مهتدی به اپوزسیون مجاز پیمود،ناسیونالیزم مایه شرم انسانیت

بگذار مرتجعین و فرصت طلبان زوزه بکشند

انچنان که میبینم اوج و تداوم انقلاب است “چه” 

توهم به نمایشی بودن انتخابات دوره دهم مدت زمانیست که گرایش راست را همانند دورهای پیشین انتخاب”انتخاب شدگان”،از چاله به چاه انداخته و زمینه شد که لیبرالها،ناسیونالیستها سیر اکتیو انعطاف پذیری استراتژی و تاکتیک را بیش از پیش نمایش بگذارند تا که از نعمات بزرگان بورژواهای غربی     “حافظان استراتژیک کمربند سبز حاکمیت جهل بورژوا مذهبی” لیسه ای به کاسه سود و ارزشهای هنگفت اضافه ای بزنند که ناشی از مناسبات ضد انسانی و نابرابر سرمایه داریست. تقلب خواندن نتیجه انتخابات و همراه شدن با جنبش خودبخودی و سبز یکبار دیگر نقش مخرب و ضد انقلابی استراتژی و تاکتیکهای ناسیونالیستها، لیبرالها،به عنوان اپوزسیونهای مجاز که ماندنشان درغًربت بیشتر بنفع رژیم سرمایه است را اثبات کرد. اکنون تشدید اعتراضات بر ضد تمامیت حاکمیت جهل و سرمایه ارزوهای پان ایرانیستها و جمهوری خواهان طرفدار جناح موسوی و ناسیونالیستهای کرًد را بر باد داد و یکبار دیگر ظرفیت خیانت انها به توده های مردم زحمتکش بخصوص جنبشهای اکتیو رادیکال کارگری،زنان،و دانشجویی را بنمایش گذاشت. درماهیت سیستماتیک حاکمیت اسلام شیعه تلاش همه جناحها ظاهری و هردو برای تثبیت و قدرت و تطبیق دادن نوعی جمهوری اسلامی تازه برای ماندگاری بیشتر است.

در این میان عبدلله مهتدی از تنگی قافیه چه عجایباتی سر هم میکند؟ سوال باید اینطور طرح شود که مهتدی با نوشتن مقاله(راهی که باید تا پایان پیمود) کجای طیف سیاسی و به کدامین طبقه در حال صعود است؟ بر این مبنا که مهتدی در این نوشته به انحرافات زیادی و بعبارتی دگر به تحریف مقولات کلیدی در تحلیل جامعه مرتکب و معترف شده و با تعمق در رد نظرات بیان شده هر مقوله به تحریف کشیده شده توسط مهتدی به مقاله ای جدا نیاز دارد که من بصورت کلی به برخی موضوعات میپردازم چونکه در حوصله این مقاله خارج است

شناخت افراد و جریانات نه تنها از روی برنامه بلکه سیاستهای روزمره و تاکتیک و گفتار هم امکان پذیر است. بیانات مهتدی بهر اندازه سطحی،عمیق،اگاهانه یا ناگاهانه باشد معیار و شاخص تعیین کننده برای قضاوت اجتماعی و تاریخی و حال این جریانی است که اقای مهتدی در صدر ان قرار دارد. در این شرایط حساس و روبه رشد برای سرنگونی کامل رژیم با حذف هر دو جناحش نه با تکیه  بر منافع کنونی بورژوازی بین المللی بلکه با اتکا به نیروی معترض و سرنگون خواه برای دستیابی به جامعه ای که احقاق حقوق دمکراتیک اولیه انسانی از مطالبات روزمره است که در این وضعیت عبدلله مهتدی برای شکستن رکورد شنا در رقابت” با حزب دمکرات،پژاک،موسوی،شالگونی، همایون،..) نمایندگان مدرن پوزیسیون در اپوزسیون” در صحرای کربلا برای حقانیت دادن به سوگواری منتظری تمرین قدم زنی”دمکراسی”می کند.

 تشابه پیام قاسملو به خمینی و پیام مهتدی در سوگ منتظری در شرایط حساس مبارزات توده ای مردم برای سرنگونی کامل نظام جهل و سرمایه چقدر می تواند متفاوت باشد؟ قاسملو و مهتدی در دیپلوماسی دو روی یک سکه اند! ( قاسملو :روزنامه کیهان۱۳۵۸٫۱۰٫۱۵ : رهبریت قاطع امام خمینی برای خلق کٌرد و ملت ایران مورد تایید بوده و هست و خلق کٌرد همیشه و هر وقت و هر زمان از دستورات سازنده امام پیروی کرده و خواهد کرد………

کافیست ماهیت ناسیونالیستی مهتدی را اینبار با اناتومی “اسلام دمکراتیک تعمیق شده” در مقاله (راهی که باید تا پایان پیمود) مخلوط کنیم و بمعنای واقعی در تاکتیکها و استراتژی اتی مهتدی تعمق کرد تا که تفکرات ناشی از بخار معده روشنفکران بورژوا و استدلال فریبانه در ورای تسلیت مرگ منتظری جلاد فروریزد و سازمانش را بدرستی جنبش ملی؟اسلامی؟ انالیز کرد و نام بٌرد. چنین سازمانی کجای طیف سیاسی قرار دارد؟

شناخت اندیشه،سیاست،استراتژی و سازمانی فردی که “راهی که باید تا پایان، با شعارهای یا حسین میرحسین،مرجع تقلید ما الوداع الوداع، جدایی دین از دولت با درک منتظری (پیمود) می پیماید، دیگر در این اوظاع و احوال اقتصادی و سیاسی حاکم بر ایران و انشعابهای تاکتیکهای رادیکالی که از اعتراضات جناح سبز شده ساده است.

اقای مهتدی که سیر رشد و نمو تفکرات خود را با استعدادی نه چندان دماگوژانه و صد چندان ریوزیونیستی، از استراتژی بلشویکی حزب کمونیست ایران به حول استراتژی تغیر از بالای امریکا و دول غربی”مزاکره،انتظار،جنگ” و مزاکرات مخفی با چند پاسدار ولایت فقیه و بلاخره استراتژی جناح سبز و دمکراسی؟ خواهی؟ که با هزاران ترفند و تنوع بیرقها و زبان لوس پوپولیستی تا اینجا کش داده، شناخت روئیاهای گذشته،حال و اینده اش و تحلیل کردنش در سیر مبارزات رو به رشد طبقاتی ( بی کم و کاست با ماهیتی سرنگون خواهانه) چندان کار مشکلی نیست.

