پاسخی به سرباز حقیر “جنبش اسلامی سبز”! در حاشیه گلایه های آقای آینه (فرورتیش کردتبار) از کاظم نیکخواه

مقدمه:

همینجا اول بحثم بگویم که اینجانب نخواستم آقای فرورتیش کردتبار را تحقیر کنم. خودشان عرض کردند که یک سرباز حقیر هستند که آمده اند از جنبش “مقدس” سبز دفاع بنمایند.(۱) حالا ماجرا چیست؟ اینست که دوست عزیزم کاظم نیکخواه مقاله ای نوشته بود برای افشای چهره هائی که خودشانرا قاطی جنبش انقلابی مردم کرده اند و قرارشان اینست که از رژیم اسلامی پاستوریزه خمینی دفاع بنمایند. (۲). کاظم نیکخواه روی یک نکته حساس جناب فرورتیش کردتبار انگشت گذاشت که همانا دفاع از خمینی بود و ادعای اینکه نه این “آیت خدا” و نه نخست وزیرش هیچکدام مقصر اعدامها و کشتارهای رژیم نبوده اند! کاظم نیکخواه این مقاله جناب فرورتیش کردتبار را شرم آور خوانده بود و این جناب هم آمده تا ثابت کند که آینه او درست تصویر داده و کاظم نیکخواه موظف است خودش را بشکند!

تا همینجا فکر می کنم اساس داستانرا خوانندگان گرفته باشند و شاید از فرط عصبانیت یا برعکس خنده بگویند که “ای بابا حوصله داری؟ این حرفهای بچه بسیجیهای بی خبر از تاریخ را چه ارزشی است که بخواهیم دوباره بهش برگردیم؟ چه لازمست که بیائیم دوباره کاغذ را سیاه کنیم و استدلال بکنیم و پاسخ بدهیم؟”

 البته من فکر می کنم اگر در مقام پاسخ باشد طبعا پاسخ این جور سربازان اسلامی “جنبش سبز” را مردم هم داده اند در خیابانها و هم بیشترش در راهست. اما نتوانستم خودم را کاملا قانع کنم که برای تشریح روانشناسی پدیده ای چنین متوهم یا شارلاتان یا هر دو برای خواننده ای که بخواهد اینجور آدمها را بهتر بشناسد چند نکته ای ننویسم. برای آن جوانانی که شاید بعد از مرگ خمینی متولد شدند و خاطره ای ازش ندارند و حالا همچنین موجوداتی جلویشان “سبز” می شود. برای آن جوانان شاید این نوشته من چیزی برای اندیشیدن داشته باشد.

لذا سعی می کنم پاسخم را بصورت دیالوگ با همین جناب فرورتیش کردتبار تقدیم شما عزیزان کنم و قضاوت را بگذارم مثل همیشه به عهده خودتان:

فرورتیش کردتبار گرامی،

اجازه بده ابتدا چند نکته بعنوان مقدمه بگویم:

قبل از هر چیز خوشحالم شما اینقدر دلیرانه سینه سپر کردی و بر خلاف ملیونها انسان عاصی از حکومت اسلامی ایستادی و آینه شدی و سرباز و آمدی تا از یک چیزهائی از اسلام که همانا خمینی و موسوی باشد دفاع کنی. علت اینکه خوشحال شدم اینست که اگر این دفاعیات تو نبود مردم یک سره به خمینی و موسوی تف و لعنت می فرستادند و حواسشان هم نبود که خمینی و موسوی و منتظری بیچاره ها اصلا روح پرفتوحشان هم از ماجرای کشتارها و جنایات رژیمشان باخبر نبود. لذا این خبررسانی را بسیار مهم می دانم و بهت تبریک می گویم. اینکه زبان دیالوگ گشودی اینهم کار خوبی است. یک روزی لازم بود بالاخره اسلامیها دست از چماق بردارند و سعی کنند ما را با زبان منطق حالی کنند!

دوم اینکه من در مقاله ات دیدم که هنوز خمینی و خامنه ای و سایر آخودنها را “آیت الله” می نامی که معنیش اینست که اینها را نشانه خدا می دانی. بعدش هم یکجا رسما یک رحمت هم نثار خمینی می کنی. من البته فکر می کنم خدا یک کاسبی شنیع است و “آیتش” هم طبیعتا همین شارلاتانهائی که اسم بردی. لذا با تاکیید بر اینکه ما در فضای مدرن حق داریم حرفهامان را بزنیم و شما اصلا نمی خواهی دیکتاتوری کنی اجازه می خواهم در بحثهایم فقط اسم این جانیانرا بکار ببرم و الغاب اسلامیشان را بدهم به شما بگذارید جلوی آینه تان!

