نیاز زمانه را دریابیم

(سخنرانی رحمان حسین زاده در نشست هفتم شورای کادرهای تشکیلات کردستان حزب حکمتیست)

رفقا!
با تشکر از کمیته کردستان حزب که این فرصت را ایجاد کردند، که صحبتی در این نشست ارائه کنم. و خوشحالم از اینکه در این جمع و در این نشست حضور دارم. برای من این یازدهمین بار و یازدهمین نشست شورای کادرهای تشکیلات کردستان است که در آن شرکت میکنم . هر بار در این نشست ها حقیقتا این احساس و این نظر را داشتم که اگر محدودیتهای تحمیل شده جمهوری اسلامی نبود، اگر اختناق و سرکوب نبود، اگر تناسب قوای مساعد تر بود، نه فقط نشست شورای کادرها، بلکه کنفرانس تشکیلات منطقه ای را برگزار میکردیم، آنوقت با حضور صدها تن از نمایندگان کمونیستهای آن جامعه، صدها فعال کارگری که هم اکنون در مراکز کارگری و در محل زندگی ، به کار و زندگی و مبارزه مشغولند. نمیخواهم بگویم جایشان خالی، چون میخواهم تصور کنیم که اینجا هستند و در مباحثات و تصمیمات ما شریک و کاری کنیم، دلمشغولیها و مباحث و نظرات آنها را هم نمایندگی کنیم. در نتیجه  تردیدی ندارم، امروز پای صحبت هر کارگر و فعال کمونیست، بنشینیم، بعد از صحبت اولیه، بحث را با تحولات بزرگ منطقه ادامه میدهد. تحولات بزرگی که در جهان و منطقه پیام امید را گسترانده و شرایط جدید را شکل داده است. و مسئله برای ما و کمونیستهای هم اکنون دخیل در مبارزات اجتماعی در جامعه، اینست که جنبش ما و حزب ما در دل این اوضاع باید چکار کند. و به سهم خود میخواهیم سیر تحولات در جغرافیای فعالیت ما چه مسیری به خود بگیرد. بویژه از این زاویه مهم است که ما فقط مفسر اوضاع نیستیم.ما صرفاً تحلیلگر نیستیم، حتما تحلیل می خواهیم، اما هر جنبش سیاسی ـ اجتماعی، هر جنبش مدعی در آن جامعه عاقبت در دوره خودش مؤلفه های مختلف را می بیند و بر اساس آن می گوید من باید چکار کنم. جنبش من چکار باید بکند.حزب من باید چکار کند. آنچه در اختیار ماست آن چیزی که در کنترل ماست ” چه باید کرد ” خود ماست.سیر تحولات حتماً سناریوهای مختلفی پیدا می کند، سیر تحولات حتماً مسیرهای مختلفی پیش روی دارد، سیر تحولات را حتماً باید به درجه ای پیش بینی کرد و آن را تحلیل نمود. سیر تحولات با احتمالات مختلف  روبرو است. آن چیزی که به نظر من نباید احتمال بردارد، این است که خود ما و از جمله امروز و این نشست شورای کادرها به عنوان نشست عالی بخش مهمی از حزب بگوید من چه مؤلفه هایی را می بینم و بر اساس چه محورها و ” چه باید کرد” هایی باید حرکت کرد.
