جنبش انقلابی در کردستان عراق: درسها و تجارب / میزگرد ایسکرا با اصغر کریمی و محمد آسنگران

در دو ماه گذشته تلاش کرده ایم که در حد توان، خوانندگان ایسکرا را از وقایع مهمی که در کردستان عراق جریان دارد مطلع کنیم. اما علیرغم مباحثی که تا کنون داشته ایم، هنوز جای یک تحلیل و بررسی همه جانبه و یکجا در ایسکرا خالی است. ایسکرا تصمیم گرفت که برای پاسخ به این نیاز میزگردی با اصغر کریمی و محمد آسنگران ترتیب بدهد. توجه شما خوانندگان عزیز را به این میزگرد جلب میکنیم.

ایسکرا: محمد آسنگران از شما شروع میکنیم. لطفا یک تصویر عمومی از وضعیت کنونی مبارزات مردم، ابعاد آن و برخورد احزاب حاکم به این اعتراضات به خوانندگان ایسکرا بدهید. اوضاع از چه قرار است و چرا حکومت “کرد” به این روز افتاده است؟

محمد آسنگران: اعتراض و  نارضایتی مردم در مقابل حاکمان کردستان عراق موضوع تازه ای نیست. سالها است که مردم به انحاء مختلف نارضایتی خود را نشان داده اند. اما برای درک ریشه های این اعتراض بهتر است کمی به عقب برگردیم و مختصری از کارنامه احزاب ناسیونالیست حاکم بر کردستان را مرور کنیم. از سال ١٩٩١ که این احزاب از کوه به شهر برگشتند به دلیل سابقه مبارزه با صدام حسین و سالها  جنگ پارتیزانی علیه رژیم بعث در اذهان عمومی بخش قابل توجهی از جامعه محبوب و قابل اعتماد بودند. اما همان دوره هم بخشی از جامعه که افکار روشن تری داشتند و مشخصا کمونیست ها و کلا چپ جامعه ماهیت اینها را میدانستند و اهداف و سیاست های آنها را نقد و افشا میکردند. زیرا دوران جنگ با صدام حسین هم با سنتی تماما ناسیونالیستی، عشیرتی و  در حال همکاری با دولتهای منطقه  بودند. برای مثال ورود این احزاب به شهرها از ابتدا همراه با سپاه پاسداران و در زیر حمایتهای جمهوری اسلامی انجام شد. همکاری عملی نزدیکی با جمهوری اسلامی داشتند و این همکاری هنوز ادامه دارد.
 
اما در چهارچوب محدودیتهای آن زمان بخشی از مردم این  جنبه را به دلیل مقابله آنها با صدام حسین نادیده میگرفتند. به محض ورود به شهرها هیچ نوع دخالتی از جانب مردم را نپذیرفتند. حاکمیت را بدون چون و چرا از آن نیروی مسلح خود میدانستند. مردم در جریان مبارزه علیه صدام حسین قبل از ورود این احزاب به شهرها نیروهای رژیم بعث را تارو مار کرده بودند. اما با این وجود چون حزب متشکل و معتبر دیگری در میدان سیاست بجز آن دو حزب وجود نداشت، آنها کل جامعه کردستان را بر اساس نفوذ سنتی خود  تقسیم کردند. بخشی از کردستان عراق تحت حاکمیت حزب دمکرات کردستان به رهبری بارزانی و بخش دیگر آن تحت حاکمیت اتحادیه میهنی به رهبری طالبانی قرار گرفت. این موضوع  به دلیل اختلافات قدیمی و تاریخی این احزاب با هم بود که کردستان عملا به دو منطقه تقریبا جدا با قوانینی متفاوت و تحت حاکمیت دو حزب رقیب قرار گرفت. بعد از چند سال رقابت آنها بر سر مناطق تحت نفوذ خود  به جنگ میان این دو حزب منجر شد. طبق آماری که خودشان منتشر کرده اند بیش از پنج هزار نفر از نیروهای دو طرف در این جنگها  کشته شدند.

بارزانی برای تعیین تکلیف این جنگ به صدام حسین پناه برد. زیرا اتحادیه میهنی رابطه نزدیکتری با جمهوری اسلامی داشت و ارتش صدام به کمک بارزانی آمد. بارزانیها تمام شهرهای کردستان را تصرف کردند و طالبانی همراه نیروی مسلحش به ایران عقب نشینی کرد. بعد از مدتی سپاه  پاسداران به کمک طالبانی آمد و ضد حمله آغاز شد و تمام شهرهای از دست رفته دوباره پس گرفته شد. به محض اینکه تعادلی میان آنها برقرار شد بحث آتش بس و مصاحله به میان آمد. از آن مقطع تا کنون علیرغم اینکه حکومت مشترک تشکیل داده اند اما مناطق تحت نفوذ و حاکمیت این دو حزب همچنان تقسیم شده است.

دو نوع  نیروی مسلح، دو نوع نیروی امنیتی و مخفی، دو نوع بودجه بندی و اداره جامعه و … همچنان
ادامه  دارد. عملا بخشی از کردستان تیول بارزانی و بخشی تیول طالبانی شده است. آنچه که با بازگویی این تاریخچه میخواستم بگویم این است که این احزاب  در این مدت اساسا خود را حاکمان موقت بر کردستان فرض کرده اند. جامعه را به حال خود گذاشته و تماما به فکر پر کردن جیب خود و حزبشان بوده اند. با طولانی شدن مدت حاکمیت آنها اکنون فساد چنان سرتاپای این احزاب و مسئولین و مقامات حکومتی را گرفته است که برای همگان حتی خود مقامات این احزاب هم قابل انکار نیست. بنابراین سنتی و سیاستی که این احزاب در پیش گرفتند هیچکدام به این فکر نکرده و نمیکنند که اداره جامعه را به عنوان یک دولت مشروع برای دراز مدت باید سازمان بدهند. حتی از منظر بورژوازی هم این نوع اداره کردن جامعه نمیتوانست ادامه دار باشد. آنها سنتا حاکمیت احزاب بر مناطقی را تجربه کرده و میشناختند. حاکمیتی که آنها تجربه کرده بودند خودشان نقش انگلی داشتند. مسئولیتی در مقابل جامعه برای خود قائل نبودند. قدرت امر و نهی را خوب یاد گرفته بودند اما توان اداره جامعه و تجربه اداره جامعه در سنت اینها نبوده و اکنون هم اینرا برای خود قایل نیستند. اداره یک جامعه را در قرن بیست و یکم نمیتوان با روشهای عشیرتی پیش برد.

