پیام خاتمى: ما همه سرباز توایم خامنه اى!

در ماجراى دعواهاى دو باند حکومتى٬ احمدى نژاد و خامنه اى٬ اصلاح طلبان مغضوب ابتدا سکوت کردند. آنها که در طى دوره احمدى نژاد و با اشاره خامنه اى از مدار حکومت بیرون انداخته شده بودند و احزابشان منحل و نیمه منحل شده بود٬ وضعیت جدید را بنفع خود ارزیابى کردند. محاسبه شان اینبود که خامنه اى در تنگنا و بى اعتبارتر از همیشه است٬ “روحانیون” و عقلاى نظام از موقعیت رو به تهدید خود ترسیده اند٬ و وضعیت میتواند بنفع اصلاح طلبان تغییر کند. لذا ابتدا سیاست سکوت پیشه کردند. تدریجا و وقتى تقابل با تیم احمدى نژاد بالا گرفت و کار به قمه زنى خیابانى کشید٬ به طرف خامنه اى غش کردند. ابتدا موئتلفه ایها به سرکردگى عسکر اولادى که موقعیت خود را در خطر میدید به حمایت از رفسنجانى رو آورد. رفسنجانى هم که دل خونى از احمدى نژاد داشت بیشتر از قبل به “آقا” چراغ سبز داد. مهاجرانى از سرکردگان اتاق فکر قاطر ترووا در خارج نیز از خامنه اى اعلام برائت کرد. طرفداران اصلاح طلبان هم که گیج و گنگ در متن دعواى دو باند بخشا به طرف احمدى و بخشا به طرف خامنه اى غش کرده بودند٬ منتظر بودند ببینند چه خبر است تا موضع روشنترى بگیرند. تا اینکه خاتمى وسط آمد و سیاست را اعلام کرد: “نقطه سر خط”. 

روشن بود که در متن درگیرى باند خامنه اى با باند احمدى نژاد و در متن بى اعتبارى مطلق خامنه اى مقدارى فشار روى عناصر اصلاح طلب کم شود. این حرکتى تاکتیکى در ادامه سیاست بازسازى موقعیت وخیم خامنه اى با توجیه به اصطلاح سیاست “جذب حداکثرى” بود. سیاست جلب حمایت از خامنه اى و همراهى با موج تبلیغاتى علیه تیم احمدى نژاد٬ تشدید تحرکات در محافل نظام براى بلوک کردن تیم احمدى نژاد٬ حتما این شرط را میان ناراضیان از سیاست خامنه اى جلو میکشید که فشار روى اصلاح طلبان کاهش یابد. و متقابلا تمکین اصلاح طلبان به خامنه اى و پایان دادن به نق نق هاى درون خانوادگى شرط طرف مقابل بوده است. نامه نگاریهاى این جماعت به “رهبر معظم” و سخنان اخیر خاتمى را باید در این متن دید. حالا وقت آنست که خاتمى و شرکا دوباره با این ادعا که “حق با ما بود” مانور بدهند و از موضع “مستقل” علیه سیاستها و عملکرد و شکست احمدى نژاد سخن بگویند و به رویشان نیاورند که این شکست و بن بست خامنه اى و کل نظام بوده است. مانورى که البته شرطش تمکین بیش از پیش به خامنه اى است.

این تلاشها بجز حمایت از خامنه اى بعنوان رکن اصلى نظام اسلامى چه هدفى دارد؟ آیا قرار است دوباره فرش قرمز پهن کنند و حضرات مغضوب به ارگانهاى قدرت و حکومت برگردند و روزنامه ها و احزابشان را دایر کنند؟ برخلاف توهمات طرفداران مفلوک حکومت اسلامى در اپوزیسیون قرار نیست چنین اتفاقى بیافتد.

اولا٬ چرخش سیاسى محیر العقولى رخ نداده است. اصلاح طلبان حکومتى اساسا سیاست تقابل با نظام و مشخصا خامنه اى را هیچوقت نداشتند. آنها بدون خامنه اى و بدون جمهورى اسلامى موضوعیت ندارند. باید کل پدیده جمهورى اسلامى را فرض گرفت تا هر نوع اصلاح طلبى اسلامى محلى از اعراب داشته باشد. ثانیا٬ پلاتفرم و استراتژى جریان اصلاح طلبى اسلامى براى بقاى نظام شکست خورد و حذف آنها از مدار حکومت نتیجه شکست قطعى این سیاست بود. ثالثا٬ کنار زدن جریان احمدى نژاد – که هنوز امرى قطعى و تمام شده نیست – به بازگشت اصلاح طلبان به مرکز سیاست منجر نخواهد شد. این پروسه کشدارتر و خونین تر از تمهیدات تبلیغاتى فعلى خواهد بود. حتى با فرض فرجام پروسه حذف کامل باند احمدى نژاد٬ کرسیهاى قدرت بین باندهاى موسوم به اصولگراى وفادار به خامنه اى تقسیم خواهد شد و در بهترین حالت اصلاح طلبان در حاشیه جمهورى اسلامى به بقا ادامه خواهند داد و یا نیرویشان به سمت قطبندیهاى جدید تجزیه خواهد شد. خاتمى و اصلاح طلبان از داغ کردن تیم احمدى نژاد بوى کباب به مشامشان رسیده است. پیام خاتمى اینست که تا چه حد سر سپرده نظام و خامنه اى هستند و حاضرند هر استخوانى جلویشان بگذارند مزمزه کنند.