منتظری پدر روحی و معنوی جناح سبزو پوزسیون و اپوزسیونهای مجاز، دوست و همسنگر حیوان درنده دشت کربلا خمینی بود و بدون اغراق هر دو حامی و متفکرو جلاد ” کشت و کشتار،جنگ و ترور،جهل و خرافه بودند و دوستان دروغین مردم هم در به ابهام کشاندن این جنایات توسط منتظری و در ثنای این واپسگرای دینی، صدها عبارات فریبانه و قهرمان سازانه بیان داشتند. انگار که این منتظری ست که جنایات جمهوری جهل و سرمایه را در سالهای ۵۷ تا ۶۷ را فاش نموده و تنها این اخوندک منتقد احکام ضد انسانی اعدامهای دسته جمعی بوده است!

چندی پیش زمانی که این طلبه قم و معمار جمهوری اسلامی زنده بود و جایزه دفاع از حقوق؟بشر؟ به این جلاد کهنه پرست داده شد، در(روژهه لات تی وی) ریپورتاژی به همین مناسبت تهیه شده بود که در واقع انعکاس مقاله سوگواری مهتدی تحت عنوان  راهی که باید تا پایان پیمود، بود. این نوشته مهتدی تلاشی در جهت جدا سازی شخصیتی منتظری از پسمانده های جهل و قرون وسطایی جمهوری اسلامی است.

گامی جدید برای انتخاب استراتژیک جدید.

در این نوشته چنان خبر مرگ منتظری را در ابعاد ایرانی و جهانی ترسیم میکند که به موافقان و مخالفان نظام حاکم هم توصیه می کند که مقالاتی در ارزیابی و سنجش نقش موثر و مثبت وی در تاریخ سیاسی معاصر ایران را ارائه دهند. مهتدی چنان شیفته و درمانده و از نقش کلیدی جنبشهای رادیکال اجتماعی برای بزیر کشیدن نظام جهل و سرمایه چنان عصبی شده و از چنین قدرت متغیر کننده عاجز مانده که از نقطه نظر مبارزان راه ؟ ازادی؟، زندگی منتظری را درخشان می نامد و همان نتیجه موسوی و شالگونی وفرخ نگهدار و طٌلاب محافظ منتظری را می گیرد و می نویسد :

(…….منتظری خود از بنیان‌گذاران نظام جمهوری اسلامی و از واضعان و شارحان نظریه‌ی ولایت فقیه بود، اما چندان طول نکشید که با عملکرد نظامی که خود به‌جد در شکل‌گیری‌اش کوشیده‌بود اخلاقا در تناقض افتاد. او که به اصول و ارزش‌های اخلاقی انسانی پای‌بند بود و در نظام دینی و ولایت فقیه جامعه‌ای آرمانی را جستجو می‌کرد، به‌زودی دریافت که خود این نظام به مظهر شر و فساد و خباثت و جنایت تبدیل شده‌است. او که خود در مجلس خبرگان قانون اساسی به دفاع فقهی از نظریه‌ی ولایت فقیه پرداخته و راه را از لحاظ نظری برای عروج استبداد مذهبی کامل گشوده‌بود، به‌زودی با عملکردهای این نظام و خشونت‌ها و نقض‌های فاحش حقوق بشر که وجدان‌اش را آزار می‌داد، از در مخالفت درآمد…..)

تعمق لازم نیست و ملزوم بودن لحظه ای برای تعمیق در این جملات بسادگی ما را به عملکردهای گذشته رهبران ملی اسلامی وبه استنتاجات تکراری میرساند. اما با این چرندیاتی که مهتدی  از بر کرده و نوشته نمی توان بی اعتنا کذشت و این پاراگرافهای توده ای مابانه به گرایشی در پوزوسیون دست همگرایی میدهد که خواندنش برای مبارزان حقیقی تغییر جامعه از جهالت به مساوات قابل تحمل نیست؟ در این نوشته عبدلله مهتدی،،از طرفی منتظری بنیان گزار جمهوری اسلامی و نظریه پرداز ولایت جهل و جنایت است و از سوی دگر منتظری اخلاقاٌ در تناقض با نظام جنایتکار ج ا و به اصول و ارزشهای اخلاقی؟ انسانی؟ پایبند است. به سالم بودن نویسنده باید شک کرد.

عجیب ترین قسمت این همگرایی با موج سبز این پاراگراف است و مینویسد که 🙁(…..منتظری به‌ زودی دریافت که خود این نظام به مظهر شر و فساد و خباثت و جنایت تبدیل شده‌است……)

چقدر زود ؟ واقعا چقدر زود چنین دریافتی به زهن بیمار منتظری رسید! بعد از چند دهه جنایت،سرکوب، نسل کشی،فقر،فلاکت،…. واقعا چقدر زود اخوندک منتظری فهمیده و در حقیقت مهتدی چقدر دیر این یافته رادیکال دینی را درک کرد.! تشابهات فهم زود منتظری با فهم زودی که مهتدی هم در پی درکش است چقدر میتواند باشد؟ ایا باید نه تشابهات بلکه به تناقضات ایندو فکر کرد؟ فهماندن مضمون این نوشته از طرف مهتدی برای تشابها و چراغ سبزی است به حول و حوش خود برای دوستیابیهای جدید استراتژیک.

 تازه باید به ذهن اغشته به ناسیونالیزم مهتدی هم شک کرد چرا که ایشان نقش سیاسی و تاریخی معاصر و کنونی منتظری را با چند دهه تاخیر کشف کرد. با بیان اینکه منتظری کیست و چکاره بود و از قوم اصیل ایرانی بود و ….کشف بزرگی نکردیم بلکه مدعی کشف بزرگ رو باید مهتدی با سازمانش در اپوزسیون خواند که معلوم شده متاثر از سیاستهای شناخته شده و انعطاف پذیر رهبران حزب دمکرات کردستان ایران است و بعد از همنشینیهای برادرش صلاح بلاخره به این همگرایی استراتژیک سازمان زحمتکشان با موج سبز تن داد. سابقه این نظریه و تمایل و همگرایی با موج ارتجاعی و متعصب به خط  مشی خمینی به دوران دوم خردادیها برمیگرده که مهتدی را در سال ۷۹ به اندشیه انشعابی تشویق کرد و…….