همه این  فاکتورها را باید در کنار یک فاکتور مهم  دیگر ببینیم که این آخری تعیین کننده  است. این فاکتور مهم پا به میدان گذاشتن یک نسل جدید و جوان است که هیچ ذهنیت عینی و تجربی از تاریخ این احزاب ندارد. کودکی که در اوایل به حاکمیت رسیدن اینها  متولد شده باشد اکنون ٢٠ سال سن دارد. از وقتی که چشم باز کرده این احزاب را در حاکمیت دیده است. خود را بدهکار جنگ اینها با حکومت صدام نمیداند. مثل هر جوان دیگری در جهان انتظار دارد که از امکانات زندگی، آزادی، رفاه و  آینده روشنی برخوردار باشد. این احزاب هم با همان سنت و پیشینه قدیمی به حاکمیت و ریخت و پاش مشغولند. نسل جوان امروزی کردستان مثل همه جای جهان با توجه به دسترسی به ماهواره و اینترنت و تکنولوژی ارتباطات سهم خود را از زندگی بیشتر از این میداند که این احزاب با سنتهای عشیرتی برای او قائل شده اند.

این تناقض  و تعارض نسلی را باید در کنار واقعیات  دیگری دید که بعد از ٢٠ سال حاکمیت این احزاب در کردستان عراق هنوز مردم از برق و آب که جزو ابتدائی ترین امکانات زندگی است محروم هستند. هنوز بعد از ٢٠ سال حاکمیت این احزاب  در ٢۴ ساعت مردم فقط ساعات محدودی برق  و آب دارند. هر چند خانواده ناچار شده اند یک موتور تولید برق خصوصی برای تامین برق تهیه کنند و یا با هزار دردسر آب خود را تامین کنند و این سیکل در طول هفته و ماه بیست سال است تکرار میشود.

در کنار این موضوع، برنامه های عمرانی و آموزش و پرورش و تولید و توزیع و بازار و غیره هم تماما در هم ریخته، بدون آینده و غیر قابل محاسبه است. آنچه برجسته و برای همگان غیر قابل انکار است طیفی از حاکمان و مقامات سیاسی و نظامی این احزاب و بستگانشان بعلاوه قشر انگل سرمایه داران نزدیک به اینها همگی میلیونر و میلیاردر شده اند. این احزاب قانونا و رسما ١٧ درصد پول فروش نفت عراق را دریافت میکنند بعلاوه تمام گمرکات و مالیات و عوارض کردستان هم به جیب آنها میرود. در کنار این منابع، تجارت و خرید و فروش و بازرگانی هم یک منبع عظیم مالی است که تماما در کنترل و اساسا در مالکیت یک قشر محدود نزدیک به این احزاب است. همه این  فاکتورها باعث شده است که مردم و بویژه نسل جوان از حاکمیت این احزاب نفرت پیدا کند و سهم خودش را از زندگی بخواهد.

در بطن چنین شرایطی اعتراضات محدود و مقطعی سالهای گذشته، از ١٧ فوریه امسال وارد فاز جدیدی شد، جنبش قدرتمندی راه افتاد و شهر سلیمانیه به قلب تپنده این جنبش تبدیل شد. ابعاد تظاهراتها و تجمعات فعلا به مناطق تحت نفوذ اتحادیه میهنی محدود است. در مناطق تحت نفوذ بارزانی هنوز مردم این امکان را نیافته اند که به خیابان بیایند. فضای پلیسی شدیدتر و کنترل بیشتری که بارزانی علیه مردم اعمال می کند مانع جدی در آن مناطق است و فعالین جنبش اعتراضی در حال تلاش برای گسترش این جنبش به تمام شهرهای کردستان هستند. اتحادیه میهنی  و بارزانی بشدت مورد تنفر عمومی مردم کردستان هستند. اما اپوزیسیون این احزاب بیشترین نفوذشان هنوز در مناطق معینی از کردستان قابل مشاهده است که تحت حاکمیت طالبانیها است.

این اعتراضات در دو ماه گذشته توجه کل جامعه را به خود جلب کرده و احزاب حاکم را بطور جدی تحت فشار قرار داده است.

احزاب اپوزیسیون در مقابل حاکمان کردستان عراق به سه دسته تقسیم میشوند: ناسیونالیستهای ناراضی، اسلامیها و کمونیستها و چپها و مردم آزادیحواه که همه این نیروها در میدان آزادی سلیمانیه و در انجمن موقت میدان آزادی که اعتراضات اخیر را رهبری میکند  نمایندگانی دارند. اما در میان این  قطب اپوزیسیون جریانات اسلامی و ناسیونالیست متحد همدیگر هستند  و طرف مذاکره با حکومت میباشند. کمونیستها و چپها مخالف هر نوع  مذاکره از بالای سر مردم و مخالف هر نوع سازشی بر سر مطالبات حق طلبانه مردم هستند. اتوریته اصلی کمپ احزاب ناسیونالیست و اسلامی فردی است به اسم نوشیروان مصطفی که قبلا نفر دوم اتحادیه میهنی  بعد از جلال طالبانی بود. در چند  سال گذشته به دلیل اختلاف با جلال طالبانی از آنها فاصله گرفت و جریانی به اسم گوران را سازمان داد. اسکلت جریان گوران و رهبران و کادرهای آن همگی افرادی هستند که قبلا عضو و  کادر و سمپات اتحادیه میهنی  بودند و از آن حزب فاصله گرفتند و با نوشیروان مصطفی همراه شدند. گوران یک کلمه کردی است به معنای “تغییر” که در آخرین انتخابات توانست بعد از احزاب طالبانی و بارزانی به حزب سوم در پارلمان کردستان تبدیل شود. دو جریان اسلامی “کومه ل” و “یه ک گرتو” که اکنون در اپوزیسیون قرار گرفته و متحد نوشیروان مصطفی هستند هر کدام چهار پنج نماینده در پارلمان دارند. احزاب چپ و کمونیست در آن انتخابات شرکت نکردند و طبعا نماینده ای هم در پارلمان ندارند.

