“المدینه الصعب” نگاهى به تحولات کردستان عراق

در سالهاى دهه هشتاد میلادى که رژیم فاشیستى بعث عراق براى سرکوب مبارزات کارگران و مردم محروم عراق بکلى و کردستان عراق به اخص از هیچ جنایتى کوتاهى نمیکرد، آن دوره قصاوت و سرکوب قادر نشد مردم شهر سلیمانیه را به زانو در آورد۔ گویا صدام حسین در جلسه فرماندهان بالا، از عصبانیت در ناتوانى سرکوب مردم مبارز سلیمانیه، به  این شهر لقب “المدینه الصعب” یعنى (شهر تسخیر ناپذیر) داده بود۔ بعد از چندین دهه اکنون بار در مقابل دید همگان نزدیک به دو ماه است که مدینه الصعب در مقابل “حاکمان خودى” بپا خواسته است۔ آن زمان “شهر تسخیر ناپذیر” بدون توهم به حاکمان وقت و امروز با انبوهى توهم و کمبود و نارسایى در مقابل مشتى چپاولگر که خود را “حکومت اقلیم کردستان ” میدانند خودنمایى میکند۔ آنموقع هنوز جلال طالبانى “کتاب سرخ” در دست  داشت  و مسعود بارزانى در راس (قیاده موقت) تحت رهبرى سپاه پاسداران، سرگرم سرکوب مبارزات مردم کردستان ایران بود۔ شاید کسى فکر نمیکرد که بعد از چند دهه مدینه الصعب به مصاف این “قهرمانان” دمکراسى کروزى، بیاید۔!
بر متن خیزشهاى مردمى شمال آفریقا و خاورمیانه براى ساقط کردن نظامهاى سیاسى خودکامه و مدام العمر، نزدیک به دو ماه است که مردم شهر سلیمانیه و چند شهر مجاور بدون وقفه به تظاهرات و میتینگ و تجمع خود علیه سلطه احزاب “حاکم” در کردستان عراق، در میادین شهر و خیابانها هستند۔ بدون تردید سیر اتفاقات این دو ماهه در گنجایش این نوشته نمیتواند باشد، بلکه اینجا براى ترسیم تصویر کلى به یک جمعبندى موجزى اکتفا میشود۔
 تاریخ دو دهه اخیر، تاریخ تحولات و چرخشهاى اساسى بود. احزاب و جنبشهاى متفاوت رفتند و آمدند، کسى را پیدا نمى کنید که در بازتاب تاثیرات گوناگون و متناقض، این دوره تحت تاثیر این روندها قرار نگرفته باشد. این دوره براى جنبش ناسیونالیستى کرد دوره اى ویژه بود. دوره اى که در آن احزاب این جنبش عروج کردند، قدرت شدند، “حکومت” کردند و از محبوبیت اجتماعى تهى شدند۔ اکنون مسعود بارزانى و جلال طالبانى نه تنها از منظر جریانات پیشرو و سوسیالیست بلکه از دریچه نگاه مردم عادى کردستان عراق در کنار مبارک و بن على و قذافى و على عبدالله صالح و سایر حاکمان منفور قرار گرفته اند۔ مسلما، اعتراضات مردم سلیمانیه و حومه بر متن تحولات اخیر جهان عرب و در بستر معادلات جهانى قابل بررسى است، با این وجود نمیتوان از ویژگى عراق و کردستان عراق صرف نظر کرد۔ عراق با اشغال نظامى با تخریب و با زور و کشتار و ویرانى به اینجا رسیده است۔ سران احزاب ناسیونالیست کرد که اکنون حاکمان خود گمارده کردستان عراق هستند بخشى از سیاست نظامى آمریکا در تجاوز نظامى بوده اند۔ اپوزیسیون مجاز نیز مشمول این روند هستند۔  عروج اینها بکلى نه محصول جنبشهاى اجتماعى از پایین بلکه حاصل قتل عام و انهدام اقتصادى و اجتماعى یک جامعه از طریق خشنترین نوع جنگ میباشد۔ اینها به یمن قتل عام و ویرانى بغداد و بصره و فلوجه به این مقام جلوس کرده اند۔ اینها بر دوش موشکهاى کروز و بمب هاى فسفرى به زمین نشستند۔ در سایه این تخریب است که اینها دراین دو دهه و نیم به ثروتهاى سرسام آور رسیدند۔ نتیجتا مکانیسم هاى تغییر واز میدان بیرون راندن این جریانات قومى و مذهبى را نمیتوان عینا با مکانیزمهاى بر کنار کردن مبارک به سرانجام رساند، چرا؟ چون آمریکا خود بانى این وخامت است، کشورى نابود شده ، منهدم شده و معلق مانده  را نه میتوانند به سادگى بدست تغییرات از پایین نمیسپارند، و نه در چنان شرایطى هستند که بسادگى قدرت را از بالا جابجا کنند۔