 انتظار میرود و می رفت که مهتدی در این نوشته نه تنها به کارکرد طبقات اجتماعی و ماهیت سیستماتیک ایدئولوژیک رژیم اسلامی در این اوظاع اشاره نکند بلکه حتی تصویری به خواننده میدهد تا که امتداد کشتارهای خرداد ۶۰را هم بنفع منتظری از سال ۶۷ شروع کند و با این جعل تاریخ میکوشد به صاحت مقدس انقلابی؟منتظری توهین نشود و خودش و شرکایش  در پوزسیون و اپوزسیونهای مجاز برای شکل دادن سناریوی دلبخواه برای تحمیق توده های مردم بتوانند بسادگی جعل تاریخ کنند. مهتدی و شرکا در پوشاندن نقطه ضعفها و جنایت بنیان گزار تز ولایت فقیه به دامان ادبیات و تفکراتی پناه بردند که در تاریخ بنام اشخاص و احزاب دیگری” حزب توده،رنجبران،مجاهدین،تحکیم وحدت” در پوزسیون و درون حاکمیت ثبت شده و چه مدالها و نوبلهایی که گرفتند!

اینکه پیشبرد این امر”جعل حقایق” چقدر برای مهتدی و شرکا در این جا و مکان و سازمان بصورت واقعی تر اجازه ابراز نظر برای “جعل حقایق” نمی دهد و میدان اینجور تفاسیر بسته است ، نشان دهنده اینست که تاریخ به زبان لیبرالی و ملی مزهبی و پوزسیونهای درون رژیم با مبارزه و جانبازیهای کومونیستها و انسانهای انقلابی دیگر تفاسیری عیان شده و ناخوانا و کودکانه ای بیش نیست و در واقع شنوندگان حقیقی تفسیر تاریخ حاکمیت ج اسلامی و جایگاه منتظری در چسباندن ولایت وحشی فقیه از مرز دروس های شفاهی و ساخته گذشته و به تفاسیر و به اسناد واقعی و گزارشات و امار کشتارها و خانواده های داغدار کشتارهای سالهای حاکمیت رژیم تغیر کرده.

مهتدی مینویسد :

( .… و حال آن‌که این اوست که به یمن جنبش دموکراسی‌خواهی و ضداستبدادی که چشم‌های میلیون‌ها را بر روی واقعیت این رژیم گشوده و آن‌ها را به بازبینی کل تاریخ این نظام رهنمون شده‌است، در قلوب مردم جای خود را باز کرده‌است…..

برخلاف خمینی که خوی سبعیت و فقدان وفا و عهد را لازمه‌ی “حفظ نظام” می‌دانست و آن را به فرهنگ غالب در جمهوری اسلامی تبدیل کرد، منتظری برعکس سادگی و صداقت و شهامت اخلاقی را ارزش‌های آرمانی خود می‌دانست و آن‌جا که نظریه‌ی ولایت فقیه خود او با این ارزش‌های ساده و در عین حال بنیادی انسانی در تناقض افتاد، او نظریه را به‌سود ارزش‌های انسانی وانهاد. انسانیت و ارزش‌های اخلاقی انسانی در نظام جمهوری اسلامی چنان گوهر نادری است که همگان وجودش را نزد ایشان، که انصافا کم هم نبود، به‌راستی مغتنم شمردند. اقبال و احترام همگانی به منتظری بیش از آن‌که الزاما نشانه موافقت با عقاید ایشان باشد، به معنای ارج‌گذاشتن به هنجارهای اخلاقی و رفتارهای اوست……)

جنبش دمکراسی خواهی و ضد استبدادی اولین و در دسترسترین فرمولی است که مهتدی با متکی شدن به چنین جنبشی در پی توجیه عقبگرداندن سیاستهای تاکنونیش تهیه کرده. دمکراسی این مقوله مبهم در دستگاه نظری مهتدی تا کی توان مقابله با حقایق را میتواند داشته باشد؟ هنوز یکی از پیشمرگان فریب خورده در سازمان مهتدی نیست که سوال کند که این نوع دمکراسی واسه چی خوبه؟ این نوع جدید به چه راهکارهایی میپردازد که بنا به فرض انسان را از قید و بندهای بردگی ذهنی و اقتصادی رها میکند و….مهتدی چنان به یمن_ش از دمکراسی معتقد است که انگار دمکراسی با درک بورژوای کنونی بهمین سادگی بدون جنبشهای ازادی خواهانه و رادیکال حصول شده. هر کس باید در این دوره ارتباطات تفهیم شده باشد که دمکراسی کلمه اختراعی بورژوازی برای جنگ و ترور و حصارگری در جغرافیای جهان است و این را حتی متفکران جمهوری دمکراتیک؟ اسلامی “منتظری”هم تائید کرده اند.

مهتدی شکایات منتظری از مسولین این ساختار سرکوب ولایت فقیه را نه از زاویه متعصب بودن منتظری به پایداری و ماندگاری این نظام و برگشت به اصولهای شرعی شیعه بلکه از زاویه و دید تازه جنبش دمکراسی خواهی و ضد استبدادی میداند. این نوع اندیشیدن فصل مشترک همه شاخه های ناسیونالیزم کٌرد،لیبرالها،جمهوری خواهان و بهتر است از چپهای اکثریتی و راه کارگری هم دریغش نکنیم. ختم کلام دمکراسی مورد نظر مهتدی متوهم کردن مردم به جنبش پدری و معنوی منتظری است و در واقع متوهم بودن به جناح سبز و امید بستن به اخلاقهای دیده شده و عینیت یافته انسانی منتظری که هم اکنون بشیوه سیستماتیک در تمامی ارگانهای ج ا نهادینه شده است.

