دفاع از “زندانیان عادی” یک وظیفه مهم سیاسی

در میان گروه های اپوزیسیون، زندانیان عادی بخشی نسبتا فراموش شده اند. دلایل ناگفته و نانوشته متعددی برای این وضعیت در اذهان وجود دارد. اینکه اینها منزه نیستند، آرمان گرا نیستند، فداکاری ای برای جامعه نکرده اند، به فساد و ناهنجاریها و جرائم گوناگونی دست زده اند، با فرهنگ لمپنی و کوچه بازاری تداعی میشوند، و هزار دلیل مشابه دیگر.  کسی این نوع دلایل را صراحتا شاید در جایی نگفته است اما اساس مساله همین است. بالاخره مبارزه سیاسی از جانب هر گروه و حزب و سازمانی چه چپ چه راست، بر سر جامعه و قدرت سیاسی و حقوق مدنی و اجتماعی است و این طیف، یعنی زندانیان عادی، قشر یا طیفی وازده از جامعه تلقی میشوند که امر و آرمان و هدف اجتماعی ای را دنبال نمیکنند و در مبارزه برای هژمونی و قدرت سیاسی جایی ندارند. افرادی هستند که برای ارضای خود دست به “اعمال خلاف” و “ضد اجتماعی” زده اند.
اینکه خود این تصویر از این بخش از زندانیان تا چه حد در جمهوری اسلامی واقعی است را در خلال نوشته اشاره خواهم کرد. اما در وهله اول اجازه دهید به نفس این نوع تلقی نسبت به زندانیان عادی و دفاع از حقوق آنها بپردازیم. 

یادم می آید همین سال گذشته در اوج کمپین نجات سکینه محمدی آشتیانی از سنگسار که دنیا را متوجه جنایات جمهوری اسلامی کرد و فشار عظیمی روی این حکومت گذاشت، و حمایت بین المللی گسترده ای برای نجات این زن و جنبش ضد سنگسار به جریان افتاد، جریانات اپوزیسیون غالبا سکوت کردند و برخی بعد از چند ماه که این کمپین در راس خبرهای جهان قرار گرفت، فقط اطلاعیه ای چند سطری منتشر کردند و خیال خودرا راحت کردند. و نهایتا یک نفر شجاعت بخرج داد و حرف دل همه را زد و آن شیرین عبادی بود که با وقاحت تمام گفت “این داد و قالها از جانب وزارت اطلاعات راه انداخته شده که مساله زندانیان سیاسی به پشت صحنه رانده شود” و در این زمینه بسیار گفت و بافت. ایشان کسی است که تازه خودرا مدافع حقوق بشر و مدافع حقوق زنان هم میداند. یعنی ما کمونیستهای کارگری، و کمیته بین المللی علیه سنگسار و مشخصا مینا احدی که در راس این کمپین بود و هست، تازه از نظر ایشان یک چیزی هم بدهکار شده و باید از خود دفاع کنیم که چرا خودرا به اینچنین کمپینی علیه مجازات قرون وسطائی سنگسار و برای نجات یک زندانی عادی آلوده کرده ایم. برخی رسانه های بستر رسمی نظیر بی بی سی و امثال آنها هم به شیوه مرسوم خود همین تبلیغات کثیف را در بوق و کرنا کردند و شروع به تیر زدن به پای کمپین علیه سنگسار کردند. طبعا از طیف راست و شخصیتها و مدیای راست بورژوایی انتظار دفاع از حقوق انسانی مردم چندان انتظار بجایی نیست. و بعلاوه بخش مهمی از این سکوت و مخالفتها، دلایل سکتی و فرقه ای داشت و از سر مخالفت با مینا احدی و کمونیسم کارگری بود. اما اینکه طیف راست از زبان امثال عبادی به خود جرات میدهد در روز روشن علیه یک کمپین عمیقا انسانی، بسیار رادیکال و موفق و موثر بر علیه جمهوری اسلامی، اینچنین هذیانهایی ببافد، بخاطر جایگاه ضعیفی است که سنتا دفاع از زندانیان عادی در میان اپوزیسیون حتی طیف چپ دارد.  