوشاندن چهره هاشان “امنیت” بدست می آوردند اما الان این بازیها برای حفظ امنیت مضحک است! حکومتها مخالفینشانرا خیلی ساده تر به حاشیه می کشند وقتی آن مخالفین بخواهند با ماسک به خیابان بیایند! اما در دیدگاه مدرسی هنوز ماسک نشانه امنیت است برای مثلا فعال سیاسی! در دنیای غرب البته اینطور نیست بجز یک عده آنارشیست هپروتی کسی فکر نمی کند که با ماسک قرار است امنیت پیدا کند! بطور واقعی آدمهائی که ماسک می زنند به صورتشان و در خیتابان راه می روند آنهائی هستند که می خواهند به حق مردم بنوعی تجاوز کنند از آدمکشی و تجاوز بگیر تا دزدی! که البته این بیچاره ها هم اکثر غریب به اتفاقشان چند روزی بعد ماجرا دمشان در دست قانونست!

اما جناب کوروش مدرسی بعد از تقدیس “پوشش صورت” می رود سراغ سارکوزی و مدعی می شود که سارکوزی با وضع قانون منع برقه می خواهد فرانسه را “امنیتی” کند! طبعا با استدلال بالا این احمقانه ترین متد امنیتی کردن فرانسه خواهد بود! آیا بهتر نیست فرض بگیریم که تلاش سارکوزی برای غیر قانونی کردن برقه تلاشش هست برای کسب رای بیشتر از مردمی که خسته شده اند از جانیان و اراذل اسلام سیاسی؟ همانطور که سارکوزی جلوتر از حکومت آمریکا به لیبی حمله می کند؟ من مدعی هستم که این استدلال دوم درست تر است. غیر قانونی کردن برقه از سوی سارکوزی تلاش برای خریدن رای بیشتر از مردمی است که در هیچکدام از دو جبهه ارتجاعی نیستند. اساسا هر دو قطب ارتجاعی در ارپا تنها شانسشان یارگیری از مردم است. لذا اینکه سارکوزی برقه را غیر قانونی می کند تا فرانسه را امنیتی کند یک استدلال ارزان و سطحی است برای حمایت از برقه!

 

(۴)برقه در خیابان یعنی آزادی اما در ساختمان باید جلویش را گرفت!

کوروش مدرسی مدعی است که غیر قانونی کردن برقه در خیابان ضد آزادی است اما وقتی همان صاحب برقه وارد ساختمان شد و خواست در محیط کار وارد شود غیر قانونی بشود عیبی ندارد و دیگر پشت سارکوزی نیستیم و طرح امنیتی سارکوزی تمام می شود و آزادی خدشه بر نمی دارد!

این استدلال آیا منطقی است؟ فرق برقه در خیابان با محیط کار چیست؟ آیا “امنیتی کردن برقه” و تلاش حکومت سارکوزی برای “شناسائی” فعالین طبقه کارگر که پشت برقه مخفی هستند در خیابان محدود می شود؟ یک قدم اونطرفتر ناگهان قوانین امنیت اروپا تغییر می کند؟

برقه و پوشاندن صورت به هر شکل و با هر “استدلال” چه مذهبی و چه غیر مذهبی و چه ضد مذهبی تنها امنیت را از مردم کوچه و خیابان می گیرد. همان کارگری که دارد در خیابان راه می رود باید بتواند عابر جلوی رویش را ببیند. به جهت روانشناسی پوشاندن صورت به مخاطب می گوید که قابل اعتماد نیست به مخاطب اخطار می کند که ممکنست امنیتش در خطر قرار گیرد. بسیاری از ارتباطات انسانها غیر کلامی است و صورت و تغییرات آن آینه احساسات و انتقال احساسات است. پوشاندن صورت در جامعه چه مرد باشد و چه زن و به رغم بار بسیار عقب مانده فرهنگی و سمبلیزمی که در تحقیر زن با خود حمل می کند حتی به جهت روانشناسی اجتماعی مانع ارتباط گیری انسانهاست. مثل اینست که زیر زبان آدمها تیله بگذارید و ازشان بخواهید سخنرانی کنند! هیچ دو انسانی امکان کامل درک هم را ندارند وقتی صورتهای هم را نمی بینند. این وضعیت است که تاریخا انسانهای که می خواسته اند تهاجم کنند بکشند بدزدند صورتهای خود را پوشانده اند. بگذریم از دوران کوتاهی که پوشاندن صورت “تاکتیک فعالین مخالف حکومتها” شده بود که آنهم تاکتیک ابلهانه ای بود. حالا کوروش مدرسی دارد این تاکتیک مرده را بهانه حمایت از برقه می کند!

(۵)زنهای مبارز انقلابی یمن و برقه و فرانسه!