روز ١٧ فوریه سال جارى، روزى بیاد ماندنى براى مردم سلیمانیه خواهد بود۔ در این روز مردم معترض شهر دست به یک اقدام انقلابى زدند، شهر را قرق کردند و خواهان برچیدن سلطه چپاولگران حاکم شدند۔ خواهان خلع سلاح میلیشاى احزاب شدند، در مقابل دفتر حزب دمکرات کردستان عراق (حزب مسعود بارزانى) تجمع کردند۔ این تجمع به زد و خورد منجر شد و نهایتا افراد مسلح این حزب، با قصاوت و بیرحمى مردم مبارز شهر سلیمانیه  را به گلوگه بستند، در این ماجرا چندین نفر جان خود را از دست دادند و جمعى نیز زخمى شدند۔ بالافاصله حزب دمکرات کردستان عراق (پارتى)، با گسیل پنچ هزار نیروى مسلح ویژه به اطراف شهر سلیمانیه لشکر کشى کرد۔ سران حزب پارتى، مداوما تهدید میکردند و تمام نهادهاى مدنى و رسانه اى که به حزب خودشان ربط نداشت در شهرهاى اربیل و دهوک را طعمه حریق کردند و در این شهرها حکومت نظامى اعلام کردند و چهره حاکمیت میلشایى رعب و ترور را علنى به رخ کشیدند۔
 از ١٧ فوریه تا کنون تجمعات میدان آزادى شهر سلیمانیه و شهرهاى رانیه، چمچمال، کلار و حلبجه و چندین شهرک دیگر ادامه داشته است۔ اما این دوره دو ماهه را نمیتوان تداوم آرمانهاى ١٧ فوریه مردم شهر سلیمانیه تلقى کرد، بلکه این تحرکات مردم چندین شهر کردستان عراق را باید بدون تردید در دو مرحله متمایز بررسى کرد۔
در هفته هاى اول، اعتراضات انقلابى مردم، همه را غافلگیر کرد۔ شعارها و اقدمات در جهت ساقط کردن و برچیدن سلطه احزاب و میلشیاى این احزاب بر سرنوشت مردم بود۔ نوشیروان مصطفى رهبر جنبش تغییر(بزوتنه وى گوران) راز این تمایز را ده روز بعد از تظاهراتها در مصاحبه تلویزیونى با کانال KNN برملا کرد۔ او گفت:”۔۔۔ که نه ما و نه هیچ نیروى اپوزیسیونى در ماجراى ١٧ فوریه نقش نداشته ایم۔ ما از حادثه تا زمان وقوع آن بى خبر بودیم، اما بعد از آن در دو راهى، تقابل با کشتن مردم کرد بدست کردها و سکوت، اولى را انتخاب کردیم۔۔۔” به نظر میرسدکه درست میگوید و اکنون دیگر به وضوح میشود فهمید، چون تمایز کیفى و محتوایى بین این اعتراضات از دو هفته اول با این چند هفته آخر میتواند  تفکیک این مرحله بندى مسکوت را افشا کند۔ 
با این وصف مرحله اول خیزش انقلابى مردمى است که مشوق و نیروى محرکه آن در اساس براى کم کردن شر این دستجات مافیایى مسلح و خواستار حقوق شهروندى، علیه فقر همراه با نفرت از غارتگران، براى آزدیهاى سیاسى و اجتماعى شکل میداد۔ این خیزش بى رهبر، بى نقشه و بى پلاتفرم سیاسى در مقابل نیروهاى مسلح، منسجم و با برنامه قرار گرفتند۔ اپوزیسیون دربارى در مسیرى خود را به راس این تحرکات منتقل کرد و سرانجام به شیوه مجربى  قصد دارد که این حرکت را مهار کند۔
در ابتدا مسعود بارزانى عقب نشنینى کرد، گفت اگر مشکل با کنارگیرى او حل شود حاضر است، قول داد در دوره بعدى خود را کاندید نکند۔ برهم صالح رئیس “حکومت” از مردم کردستان عذرخواهى کرد و قول اصلاحات داد۔ طالبانى قول داد که دزدان درون حزبش را پاکسازى کند و فساد را ریشه کن کنند۔