همه در این مشترک هستیم که این تحولات منطقه پیامهای مهمی به آفریقا و خاورمیانه مخابره کرده است. اولین پیام آن ایجاد یک امید است. همه می گویند امیدی دوباره زنده شده است.در این دنیای وارونه، در این دنیای پر از جهل و سیاهی که بویژه در سه دهه گذشته نظم زشت سرمایه بر انسانیت تحمیل کرده بود، یکبار دیگر امید زنده شده است. فروپاشی بلوک شرق را به خاطر دارید؟ کمونیسم دروغینی که فروپاشید علیه طبقه کارگر و انسانیت از آن استفاده می کردند. من هیچوقت فراموش نمیکنم، زمانیکه حاکمیت رومانی شروع به فروپاشی کرد، همان موقع هنوز شوروی سرجای خودش بود، هنوز گورباچف سرجای خودش بود، وزیر خارجه اش آمده بود در جماران وروبروی خمینی نشسته بود، همان خمینی که سمبل جهل و خرافه بود، رو به بلوکی که اسمش “کمونیسم” بود می گفت راهتان این است کمونیسم را کنار بگذارید اسلام را انتخاب کنید! برای این حرف هم قطعاً در جامعه ایران فشار روی کمونیستها به وجود آمد . چون مهم نبود که آن کمونیسم چقدر دروغین بود. و البته آن کمونیسم دروغین بود و عاقبت اش همین شد که دیدیم، اما در ابعاد اجتماعی و میلیونی کسی این تفکیکها را قائل نمی شد. آنوقت فشار همان خرافه خمینی بر ما کمونیستها تحمیل میشد.  همان موقعی که شوروی در حال فروپاشی بود و مردم لیتوانی و استونی در ابعاد میلیونی بیرون می آمدند و پرچم بازار ازاد و تاچر و ریگان را در دست می گرفتند، کارگر انگلیسی تحت فشار قرار می گرفت، چون همان تاچر،  خون کارگر معدنچی را در شیشه کرده بود. درست در نقطه مقابل آن تحولات که دیکتاتورهای اروپای شرقی  میر فتند و ظاهراً دولتهای مستبد می رفتند، این بار در خاورمیانه در شمال آفریقا و در کشورهای عربی جنب و جوش و تحول سیاسی در جریان است که همه ما که در اینجا نشسته ایم تا اقصی نقاط دنیا هر کس دلش برای آزادی می تپد، از آن امید می گیرد و امید دوباره زنده شده است. یکبار دیگر اراده انسان و تکیه بر اراده و نیروی خلاقه انسان جان گرفته است.  به نظر من این اصلی ترین تحول و پیامی است به هر انسان خواهان تغییر  در این دنیا.  این تحولات تا همینجا بحث” پایان تاریخ ” و پایان انقلابات و پایان انقلابیگری را به آشغالدانی ریخته است. مگراین روزها در دنیا حتی ژورنالیست های بورژوایی رویشان می شود بگویند دوره انقلابیگری نیست؟!آیا می توانند بگویند دوران تغییر نیست!؟. آنها روز و شب با میدیا و با سران دولتها در فکر این هستند که جلوی تغییر را بگیرند،در برابرش مانع ایجاد کنند و آن را کانالیزه بکنند. روزی در مصر ارتش را ناجی مردم نشان می دهند و روز دیگر می خواهند با دخالت نظامی در لیبی کنترل اوضاع را داشته باشند. با دخالت نظامی ظاهراً آمده اند از مردم دفاع کنند!! دروغ می گویند. امروز می بینیم چند هفته پس از دخالت نظامی در لیبی چگونه ترمز کننده اصلی سیر تحولات در منطقه هستند. اما زهی خیال باطل! من فکر می کنم که دیگر نمی توانند. این روند شروع شده است. این روند دیگر به آسانی قابل قیچی کردن نیست. بیداری انسانها بوجود آمده، انسانها بیدار شده اند در یک منطقه مهم و در کشورهای مهم. حتماً سران بورژوازی جهانی و دولتهای منطقه استراتژی دارند،خرافه دارند،جهل دارند،میدیا دارند، ارتش دارند و … همه ی اینها کلی مزاحمت ایجاد می کنند و سناریوهای بدی در مقابل جامعه قرار می دهند، اما کماکان امید به تغییر سرجای خود هست، امید به اراده انسان و امید به اراده طبقه کارگر امید به اراده نیروی فعال انسانی که اگر بخواهد می تواند سرنوشت خودش را تغییر دهد.این پرونده نه تنها بسته نشده، بلکه باز شده است و به نظر من بویژه برای کمونیستها، برای کمونیستهای خواهان تغییر این بزرگترین پیامی است که ما دریافت کرده ایم.باید هر جا هستیم در عراق، ایران ، کردستان و هر جای دیگر باید متوجه باشیم که این پیام تغییر و امید به تغییر را ما در حوزه فعالیت خود چگونه ترجمه می کنیم.چگونه از آن ایده می گیریم و به پلاتفرم سیاسی خود تبدیل می کنیم. چگونه می توانیم در حوزه فعالیت خود این نیروی اراده انسان را بحرکت در بیاوریم.همه می دانیم بدنبال این تحولات تناسب قوای مساعدی در سطح خاورمیانه و بین المللی ایجاد شده است و نسیم این تناسب قوا در حال وزیدن است.در نتیجه به نظر من هر جنبش سیاسی دخالتگر و برای کمونیستها همیشه در مبارزه خود تشخیص تناسب قوا مسأله مهمی است. ما این تناسب قوا را می بینیم و براساس این تناسب قوا راه حلهای مناسبی پیشنهاد می کنیم و فعالیتهایمان را بر آن منطبق می کنیم. این جنبه مهم و فاکتور مهمی است و باید چشم بر آن بدوزیم.در عین حال ما خوش خیال نیستیم، با یک بورژوازی قدرقدرت جهانی و امپریالیستی و منطقه ای و کشوری روبرو هستیم که از تغییر می ترسند و لرزه بر اندامشان  افتاده است.مخاطرات را هم می بینیم . لیبی را دیدیم با میلیتاریزه کردن فضای جامعه و با دخالت نظامی امپریالیستی و با راه انداختن جنگ، آن روند امیدبخش تونس و مصر را بدرجه زیادی قیچی کردند.این وضعیت در کشورهای دیگر و از جمله در حوزه فعالیت ما می تواند تکرار شود. با دیدن همه اینها بحث این است که ما کمونیستها سیر تحولات را بدرستی ببینیم و بر اساس آن برنامه بریزیم.