اکنون و بعد از حدود دو ماه اعتراض و تجمع هرروزه در میدان آزادی سلیمانیه و به تناوب در شهرهای دیگر، حکومت محلی کردستان عراق هیچ جواب عملی ای به مطالبات مردم نداده است. در جریان این اعتراضات تا کنون ١٠ نفر از معترضین با شلیک گلوله افراد  و نیروهای مسلح احزاب حاکم جان باخته اند. حدود ٢۵٠ نفر زخمی و  تعدادی هم دستگیر شده اند. اما با این وجود مردم مصمم به ادامه اعتراض و مبارزات خود تا رسیدن به مطالباتشان هستند. مطالبات مردم ابتدا چند مطالبه محدود برای اصلاحاتی در حکومت و بهتر شدن زندگی شهروندان و آزادیهای سیاسی و رفاهی بود. اکنون این مطالبات تا حد برکناری  کل حکومت ارتقا یافته است. انجمن  موقت میدان آزادی سلیمانیه در آخرین  بیانیه خود اعلام کرده است که امیدی  به اصلاح حکومت نیست و آنها باید بروند. همزمان با طرح این مطالبه برنامه دولت دوره انتقالی را هم به جامعه اعلام کرده است. به یک معنا میتوان گفت اکنون یک قدرت دوگانه در کردستان عراق شکل گرفته است.
 
ایسکرا: اصغر کریمی شما ریشه های نارضایتی مردم و کارنامه احزاب حاکم را چگونه ارزیابی میکنید؟
 
اصغر کریمی: فقر، بیکاری، تبعیض و نابرابری، بیحقوقی، وجود یک حکومت فاسد و عقب مانده، و در یک کلام سرمایه داری با همه مشتقاتش از جمله حکومتش منشاء نارضایتی مردم است. مثل خیلی کشورهای دیگر. مردم بصره و بغداد، مصر و تونس و لیبی و ایران هم، صرفنظر از تفاوت هائی که در هر کشور وجود دارد، منشاء نارضایتی و اعتراضشان کم و بیش همین ها است. نان، آزادی، کرامت انسانی که به شعار مهم مردم در این انقلابات تبدیل شده است بیانگر محرومیت های اقتصادی و بیحقوقی های سیاسی و اجتماعی مردم است. 

کردستان عراق، دهها سال زیر سلطه حکومت بعث بود که ساده ترین اعتراض آنها را به خاک و خون میکشید. مردم انتظار داشتند که با سرنگونی حکومت بعث به خواست هایشان برسند. اما قدرت توسط احزاب ناسیونالیست کرد قبضه شد و زندگی مشقت بار مردم ادامه یافت. خیلی از مردم تصور میکردند که با حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد، به خواست هایشان میرسند و زندگی شان عوض میشود. فکر میکردند اینها کرد هستند و دلسوز هموطنان کرد خود هستند و با افتادن حکومت به دست این احزاب که سالها با دولت بعث جنگیده اند، بسرعت مشکلات اقتصادی رفع میشود و آزادی سیاسی حاکم میشود. اما بتدریج متوجه شدند که انگار اتفاقی نیفتاده است. عده ای رفته اند و عده ای جایشان را گرفته اند و کم و بیش همان سیاست ها را دنبال میکنند. شکاف های اقتصادی و فساد در دستگاه حکومت حتی عمیق تر شد. در طول بیست سال ساده ترین مسائل مردم نه تنها حل نشد بلکه مشقات زندگی مردم کارگر و زحمتکش بیشتر شد. فساد و دزدی و سوء استفاده از درآمدهای جامعه توسط باندهای حاکم چنان ابعادی یافت که زبانزد خاص و عام شد، اما حتی مشکل آب آشامیدنی مردم هم حل نشد. در زمینه آزادی های سیاسی نیز، مردم تحت حاکمیت احزاب “کرد” هم خود را بی حقوق دیدند. اعتراض مردم توسط این احزاب با اسلحه و زندان پاسخ گرفت. توهم ها فروریخت و خشم و نفرت جای خوشبینی های اولیه را گرفت. برای اولین بار در طول تاریخ کردستان عراق، مردم در ابعادی میلیونی به یک حقیقت مهم طبقاتی پی بردند، که ملاک دوستی و دشمنی “ملیت” واحد و زبان واحد و “هموطن” بودن نیست، داشتن لباس کردایتی نیست، کردستان هم طبقات دارد و جنبش ها و احزاب سیاسی بسته به اینکه متعلق به کدام طبقه باشند، اهداف و سیاست های کاملا متفاوتی دارند. میتوانند در جبهه مردم و دوست مردم باشند یا همچون جنایتکاران و مزدوران صدام روی مردم اسلحه بکشند. نارضایتی های مردم انباشته شد، شعور سیاسی شان تعمیق شد، توهمات در هم شکست و با برآمد اعتراضات در کشورهای شمال آفریقا، زمینه خیزش بزرگ مردم مهیا شد و جنبش توده ای وسیع برای برچیدن بساط احزاب حاکم براه افتاد.