مهتدی مینویسد: چشم‌های میلیون‌ها را بر روی واقعیت این رژیم گشوده و آن‌ها را به بازبینی کل تاریخ این نظام رهنمون شده‌است، در قلوب مردم جای خود را باز کرده‌است.  بازبینی کل تاریخ این نظام از کدام دیدگاه؟ جوری وانمود میکند و این نوع بازبینی منتظری چنان به زوایای نقد مهتدی به جمهوری اسلامی تاثیرگذاشته که برای حقانیتش بشیوه فریبکارانه در قلوب مردمی انرا جای میدهد که بدست همین متفکران دینی به تحمیق و فقر و بردگی کشانده شده اند.

وظیفه مهتدی اینست که چنان این موج سبز را بزرگ و امتداد نوعی دمکراسی بخواند تا که خیانت عدم اعتقاد به قدرت حقیقی توده ای مردم برای سرنگونی ج ا را برای جواب دادن به خواست واقعی ذهن خویش و توجیه به انتظار کشیدن مردم و خوشباوری حملات احتمالی امریکا به ایران را فراهم کند.

دمکراسی به هیچ وجهه بمعنایی که مهتدی و ناسیونالیستها با فدرالیزمشان معتقد به خرد کردن و کوچک کردن جغرافیای ملی برای قدرت سیاسی میپردازند نیست. اقای مهتدی این حباب پیشتر از اینها ترکیده  .. ………………………..

حتما این پارگراف مهتدی را بخوانید تا که تشابهات پیامهای خوش امد گویی قاسملو به خمینی را بیاد بیارید و نوع دمکراسی و دید رهبری سازمان زحمتکشان نسبت به منتظری بنیان گذار ج ا و راهکارهای تغیر جامعه و رهبری به سبک مهتدی را درک کنید

(((منتظری در ماه‌های پایانی عمر خود از نفس‌های گرم جنبش دموکراسی‌خواهانه و مردمی نیروئی تازه یافته و با وجود کهولت، با صراحت و شفافیتی بیش‌ازپیش در نقد ولایت فقیه آستین بالا زد و با “جائر” خواندن ولی فقیه کنونی و حکومت وی، با شرک خواندن اعتقاد به ولایت مطلقه‌ی فقیه، با انتقاد از خود و پوزش‌اش از مردم به خاطر وضعی که خود را در خلق آن سهیم می‌دانست، با نقد و نفی محاکم فرمایشی و شکنجه‌ها و زندان‌های جمهوری اسلامی، با بی‌اعتبار اعلام‌کردن اعترافات به زورگرفته‌شده و اکثرا دروغین و محاکم فرمایشی متعاقب آن‌ها، با به‌رسمیت شناختن حقوق شهروندی و آزادی برای همه و نفی خودی و غیرخودی یعنی یکی از پایه‌های اصلی بقای نظام جمهوری اسلامی به‌عنوان یک نظام آپارتاید مبتنی بر اقشار ممتاز مافوق مردم، با به‌رسمیت شناختن حقوق شهروندی بهائیان، با دفاع از حقوق زبان‌های مادری گوناگون در ایران، با اصل قراردادن رأی مردم به‌عنوان مبنای مشروعیت حکومت‌ها، با تقدس‌زدائی از خمینی در معرکه‌گردانی اخیر رژیم کودتا و نتیجتا بازکردن راه برای یک بررسی عقلانی و مدنی بر سر این موضوع، با اشتباه‌خواندن اشغال سفارت آمریکا و هم‌چنین با محکوم‌کردن اعدام احسان فتاحیان و دفاع از جان یک مبارز کرد که با کومه‌له هم تداعی می‌شد و شکستن تابوی دفاع از یک “محارب کُرد”، یعنی کاری که هنوز هیچ‌کدام از رهبران جنبش سبز در داخل جرات‌اش را نکرده‌اند، درواقع بسیاری از تابوهای نظام جمهوری اسلامی را شکسته و خطوط قرمز آن را درنوردید، بی‌آن‌که به عقاید دینی خود خیانتی کرده‌باشد. ))))

جدای دین از دولت از دیدگاه منتظری و مهتدی

 

این راهی را که باید مهتدی تا پایان بپیماید با این نوشته استارت زده نشده، و تازه اول راهش را برای عقبگرد سیاسیش و ادای سهمش به بورژوازی برای نمایش تواناییهای که برای تحمیق مردم دارد را از بی مسولیت خواندن منتظری در جنایات نظام ج ا و مبلغ شدنش برای مرجع تقلید کردنش شروع کرده، که خدای منتظری و مهدی غائیبش عاقبت به خیرش کند.

از انجا که مهتدی باور دارد که ، منتظری برعکس(خمینی) سادگی و صداقت و شهامت اخلاقی را ارزش‌های آرمانی خود می‌دانست  و در واقع به استناد به مضمون گفته مهتدی منتظری مرجع والگوی  دمکراسی و درکش از جدایی دین از دولت است باید کوتاه هم شده جواب درخور خود را بگیرد.

مهتدی مینویسد :

(((متأسفانه منتظری چندان نزیست که کار را به آخر برد و به عنوان مرجعی که در خود توان نظری و شهامت اخلاقی کافی می‌دید یک‌سره جدائی کامل دین و دولت را اعلام کرده و به این ترتیب این گره کور فکری را برای مؤمنان به تمامی بگشاید و نه در محدوده‌ی نخبگان بلکه در مقیاس اجتماعی نشان دهد که می‌توان دین‌دار بود و در عین حال از جدائی دین از دولت طرف‌داری کرد. اما نتیجه و میراث کار‌ِ سال‌ها و ماه‌های اخیر او، بر متن جنبش بزرگ دموکراسی‌خواهی کنونی ایران و نیاز غیرقابل صرف‌نظرکردن جامعه‌ی ایران به حل معضل حاکمیت دینی، بدون تردید در راستای خدمت به حل این عقده‌ی ناگشوده‌ی جامعه ایران خواهدبود. این راه را باید تا آخر پیمود. )))

متاسف بودن مهتدی برای چندان نزیستن منتظری بشیوه عکس مساله شمول خود مهتدی هم میشود. متاسفانه مهتدی چنان زیست که از کمونیست بودن که ضمانت رهایی کل جامعه را به سیستمی مبتنی بر ازادی در همه اشکال،برابری اقتصادی،اجتماعی،سیاسی ضمانت میکرد روی برگرداند و به ناسیونالیزم که انسانها را بر اساس قوم،زبان،رنگ پوست،جغرافیا،مذهب تقسیمی نابرابر و ضد انسانی میکند پناه بٌرد و حال به اندیشه ای گرویده که دیگر راه برگشت ندارد و بدرستی این راه را باید مهتدی تا اخر بپیماید.