کوروش مدرسی در ادامه “استدلالهایش” در دفاع از برقه مدعی است که در یمن رهبران زن برقه دار هستند و شرایطی را فرض می گیرد که رهبران یمن بخواهند این زنان را بخاطر برقه دستگیر کنند و مخاطب را قاضی می گیرد که “اگر اینطور بشود شما چه می گوئید؟”! یادمان هست او سالهاست از مقتداصدر در عراق هم “در مقابل امپریالیزم” دفاع می کند!

راستی آیا این فرض ایشان اصلا وجود خارجی پیدا می کند؟! چطور است که فرض بگیریم که مثلا اسکیموها اگر قطب بشود منطقه حاره با چه لباسی بیرون می آیند؟! پاسخ ایشان اینست که آنچه نشده حتما دلیلی دارد! رهبران ضد انقلاب در یمن امکان ندارد زنها را در این شرایط بخاطر برقه بگیرند! در جریان انقلابها اتفاقا حکومتها اسلام پناه می شوند تا عوام را بفریبند! در سوریه بشار اسد تازه دارد مسلمان می شود! قمارخانه می بندد! در عراق صدام علامت الله را آخر حکومتش چسباند به پرچمش! شاه در ایران هم کلی آخوند پرور شد! نظرکرده امام رضا!

اما یکی بپرسد اون فرض یمنی به فرانسه چه مربوط؟ فرض محال یمنی قرار است در مورد فرانسه چه پایه استدلالی باشد؟! قرار بود کوروش مدرسی در “کانتکس تاریخی حرف بزند”! او پایش را یک قدم جلوتر می گذارد و مدعی می شود که برقه مسئله طبقه کارگر است(در فرانسه؟!) و مسئله زنهای بورژوا نیست! این سناریوی تماما ساختگی کوروش مدرسی را کامل می کند! طبقه کارگر برقه دارد و می خواهد در مبارزاتش صورتش دیده نشود و سارکوزی دارد با غیر قانونی کردن برقه طبقه کارگر را تحدید می کند البته فقط در خیابان وگرنه همین سارکوزی در محیط کار حق دارد که مانع قرقه شود و دیگر امنیت طبقه کارگر در خطر نیست!

خلاصه:

رهبر روحانی حکمتیستها اینهمه بالا و پائین می رود اینهمه آسمان به ریسمان می بافد راستی چرا؟ فکر می کنم علتش اینست که بسیار مشکل است که در قرن بیست و یکم در جنبشی که حرف اولش این بود که انسان و طبقه کارگر و زحمتکش نباید ملعبه حکومتها و قطب بندیهای ارتجاعی باشد و باید خط خودش را باز کند و جلو ببرد. در زمانی که جنایت اسلام سیاسی و حکومتهای سرمایه داری غرب بیشتر از همیشه افشا شده و لرزه های عروج دوران انقلابها همه جا را فرا گرفته واقعا کار شاقی است که بنام منصور حکمت بخواهی از برقه دفاع کنی. بنام آزادی بیان و پوشش از شنیع ترین شکل تحقیر زن دفاع کنی. این حتی برای کوروش مدرسی هم یک رکورد محسوب می شود!

برقه در فرانسه در ایران و همه جای دنیا نشان تحقیر زن است. امنیت جامعه را بخطر می اندازد. داشتن برقه ربطی به آزادی بیان ندارد. اگر مخفی کردن اسلحه و نارنجک زیر لباس باید غیر قانونی اعلام شود حتی اگر نیروی انتظامی اینکار را بکند، پوشاندن صورت به هر بهانه چه مذهبی چه ضد مذهبی باید مورد پیگرد قانونی قرار گیرد. سارکوزی اگر اینکار را می کند دلیل مخالفت کمونیستها نباید باشد همانقدر که اگر سارکوزی خودش را قاطی انقلاب لیبی و سوریه می کند دلیلی نیست که ما مخالف این انقلابها باشیم. البته کوروش مدرسی مختار است که حواریون مفتون خودش را با این استدلالها بفریبد!

 

منابع دیگر:

(۱)متن کامل مصاحبه کوروش مدرسی در دفاع از برقه

http://www.youtube.com/watch?v=EiN5C7y2O70

http://www.youtube.com/watch?v=f5beSL4hwGI

http://www.youtube.com/watch?v=S09kAIfX3Es

(۲)سعید صالحی نیا: نگاهی دوباره به مقوله آزادی و آزادی پوشش در حاشیه مصاحبه رفیق سهیلا شریفی در موضوع آزادی پوشش

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/4920-1389-09-03-13-33-48.html

(۳)سعید صالحی نیا: پردازش مدرسیزم- نیهیلیزم و ادامه ماجرای حزب “حکمتیست”!

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/5008-1389-09-12-06-42-44.html