مضمون پیام خاتمى روشن است: فشار را از روى ما بردارید٬ در مقایسه با باند احمدى نژاد که مقابل خامنه اى قلدرى میکند اصلاح طلبان سرباز خامنه اى و نظام و متعهد به ولایت فقیه هستند. اما مگر موسوى کمتر از این گفته بود؟ اگر این تعهد به نظام اسلامى و سیاست بقاى نظام شکست خورد چرا باید مجددا دور دیگرى امتحان شود؟ آیا صرف ضعف خامنه اى و موقعیت وخیم حکومت چنین امکانى را باز و ضرورى میکند و به نفع بقاى حکومت نتیجه میدهد؟ اینها صرفا توهمات خاتمى نیست٬ بلکه استیصال جمهورى اسلامى است که هر پاره اش را در متن بحران عمیق و از هم گسیختگى به تجدید نظر پراگماتیستى وادار کرده است.

حال گیریم که خامنه اى و اردوى هوادارانش فرصت طلبانه و موقتا فشار را از روى اصلاح طلبان برداشتند و به اصطلاح “بخشیدند”. بعد چه میشود؟ اصلاح طلبان با چه پشتوانه اى میخواهند فیل خامنه اى و ولایت فقیه را براى مردم هوا کنند؟ آنهم در دوره اى که فریاد مرگ بر خامنه اى همه جا را ور داشته است! آیا اگر خامنه اى از ترس باند احمدى نژاد و حفظ نظام پیشنهاد خاتمى را قبول کند و یا باندهاى حکومتى به چنین بند و بستى تن دهند٬ رابطه مردم و حکومت تغییر میکند؟ آیا اگر خاتمى و شرکا مردم و بقول او “ملت” را با خود داشتند این حال و روزشان بود؟ و بالاخره معلوم نیست خاتمى امتحان پس داده و قاتل به چه حقى از جانب مردم حرف میزند؟ چه کسى باید ببخشد؟ کسانى که مورد تجاوز و شکنجه قرار گرفتند و قتل عام شدند؟ جواب این طیف به خاتمى و شرکا اینست که بى عرضه ها شما کاسه خامنه اى را لیس بزنید و نان تان را بخورید! 

اما وضعیت جمهورى اسلامى بحرانى تر و تناقضاتش عمیق تر از آنست که سیاست “نقطه سر خط” بدادش برسد. اگر حذف اصلاح طلبان بسادگى براى حکومت ممکن بود حذف باند احمدى نژاد به همین سادگى نیست. اگر تناقضات حکومت سیاست نظام را به راه بدون بازگشت سوق داد٬ تعمیق بحران و شرایط جدید داخلى و منطقه اى نمیتوند موجب تکرار نوار کهنه و همزیستى مجدد “دو بال” سنتى نظام شود. وانگهى چرا باید باندهاى دیگر حکومتى به این سیاست تمکین کنند؟ اگر قرار به تمکین بود که وضع حکومت میبایست بعد از حذف اصلاح طلبان بهتر شود٬ چرا نشد؟

برخلاف توهمات کنونى و محاسبات پراگماتیستى طرفین که ناشى از محاسبات خرد و منافع کوتاه مدت است٬ سیر رویدادها در درون حکومت به سمت تقابل شدیدتر باندهاى حکومتى سیر میکند. در این میان شاید بصورت تاکتیکى مخالفان دیروز “انحصار طلبى” به مجیزگوى امروز “انحصار طلبى” و شخص خامنه اى تبدیل شوند. اما این شاید٬ در صورت تحقق٬ تنها زدن تیر خلاص سیاسى به آنهاست و نه هموار کردن راه براى بازگشت شان به حکومت. هم خاتمى و شرکا و هم خلامنه اى و هوادارانش از موضع شکست خورده شان در بقاى نظام آب در هاون میکوبند. خاصیت اظهارات اصلاح طلبان حکومتى صرفا اینست که اردوى متفرق شان را متفرق تر و جنبش سرنگونى نظام را منسجم تر خواهد کرد. *

٢٧ اردیبهشت ١٣٩٠