بخاطر اینست که ما کمونیستها نتوانسته ایم به جامعه نشان دهیم که زندانیان عادی بویژه در جمهوری اسلامی، قربانیان مستقیم این رژیم و نظام حاکمند. نتوانسته ایم نشان دهیم که این زندانیان در همه جا و بویژه در ایران امروز بخشی از مردم محروم و طبقه کارگرند. در واقع بخشی از تلفات طبقه ما توسط این نظامند. نتوانسته ایم نشان دهیم و این را به تفکر غالب جامعه تبدیل کنیم که وجود دهها هزار زندانی عادی در ایران امروز، بیانگر بیمار بودن این جامعه است. نشانگر یک اپیدمی است که انسانها را بیمار میکند. و بعلاوه بسیاری از اینها حتی به همان مفهوم حقوقی معمول در سطح متوسط در دنیا، مجرم نیستند. گناهی نکرده اند و این دستگاه قضائی قرون وسطائی و ضد انسانی و بی رحمانه و فاسد جمهوری اسلامی است که آنها را به دلایل غالبا غیر جزائی به بند کشیده و زیر انواع شکنجه و تجاوز قرار داده است و ابتدایی ترین حقوق انسانی آنها را بی محابا پایمال میکند. بخش زیادی از این زندانیان اصلا به مفهومی که زندانی عادی شناخته میشود، زندانی عادی نیستند و حتی جرمی که به آنها نسبت داده میشود طبق موازین هیچ جامعه معمولی جرم نیست. خیلی از زنان و دختران به دلیل عدم رعایت حجاب اسلامی دستگیر میشوند و به درون زندانهای عادی گسیل میشوند. اینها در واقع زندانی سیاسی و عقیدتی هستند. خیلی از جوانان به دلیل نوشیدن مشروبات الکلی که در بخش اعظم دنیا مجاز است، دستگیر و زندانی شده اند. بسیاری از آنها جشن و رقص و شادی کرده اند و به عنوان اراذل و اوباش و مفسد دستگیر شده اند. شمار بسیاری از این زندانیان افراد زحمتکشی هستند که برای امرار معاش خود تنها راهی که پیدا کرده اند این بوده که کالاهایی مثل روغن و ساعت و امثالهم را از مرزها از طریق خرید و فروش وارد و خارج کرده اند. نمونه های بسیاری از این نوع “زندانیان عادی” را نیز میتوان در زندانهای جمهوری اسلامی مشاهده کرد. و این خود نشان میدهد که کلا مقوله زندانی عادی در جمهوری اسلامی چندان با مفهوم شناخته شده آن تطابق ندارد.
 

زندانیان عادی بخشی از مردمند

در مورد زندانیان عادی در ایران تحت حکومت اسلامی میتوان از جنبه های مختلفی نوشت و باید کتابها نوشت. وضعیت زندانیان را باید تا آنجا که امکان گزارش گیری و خبر گیری وجود دارد جلوی چشم جامعه قرار داد.  اولین مساله اینست که این زندانیان حتی آنها که بدون هیچ شبهه ای روشن است که جنایتی مرتکب شده اند، خود قربانی اند. نظام و جامعه ای که در آن اکثریت مردم تحت یک نظام بیرحمانه سرمایه داری و دزدی و شارلاتانیسم و سرکوب و بی حرمتی، مدام در شرایط محرومیت و حسرت و بی حرمت شدن بسر میبرند، صدها هزار کودک خیابانی دارد و اگر کودکان کار را هم بحساب آوریم بنا به یک آمار بیش از ٣ میلیون کودک کار و خیابان دارد، و اکثریت مردم زیر فقر و محرومیت و تحقیر و توهین دارند مچاله میشوند، عامل اصلی سوق دادن افراد به ناهنجاری و جرم و جنایت است. فقط کافی است انسان به کودکان خیابان فکر کند تا متوجه شود منشاء جرم و جنایت چیست. کافی است انسان تصور کند این کودکان بی گناه در این جامعه گذشته از هر چیز، در چه شرایط مساعدی برای قربانی شدن و کشیده شدن به جرم و جنایت قرار دارند. و سوال اینست که گناه آنها واقعا چز فقر خانواده هایشان چیست؟ وقتی از همین زاویه به کل جامعه و شرایط جهنمی ای که به اکثریت مردم تحمیل کرده اند نگاه کنیم متوجه میشویم که این حکومت و این نظام دو راه بیشتر پیش روی افراد قرار نمیدهد: یا دست به مبارزه علیه این نظام بزنند و یا به قربانیان آن تبدیل شوند. البته راه سومی هم هست که در راستای همان راه دوم قرار میگیرد و آن تبدیل شدن به پیچ و مهره ساکت و بی اختیار همین نظام است. مساله اینست که در جمهوری اسلامی بهیچ وجه نمیتوان به مجرم بودن زندانیان در هیچ سطحی مطمئن بود. همانگونه که اشاره شد بسیاری از زندانیان عادی مجرم نیستند. بجز آنها که به دلیل زیر پا گذاشتن قوانین جمهوری اسلامی مثل حجاب و یا نوشیدن مشروبات یا رقص و شادی و جشن دستگیر میشوند، شمار زیادی از زندانیان قربانی مستقیم توطئه و دسیسه های حکومت و ایادی حکومت و ساخت و پاختها با حکومتیان هستند. دستگیری افراد بدون هیچ نرم و ضوابط حقوقی عادلانه و بسیار فله ای و دلبخواهی انجام میشود. سیستم قضائی جمهوری اسلامی که این زندانیان را محکوم میکند، خود یک سیستم فاسد، و سرکوبگر و بی ربط به سیستم قضائی با ابتدایی ترین استانداردهای امروز است. اعتراف گرفتن زیر شکنجه یکی از شیوه های معمول این نظام حتی برای زندانیان عادی است. از این نظر جمهوری اسلامی در سطح جهان رکورد دار است که حتی زندانیان عادی را عموما زیر شکنجه قرار میدهد، از وکیل و دفاع و دادگاه در حد استاندارد پذیرفته شده بین المللی محروم میکند، و احکامی که صادر میکند دلبخواهی، مبتنی بر احکام  و احادیث و کتب اسلامی و تشخیص قضاتی است که هیچ چیز از قضاوت جز احکام قضائی اسلامی و برگرفته از سنتهای قبایل وحشی دوره جاهلیت نمیدانند. و حتی از این نظر هم از یک سیستم سراسری مثلا اسلامی پیروی نمیکند بلکه هر آخوند و قاضی ای در حوزه تحت نفوذ خود نسبت به زندانیان فعال ما یشاء است و دست به هر جنایتی میتواند بزند. اعدام عاطفه رجبی دخترک جوانی که وقتی دستگیر شد ١۶ سال بیشتر نداشت و توسط قاضی و همدستانش بارها مورد تجاوز قرار گفت و بعد برایش شناسنامه ٢٢ ساله درست کردند  و بعنوان زنا کار طناب دار را به گردنش انداختند براستی یک جنایت بسیار بسیار تکان دهنده است که باید مدام جلوی چشم قرار داد. اما حتی این حد از جنایت و بی رحمی هم تنها نمونه نیست. اعدام دلارا دارابی که در زیر سن قانونی به جرم قتل دستگیر شده بود و بعد علیرغم شواهد بسیار بر بیگناهیش او را در اول مه سال ٨٨ برای مرعوب کردن کارگران و جامعه اعدام کردند و حتی اجازه ملاقات با خانواده اش قبل از اعدام را هم به او ندادند یک نمونه تیپیک و فراموش نشدنی و بسیار دردناک دیگر است. طی این سالها متاسفانه از این نمونه های بسیار تراژیک و غیرقابل هضم و باورنکردنی بسیار شنیده ایم. اما ای کاش اینها تنها نمونه ها بودند. وضعیت زندانهای جمهوری اسلامی نیز از فرط نا امنی و بی حقوقی زندانیان و شرایط بی رحمانه براستی قابل توصیف