اول مه ٢٠١١: راه حل کارگرى بحران

روز جهانى کارگر ٢٠١١ ویژه است. اگر از نظر تقویمى هر اول مه نشان تجدید عزمى دیگر در مصاف طبقه کارگر بین المللى علیه سرمایه و حکومتهاى سرمایه دارى بطور کلى است٬ اول مه امسال٬ بجز این ویژگى همیشگى و تاریخى مهر رویدادهاى اساسى جهان سرمایه دارى و تحولات انقلابى در کشورهاى خاورمیانه و شمال آفریقا را برخود دارد. و این ویژگى اساسى اول مه ٢٠١١ است که ضرورى است در قالب شایسته آن همه جا در اجتماعات اول مه خود را نشان دهد.

اول مه سال گذشته اساسا اعتراض کارگران به تعرض حکومتهاى سرمایه دارى را بیان کرد. کارگران در کشورهاى مختلف٬ علیرغم تاکیدها بر برخى خواستها و مسائل فورى٬ جملگى به انحا مختلف گفتند که “کارگران حاضر نیستند هزینه بحران سرمایه داران را بپردازند”. کارگران به سیاست انجماد دستمزدها و در موارد زیادى به کاهش دستمزدها با توافق اتحادیه ها اعتراض کردند٬ به بیکارسازیهاى وسیع و پرت شدن از خانه و کاشانه قرضى که حال توسط بانکها و سرمایه مالى و چماقدارنش مصادره شده بود اعتراض کردند. کارگران به درآوردن هزینه بحران از جیب و سفره کارگران و ریختن به جیب گشاد سرمایه داران اعتراض کردند. اجتماعات و اعتراضات فلج کننده در فرانسه و یونان و کشورهاى اروپا٬ جنبش کنترل کارخانه ها٬ برآمد مجدد و هر چند فعلا محدود سنت عمل مستقیم کارگرى٬ و البته توقف موقتى اعتراضات کارگران و قبول بخشى از تعرضات سرمایه ماحصل این جدالها بود.

خیزش علیه فقر و دیکتاتورى
اما در چند ماه گذشته پرچم اعتراض کارگران اروپا را کارگران و محرومان در تونس یعنى کشور و اقتصاد و حکومت عزیز دردانه بانک جهانى برافراشتند. خیزش انقلابى در تونس بمثابه یک سونامى سیاسى عمل کرد و بسرعت مصر و بخش اعظم کشورهاى خاورمیانه و شمال آفریقا را درنوردید. از همان ابتدا “نان” بعنوان سمبل بقاى طبقه کارگر و اعتراض علیه فقر پرچم این اعتراضات بود. بروشنى و بدون ابهام به جهانیان اعلام شد که این خیزشهاى وسیع توده اى٬ حرکتى انقلابى علیه فقر و بیکارى و فساد و دیکتاتورى یعنى مشخصات اساسى سرمایه دارى در این کشورهاست. علیرغم پیشرویها و تاثیرات ماندگارى که تا هم اکنون این تحرکات انقلابى برجاى گذاشته است٬ اما کارگران و انقلابیون این کشورها دقیقا به دلیل همان محدودیتهاى کارگران در اروپا هنوز نتوانسته اند پیشروى در یک سنگر را به تهاجم گسترده تر براى فتح سنگرهاى دیگر تبدیل کند. امروز بار دیگر ثابت شده است که کارگران براى مصاف سیاسى با حکومتهاى سرمایه دارى به ابزارهاى انقلابى مانند حزب سیاسى کمونیستى و کارگرى٬ سازمانهاى توده اى و قالبهائى که اعمال اراده توده اى کارگران و مردم محروم و انقلابى را بمیدان آورد٬ و کلیه وسائل ابراز وجود بعنوان یک آلترناتیو اجتماعى در متن این بحران نیاز دارند. این پیشرط حضور کارگران بعنوان یک طبقه و یک جنبش سیاسى متمایز در جدال برسر قدرت سیاسى و حتى جدال برسر بهبود وضع طبقه کارگر در چهارچوب همین نظام است.  

انترناسیونالیسم کارگرى
یکى از دستاوردهاى ایندوره اعتراضات شکستن قالبهاى ملى و ناسیونالیستى و تقویت تمایلات انترناسیونالیستى و آزادیخواهانه بود. کارگران و محرومانى که زیر دست و پاى بیرحم بازار و دیکتاتورى سرمایه استثمار و سرکوب میشدند٬ مردمى که میدیاى جهانى از آنها تصویر تروریست میداد و در عین حال نان دیکتاتور- تروریستهاى حاکم همین جوامع را میخورد٬ به یکباره منشا امید و تحرک انقلابى در کشورهاى منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا شدند و جهان را تکان دادند. اگر کارگر در انگلستان و فرانسه و دیگر کشورها میگوید ما متحد کارگران تونسى و مصرى هستیم ماحصل این اوضاع است. اگرچه این رسم و سنت دیرینه طبقه کارگر است که بویژه در اول مه بر هویت واحد و منافع یک طبقه واحد جهانى تاکید کند٬ اما تاکید بر همین واقعیت دیرینه در روز جهانى کارگر ٢٠١١ معانى عمیق تر و سیاسى تر و بلافصل ترى دارد.