سؤال دیگر این است که آیا این تحولات منطقه ای و نسیم تغییر بر ایران تأثیر می گذارد؟ به نظر من تأثیر می گذارد اما نکته مهمتر این است ما از آن فاکتورهای که می بینیم،چگونه می توانیم تأثیرش را تسری دهیم.هیچ تحرکی، هیچ جنبشی، هیچ تغییری بدون جنبش قوی تغییر دهنده بدون تحزب کمونیستی، بدون نیروی فعال،خلاق و مبتکر به جایی نمی رسد. می تواند این تحولات باشد و خیلی بزرگترهم  باشد، اما بر این یا آن کشور تأثیر نگذارد.بر ایران هم تأثیر نگذارد اگر نیروهایی نخواهند آن تأثیر را ترجمه کنند.بگذارید بهتر بگویم و مثال بزنم. یا  یک جنبش بورژوایی قوی و یکپارچه و سراسری میتواند در دل این اوضاع در مقابل کلیت جمهوری اسلامی قدعلم کند و آلترناتیو شود، که فعلا  بورژوازی اپوزیسیون ایران این برنامه و یا توان را ندارد. بخش عظیمی از آنها در قالب جنبش سبزرفته و ماندگاری ارکان این نظام مشغله شان است.نمی خواهند این اوضاع به هم بخورد، آنها نمی خواهند فضا بقدری تغییر کند که کنترل اوضاع از دست آنها برود، چون در ایران نگرانی از چپ برای بورژوازی جهانی جدی است. می ماند طبقه کارگر،جنبش کمونیستی و جنبش کمونیسم پرولتری و تحزب کمونیستی آن که میخواهد چکار کند؟.اگر ما نتوانیم وظایف این دوران خود را تشخیص دهیم و منطبق با آن اهرمهایمان را بسازیم و خلاقانه از آن استفاده کنیم، این دوره می آید و می رود و وضع موجود تکان جدی نمی خورد. به نظر من نکته مهم این است با شروع این تحولات گزینه های مختلفی چه در ایران و چه در منطقه در مقابل جامعه وجود دارد.الزامی نیست سیر تحول در هر کشوری مانند کشور دیگری تکرار شود. در ایران در هر تحولی اگر جنبش کمونیستی آماده و روشن بین در مراکز اصلی قدرت و مراکز اصلی صنعتی و شهرهای بزرگ اوضاع را در دست بگیرد، در هر تندپیچ می تواند مسیر یک سناریوی آزادیخواهی را تعیین کند. اگر این آمادگی را نداشته باشد در هر تحولی احتمال سناریوهای دیگر و از جمله سناریوی سیاه وجود خواهد داشت.چه فکر کنیم که مسیر باید به سمت سناریوی سفید و آزادیخواهانه برود، این دست کمونیستها و ما را می بوسد که به مسیر درست ببریم و چه بدتر از آن اگر فکر کنیم به طرف سناریوی سیاه می رود دوباره دست ما کمونیستها را می بوسد که چنان اهرمهای  قدرتی داشته باشیم، که بتوان مصائب و مشقات مردم را تخفیف داد. در هر دو حالت وظایف سنگینی در مقابل ما کمونیستهاست.اگر  بخواهیم خودمان قدرتمندتر از میدان بیرون بیاییم و طبقه کارگر قدرتمندتر و آزادیخواهی قدرتمندتر از آن بیرون بیاید وظایف هرکولی پیش روی داریم. بویژه اگر خطر دارو دسته های سناریوی سیاهی و جنگهای پراکنده که به ما تحمیل می کنند باز صف آزادیخواهی و برابری طلبی است که باید قدرتمند تر باشد و بتواند این اوضاع را بدرستی تشخیص دهد و به وظایف خود عمل کند.این جنبه هایی است که باید بدان توجه کنیم. نه فقط ما که اینجا نشسته ایم بلکه هر کارگر کمونیستی که حرفهای ما را می شنود، هر فعال کمونیستی که در محل کار و در دانشگاه و در جنبش های اعتراضی لازمست این اوضاع را ببیند.