برخلاف عده ای که میگویند در این شرایط حساس اکنون موقع پرداختن به تضاد منافع طبقات مختلفی که در مقابل استبداد قرار گرفته اند نیست، باید گفته شود که توده های مردم باید شفافیت را برای عدم تکرا شکست دیگری خواستار باشند. شفافیت هم چیزی جز نقد کردن و تفسیر حقیقی ماهیت طبقاتی افراد و جریانات نیست.

در تمام نوشته مهتدی اصرار عجیبی وجود دارد که برای حقانیت دفاعش منتظری را تافته جدا بافته جلوه دهد و از شخصیت او فردی را برای حقانیت مقوله “مرجع تقلید ” بسازد، فردی را ترسیم میکند که به خشونت علیه کمونیستها معتقد نیست و در یک کلمه می توان هم سوسیالیست بود وهم مسلمان

وقتی که مهتدی با غیر قابل صرف نظر به حل معضل دینی در ایران اشاره میکند که بدون ارائه الترناتیو خودش بدون تردید در راستای خدمت به حل این عقده‌ی؟ ناگشوده‌ی جامعه ایران گام برمیدارد این ادبیات و مضمونش تماما پوپولیستی و چنان دنباله رو جنبش خودبخودی و موج سبز شده که ناخودااگاه با فشار روانی که از این امواج بهش وارد میاد بدون تزلزل چه اگاهانه و چه نااگاهانه به مراجعه کنندگان مرجعیت تقلید منتظری اظافه میشود. اصلا انتقادهای مهتدی در چهارچوب این نظام فراتر نمیرود و خواهان حلش با موفقیت موج سبز است نه در انقلاب. این واقعیست که انقلاب برای خاندان فدرالیست که بنا به شیوه جایگزینیش در چهارچوب همین نظام خرافه هم فدرالیسم قابل تصور خواهد بود مضر است ومرحله انقلاب به بالایها اجازه دخالت نظامی و کودتا نمیدهد و به همین خاطر مهتدی بقول خودش به همین جنبش نه جنبشی برای سرنگونی بلکه جنبش دمکراسی خواهی خودبخودی دینی راضی است و در صدد است این راه را باید تا آخر پیمود. این نشان دهنده تغییر استراتژی مهتدی از تغییر رژیم با انقلاب به تغیر در درون رژیم و جناح سبز است.

 ایا واقعا با شهامتی که مهتدی در شخصیت سیاسی منتظری می بیند اعلام جدایی دین از دولت ازسوی منتظری حکم نابودی خودش را ندارد؟ چه میشنویم؟ منتظری معمار ولایت فقیه به جدایی دین از دولت معتقد است! خیلی کودکانه! یعنی منتظری انقدر خنگ است که با این جدایی دین از دولت موافق بوده یا مبتکر ما مهتدی دوست دارد به پاشیدن خاک کربلا به چشمان مردم عادت کند؟  فرض کنیم منتظری به این جدایی معتقد بوده ولی سوال را باید در دستگاه تازه فکری مهتدی جستجو کرد، مهتدی مینویسد 🙁 می‌توان دین‌دار بود و در عین حال از جدائی دین از دولت طرف‌داری کرد) این استدلال هرچه در مضمونش بیشتر تعمق می کنی بیشتر به تحولات فکری مهتدی زیر پوشش پیامی به منتظری، پی میبریم.

جدایی دین از دولت یا جدایی دین از سیاست

تفاوت  جدایی دین از دولت یا جدایی دین از سیاست خیلی روشن است. معمولا این دو مقوله در نگاه اول در بکارگیری عادی بنظر می رسد. اما حقیقت مسله چیست و چرا باید ایندو را جداگانه تعریف کرد؟ چرا مهتدی تفاوت را اگاهانه درک نمی کند؟ مهتدی به این دلیل که جدایی دین از دولت را با بینش منتظری درک میکند و مبلغ چنین دریافتی شده، از نقد و اشکار کردن نفس و قصد اگاهانه منتظری برای تحریف و تز جدیدش برای ماندگار کردن سالیان طولانی عمر جمهوری اسلامی صرف نظر میکند چونکه دستگاه تحلیل مهتدی از ناسیونالیسم فراتر رفته و برای هرچه زودتر بقدرت رسیدن میخواهد اثبات کند که با اسلام دمکراتیک هم  سر سازگاری دارد. در حقیقت منظور منتظری از  جدایی دین از دولت همان جدایی دین از سیاست است. منتظری با این تز با کمک افراد حول حوش خود میخواهد بگوید برای نجات دین و برای اینکه قدرت “معجزه دین” نسخه ای اکسپایر نشود باید نقش ولایت فقیه و احادیث شرعی را در بکارگیری سرکوب حکومتی کم کنند تا که اصولهای حاکمیت اخوندها زیر سوال نرود که بر خلاف منتظری اکنون دیگر دیر شده و بگفته مهتدی حیف که بیشتر نزیست تا که تئوریش را به پایان برساند. منتظری واقعا که شرایط جدید و موقعیت لرزان نظام ولایت فقیه که ارزویش بود را درک میکند و متعصبتر از خامنه ای در پی نجاتش بود. منتظری میدانست که روند رو به رشد جنبشهای رادیکال و سوسیالیست و مطالبات شان که هرکدام به نابودی جمهوری اسلامی متحقق میشود با سرکوب و زندان و سر نیزه کنترل نمیشود و نقش تحکیم وحدتی ها و گنجی ها وفرخ نگهدارها و….. تاثیرشان دیگر بر خواست و مطالباتی که در شعارها منعکس شده برای ماندگاری ج ا کافی نیست.