ایسکرا: با توجه به فاکتورها و تصویری که دادید راه حل پیروزی مردم را چگونه تصویر میکنید؟

اصغر کریمی: از نظر محتوائی راه حل واقعی حل مسائل مردم سرنگونی این حکومت، کسب قدرت توسط طبقه کارگر و کمونیست ها و ایجاد جامعه ای سوسیالیستی است. بطور مشخص تر الان مساله قدرت سیاسی در کردستان عراق باز شده و جریانات و گرایشات مختلف سیاسی هرکدام سعی میکنند این مبارزه را به سمت و سوئی ببرند. در یک تصویر کلی، از یک طرف جریان اسلامی همراه با ناسیونالیسم در اپوزیسیون که عمدتا در “گوران” متشکل شده است، تلاش میکنند با گرفتن امتیازاتی، سر و ته این اعتراض را به هم بیاورند و با احزاب حاکم به سازش ها و توافقاتی برسند و سهم خود را در قدرت بگیرند که اگر این “راه حل” دست بالا پیدا کند و به موفقیت برسد، سر کارگر و زحمتکش این جامعه و سر آزادیخواهان برای یک دوره دیگر بی کلاه میماند. روز از نو و روزی از نو شروع میشود. به همان اندازه که اتحادیه میهنی و حزب دمکرات نماینده مردم نیستند، اینها هم نماینده مردم نیستند و هیچ گوشه ای از آمال و آرزوهای مردم را نمایندگی نمیکنند. اسلامی ها که از احزاب حاکم هم مرتجع تر و کثیف ترند. از طرف دیگر چپ، کمونیسم و آزادیخواهی قرار دارد که راه حل ها و اهداف و خواست هایش متفاوت است. عقاید سوسیالیستی، کمونیسم و آزادیخواهی در کردستان عراق ریشه دار و قوی است. در شهر سلیمانیه که قلب این اعتراضات و سنگر اصلی آن است، این جریانات اکثرا در انجمن موقت میدان آزادی متشکل شده اند که ابتکار درست و بجائی بوده است. هرچند انگیزه ها و اهداف این نیروها کاملا متفاوت است اما فرصت میدهد که هر کس راه حلش را در اجتماع مردم که هرروز تشکیل میشود، بگوید و برای راه حل خود و نقد و اعتراض خود به این اوضاع نیرو بسیج کند. انجمن موقت میدان آزادی آینه ای است که گرایشات مختلف در جامعه کردستان را بازتاب میدهد و آنها را در مقابل حکومت حریم کردستان نمایندگی میکند. اما مبارزه محدود به تظاهرات و میدان آزادی نیست. چپ و کمونیسم بدرجه ای که بتواند توده های مردم را در مراکز کار، در محلات و دانشگاهها و همینطور در عرصه های مختلف سازمان دهد و حول پلاتفرم خود گرد آورد، به درجه ای که بتواند کارگران، جوانان، زنان و مردم زحمتکش را در سرنوشت خود شریک کند و آنها را در تشکل ها و از جمله شوراها متشکل کند، در میدان آزادی هم دست بالاتری پیدا میکند. در شرایط سیاسی کنونی که مبارزه قدرتمندی علیه حکومت شکل گرفته است، خواست به زیر کشیده شدن حکومت حریم کردستان به خواست عموم مردم تبدیل شده است. بلوک اپوزیسیون ناسیونالیست کرد و جریان اسلامی، خواهان تغییرات معینی در حکومتند، حتی از برکناری روسای این حکومت و یک دولت انتقالی صحبت میکنند اما بطور واقعی خواهان شریک شدن در حکومتند و نهایتا میتوانند با حکومت در ازای امتیازاتی سازش کنند، وارد حکومت شوند و همراه با بقیه حکومت در مقابل مردم معترض بایستند. باید دید جریان چپ تا چه حد قادر است اپوزیسیون ناسیونالیست- اسلامی را حاشیه ای کند، اهداف سازشکارانه شان را برای توده های وسیع مردم افشا کند، مردم را از آنها دور و به راه حل انقلابی خود جذب کند و در ابعاد وسیع به میدان بیاورد.

ایسکرا: محمد آسنگران شما در مورد راه حل پیروزی چه نظری دارید؟

محمد آسنگران: پیروزی مردم در این جدال به معنی حاکمیت خود مردم و قانونی کردن و اجرا کردن مطالباتشان است. برای رسیدن به این موقعیت اولین مانع همین احزاب حاکم و دم و دستگاه سرکوبشان است. برای کنار زدن این موانع باید در قدم اول مردم به این واقعیت انکار ناپذیر پی ببرند که فقط با اتحاد مبارزاتیشان بر محور نیازهای زندگی خود  و خواسته های که مطرح کرده اند میتوانند متحد شوند. توهم بخشی از مردم به احزاب اپوزیسیون ناسیونالیستی و اسلامی تا همین حالا باعث شده است که تفرقه و چند دستگی بین مردم ایجاد شود. این بار نباید دوباره اجازه میدانداری به این جریانات داد. اگر این اتفاق بیفتد به این معنی خواهد بود که تحولی همه جانبه رخ داده است. مردم در تجربه همین دو ماه گذشته هم دیدند که این حکومت ناسیونالیستی نمیخواهد هیچکدام از خواسته های ابتدایی آنها را اجرا کند. بنابر این باید اعلام کنند که احزاب ناسیونالیست حاکم ماهیتا توان چنین تحولی را ندارند. نه میخواهند و نه میتوانند به حاکمیت و دخالت مسقتیم مردم تن بدهند. این مشکل در مورد احزاب ناسیونالیست و اسلامی در اپوزیسیون هم صدق میکند. ماهیت سرکوبگرانه و ضد مردمی احزاب حاکم نتیجه بدجنسی و یا ندانم کاری این یا آن مقام حزبی و دولتی نیست. ماهیت جریانات ناسیونالیست و اسلامی در حاکمیت یا در اپوزیسیون همین است که مردم کردستان در ٢٠ سال گذشته تجربه کرده اند. کسی مثل نوشیروان مصطفی که اکنون در اپوزیسیون قرار گرفته است به اندازه طالبانی و بارزانی غیر قابل اعتماد و غیر قابل اتکا است. همه اینها از یک سنت و از یک گرایش سیاسی و اجتماعی و از یک تاریخ می آیند. هیچ تفاوت ماهوی با همدیگر ندارند. نوشیروان مصطفی و جریانات اسلامی هیچ اختلاف ماهوی با حاکمان امروز ندارند. چیزی شبیه همان اصلاح طلبان ایرانی هستند که میخواهند نظام را نگهدارند و اصلاحاتی در آن بکنند. طبعا جریانات اسلامی ماهیتا از همه اینها مرتجع تر و عقب مانده تر هستند. اینرا مردم کردستان و منطقه دیده و تجربه کرده اند.