از این مقدمه کوتاه عبور می کنم و اجازه می خواهم به چند نکته شما بپردازم:

(۱)”موسوی و خمینی از اعدامها بی اطلاع بوده اند!”

فکر می کنم اینرا بالاخره شما فرمودید! در مورد خمینی البته می فرمائید که باید تحقیق بیشتر بشود اما منتظری گفته که خمینی نمی دانسته!(ماجرای روباه و دمش؟) حالا من اصلا فرض می گیرم که خمینی و موسوی هر دو از ماجرای اعدام خبر نداشتند. منظورم اعدام سال ۶۷ است

اولا: بالاخره خمینی اگر در سال ۶۷ داشته ریق فانی را وداع می گفته و پسر جانیش بجایش امضا کرده ، سالهی قبلش که دستور کشتار مردم را می داده چطور؟! اونموقع هم پسرش امضا می کرده؟

دوما: می فرمائید موسوی چند روز بعد از مرگ خمینی فهمیده که چه جنایتی در سال ۶۷ شده. سوال اینست که قبلش یعنی از سال ۵۷ تا ۶۷ ایشان کجا بوده و بعدش که “تفهیم شده” چه غلطی فرموده؟

سوما: فرضا این دو تا خودشان طناب دار را به گردن کسی نینداخته اند وقتی فهمیدند که کسی بدار زده شده مردم در کردستان به رگبار بسته شده اند در گنبد کشتار شده کارگر و دانشجو را با سنگ و چماق کشته اند اینها چرا سکوت فرمودند؟ مگر این حکومت به نام آقای شما یعنی خمینی نبود؟

چهارما: فرهنگ سرکوب و اعدام مخالف از کجا آمد در این حکومت؟ چند هزاربار خمینی کشتن کافر و مخالف را توجیه شرعی کرد؟ چند هزار بار دستور شکستن قلم داد؟ چند هزار بار خمینی “فلسفه حکومت اسلامی” را با تاسیس زندان سیاسی و اعدام و شکنجه توجیه کرد و تایید کرد؟ عوامل رژیم خمینی در رده بالا منتخب کی بودند؟ موسوی در دهستل اول رژیم خمینی چکاره بود؟ یک “بی اطلاع”؟

پنجما: ماجرای “سکوت” را می چسبانی به داستان خروشچف که چه بشود؟ در روسیه جنایت شد و عده ای سکوت کردندو کار خوبی بوده؟ توجیه سکوت این جنایتکاران رهژیم اسلامی است که حالا ادعای رهبر جنبش اصلاح طلبی هستند؟

راستی کلمه تقصیر را که کاظم نیکخواه بکار برده شما چه معنی می کنی؟ آیا تقصیر یعنی فقط کشتن مستقیم انسانها؟ آیا دستور دادن، زمینه سازی و سکوت خودش تقصیر نیست؟

 

(۲)”توده ای معدوم” و مجاهد اول محاکمه شوند بعدش حکومت اسلامی!

جناب حضرت استاد فرورتیش کردتبار ،

چرا توده ای معدوم(؟) و مجاهد باید اول محاکمه شوند؟! ترتیب محاکمه را چرا اینجوری می چینی؟ مجاهد کشتار سال ۵۹ و ۶۰ و ۶۳ر و ۶۷ و بقیه کشتارها را از اول انقلاب تا حالا کرد؟ توده ای “معدوم” خبرنگار اسپانیائی و بیش از ۳۰۰ مخالف رژیم را در خارج کشور ترور کرد؟ توده ای “معدوم” و مجاهد یک جامعه را به سراشیب ۱۴۰۰ سال بردگی و بدبختی کشاند؟

شما که قرار است عوض شده باشی نشان می دهی که نشدی! نشان می دهی همان بازجو هستی که تنفر از مخالف چشمش را دارد می ترکاند! رژیم کثیف اسلامی را می فرستی ته صف؟ به همین راحتی؟ رژیمی که حکومت کرده و ۳۰ سال داغ و درفش و زندان و شکنجه و سنگسار و ترور و نابرابری و تحقیر زن و مرد و کودک و کارگر و دانشجو را سنتی کرده که دنیا را شرمنده کرده می فرستی ته صف؟! باور کن کلمه بی شرم خیلی کم است گاهی برای توصیف صفات آدمها!

 

(۳)”هیچ طیفی تحت فشارپاسخگوئی به “واقعه تابستان ۶۷” نیست!