اولاً باید هم طبقه ایها و همکاران خود را با این اوضاع آپدیت کرد. در نتیجه کسب آمادگی برای وظایف پیشرو و رفتن به سمت این اوضاع مسأله مهمی است. ما حزبی هستیم که بخشی از ما در تحزب علنی و بخش عظیم ترش در محیط های کارگری و در دانشگاهها در جنبش زنان و جوانان و جنبش های اعتراضی هستند، در محلات شهرها هستند، باید مبتکر و خلاق روی پای خودمان و البته هماهنگ باید بگوییم تناسب قوا چگونه است و آن را معنی کنیم.به نظر من معنای عملی اش در وهله ی اول آگاهی و روشن بینی است. آمادگی فکری و ذهنی در این اوضاع است و این دست هر فعال کمونیستی را می بوسد.برای اینکه برای این وضعیت آماده شویم، اتحاد ما و متحد شدنمان در محیط های کار و دانشگاه تا هرجا که اجتماعی هست تعیین کننده است.  باید دست در دست هم بگذاریم.  باید زمینه های اتحاد را در میان کمونیستها و مبارزین و شبکه های کمونیستی  بحدی قوی باشد که بتواند نیروی مبارزاتی را بهم ببافد.فردا اگر اعتراضی شکل گرفت ما باید مهر خود را بر آن بکوبیم و مجال ندهیم هیچ جنبش بورژوایی سبز و غیرسبز میدان را بر کمونیستها تنگ کند آنچنانکه در دو سال گذشته این کار را کردند.باید متحد بود و تشکل داشت.  در هر محیطی که هستیم باید تشکلات خود را از مجامع عمومی گرفته تا انواع تشکلات را ساخت.اتحاد و تشکل ما حیاتی است ، همیشه حیاتی بوده و ایندوره از هر دوره ای حیاتی تر است. با دست خالی نمی توان به جنگ این بورژوازی هار با همه ی اهرمها و ابزارهایش رفت.علاوه بر اتحاد و تشکل توده ای، تشکل و تحزب کمونیستی مدعی قدرتمان در هر دوره ای از نان شب واجب تر است.در جامعه ای مانند کردستان برای نمونه هر کارگر کمونیست مراکز کارگری و هر فعال کمونیستی که در دانشگاه هست از صبح زود که از خواب بیدار می شود،فوراً در همان محل خودش سرو کارش با احزاب و فعالین آنها است. دمکرات را می بیند،کومه له را می بیند،حزب زحمتکشان سناریوی سیاهی را می بیند، پژاک را می بیند. مثل ما آنها هم در آنجا موجود هستند و در دل این اوضاع دارند نقشه می ریزند. خیلی هاشان دارند نقشه های سناریوی سیاهی می ریزند،نقشه ضدیت با کارگر ومردم می ریزند. دارند نقشه می ریزند که اگر اوضاع به هم  خورد چکار کنند. در چنین جامعه ای هر فعال کمونیست اگر متوجه نباشد حتی هر اتحاد و تشکل توده ای  را که دارد،  اگر تحزب کمونیستی قوی نداشته باشد،  احزاب دیگر چشمش را کور می کنند و سرش را می برند. نمی شود کمونیست باشی و بدون تحزب! ما کارنامه ناسیونالیستهای کردستان ایران را در چند سال گذشته دیدیم.  در همین دوره مثال کردستان عراق را اگر به خاطر آورید ضدیت اینها را در عمل با کارگر و مردم را دیدیم. همه  احزاب ناسیونالیست مستقر در کردستان عراق، هر دو حزب دمکرات کردستان و حزب زحمتکشان با مسئولیت مهتدی، سازمان  زحمتکشان کردستان با مسئولیت ایلخانی زاده و سایر دارو دسته هایی که هستند و انواع اسامی عجیب ناسیونالیستی بر خود گذاشته اند همه  آنها که فکر کنم حدود ۱۷ سازمان و گروه بودند،  علیه مردم و طبقه کارگر در کردستان عراق و در دفاع از بارزانی و طالبانی و دولت اقلیم بیانیه صادر کردند.