طبعا در این مصاحبه مجال اینکه با جزئیات، احتمالات و اشکال و شیوه های پیروز شدن را بررسی کنیم نیست. اما برای ترسیم روندها و پروسه رسیدن به پیروزی چند موضوع مهم و اساسی را باید تاکید کرد. ابتدا لازم است احتمالات و خطراتی که میتواند پیروزی مردم را با مانع و یا با شکست روبرو کند بشناسیم.

اولین احتمال این است که احزاب حاکم با احزاب اپوزیسیون ناسیونالیست و اسلامی به توافقاتی برسند و سهم بیشتری برای آنها در نظر بگیرند و صف معترضین را دچار تفرقه و چند دستگی کنند. اگر این اتفاق بیفتد ممکن است سعی کنند با اصلاحات کوچکی مردم را به خانه بفرستند. در چنین شرایطی جبهه چپ و کمونیست همراه مردمی که دچار توهم نشده و در میدان مبارزه مانده اند با فشار حاکمان دیروز و متحدین ناسیونالیست و اسلامی امروزشان روبرو میشوند.

برای مقابله با این  احتمال و هر نوع سازش و سودایی باید قطب چپ و آزادیخواه جامعه بتواند یک سیاست واحد را در این مبارزات پیش ببرد. اولین قدم این است که نقشه راه پیروزی و حداقلهایی که در این سطح توافق بر سر آنها ممکن و عملی باشد را در دستور خود قرار دهد. مردم را باید برای مقابله با احتمالات مختلف آماده کرد. قطب چپ و آزادیخواه باید تلاش کند به انحاء مختلف خود را وسیعا در دسترس جامعه قرار بدهد. جامعه باید متوجه بشود که آلترناتیو چپ برای بهتر زندگی کردن بیش از هر آلترناتیو دیگری واقع بین و جدی است. باید مردم در ابعاد وسیع به این نتیجه برسند که برای سعادت جامعه و رهایی از نابرابری و فقر، چپها و آزادیخواهان در کنار همدیگر با راه حلی واحد قرار دارند. باید نه تنها در بیان سیاست بلکه در تجربه عملی هم مردم  قدرت مقابله چپ با آلترناتیوهای دیگر را ببینند.

اقدام و سیاست  دیگری که قطب چپ و آزادیخواهی باید در کردستان عراق پی بگیرد این است  که تلاش برای متشکل کردن و متحد کردن کارگران و مردم و همه اقشار مختلف جامعه در محل کار و زیست را همین امروز و بر اساس مطالبات حق طلبانه این جنبش در دستور قرار دهد. این سیاست یکی از اقدامات حیاتی برای به پیروزی رساندن این جنبش و مقابله با سازشهای احتمالی جریانات ناسیونالیستی و اسلامی از بالای سر مردم است. باید تلاش کرد همه اقشار جامعه در سازمانهای توده ای خود متشکل شوند و نمایندگان واقعی و انتخابی شوراهای محلات و کارخانه ها و کارگاهها و مراکز آموزشی و خدماتی و… نقش هدایت این جنبش را به عهده بگیرند.

احتمال اینکه مردم پراکنده و بدون سازمان بوسیله این و آن حزب و گروه از مسیر مبارزات خود منحرف شوند بسیار بیشتر از مردمی متشکل و متحد است. حاکمان و احزاب سازشکار مردم متشکل در سازمانهای توده ای را به سختی میتوانند به عقب نشینی از مطالبات خود وادار کنند. بنابراین میخواهم تاکید کنم که بحث من در مورد اهمیت سازمان یابی و تشکل توده ای اینجا فقط بر مبنای اصول اعتقادی و سنت سیاسی کمونیستها به طور کلی نیست، بلکه سیاست و تاکتیک تعیین کننده ای است که در این مرحله از مبارزات مردم کردستان عراق میتواند نقش سرنوشت سازی داشته باشد. شکست یا پیروزی این مبارزات مستقیم به وجود این تشکلها مربوط است. سازمانها و احزاب حاکم و یا جریانات اپوزیسیون ناسیونالیستی و مذهبی میتوانند با اتکا به امکانات رسانه ای و پول و قدرتی که در اختیار دارند مردم بی سازمان و بدون تشکل را باوعده و عید راحت تر از مسیر خود منحرف کنند. اما توده متشکل را که به قدرت و نمایندگان واقعی و انتحابی خود اتکا دارند نمیتوانند به راحتی چپ و راست کنند.

علاوه بر این نکات برای پیروزی، نقش رسانه عمومی بسیار مهم و برجسته است. بدون رسانه عمومی مخاطبین بسیار محدود و غیر موثر خواهند بود. اما فعال محلی و آژیتاتور کمونیست و آزادیخواه باید بتواند در این دوره جامعه را از سد و موانعی که در مقابلش قرار میدهند عبور دهد.