 

می فرمائی:

“در این برهه زمانی،با عرض همدردی تمام طیف های جنبش با خانواده بازماندگان اعدام های۶۷،هیچ طیفی تحت فشار پاسخگویی به واقعه تابستان۶۷ نیست”

اولا : چرا فاجعه قتل عام ۶۷ را که فقط یکی از جنایات رژیم خمینی است، “واقعه” می نامی؟

دوما: چرا فقط “همدردی” می کنی و رسما محکوم نمی کنی این جنایات را؟

سوما: شما چکاره حسن هستی که مدعی می شوی که “هیچ طیفی تحت فشار پاسخگوئی نیست”؟! خیر! خیلی هم شما و سایر “طیفهای جانی حکومت اسلامی” تحت فشار پاسخگوئی هستند! اتفاقا همین الان هم شما زیر فشار هستید و خواهید ماند! ما سرنگونی طلبان انقلابی و مردم آزادیخواه و برابری طلب رهایتان نخواهیم کرد. اینرا به شما قول می دهیم! اتفاقا فرار شما و رهبران شما، موسوی و کروبی از پاسخگوئی به مردم بهترین نشانه عدم صداقت شما و شارلاتانیزم شماست!

(۴) “شراکت موسوی در جنایات سال ۶۰ و ربطش به جنایات استالین”!

شما می فرمائید:

“سخن شما،من باب اینکه،چون مهندس موسوی در سال۶۰ نیز از اعضاء نظام بوده،پس در جنایات آن

شریک است، نامعقولانه است؛آیا رواست که به خاطر جنایات استالین،کمونیسم را زیر سوال ببریم؟”

اولا: جنایات حکومت اسلامی به سرکردگی خمینی سرجایش و جنایات همه دیکتاتورها منجمله استالین سر جایش! “این به آن در ” نداریم! موسوی و خمینی را نمی شود با استالین آب کشید!

دوما: حتما با جنایات استالین، کمونیزمی که او نماینده اش بود حتما باید زیر سوال برود و ما کمونیستهای کارگری از همان اول اینکار را کردیم و اعلام کردیم بدهی به هیچ دیکتاتور و جانی در تاریخ تحت هیچ عنوانی نداریم!

سوما: مجدد ا می گویم که موسوی در دهسال اول از مقامات رژیم اسلامی بوده و حداقلش با همکاری با این رزیم در تمام جنایاتش مسئولست.

“اطلاع نداشته” سفسطه ای بیش نیست! شاه هم همینرا می گفت و برایش می گفتند! عده ای بادمجان دور قابچین نظام سلطنت همینطوری از شاه هم دفاع کرده اند!” بیچاره اطلاع نداشت! بقیه بنامش کشتند و بردند”!

 

(۵)”صاحب حق بودن طرفدار جمهوری اسلامی ایده آل در سیستم حکومتی آینده!

جناب فرورتیش کردتبار،

حزب کمونیست کارگری ایران، در برنامه سیاسیش برای دوران بعد از سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی، پیشنهاد دارد که همه آدمهائی که در رژیم گذشته جنایت مرتکب نشده اند می توانند برای اهداف سیاسیشان فعالیت سیاسی کنند. اینکه “جمهوری اسلامی ایده آل” چیست و چرا باید مردم بعد از سرنگون کردن این رژیم کثیف اسلامی یکبار دیگر بیایند دنبال شما به خودتان مربوط است! ما کمونیستهای کارگری سعی می کنیم شماها را زیر سوال ببریم و افشا کنیم و چهره ارتجاعی افکارتان را نشان جامعه بدهیم تا نسل اندر نسل جامعه دیگر هوس هیچ نوع اسلام سیاسی نکند.  حق آزادی بیان شما و آزادی فعالیت سیاسی شما سرجایش محفوظ و حق به زیر سوال بردن برنامه سیاسی شما وظیفه ما!

(۶)”جنبش سبز” تنها جنبش ایران!

می فرمائید:

“،تنها جنبشی هم که در ایران به طور فعال جریان دارد ودارای طیف میلیونی است جنبش سبز است؛اگر منظور شما از “جنبش کثیف اسلامی”،همین جنبش سبز است،وای به آن روزی که امثال شما بر مسند قدرت تکیه زنند و چه بسا جنایاتی بدتر از استالین و آیت الله خامنه ای در راه عملی شدن اهدافشان مرتکب شوند.جنبش سبز،جنبشی است که درون مایه آن،جنگ با دیکتاتور،بدون خشونت است.هر کس که معتقد به خشونت است،هیچ جایی در جنبش ندارد،که در آینده سیاسی ایران هم نباید جایی داشته باشد.”