جدایی دین از سیاست یعنی این که دین می تواند سیاسی نباشد یعنی اینکه دین مضمون سیاسی ندارد و میتواند همانند کشورهای اسلامی که تا حدی تحت تاثیر و فشار جنبشهای رادیکال دخالت دین در دولت را به حداقل خود رساندند دین یک امر شخصی گردد. دین و قوانین دینی و ادیان دینی نه تنها اسلام بلکه همه ادیان در حالت مرگ تدریجی قرار دارند. تا انجایی که توان تطبیق دین با شرایط جامعه راهی داشته باشد مدافعان کهنه پرستش با هر ابزاری و در هر شکلی در صدد حاکمیتش هستند. دین که منشا پیدایش ان از ناخوداگاهی و عاجز بودن بشریت در پاسخ به سوالات طبیعی و رخدادهای اجتماعی دوره ای از حیات بشر است، امروزه تحقیقات علمی و نگرش ماتریالیستی به تاریخ و پیشرفتها و دستاوردهای فکری فضا را برای استدلالات ایدئالیستی و ذهنی محافظان حاکمیتهای دینی تنگ کرده. اگر در سیکل و ادوارهای قبل مردم برای جواب سوالات خود به ذهنیات و چرندیات غیره واقعی که از منافع طبقاتی انزمان محمد پیامبر اسلام وعیسی و موسی سرچشمه می گرفت باور داشتند و از خود بیگانه شدند در این سیکل امروزی دفاع از ماندگاری حاکمیت دینی  دیگر اگاهانه و چه بسا ارتجاعی و عقبمانده است و باید مورد حمله بی امان و نابود گردد.

البته هدف مهتدی در حالی که خود دورانی منتقد اگاه و مدرس تفاوتهای  جدایی دین از دولت و جدایی دین از سیاست بود که اکنون بنا به منفعت تازه طبقاتی که در پی اتمامش تا به پایان راهی را می پیماید که گنجی و نوری زاده و اجزائ ریزو درشت بورژوازی مدت زمانیست که مدافعش هستند. تا هر زمان که جنبشی خودبخودی و غیر متشکل طبقاتی موجود باشد این افراد در ستیز اشتی ناپذیری که با جریانات رادیکال و البته کمونیستها  دارند به هر درب سازمانی که زمینه سازش دارد میزنند. تمام تلاش منتظری خیلی اگاهانه در این مسیر است و خامنه ای این وضعیت تازه را که منتظری گوشزد میکند را با دیدی کهنه و غیر قابل انعطاف بازهم اگاهانه از اصل ولایت فقیه که معمارش خود منتظری به بی کفایتیش به این شکل بروز یافته اش باورمند شده دفاع میکند.

 یک سوال؟ اگر دین از سیاست جداست تز ولایت فقیه چه نقشی دارد؟ چرا منتظری برای به قدرت رساندن موسوی ها در تلاش است قانون اساسی به معنای حاکمیت سیاسی که بر مبنای شرع پی ریزی شده را برای اهداف موج سبز معماری و طراحی کند؟ مگر تز خلیفه کردن قدرت و سپاه اسلام چیزی بجز اثبات قدرت سیاسی است؟ عراق،ایران،افغانستان،عربستان وکشورهای اسلامی که هر روزه به تحمیق توده ها و سرکوب ازادیخواهان بخصوص کمونیستها، هر روزه برای تحقیرو توهین به نیمی از جامعه یعنی زنان صدها قانون عقب مانده تصویب کند و به ملیاردها دلار صرف تبلیغ و تریج افکار اسلامی و پسمانده های زباله دان تاریخ مکند مگر غیر از ثبوت نظری حاکمیت سیاسی دین است؟ و….اگر به حقانیت این موضوع اعتقاد داریم پس عبدلله مهتدی در صدد چیزی بیشتر از تحریف معنای واقعی دین از دولت است انهم دستکم گرفتن شعور سیاسی مردم و زبان لوس و اشکار پوپولیستی برای جایگاه تازه طبقاتی خود. جدای دین از دولت در مکتب  سبز منتظری چیزی جز خریدن ابروی از دست رفته حاکمیت ولایت جهل اسلامی و لاپوشانی ماهیت طبقاتی دین نیست. به گفته جیمز مدیسون منظور از جدایی کلیسا و دولت، جلوگیری از جدالها و جنایات پایان ناپذیری است که خاک اروپا را برای قرنها در خون خیسانده است.

جدایی دین از دولت به استناد برنامه ح ک ایران یعنی لغو اکید :

((…هرگونه امتیاز و تبعیض در مشاغل دولتی و حقوق افراد بر حسب مذهب و مقام مذهبی انان و یا اعتقاد و عدم اعتقاد انان به مذهب، لغو پرداخت کمکهای مالی و غیر مالی دولتی به فعالیتها و موسسات مذهبی، لغو مواد درسی و رسم و این مذهبی در مدارس و موسسات اموزشی دولتی.

هیچ کدام از مذاهب بعنوان مذهب رسمی کشور شناخته نمی شود، مذهب امر خصوصی افراد تلقی می شود و کلیه افراد کشور در اختیار کردن هر مذهبی و یا نداشتن مذهب ازادند…….. .برنامه ح ک ا))

طبق اعتقاد و نوشته خود مهتدی، منتظری ثابت کرده که ( می‌توان دین‌دار بود و در عین حال از جدائی دین از دولت طرف‌داری کرد”ع م”) من هم در این نوشته کوتاه ثابت کردم که منتظری ها احمق نبودند و نیستند که دست از قدرت سیاسی بکشد و بهمین دلیل جدایی دین از دولتش باید زیر نظر تفکراتش نمایندگی شود و جنبه نهفته قضیه جدایی دین از دولت نه به معنای پاراگرافی که از برنامه حزب کمونیست ایران نقل قول کردم بلکه جدایی دین از سیاست است که معنی جز دماگوژی برای تحکیم انگیزه طبقاتی جدید نیست.