ایسکرا: علاقمندم نظرهر دو نفر شما در مورد سیاست احزاب ناسیونالیست کردستان ایران را بدانم. آنها چه برخوردی به جنبش حق طلبانه مردم کردستان عراق کرده اند؟ 
اصغر کریمی: احزاب ناسیونالیست کرد ایرانی، تقریبا همگی از دو حزب دمکرات تا سازمان زحمتکشان و سایر دار و دسته های ناسیونالیست، بیشرمانه از احزاب حاکم حمایت کردند. مبارزه مردم را به نیروها و دولت های “بیگانه” نسبت دادند و حکومت “کرد” را به عنوان “آزمونی مهم و دستاورد ملت کرد” مورد حمایت قرار دادند. آنها به عبث و کوته بینانه فکر میکردند این اعتراضات ریشه چندانی ندارد و با سرکوب های اولیه فروکش میکند. اما برخلاف تمایل و تصور ابلهانه آنها، اعتراضات نه تنها فروکش نکرد بلکه عمق و دامنه بیشتری یافت و احزاب ناسیونالیست کرد ایرانی را در مخمصه انداخت. برای جلوگیری از بی آبروئی بیشتر، و بدلیل ترس از مردم کردستان عراق و ایران، دست از حمایت آشکار احزاب حاکم برداشتند و سکوت کردند.

احتمالا محافل دلسوز این احزاب، حمایت کثیف اینها از سرکوب مردم کردستان عراق را روتوش کنند و آنرا به حساب ترس این جریانات از قطع امکانات مالی و لجستیکی که از احزاب برادرشان در کردستان عراق میگیرند بگذارند. احتمالا خود این احزاب نیز با همین استدلال سعی در قانع کردن محافل ناراضی صفوف خود بکنند، اما این توجیهات کمک زیادی به آنها نخواهد کرد. مشابهت این احزاب با احزاب حاکم در کردستان عراق و هم جنبشی بودن آنها، عمیق تر از این حرفها است. واقعیت این است که مردم کردستان عراق، نه تنها مشروعیتی برای احزاب حاکم در کردستان عراق باقی نگذاشتند، بلکه عملا آبروی احزاب ناسیونالیست کردستان ایران را هم بردند و دستشان را برای مردم رو کردند و خدمت بزرگی به مردم کردستان ایران کردند. همان نسلی که در کردستان عراق تره برای مام جلال و بارزانی خرد نمیکند و خود را بدهکار گذشته آنها نمیداند، در کردستان ایران هم دقیقا همینطور است. چنان خود را از این احزاب بیگانه میبیند، چنان آنها را عقب مانده و دور از امیال  آرزوهای خود میبیند که استدلال سی سال پیشمرگایتی کرده ایم و با حکومت در جنگ بوده ایم، سر سوزنی مشروعیت برایشان ایجاد نمیکند.

محمد آسنگران: احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد مستقر در کردستان عراق تماما در کنار حکومت و علیه مردم معترض کردستان عراق ظاهر شدند. این یک اتفاق مهم بود. ماهیت واقعی آنها را به جامعه نشان داد. مردم کردستان عراق و ایران با چشم خود دیدند که این احزاب کوچکترین ربطی به خواسته ها و مطالبات مردم کردستان ندارند. مردم به تجربه دیدند که اگر آنها در حکومت باشند مثل طالبانی و بارزانی مردم را گرسنگی میدهند و معترضین را به گلوله میبندند. اگر در حکومت هم نباشند مثل احزاب ناسیونالیست کرد ایرانی در کنار قاتلانی مثل طالبانی و بارزانی و علیه مردم معترض در خیابان می ایستند. ما همیشه تلاش کرده ایم که ماهیت واقعی احزاب ناسیونالیست را گوشزد کنیم، ولی هیچگاه به اندازه این تجربه مردم کردستان عراق ماهیت ارتجاعی و ضد مردمی احزاب ناسیونالیست کرد عیان نشده بود. امروز نشان دادن ماهیت ارتجاعی این احزاب و سازمانها به یک تجربه عملی اتکا دارد و کسی نمیتواند منکر آن بشود. امروز سیاه روی سفید میتوان دفاع این احزاب از قاتلان مردم را به هر کسی نشان داد.

آنها سالهای سال  است که همیشه خود را مدافع مردم کرد معرفی میکردند. اما در کردستان عراق همین مردم کرد بوسیله احزاب ناسیونالیست به گلوله بسته شدند و احزاب ناسیونالیست کردستان ایران هم از حکومت قاتلان و جنایتکاران حمایت کردند.

ایسکرا: به نظر شما مردم کردستان ایران چه درسی میتوانند از اتفاقات کردستان عراق بگیرند؟