 

اولا: این کلمه سبز را کی چسبانده به جنبش ایران؟ آیا جنبش سرنگونی طلبی رژیم اسلامی را که با شعارهای ملیونی مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر “آیت الله خامنه ای” به خیابانها آمد و عکسهای خمینی و خامنه ای را سوزاند را “جنبش سبز” می نامید؟!

دوما: منظورتان از “طیف” چیست؟ نکند موسوی چی ها و کروبی چیها و خمینی چی ها را چسبنده اید به جامعه خسته از مذهب سیاسی خسته از نابرابری و سرکوب زن و کارگر و جوان و کودک؟ نکند افرادی که قرار ندارند جنایاتشانرا پاسخگو باشند دارید با اسلام سیاسیتان می چسبانید به جنبشی که حکومت اسلامی نمی خواهد! و زندگی و شادی و سعادت را حق همه انسانها می داند؟ حکایت آن روباه است که دنبال شیر می دوید و می گفت: ” می رویم شکار”!

سوما: شما مظلومان سبز که خیلی بدون خشونت هم تشریف دارید، در مقابل تاریخ خشونت رژیم اسلامی همین الان چه می کنید؟ قبلها پیش کش که نشستید!

چهارما: با چه اجازه ای هر کس که تعریف شما از “جنبش” را نپذیرد، معتقد به خشونت می نامید و از “آینده سیاسی ایران” هم بیرون می کنید؟! نکند آینده سیاسی شما هم مثل گذشته تان، دیکتاتور منشانه و خشونت بار است؟!

خیر جانم! تا همینجا تاریخ به شما سرنگونی طلبی را تحمیل کرده. اگر مردم در خیابان نمی آمدند شما و موسوی و کروبیتان تا ابد هم نمی افتادید وسط معرکه مدعی چیزی بشوید. درست است؟ همان “ساکتان” دوران خروشچف می ماندید درست است؟!

پنجما: ما کمونیستهای کارگری سالهاست که می گوئیم و پا می فشاریم که رژیم اسلامی اصلاح بردار نیست. باید برود و تمامیش هم باید برود. نظام اقتصادیش، فرهنگیش، استثمارش، سرکوبش، فریبش ، زندانش، سنگسارش همه و همه باید برود. می گوئیم که زندگی و آزادی و برابری حق همه انسانهاست. گفتیم و می گوئیم که اسلام سیاسی نه. گفتیم که جنبشی که در ایران سربرآورده به جهت مضمون سرنگونی طلب است. همانست که اگر کوچکترین مفری یابد همان می کند که با مبارک و بشار اسد و قذافی دارد می کند و با شاه کرد. این جنبش را ما نمایندگی می کنیم. پرچمش هرگز سبز نبوده. اوراد فریب شما برای رنگ پاشیدن و مثله کردن این جنبش را همیشه افشا کرده ایم و خواهیم کرد.

 

آخر کلام:

جناب فرورتیش کردتبار،

فرمودید که یک سرباز حقیر جنبش بزرگ و “مقدس سبز” هستید. ما را به رعایت انصاف و عدم مغلطه دعوت کردید و متهم به روشهای “نخ نما”! خود را به آینه ای تشبیه کردید که “نقش تو “(؟) بنمود راست و از ما خواستید خودمانرا بشکنیم!

حقیر بودنتانرا کاملا قبول دارم. این همه خلط واقعیت، دفاع از جنایتکارترین رهبر سیاسی تاریخ معاصر ایران و بازهم در کنار پروژه تمام شده اسلام سیاسی ایستادن، حتما آدمها را حقیر می کند. راستی کدام آینه؟ چگونه شما نقش ما را “راست” نمایش دادید؟

این حرفهای آخرتانرا می گذارم به حساب خستگی ذهنیتان که دلیلش تلاش برای فروختن قورباغه بجای قناری است. واقعا انرژی از آدم می برد! خسته نباشید! شاید بهتر باشد بگویم خودتانرا خسته نکنید. ننگ با رنگ پاک نمی شود شاید یادتان باشد!

 

منابع دیگر:

فرورتیش کردتبار: پاسخی بر مقاله”کشتار۶۷ وتقلای بی شرمانه طرفداران موسوی”

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/111-misc/6650-1390-02-02-08-25-13.html

کاظم نیکخواه: کشتار ۶٧ و تقلای بی شرمانه طرفداران موسوی

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/43-kazem-n/6608-1390-02-02-08-25-13.html