“منشور انقلابی برای سرنگونی” حزب کمونیست کارگری چه کسی را غافلگیر می کند؟ ماجرا چیست؟

این نوشته در زمره جدل ها و داستانهای ملال آور سکتاریسم چپ و فرقه گرایی و ضدیت کمونیستها با هم و نفرت پراکنی و … قرار نمی گیرد. لطفا قبل از خواندن، پیش داوری نکنید!

 

بر متن اوضاعی معین و پس از انتخابات رییس جمهوری در سال۸۸ و عروج جنبش اعتراضی بخشی از بورژوازی گله مند و خورده بوورژوازی ایران موسوم به جنبش سبز، احزاب بورژوازی پوزسیون و اپوزسیون ایران، هر کدام مواضع خود را اعلام کرده و توان سیاسی، سازمانی و تشکیلاتی خود را بر روی ایفای رلی در این تحولات متمرکز ساختند.

 

جناح راست این جنبش در داخل ایران از بیشترین قدرت برخوردار است و چهره های عملی مطرح آن، چون موسوی، کروبی، خاتمی و … خط خود را رهبری می کنند و پیش می رانند. هدفی که این جناح برای خود قائل است، باز پس گرفتن قدرت و اختیارات از دست رفته در چهار چوب نظم موجود بورژوازی حاکم بر ایران ( جمهوری اسلامی ) است. این را از بیانیه ها و اطلاعیه ها و سخنرانی ها و پلاتفرم و اعلام مکرر وفاداری به خط امام و حفظ ارزشهای اسلامی و … به وضوح می توان مشاهده کرد. این خط در میان اپوزیسیون برون مرزی نیز طرفداران خود را دارد. اینکه پیروزی این جنبش به رهبری جناح راست ممکن است یا نه خود بحث دیگری است که مشمول مقصود نگاشتن این نوشته نیست.

 

جناح چپ این این جبش که نیرویی به مراتب کمتر سازمان یافته را، هم از میان خورده بورژوازی و هم در بخشهایی از محافل و تشکلهای فی الحال موجود کارگری در اختیار دارد، جناح مترقی تر و ماکسیمالیست این جنبش است و تلاش خود را برای دخیل دادن سازمان و نیروی خود که از نظر کمی در اقلیت است، به کار بسته و هدف خود را در داشتن سهمی از قدرت بعد از سرنگونی محتمل که برای آینده جنبش متصور است، دنبال می کند.

فعالیت سازمانی، سیاسی، تبلیغاتی و تشکیلاتی این جناح صرفنظر از بررسی توان، عمق و شانس آن، برای رادیکال کردن مبارزات و کسب هژمونی در میان جنبش و افشای جمهوری اسلامی به عنوان رژیمی غیر قابل اصلاح است. طرح شعارهای رادیکال تر و فراخواندن جنبش به تداوم آکسیونهای خود و تبلیغات وسیع علیه اسلام سیاسی و حجاب و آپارتاید جنسی و طرح مطالبات دموکراتیک از این دست، عمده برنامه های این جناح را در بر می گیرد.

در این میان شخصیتها و محافل و جریانهای سکولار و احزاب چپ بورژوایی، مغلطه و ترکیبی از پرچمها و برنامه ها و پلاتفرمهایی هستند که تحت اسامی مختلف و در حاشیه سوخت و ساز جامعه و صحنه سیاست ایران، قبل از انتخابات ۸۸، به هر بهانه ای تاسهایشان را انداخته و حضور مردم را در خیابانها و به آکسیون و پیکت و تظاهرات، فرا خوانده و تبلیغ می کردند و بعد از پایان تب و تابها، تاسها را جمع کرده و در انتظار اتفاق بعدی می ماندند. آکسیون و کمپین و تبلیغات سازمانی، تار و پود فلسفه وجودی این احزاب و معرف معتبر پراتیک سازمانی آنهاست. در این گیر و دار سازمانی، سیر تحولات آنها را بیش از این در انتظار نگه نداشته و این بار تاس خوش می نشیند و “جفت شیش” ی از جنس جنبش سبز برایشان به ارمغان میاورد و میروند تا مهره هایشان را در این زمین به حرکت درآورند.