آیا طبقه ی کارگر و مردم آزادیخواه در کردستان ایران که این واقعه را می بیند و نباید انتظار داشت اینها را از خود دور کند  و پرت کند؟ اینها کارشان حمله به مردم کارگر و معترض در کردستان عراق و دفاع از حکومت بورژواها و دارودسته میلیشیایی طالبانی ـ بارزانی است.فکر نکنید که اینکارشان به خاطر دیپلماسی است . نه ، بلکه افق و تصویرشان همین است.  فردا همینها  به زعم خودشان دولت و پارلمان را در کردستان ایران درست میکنند،قرار است ائتلاف و جبهه  کردستانی و دولت کردی و پارلمان را داشته باشند، آنوقت در دفاع از “دولتشان” اعلامیه ای که امروز در کردستان عراق علیه مردم و کارگر می نویسند،  فردا به گلوله ای علیه مردم و طبقه  کارگر در کردستان ایران تبدیل می شود.اینجا اعلامیه است، آنجا گلوله خواهد بود در دفاع از حاکمیت خودشان. آنجا دیگر دولت خودشان است و خواب این را می بینند امثال آقای مصطفی هجری جای بارزانی گویا آن بالا نشسته باشد و مهتدی و ایلخانی زاده کنار دستش به عنوان وزیر و وکیل به همراه دیگر همپالگیهایشان  با نیروی” آسایش” ، با نیروی امنیتی و انتظامی علیه کارگر و مردم آزادیخواه سنندج .،مریوان،مهاباد،بوکان و سقز به میدان بیایند.

مردم، کارگران هوشیار باشید!
این سناریوی آنهاست.تازه آن دیگری اسم خودش را گذاشته چپ و کمونیست! کومه له را می گویم که عده ای را با توهم “کمونیست بودن” دور خود جمع کرده ، آنهاهم اگر چه اعلامیه را با دیگر ناسیونالیستها امضا نکرده،  اما تأیید کننده همین وضعیت موجود است. بطور کلی هر حرفی را که یک ژورنالیست سطحی بورژوایی هم میگوید” مردم حق دارند” آنها نیز همین را تکرار می کنند.بعداً یاد این می افتند که دیپلماسی دارند و نباید در “امورداخلی دولت محلی” دخالت کنند و در واقع از مردم کردستان عراق حمایت کنند. اما قبلا گفتیم، انتخاب سیاسی شان همین است و همیشه این کار را کرده اند.فردا در کردستان ایران نیز سناریو همین است . اینها هم قرار است فردا در دولت ائتلافی با آقای مصطفی هجری و خالد عزیزی و بقیه شرکت کنند، اینها هم قرار است جزو آن پارلمان باشند. در نتیجه از همین حالا می خواهند شغل کنونی نوشیروان مصطفی حزب “گوران- تغییر” را داشته باشند.آنها هم همین سیاست میانه و سطحی که گرفته اند، فردا به سیاست رک و صریح ضدیت با کارگر و مردم آزادیخواه در کردستان ایران تبدیل می کنند.امروز جا دارد و وقتش است کارگر و فعال آزادیخواه  در جامعه کردستان ایران یکبار دیگر و در پرتو این تجربه کردستان عراق کومه له – سازمان کردستان حزب کمونیست ایران – را بیازماید و دوری و بیگانگی آنها را با طبقه کارگر و صف آزادیخواهی دریابد و از آنها فاصله جدی بگیرند. به نظرم وقت آن است، یکبار برای همیشه هر دو حزب دمکرات و دو گروه موسوم به زحمتکشان و دیگر شعبات ناسیونالیست را به عنوان دشمنان طبقه کارگر و ضد آزادیخواهی بشناسند و آنها را افشا و منزوی کنند.