نیست. این روزها یکی از زندانیان سیاسی در نامه ای به خامنه ای گزارشی از وضعیت زندانیان عادی زندان گوهر دشت داده بود که گوشه های تازه ای از وضعیت درون کل زندانهای جمهوری اسلامی را جلوی چشم قرار میدهد. این زندانی بنام مهدی محمودیان از جمله از قول یکی از شاهدان میگوید که یکی از زندانیان طی یک شب هفت بار مورد تجاوز توسط  برخی زندانیان دیگر قرار گرفت و بعد که به مقامات زندان شکایت کرد او را به یک سلول منتقل کردند و به تجاوز کنندگان حتی یک تذکر هم داده نشد. از خرید و فروش زندانیان جوان مرد برای استفاده جنسی زیر چشم مقامات زندان نمونه می آورد. از ورود آزادانه و خرید و فروش گسترده مواد مخدر میگوید. و از اینکه شکنجه و کتک زدن وحشیانه و فحاشی مداوم به زندانیان که روال عادی همه زندانهای حکومت است. (درست در لحظه انتشار این نوشته در گزارشها خواندم که مهدی محمودیان به دلیل نوشتن این نامه و افشای وضعیت فجیع زندان گوهر دشت به سلول انفرادی منتقل شده و خانواده اش از او هیچ خبری جز این ندارند)

این ها و بسیاری جنبه های دیگر دارد این را تاکید میکند که ما کمونیستها باید دفاع از “زندانیان عادی” را نیز یک عرصه دائم و مبرم مبارزه خود علیه جمهوری اسلامی قرار دهیم. باید از حقوق مدنی همه افراد جامعه فعالانه دفاع کرد. دستگیری های فله ای و بی حساب و کتاب را افشا و محکوم کرد. شرایط غیر انسانی زندانها را باید افشا نمود و حقوق زندانیان را مورد تاکید قرار داد. باید نقش جمهوری اسلامی و فقر و محرومیت و بی حرمت کردن مردم  و کلا نقش نظام ناعادلانه و ستمگرانه سرمایه داری در سوق دادن افراد به جرم و جنایت و اقدامات ضد اجتماعی را جلوی چشم همه مردم گذاشت. سیستم قضائی جمهوری اسلامی را باید وسیعا افشا کرد و بطور کامل بی اعتبار اعلام کرد. باید سنت انتقام گیری و انتقامجویی که فلسفه و پایه سیستم قضاوت در جمهوری اسلامی و بسیاری از حکومتهای سرمایه داری و سرکوبگر دیگر است را بعنوان یک سنت ضد انسانی که خود مجرم تولید میکند و ذهنیت رایج بسیاری از مردم در جامعه است، افشا کرد و کنار زد. این سنت طی قرون و اعصار و نسلهای متمادی وجود داشته نسل به نسل توسط نیروهای مرتجع حفظ شده و تبلیغ شده است و زمینه و عامل مهمی در سلطه اقلیتهای مرتجع است.

دفاع از “زندانیان عادی” و پافشاری بر حقوق آنها بخشی از مبارزه برای دفاع از حقوق انسانی در جامعه است. بخشی از مبارزه برای سوسیالیسم و جامعه مرفه و آزاد و برابر است. ما بر این تاکید کرده ایم که با سرنگونی جمهوری اسلامی کل پرونده های همه زندانیان بدون استثنا باید مجددا گشوده شود و در یک شرایط حقوقی انسانی این زندانیان باید امکان یابند و بتوانند از حقوق خود دفاع کنند. قطعا بسیاری از این زندانیان در چنین روندی آزاد خواهند شد و باید به آنها خسارت پرداخت شود. نباید تردید داشت که از خلال این مبارزه و این دفاع بی تردید از زندانیان عادی است که میتوان جمهوری اسلامی و کل نظام سرمایه داری را همه جانبه تر افشا کرد، و تصویر یک جامعه آزاد و انسانی و سوسیالیستی را بطور همه جانبه تری جلوی چشم جامعه قرار داد.*