اصغر کریمی: مردم کردستان ایران درس های مهمی از مبارزه این دوره مردم در کردستان عراق میتوانند بگیرند و به درجاتی این درس ها را گرفته اند. بعنوان مثال تجربه میدان آزادی و انجمن موقت میدان آزادی، جائی که نمایندگان احزاب و فعالین سیاسی با گرایشات مختلف سیاسی با مردم صحبت میکنند و مردم از اینطریق اهداف و سیاست های احزاب چپ و راست را میبینند و میتوانند مقایسه و انتخاب کنند. یا کوتاه نیامدن در مقابل حکومت حریم و پافشاری بر خواست پائین کشیدن آنها که اساسا از طرف جناح چپ انجمن میدان آزادی مطرح میشود. مقایسه راه حل های عمیق و ریشه ای که جناح چپ و کمونیست ها ارائه میدهند با شیوه های تغییر از بالا و اصلاحات و غیره که در جریان گوران و اسلامی ها میبینند. همه اینها حاوی درس های مهمی برای مردم در کردستان ایران است. در این زمینه نکات زیادی هست اما اجازه بدهید اینجا به مهمترین درس این تحولات بپردازم و آن اینکه مردم بین ناسیونالیسم و سوسیالیسم باید دومی را انتخاب کنند. انصاف نیست که مردم سالها مبارزه کنند، فداکاری کنند، خود را به خطر بیندازند و نهایتا یک جریان ناسیونالیستی با عوامفریبی سر کار بیاید و مبارزه آنها را به بیراهه بکشاند و نهایتا سرکوب کند و یکی دو نسل دیگر مردم با محرومیت های اقتصادی و سیاسی دست و پنجه نرم کنند. دهها سال حکومت صدام و بعث مردم را سرکوب کرد، بیحقوقی تمام عیاری به مردم تحمیل کرد، انواع جنایات را علیه مردم کردستان عراق سازمان داد و بسیاری از مردم کردستان تصورشان این بود که اگر “کرد” حکومت کند درست میشود و همه معضلات اقتصادی و سیاسی حل میشود. فکر میکردند مشکل این است که “کردها” حکومت نمیکنند. سرکوبها و بیحقوقی ها، فقدان آزادی سیاسی و ممنوعیت احزاب اپوزیسیون در طی دوره های طولانی، اجازه نمیداد مردم جریانات ناسیونالیست و ماهیت ضدمردمی آنها را بشناسند تا بتوانند با چشم باز انتخاب کنند. سرکوب و خفقان عامل مهمی در بقای ناسیونالیسم و جریانات ناسیونالیست کرد بود. اما با روی کار آمدن احزاب ناسیونالیست کرد، این تصورات باطل به درجه بسیار زیادی دود شد و هوا رفت. در طول بیست سال گذشته مردم تا مغز استخوانشان متوجه شدند که مساله بر سر حکومت “کرد بر کرد” نبوده است. متوجه شدند که بخشی از “کردها” خودی نیستند. متوجه شدند امامزاده هائی که به آنها دخیل بسته بودند تفاوت چندانی با حکومت بعث ندارند. اینها هم بیحقوقی و فقر و محرومیت به اکثریت مردم تحمیل میکنند و اعتراض بحق آنان را سرکوب میکنند، اینها هم حکومت یک اقلیت هستند و فساد و کثافت از سر و رویشان میبارد. خیلی هم “کرد” هستند اما ربطی به اکثریت مردم زحمتکش ندارند. تجربه این دو دهه هرچند به قیمت سنگینی برای مردم محروم و زحمتکش تمام شده است، اما زمینه عینی برای ارتقای آگاهی سوسیالیستی را بیش از پیش فراهم کرده است. بیست سال قبل افشای ناسیونالیسم کار دشوارتری بود. امروز مشاهدات مردم، کار اینکار را ساده کرده است.

تا جائی که به ما برمیگردد بیش از دو دهه است ماهیت ناسیونالیسم بطور کلی و ناسیونالیسم کرد بطور مشخص را برای مردم توضیح داده ایم و عملکرد ارتجاعی و سیاست های ضد مردمی آنها را در کردستان ایران و عراق افشا کرده ایم. اما الان کار ما بر اساس یک تجربه بزرگ تاریخی و با پشتوانه قوی اجتماعی در کردستان عراق بسیار ساده تر شده است. ناسیونالیسم خود را تماما بی آبرو کرده است.

حزب دمکرات ها، پژاک و زحمتکشان و امثالهم تفاوتی با اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق ندارند. از یک خانواده اند، ایدئولوژی شان یکی است، امیالشان یکی است، همگی به طبقه حاکم تعلق دارند و دشمن مردم کارگر و زحمکشند و دقیقا به همین دلیل اگر جائی دستشان به قدرت برسد هر اعتراضی را سرکوب میکنند. کم و بیش همان کاری را میکنند که احزاب برادرشان در کردستان عراق در طول این بیست سال انجام دادند. تجربه حزب دموکرات کردستان ایران را البته مردم از سالها قبل دارند. سرکوب دهقانان فقیر، حمله به مقر سازمان پیکار در بوکان، تحمیل جنگ به کومله و تلاش برای جلوگیری از آزادی فعالیت سیاسی سایر سازمانهای سیاسی بخشی از کارنامه این حزب است. هیچکدام از دو حزب دمکرات حاضر به پذیرش جدائی کامل مذهب از دولت، برابری کامل زن و مرد، آزادی بی قید و شرط سیاسی، لغو مجازات اعدام و غیره، یعنی ساده ترین حقوق مردم نیستند. همین چند وقت پیش یک شاخه حزب دمکرات در پی متشکل کردن ملاهای کردستان بود و شاخه دیگرش در مقابل مبارزه گسترده علیه اعدام، از اعدام دفاع کرد. فدرالیسم برنامه احزاب ناسیونالیست است که بخوبی پرده از تمایلات ارتجاعی و ضد مردمی اینها برمیدارد. اینها در قدرت نیستند و این شکل و قیافه شان است اگر به فرض روزی در جائی، گوشه ای از قدرت سیاسی بدست اینها بیفتد، همان بلا را به سر مردم میاورند که احزاب ناسیونالیست در کردستان عراق به سر مردم آوردند. سایر احزاب و گروههای ناسیونالیست هم چندان تفاوتی با دمکرات ها ندارند. اولین درسی که مردم باید بگیرند این است که بین ناسیونالیسم و سوسیالیسم، دومی را انتخاب کنند و بین احزاب ناسیونالیست و کمونیست دومی را و مشخصا حزب کمونیست کارگری را انتخاب کنند.

ناسیونالیسم هم مانند مذهب یک ایدئولوژی برای تحمیق مردم و برای شیره مالیدن سر مردم به اسم ملت و وطن است. یکی به اسم مذهب خود را نماینده مسلمانان میداند و از این طریق سعی میکند به خود مشروعیت بدهد و یکی با ناسیونالیسم و به اسم ملت خود را نماینده همه قلمداد میکند. اما این به همان اندازه دروغ است که اتحادیه میهنی خود را نماینده مردم سلیمانیه معرفی میکند. به همان اندازه دروغ است که احزاب حاکم در کردستان عراق خود را نماینده همه “کردها” جا میزنند. خوشبختانه امروز مچ این جریانات برای توده های وسیع مردم باز شده است.

