در باره کشمکش هاى اخیر درون رژیم اسلامى

کشمکش در درون حکومت اسلامى هر روز حادتر میشود. همه و هر کسى بنوعى علیه یک “فتنه جدید”٬ یک “انحراف جدید”٬ یک “باند نفوذى” و حتى “فراماسونر” قیام کرده اند. قطب بندى اینبار حول کل اردوى راست به زعامت خامنه اى بشمول حامیان پرو پاقرص دیروز رئیس جمهور با رحیم مشائى و احمدى نژاد و دولتش شکل گرفته است. در یادداشت “فاز دوم راه بدون بازگشت” شماره ١٩٣ و بررسى جدالهاى درون حکومتى٬ از جمله اشاره کردیم:

“در اردوى راست روند جنینى دیگرى در جریان است و آن ایزوله کردن خط جماعت احمدى نژاد بعنوان “یک انحراف جدید” است. تاکنون دسته جمعى و زیر پرچم دفاع از بقاى نظام٬ مجموعه جناح اصلاح طلبان حکومتى را از مدارهاى حکومت بیرون انداختند و هنوز البته نتوانستند این راه را به پایان ببرند. حالا که بحث برسر تقسیم غنائم است جنگ در اردوى راست بالا گرفته است. همه دارند براى “انتخابات” بعدى – اگر تا آنزمان بمانند- خود را آماده میکنند”. 

لازم به تاکید است که تقابل باند احمدى نژاد با دیگر باندهاى راست و موسوم به اصولگرا از همان فرداى نمایش انتخابات به طرق مختلف وجود داشته است. بحثهاى درون خانوادگى اسلامى در مورد “امام زمان” و مشتى خرافات هم همینطور. حتى استفاده ابزارى و چنگ انداختن مستاصلانه به مفاهیم و ادبیات ناسیونالیستى و کوروش و ناسیونالیزه کردن اسلام در ابتدا موضوع جدى مناقشه نبود. تنها وقتى بحث تقابل اسلام و ناسیونالیسم جدى شد که بتدریج احساس خطرى در درون اردوى راست مبنى بر تلاش یکدست کردن بیشتر حکومت توسط باند احمدى نژاد شکل گرفت. در تقابل با زیاده خواهى احمدى نژاد ابتدا خواستند “اطرافیان ناباب” احمدى نژاد را از او دور کنند و تمرکز حمله روى رحیم مشائى قرار گرفت. بتدریج زبان واحد و جدى ترى در مجلس و آخوندهاى متفرقه و دفتر آقا علیه “انحراف جدید” شکل گرفت. مانور کناره گیرى رحیم مشائى هم تاثیرى در کاهش این حملات نداشت. مورد آخر در ماجراى برکنارى وزیر اطلاعات توسط احمدى نژاد و ابقاى او توسط خامنه اى٬ تنور را داغ تر کرد و با توسل به پرونده هاى دیگر تا اخطار به دولت و تهدید استیضاح احمدى نژاد پیش رفت. تردیدى نیست این اقدامات با توافق خامنه اى صورت میگیرد.

مسئله بسادگى اینست که احمدى نژاد خیرش را رسانده است و زیادى دست و پاگیر شده و حتى سنت شکنى میکند و بعضا دستور آقا را اجرا نمیکند. خامنه اى ناچار است براى “انسجام حکومت” و اردوى راست٬ اینبار باید تیغ جراحى را روى “فتنه و انحراف جدید” که با امضا و دستور خودش سر کار آمده بگذارد. روندى که آغاز شده بازگشتى به سیاست سنتى و سپردن فرمان حکومت به “عقلاى قوم” و مثلا تقویت خط رفسنجانى نیست. این حتى تلاشى پیشا انتخاباتى براى سپردن سکان دولت به ترکیب دیگرى از راست حکومتى نیست. شاید یک نتیجه این جدال به تسهیل این امر کمک کند اما فعلا و اساسا برسر این موضوع نیست. مسئله حتى برسر تخلف و عدم تخلف دولت از مصوبات مجلس در مورد این و آن وزارتخانه نیست. مسائلى از این دست تنها محمل بروز اختلافات و تناقضات و بن بست هاى بنیادیترى در درون حکومت است.