محمد پیامبر منتظری در سوره ۸،ایه ۱۲به صراحت تمام روپوش دمکراتیک؟ تز جدایی دین از دولت به روایت منتظری را توضیح می دهد (من وحشت را بر دلهای کافران مستولی خواهم کرد، گردنهای انها را خواهم زد و دست و پایشان را قطع خواهم کرد سوره ۸،ایه ۱۲) این ایه بنیان کارکرد معمار ولایت فقیه و تا حالا هم بر این مبنا استوار است. حاکمیتی که اسلام سرچشمه قانون اساسی انست عمیقا ضد زن، بردگی اور، اعدام، نابرابری، فقر و فلاکت و در کًل محافظت از مالکیت خصوصی از تعریفات ارکان چنین سیستمی است که هر کدامش میتواند جامعه ای انسانی را به نابودی بکشاند. کشتارهای جمهوری اسلامی در طول این سالیان حاکمیت، بخش جدایی ناپذیر از مصوبات منتظری است در حالی که عبدلله مهتدی میگوید: منتظری برعکس خمینی سادگی و صداقت و شهامت اخلاقی را ارزش‌های آرمانی خود می‌دانست) ” …( درواقع منتظری بسیاری از تابوهای نظام جمهوری اسلامی را شکسته و خطوط قرمز آن را درنوردید، بی‌آن‌که به عقاید دینی خود خیانتی کرده‌باشد) …..

 

مهتدی به اپوزسیونهای مجاز حکومتی پیوست، مهتدی وقت نگارش چنین نوشته ای واقعا سرش به یه چیز خورده که دیوانه وار معشوق منتظری شده. بر عکسٍ نظر شرم اور مهتدی، منتظری یک روحانی و یک مرد قلنبه و پر چربی است که مبلغ خداست. سادگی؟صداقت؟شهامت اخلاقی؟ ارزشهای ارمانی؟_____ در مکاتب دینی هیچ کتابی به اندازه قران به سادگی،صداقت،شهامت اخلاقی و ارزشهای انسانی نپرداخته. ایا واقعا ساخته و پرداخته کردن چنین جملاتی هر انسانی را به چنین نتیجه ای نمی رساند که مهتدی (با معلوماتی که در مورد ماهیت واقعی هر فرد دینی دارد)باید به صراحت تمام اعتراف کند که دیگر سکولار نیست و در روئیای رهبریت یک جنبش ملی مذهبی اژیتاسیون می کند؟ کُل شیوه بحث مهتدی خصوصیات و اخلاقیات منتظری را جُدا از نوع اندشیدنش طرح میکند و رابطه متقابل، اندیشه و عملکرد را منکر میشود. ارزشهای ارمانی منتظری مگر چیزی جُز از اخلاقیات مولای متقیان علی است؟ طرفداران منتظری هم به این چرندیات باور ندارند. ایا  سادگی؟،صداقت؟،شهامت اخلاقی؟ منتظری علت به کرسی نشاندن خمینی نشد؟ ایا علت شکست انقلاب سال۵۷ که برای ازادی و رفاه اجتماعی و ایا خفه کردن از نطفه ازادی بیان،تشکل،حاکمیت توده ای، بدست جلادان اسلامی با کمک عوامل غربی دلیلش همان سادگی،صداقت،شهامت اخلاقی منتظری و خمینی نبود؟ ارزشهای ارمانی کهنه پرستانه شیعه در کجا با کدام حدیث و با کدام حقانیت به سادگی،صداقت،شهامت اخلاقی منتظری منتهی میشود؟ به این دلیل است که مهتدی اپوزسیون مجاز است یعنی اپوزسیونی که با کمی تفاوت در ادبیات و سخنوری میتوان به تشابهات چنین اپوزسیونی را با جناحهای مجاز درون رژیم حدس زد و از گمان به یقین استدلال کرد. سادگی،صداقت،شهامت اخلاقی منتظری حداقل به کشتار و اعدام هزاران انسان مبارز و کمونیست انجامید و بسادگی اعدام و خشونت و ترور کردند و به اتکا به صداقتشان به نام خدا و امر الهی به صدها دختر مبارز سیاسی قبل از اعدام بنا به دستورات قران تجاوز کردند و با شهامت اخلاقی بشیوه علوی و اسلامی هزاران زن را بجرم هتک ناموس و شیطان بودن سنگسار کردند و با شهامت به فقر و جنگ چند ساله و تجاوز به حریم خصوصی افراد اعتراف میکنند.  جیمز مدیسون می گوید که در پانزده قرنی که دستگاه قانونی دین بر سر کار بوده چه ثمره ای داشته است، کم و بیش در همه جا تکبر و تفرعن دستگاه روحانیت، جهل و بردگی و کوردلی انسانها و خرافات و انتقامجویی و تعقیب و ازار مردم

اینست حقانیت سادگی،صداقت، شهامت اخلاقی منتظری که مهتدی از ادراک دیر جُنبیده اش تازگیها متوجه شده. منتظری و خامنه ای و موسوی و گنجی و لاجوردی با احکام الهی محمد در زندانها بنام محارب هزاران جنایت کردند. حقانیت اخلاقی رهبران ولایت وحشی اسلامیشان را محمد پی ریزی کرده ((لایه های اتش برای ایمان نیاوردگان مهیا شده، ابهای جوشان بر سرهای انها فر خواهد ریخت، پوست بدنشان و انچه که در امحا و احشا انها وجود دارد،ذوب خواهد شد. انان با میله های داغ و سوزان شلاق خواهند خورد. محمد،سوره ۲۲ ایه های ۱۹-۲۱))))

مهتدی با این شرایط است که باورمندی به منتظری به ناکجا ابادش می کشاند.می نویسد(منتظری بسیاری از تابوهای نظام جمهوری اسلامی را شکسته … بی‌آن‌که به عقاید دینی خود خیانتی کرده‌باشد)) دمکراسی خواه امروزی اقای مهتدی، به جنایات اشاره شده توسط منتظری به دیده رهایی و ارزشهای اسلامی می داند و جنگ قدرت این جانیان را توجیه میکند بی انکه منتظری به عقاید دینی خود خیانتی کرده باشد  و در واقع بی انکه مهتدی به عقاید دمکراسی سبز خود خیانتی کرده باشد. در فردای انقلاب مهتدی باید پاسخگو باشد که چرا در کردستان عراق تحت هیچ گونه فشاری خطوط قرمز آن”صداقت در بیان تاریخ” را درنوردید، ایا واقعا تشخیص یک راستروی تماما ملی مذهبی و فکری در مقیاس اجتماعی در نگرش اقای مهتدی دشوار است؟

“”””(( امید است که کمون، بشریت را تا ابد از شر خدا، که علت تمام بدبختیهای کنونی است، نجات دهد. در کمون هیچ جایی برای کشیش ها نیست.))”””” از احکام کمون پاریس