دوره انتخاب کمونیستها است
دوره کنونی بیش از پیش دوره انتخاب کمونیستهاست. یکبار دیگر نشان داده شد کمونیستهای واقعی و  ماگزیمالیست در کنار کارگر و مردم آزادیخواه هستند. در این دوره در کنار کارگر و مردم عراق و به ویژه کردستان عراق بودیم . در کنار حزب کمونیست کارگری کردستان بودیم.  اینجا شورای کادرهای تشکیلات کردستان، گوشه ای از این واقعیت است. کمونیستهایی که در همه ی شهرها و روستاهای کردستان حضور دارند و فعالیت می کنند.کارگران و مردم کردستان ایران این صف را لازم دارند.صف کمونیستها، صف آزادیخواهان و صف حزب حکمتیست را باید انتخاب کرد. یک صف متفاوت و متمایز. صفی که ما مدعی هستیم در سی و دو سال گذشته باعت ایجاد یک صف متمایز در کردستان ایران بوده و هستیم. از انقلاب ۵٧ که به میدان آمده ایم با همه ی کاستی ها و کمبودها یک صف متفاوت را پایه گذاری کرده ایم.سی و دوسال پیش عده ای بورژوا و حزب دمکرات گفتند با آقای خمینی و جمهوری اسلامی می شود ساخت، ما چپ ها و کمونیستها گفتیم نه، و گفتیم نه به کلیت جمهوری اسلامی. نه به خمینی و بازرگان و بنی صدرش.  وقتی که قاسملو رهبر ناسیونالیست کرد در کردستان ایران به خمینی لبیک گفت ما کمونیستها گفتیم خمینی را دور بریزید. آن وقت صفی و تشکلی را سازمان دادیم که هر انسانی که به  کردستان ایران وارد این جامعه می شد، می گفت جنبشها و احزاب و مردم در کردستان یکدست نیستند. عده ای هستند مدافع کارگرند و عده ای هستند که مدافع کارفرما هستند. عده ای طرفدار کارگر کوره پز خانه و عده ای طرفدار صاحب  کوره پز خانه هستند. عده ای هستند طرفدار حقوق برابر زن و مرد و عده ای هستند طرفدار ستمکشی بر زن. عده ای طرفدار آزادی بی قید و شرط سیاسی و عده ای سرکوبگر آزادی هستند. یک عده هستند طرفدار شوراهای مردم در محلات و شهرها و روستاها یک عده که شوراها را در زندان می کنند. یک عده هستند طرفدار فئودالها و یک عده هستند طرفدار بی زمین ها. یک عده هستند طرفدار و بنیانگزار اتحادیه دهقانان و یک عده هستند ضد دهقانان. این بود تفاوت مختصات اجتماعی جنبش ما.
ما وارثین آن صف متفاوت اجتماعی هستیم.در دل تحولات امروز منطقه و در دل این مسیر دگرگونی یکبار دیگر کمونیستها به یک صف متفاوت در این ابعاد اجتماعی و از جمله در کردستان نیازمندیم.اگر این صف متفاوت را بوجود نیاوریم و شکل ندهیم و سنگری در مقابل بورژواها و سناریو سیاهی ها قرار ندهیم، همان کردستانی که فکر می کنیم دروازه قدرت کمونیسم و آزادیخواهی میتواند، بشود تبدیل به دروازه قدرت ارتجاع می شود. جامعه کردستان را کماکان باید منطقه قدرت کمونیستها نگه داشت. این رسالتی است که دست ما را میبوسد. رسالتی است که همه کمونیستها باید بدان آگاه باشند.نه فقط کمونیستهایی که اینجا نشسته اند کمونیستهایی که در همه محلات کارگری و در دانشگاهها و جنبش های اعتراضی جامعه کردستان، همین امروز در حال کار و زندگی و فعالیت هستند. ما موظفیم، این صف متفاوت را در ابعاد اجتماعی و در جامعه بوجود آوریم. باید نقشه ها و برنامه ها و اولویت هایمان چه درسطح سراسری  ایران و چه در جامعه کردستان به این منجر شود.این رسالتی است که  در دل این اوضاع ما کمونیستها و ما در تشکیلات کردستان حزب حکمتیست باید تعقیب کنیم.همه  کمونیستها و همه کارگران کمونیست و فعالین کمونیست و آزادیخواه را در شهرهای کردستان به این افق و به این تصویر و به این صف متفاوت اجتماعی و آزادیخواهانه و برابری طلبانه و به حزب حکمتیست فرا می خوانم.
***