اینجا میخواهم چند کلمه با کمونیست های کردستان و مشخصا با اعضا و فعالین حزب کمونیست کارگری صحبت کنم. در کردستان ایران سوسیالیسم بسیار قوی است. به یمن سه دهه مبارزه کمونیستی، به یمن سالها مقابله کمونیست ها با تبلیغات و برنامه سیاسی حزب دمکرات و مقابله با قلدری های این حزب، کمونیسم جریانی بسیار خوشنام، گسترده، و عمیق است. اما هیچ زمانی به اندازه شرایط کنونی زمینه برای جذب ایده های سوسیالیستی و پیوستن به حزب کمونیست کارگری و برنامه کمونیستی چنین مهیا نبوده است. اما اینکه مردم نهایتا چه انتخابی بکنند تنها به میزان حضور ما، تبلیغات ما، سازماندهی و حضور سیاسی ما در عرصه های مختلف مبارزه بستگی دارد. مردم به جریانی اعتماد میکنند که قبل از هرچیز کارآئی اش را برای سازماندهی آنها، رهبری و تقویت مبارزه آنها و قابلیت متحد کردن و به میدان آوردن مردم نشان داده باشد. به موازات این مساله است که میتوان ناسیونالیسم و ماهیت طبقاتی احزاب ناسیونالیست را هرچه وسیعتر در میان مردم افشا کرد. دوره دوره ما است. نسل جوان، کارگران و زنان و توده های وسیع مردم ناراضی و به جان آمده به دقت رویدادهای کردستان عراق را دنبال میکنند و آمادگی آنها برای جذب اندیشه های کمونیستی و راه حل های کمونیستی از همیشه بیشتر است. باید عمق تحولات در کردستان عراق را به مردم توضیح داد، ادبیات کمونیستی هرچه بیشتری در اختیار آنها قرار داد، جلسات بحث سازمان داد، آنها را حول پلاتفرم های مبارزاتی و مطالبات رادیکال فعال کرد، به حمایت از خواست های حق طلبانه و رادیکال مردم در کردستان عراق تشویق نمود و در یک کلام در فضای پرباری که شکل گرفته است حضور فعال داشت و افکار و آراء مردم را شکل داد و آنها را حول برنامه و سیاست های کمونیستی سازمان داد.
 
ایسکرا: به نظر شما مردم کردستان ایران چه کمکی به این مبارزه میتوانند بکنند؟

محمد آسنگران: این مبارزات که در کردستان عراق جریان دارد اساسا تحت تاثیر و بخشی از انقلابات کشورهای شمال آفریقا و خاور میانه است. همچنانکه مردم ایران به درست از مردم مصر و تونس حمایت کردند و از آن انقلابات به عنوان انقلاباتی رهائی بخش یاد کردند، باید از مبارزات مردم کردستان عراق هم با همان شدت و حدت دفاع کرد. این همسرنوشتی را باید مردم کردستان عراق ببینند. بویژه مردم کردستان عراق به دلیل رابطه تنگاتنگ مبارزاتی با مردم کردستان ایران این انتظار را دارند. به انحاء مختلف مردم و فعالین میتوانند این پیوند را نشان بدهند. با صادر کردن بیانیه های حمایتی و  یا سازمان دادن سمینارها و تجمعات حمایتی و یا هر شکل دیگری که برایشان ممکن و عملی است. این موضوع مهمی است مبارزات امروز مردم کردستا عراق که قلب آن در شهر سلیمانیه و میدان آزادی این شهر میزند سنت تازه ای است. چنین مبارزات و سنتی در تاریخ احزاب کرد و جنبش ناسیونالیستی و اسلامی سابقه و تاریخی ندارد. سنت مبارزاتی این احزاب همیشه مسلح شدن و اتکا به گروههائی بوده است که تاریخا اسم آنرا “پیشمرگ” گذاشته اند. اما اینکه توده اهالی به میدان بیایند و برای حدود دو ماه هر روز با قدرت و روحیه بالاتری در میدان حضور داشته باشند سنت امروز است. سابقه ای در تاریخ مبارزاتی جنبش اسلامی و ناسیونالیستی در کردستان ندارد. اولین پیام این جنبش پایان یک دوره و آغاز دوره جدیدی است. اتکا به مبارزات خیابانی و مدنی، اتکا به توده اهالی و اتکا به قدرت اقناع و استدلال و بلاخره اتکا به همه شهروندان و قدرت توده مردم معترض در مقابل اتکا به تعدادی افراد جان برکف و مسلح. این پیام اصلی و بنیادین این حرکت است.

اتفاقی که در کردستان عراق آغاز شده است البته یک پیام مهم دیگر هم دارد: پایان سنت و توهم ناسیونالیستی مسلح و پایان دوره زندگی انگلی احزاب ناسیونالیست که همیشه شغلشان زندگی کردن در شکاف میان دولتهای منطقه بوده است. پایان سنت پیشمرگایتی و اتکا کردن به شهر به جای کوه، اتکا کردن به توده مردم شهری به جای اسلحه و گروه های جان فدا و اتکا به انتخاب و رای و برسمیت شناسی حقوق شهروند در مقابل قدرقدرتی افراد مسلح “پیشمرگ” مانند آنچه در اوایل دهه ٩٠ میلادی در کردستان عراق اتفاق افتاد.

مردم کردستان ایران میتوانند و باید از این دستاوردها بیاموزند و میتوانند همراهی و همبستگی خود را نسبت به مبارزات مردم کردستان عراق که تا همین حالا دستاورد مهمی در جامعه داشته است نشان بدهند.
ایسکرا: با تشکر از شما اصغر کریمی و محمد آسنگران برای شرکت در این میزگرد.

***