کلام اخر: انتخاب سیاسی جدید مهتدی  با افزوده اندکی مطالبات غربی، همسو شدن تاکتیکی با جناحی از جمهموری جهل و سرمایه، چه چیزی غیر از هم جناحی شدن میتواند باشد؟ مهتدی نقش منتظری در امتداد وتا انتهای نقش معماری منتظری را نبخشیده بلکه به کُلی به فراموشی سپرده است. ایا واقعا می توان ادعا کرد که منتظری را بخشیده؟ نوشته اش را بخوانید و نظر سنجی کنید.! نیت مکتوب نوشته مهتدی در ظاهر اولیه نه از جانب رهبریت سازمانی با رسم ونشان بلکه از جانب یک ژورنالیست بورژوای رفرمیست نوشته شده است. تمام اندیشدن مهتدی و درج ان در مقاله  (راهی که باید تا پایان پیمود) تحریفٍ مقولات کلیدی خیزشهای اجتماعی،متوهم شدن به موج سبز،دمکراسی و جدایی دین از دولت با درک منتظری است. در ثنای قامت انسان کهنه پرست علوی چه تمجیدات وعبارات شرم اوری که بیان کرده همه نشان همگرایی جدید است.

((..متأسفانه منتظری چندان نزیست که کار را به آخر برد و عقده های ناگشوده سازمانهایی در غُربت را در ارمانهای انسانی؟ فدرالیزم با ارزشهای اخلاقی که می توان داشت و به دین هم خیانت نکرد بر متن جنبش بزرگ دموکراسی‌خواهی کنونی ایران سازماندهی معتبری بکند اما نتیجه و میراث کار‌ِ سال‌ها و ماه‌های اخیر او به تغیر افقهای استراتژیک روشن ناسیونالیستی مهتدی منجر شد)(جملاتی که زیرش خط کشیده شده از ع_م است)

پاسورد و جمله کارت ورودی وهمگرا شدن با موج سبز را مهتدی در پایان مینویسد:(فوت آیت‌الله منتظری را به فرزندان و بازماندگان و پیروان ایشان تسلیت می‌گویم)) انا الله و انا الیهه راجعیون،این جمله من بجای وقت ناکافی موقعیت نامناسب رهبریت مهتدی است که از قلم انداخته و من جمله ناکاملش را با مضمون دیدگاه خودش تکمیل میکنم که خواننده به سهولت بیشتری به این پایان مسخره پی ببرد،اگر فرزندان و بازماندگان وپیروانی که مهتدی برایشان تسلیت مگوید را هجی کنیم و توضیح دهیم که فرزندان منتظری همان اخوندهای قم هستند و بازماندگانش موسوی و خاتمی وکربی هستندو پیروان منتظری هم نیروی سرکوب ارتجاعی بسیج و ارتش میباشد دیگر جای برای خریدن ابروی از دست رفته نمی ماند. حداقل مهتدی برای بیان این جمله و برای جلوگیری از ابروی سیاسیش که اکنون از دست رفته است از شیخ عیزه دین حسینی کمک مطلبید، همانند چند سال پیش که همین شیخ در تلوزیون) (rojhalat tv امدن ماه مبارک رمضان را به تعداد ناچیز کمیٌت مسلمین کُرد تبریک گفت. این جمله پایانی انعکاس کُلیت مضمون نوشته مهتدی و ارجاع به منتظری بمثابه پدر روحی اعتراضات اخیر است. تشکر سبز هم شامل حال دست اندرکاران(aso sat)هم میشود که برای مراسم سوگ منتظری چه تصاویر و چه فلوت های مذهبی گونه رو با تکرارهای مجدد پخش کردند. من بسختی می توانم بفهمم چگونه انسان میتواند به این اندازه وحشتناک و غیره منتظره سقوط انسانی بُکند، منهم بنوبت خود انعکاس و بیان این جمله  بیشرمانه را به فرزندان و بازماندگان و پیروان مهتدی تسلیت می‌گویم و بهمین خاطر است که با ازمایش ازمونهای سختی کفته اند که دشمن عاقل ضررش کمتر است از جاهل امروزی و دوست قدیمی.

 پس مردمی که برای ازادی و برابری و مطالبات انسانی خود اعتراض میکنند و با شعار مرگ بر ولایت فقیه موجودیت دو جناح را بخطر انداختند و بهمین دلیل برای دنیای فارغ از ولایت فقیه و سکوب و فقر و فلاکت سرنگونی خواه هستند منتظری را نه میبخشند و نه جنایات و قوانین ضد کارگر و ضد زن و ضد بشریت و مذهب بردگی اورش را فراموش میکنند.

۱۳۸۸٫۱۰٫۶

زیر نویس

حزب دمکرات شاخه حسن زاده به کروبی پیوست

حزب دمکرات هجری که انتخابات نمایشی را تحریم کرد اما شب اعلام نتیجه انتخابات با بنی صدر صادر کننده حمله ۲۸ مرداد به کردستان به عنوان روشنفکر و فردی مدرن دیالوگ تلوزیونی کرد.

 مازیار رازی”تروتسکیست” پیش از انتخابات با نام کمونیستهای انقلابی اعلامیه داد و مردم را به پای صندوقهای رای بنا به یک ملاحظه که فقط به اسانلو و کارگران در بند رای دهید تشویق کرد که هدفش نماینده کردن کارگران کمونیست در مجلس شورای اسلامی بود و در نامه ای به موسوی می نویسد:”..بسیاری ؟از جوانان؟ ایران در دهمین دور انتخابات؟ ریاست جمهوری سلامی شرکت کرده و به شما”منظور موسوی” بعنوان نامزد مطلوب خود رای دادند…………بدون تردید اگر انتخابات از ابتدا؟ ازاد ؟بود و نامزدهای انتخاباتی از گرایشات مختلف جامعه از جمله نمایندگان واقعی کارگران(مانند اسانلو….)شرکت می کردند……….” اینده تحلیلهای این تروتسکیست هم در فردای انقلاب معلومه”جه عجب واقعا که …….

پژاک و گروهای قومی نویسندگان کٌرد اسلامی وپان ایرانیستها و جمهموری خواهان در انتخابات دوره دهم شرکت کرد