واقعیت اینست که جمهورى اسلامى جامعه ایران را به سمت یک تلاشى و انفجار رانده است. اگرچه اجراى سیاست حذف سوبسیدها بنام دولت احمدى نژاد مهر شده اما منشا اوضاع اقتصادى وخیم حکومت و گرانى و فقر و اعتراضات وسیع مردم فقط و تنها احمدى نژاد نیست بلکه سیاستهاى این نظام است. نفرت از جمهورى اسلامى فقط متوجه احمدى نژاد نیست بلکه خود خامنه اى و خمینى را هم هدف قرار داده است. مناقشات بین المللى٬ تروریسم اسلامى٬ صدور اسلحه به اقصى نقاط جهان٬ پرونده اتمى٬ اعدامها و نتایج آن بر موقعیت بین المللى رژیم اسلامى٬ تنها به احمدى نژاد گره نخورده و سیاست حکومت اسلامى است. اینها را همه حکومتیها هم میدانند. واقعیت اینست که جمهورى اسلامى نمیتواند با این اوضاع وخیم و بصورت فرسایشى پیش برود و منتظر فروپاشى از درون و آغاز دوره اى از جنگ و تقابل درونى باندهاى حکومتى باشد.

سوال کلیدى و منشا اساسى این جدالها کماکان اصل بقاى نظام و تلاش براى ایجاد انسجامى در حکومت است که بتواند تغییرات کنترل شده و تمهیداتى را در دستور بگذارد. این تغییرات از جمله وارد کردن درجه اى از پراگماتیسم سیاسى در چهره و سیاست حکومت بجاى عربده کشى اسلامى احمدى نژاد و تلاش براى رفع فشارهاى بین المللى بویژه در شرایط ملتهب منطقه اى٬ تغییراتى در طرح موسوم به تحول اقتصادى و حذف یارانه ها از نظر مدت زمان اجرا براى کنترل اعتراضات توده اى علیه فقر و گرانى٬ تمهیداتى براى جلوگیرى و یا به عقب انداختن سقوط اقتصادى نظام و ورشکستگى عمیق و حاد بانکى٬ بسیج مخالفان احمدى نژاد در جناح ها حول خامنه اى و کسب اعتبار براى بى اعتبارى خامنه اى و بهره بردارى سیاسى در خدمت بقاى نظام در قلمرو داخلى است.

آیا این سناریو علیرغم کش و قوس ها و موضوعاتى که محمل اجراى آن میشوند٬ بدون تنش پیش خواهد رفت؟ آیا طیف احمدى نژاد تسلیم این سناریو خواهد شد و اگر نشود چه امکانات و اهرمهائى براى مقابله دارد؟ آیا جدال برسر هژمونى درون حکومتى به فعال شدن دور جدیدى از تروریسم و تقابل خونین باندهاى اسلامى منجر خواهد شد؟ مردم چه تصویرى از این کشمکش ها دارند؟

براى این سوالات هر تحلیل و پاسخى وجود داشته باشد در این واقعیت پایه اى تر تغییرى ایجاد نمیکند که مشخصه اساسى تشدید جدال میان فرقه ها و نیروهاى درون حکومتى انعکاسى از تشدید فشار در پائین و تاثیر آن بر صفبندیها در بالا است. واقعیات سیاسى و اجتماعى ایران با جدال ایدئولوژیک اسلام خشن و اسلام رحمانى و اسلام ناسیونالیزه شده قابل توضیح نیستند. معضلات بنیادى رژیم اسلامى٬ مسائل و مصائب اجتماعى گریبانگیر جامعه ایران٬ مطالبات سیاسى و رفاهى کارگران و اکثریت عظیم مردم٬ مسئله ناامنى اقتصادى و بیکارى وسیع٬ اعتیاد و تن فروشى گسترده٬ و آینده هولناک تر فرجه اى براى خودنمائى این بحثها باقى نمیگذارد. بن بست لاعلاج جمهورى اسلامى مانند سرطان و تومور بد خیمى است که هر بار در گوشه اى از پیکره این نظام بیرون میزند و راه علاج و برون رفتى در چهارچوب این نظام ندارد. همینطور بسیار روشن است که برکنارى اطرافیان احمدى نژاد و حتى قربانى کردن خود او براى مردم به پذیرش سیاست انتظار براى بهبود منجر نخواهد شد. این توهمى است که ممکن است در پس کله خیلى ها باشد. برعکس٬ مردم در پس این رویدادها ضعف حکومت و قدرت خود را میبینند و نیرویشان براى تهاجم به کل نظامى که هیچ پاسخ روشن و بلافصل به معضلات اجتماعى دهها میلیون نفر ندارد فشرده میکنند.

مردم از انشقاق بیشتر درون حکومتى استقبال میکنند. مردم به همان اندازه از احمدى نژاد منزجرند که از منتقدین جدید آنها و خود خامنه اى. جمهورى اسلامى با و بدون احمدى نژاد و با و بدون تبلیغات مضحک و ارتجاعى ناسیونالیستى رفتنى است. *

یادداشت سردبیر٬ شماره ١٩٩ نشریه یک دنیاى بهتر
٢٠ آوریل ٢٠١٠