 

جناح دیگر اپوزسیون پروغرب که از احزاب و سازمانها و نهادها و چهره ها و رهبران متعددی برخوردارند و عمدتا در بیرون از مرزهای ایران زندگی می کنند و در بخش قابل توجهی از جنبش سبز و خورده بورژواهای مجذوب فارسی وان و کانالهای لوس آنجلسی نیز هژمونی دارند، مابین چپ و راست جنبش سبز مانده و در قاموسی اولترا پوپولیستی چشمشان به خرده بورژوازی حاضر در خیابان است و هر چه ایشان بگویند را در میدیای خبری شان از بی بی سی تا و او ای و … منعکس کرده و از پشتیبانی لندن و واشنگتن و غرب حدیدا برخوردارند.

همانطور که اشاره شد این صف نیز شاخه های متعددی دارد که هر کدام در تلاش جهت پسندیده تر واقع شدن از دیگری برای غرب، به عنوان آلترناتیوی موجود در صورت بروز رخدادی از قبیل مصر و تونس و یا شاید عراق، هستند. عمده شانس شاخه های تشکیل دهنده این جناح در نزدیکی و حرف شنوی بلامنازع از غرب و تسخیر فضای رسانه ای مورد توجه مردم در ایران و مهندسی و پخت افکار عمومی جهت آماده کردن فضای مطلوب است.

 

منشور انقلابی حکاکا، اما

 

در احزاب و شخصیتها و محافل جناح چپ، مترقی ترین آنها، حککا، تلاش می کند خود را به عنوان رهبر و مبتکر این جناح مطرح کند و ارانه “منشور انقلابی برای سرنگونی” تلاشی برای نیل به این هدف است و سایر رقبای خود را در جناح چپ جنبش سبز انگشت به دهان نگه داشته و آچمز کرده است.

در ادامه  به روشنی در همین منشور درک و نیت حسنه اش را از انقلاب و کمونیسم کارگری برای هموار کردن راه برای  ائتلاف و پذیرش رهبری خود بر این بخش از بورژوازی اعلام میدارد: ” این منشور گامی است در جهت شفاف و متحد و منسجم کردن صف اعتراضات و مبارزات مردم علیه جمهوری اسلامی. این منشور همچنین محکی است برای ارزیابی همه نیروهای مدعی مبارزه با جمهوری اسلامی، و افشا و خنثی کردن تلاشهائی که از جانب نیروهای شبه اپوزیسیون رژیم و اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی برای حفظ نظام جمهوری اسلامی صورت میگیرد.”*

البته زیرکی و هوشیاری این حزب قطعا موقعیت ویژه ای را در این صف برایش در بر خواهد داشت، چراکه در یکی از پاراگرافهای معرف منشور، جمهوری سوسیالیستی را از تاریخ پر افت و خیز و دردناک طبقه کارگر و کمونیسم در ایران که سرش اگر به اندازه طبقه کارگر مصر و تونس بی کلاه نباشد، کلاه قابل اتکا و اعتنایی ندارد، به عاریه گرفته و متعاقبا در پاراگراف بعدی، این قوت قلب را به بورژوازی هم صف می دهد که “ما همه مردم آزادیخواه و سرنگونی طلب و همه فعالین جنبش های اعتراضی علیه جمهوری اسلامی را به پیوستن به این منشور و مبارزه برای تحقق مفاد آن فرامیخوانیم.”(تاکید از من است) و خیالشان را از اسم خطرساز حزب برای آنها و فراخواندن طبقه کارگر علیه حکومت بورژوازی در هر شکل آن، و تعلق طبقاتی خود آسوده می کند.

 

هیوا یوسفی ۱۴ آوریل

۲۵ فروردین

 

————————————

* تاکیدها در متن منشور از من است- لینک منشور در سایت روزنه
http://rowzane.com/fa/annonce-archiev/107-hezb/6374-1390-01-08-14-55-05.html