کارگران در اول مه ٢٠١١ همه جا باید در دفاع از اعتراضات انقلابى کارگران و محرومان در کشورهاى خاورمیانه و شمال آفریقا بپاخیزند و بر منافع واحد و مبارزه مشترک کارگران در سراسر جهان براى آزادى و برابرى و رفاه تاکید کنند. همینطور در شرایط سیاسى کنونى در کشورهاى خاورمیانه و شمال آفریقا٬ باید اول مه ٢٠١١ را به روز ابراز وجود متحد سیاسى طبقه کارگر و مردم انقلابى٬ به روز اعلام ضرورت تغییرات ریشه اى٬ و به روز اعلام همسرنوشتى با کارگران جهان در مبارزه با حکومتهاى سرمایه دارى تبدیل کرد. باید در اینروز تاکید کرد که سرمایه و دولتهاى سرمایه دارى همه جا علیه کارگران متحد اند. کارگران نیز همه جا علیه سرمایه داران و حکومتهاى سرمایه دارى متحد اند و پیروزى و پیشروى در هر سنگر و توسط هر گردان از ارتش جهانى طبقه کارگر پیروزى همه کارگران است. کارگران در اول ماه مه باید بر ضرورت ایجاد سازمانهاى حزبى و توده اى خود کارگران در سطح کشورى و منطقه اى و جهانى که قادر به سازماندهى و پیشروى مبارزات کارگرى باشند تاکید کنند. 

کارگران پاسخ بحران را دارند
امروز کارگران در کشورهاى مختلف با دو سوال عمده روبرو هستند: اول متوقف کردن تهاجم سرمایه به سطح معیشت طبقه کارگر و پس زدن سیاست ریاضت کشى اقتصادى٬ و دوم واکنش و پاسخ طبقه کارگر به موج بحران سیاسى و دورنماى تشدید فقر اقتصادى.

تشدید شدن جدال برسر سهم طبقه کارگر در متن بحران جهانى اقتصادى سرمایه دارى اجتناب ناپذیر است. سرمایه دارى هیچ راهى بجز تهاجم بیرحمانه به معیشت و دستمزدها٬ تشدید استثمار طبقه کارگر٬ و سیاست ارزان تر تمام کردن بازتولید زندگى طبقه کارگر ندارد. از طرف دیگر نه فقط شاخصهاى اقتصادى نشانى از تخفیف بحران اقتصادى را نمیدهند بلکه چشم انداز وخامت و سکته هاى سخت تر دیده میشود. رویدادهاى کشورهاى خاورمیانه و آفریقا و بمصاف طلبیده شدن سیاست اختناق و فقر٬ که دو تکیه گاه سرمایه براى استثمار شدید کارگران و کسب فوق سود است٬ عاملى دیگر براى تشدید و وخامت بحران اقتصادى جهانى سرمایه دارى است. وضعیت امروز سرمایه در این کشورهاى بحران زده سازماندهى مجدد استثمار و تشدید تعرض به کارگران نیست بلکه اعاده اوضاع سابق است.

بورژوازى براى این اوضاع راه حلى ندارد. خودشان هم میدانند با شعار دمکراسى و حقوق بشر و اصلاحات هیچ دردى دوا نمیشود. خودشان میدانند این دیکتاتوریهاى سرمایه است که همه جا مورد هجوم و تعرض انقلابى و انتقادى است. لذا کارگران ناچارند به سوالات بزرگتر امروز پاسخ دهند. حتى صفبندى در مقابل تعرض سرمایه به معیشت طبقه کارگر و تحمیل بخشى از حقوق و رفاه کارگران به بورژوازى در گرو اینست که کارگران قالبهاى تاکنونى را بشکنند و بعنوان یک راه حل سیاسى و اجتماعى بمیدان بیایند. تامین آزادى و برابرى و رفاه که خواست صدها میلیون کارگر و خانواده هایشان است٬ بدون کوتاه شدن دست سرمایه داران از زندگى ما ممکن نیست. اگر بسیج گسترده کارگران حول عام ترین خواستها و مطالبات رفاهى و معیشتى طبقه کارگر ممکن است٬ تحقق این خواستها و تحمیل آن به بورژوازى در گرو قد علم کردن کارگران در یک جنبش انقلابى براى قدرت سیاسى است. طبقه کارگر چه براى تحمیل اصلاحات به بورژوازى و چه براى خلع ید از بورژوازى باید وارد جدال برسر قدرت سیاسى شود و بمثابه یک آلترناتیو متمایز بمیدان آید.

کارگران باید اعلام کنند بورژوازى صلاحیت اداره کشور و امورات زندگى اجتماعى را ندارد٬ همه راه حلهاى تاکنونى شکست خورده اند و تاوانش را کارگران داده اند. کارگران باید اعلام کنند که راسا میتوانند جامعه اى آزاد و برابر و مرفه و خوشبخت براى همگان برپا کنند. طبقه کارگر باید باید تلاش کند که اول مه ٢٠١١ را حول راه حل کارگرى بحران قطبى کنند. در اول مه امسال باید علیه فقر و فلاکت سرمایه٬ همراه با کارگران و محرومان در همه جاى جهان٬ با پرچم اتحاد جهانى طبقه کارگر بمیدان آمد و توجه جامعه را به راه حل کارگرى بحران جلب کرد. * 

یادداشت سردبیر٬ شماره ١٩٧