با ورود به مرحله دوم، سفر طالبانى و نیچروان به ایران، سفر اردغان به اربیل و ملاقات با بارزانى، سفر وزیر دفاع آمریکا به اربیل و ملاقت با بارزانى، زبان اپوزیسیون را تغییر داد۔ اپوزیسیون و مخصوصا گوران(تغییر) و نوشیروان مصطفى تلاش کردند و همچنان در تلاشند که در دو جبهه به اهداف خود نایل آیند۔ جبهه اول در پارلمان و با اتکا به تصویب قوانیینى که راه را براى خود هموار سازند و دوما از طریق مردم معترض در خیابان، اکنون هیئت نمایندگى و سخنگویان میدانهاى آزادى سلیمانیه و حومه زبان غیر رسمى و غیر قانونى این اهرم فشار هستند۔ از متد و مفاهیم و فرمولبندى قطعنامه هاى جدید که باسم تظاهر کنندگان صادر میشود میتوان تشخیص داد که چقدر اوضاع کنونى با آرمانهاى روزهاى اول اعتراضات مردم فاصله گرفته است۔ از آنجایى که منشا قدرت احزاب حاکم و حتى اپوزیسیون خودى بر پایه مثلث، اسلحه، پول و دیپلوماسى قرار دارد۔ به همین دلیل اپوزیسیون مجاز به امید اینکه غرب و یا حتى بخشى از دول غربى و حتى دول منطقه را به صراحت بیشتر به خود جلب کند، در تلاش است تا نیروى مردم به خیابان ریخته را وجهه مصالحه قرار دهد۔
درک اینکه جنبش هاى ارتجاعى قصد دارند که مسیر اهداف مردم معترض را به نفع خود تغییر دهند زیاد مشکل نیست، میتوان به مشاهده سطحى به اشکال و روش تجمعات، این تلاش را تشخیص داد۔ شعارها، پرچم کردستان و نماز جمعه هاى” امید و خشم” که اکنون در این مرحله آخر مزین میدان آزادى هستند، داراى بار سیاسى معینى هستند۔ اینها هر یک سمبل حضور وتلاش براى کسب هژمونى و انعکاس ظرفیت طبقاتى سیاسى، سنت، جنبش هاى ارتجاعى شناخته شده بر فضاى اعترضات مردم را بما میگویند، این مسیر بهره گیرى از فعالیت سیاسى مردم از پایین براى تکمیل فعالیت سیاسى از بالا را نمایش میدهد۔ ۔ اما از مساله زن، مساله کارگر، حق مردم، معیشت و سرنوشت جامعه و آزادیهاى سیاسى خبرى نیست۔ تمام مفاهیم و عبارات، “تغییر” بر محور “حاکمیت” و تغییر دولت و حکومت و جا بجایى دور میزند، به روشنى قابل درک است که در هیچ فرمولى حرفى یا حتى بویى از حق جامعه ،حق زن، حق کارگر، حق شهروند، خبرى نیست۔ احزاب حاکم  خود عاملین این وضعیت هستند، هنوز پرونده  کشتار و سوزاندن هزاران زن در جامعه مسکوت است، هنوز عاملان کشتار کارگران سیمان تاسلوجه نا معلوم است، هنوزپرونده  کمونیست کشى درروز روشن با دستور سپاه پاسداران  در خیابانهاى شهر سلیمانیه، مشخص نیست۔
جریانات حاکم و جریانات اپوزیسیون مجاز کنونى در کردستان عراق، بخشى از دخالتهاى ایران و دول عربى و ترکیه و اسرائیل و غرب را نمایندگى میکنند۔ کردستان عراق به موازات کل عراق صحنه دخالت و رقابت هاى دول متعدد از کانال و مجراى این گونه جریانات  و دستجات علم شده به پیش میرود۔ باید متوجه شد که مکانیزم هاى سوخت و ساز سرمایه داران و سرمایه دارى در جامعه کردستان عراق نه بر مبناى تولید و چرخش متعارف چرخه اقتصاد بلکه از طریق دزدى، فساد مالى و چپاول تامین میشود۔ “اشرافیت مالى” بر پایه مافیایى از طریق احزاب مسلح هدایت میشود۔ منبع این دزدیها پمپاژ پول از طریق غرب و دول منطقه جهت تامین حضور سیاسى خود، میباشد، به همین دلیل اختلاف و تعارض و تناقص هاى درونى جناحهاى بورژوا انعکاسى از تعارضات دول درگیر میباشد، منشا اپوزیسیون شدن درون کمپ ناسیونالیزم کرد(گوران) و جریانات اسلامى در کردستان عراق همینجا سرچشمه میگیرد۔ این نه جنبشى براى تغییر جهت بهبود زندگى مردم عادى بلکه عطش به شرکت و سهیم شدن در غارت و چپاول است، بخشى از کمپ خودى ناسیونالیسم و مذهب سیاسى است که به هر دلیل دستش از قدرت و غارت کوتاه تر است ، انگیزه اساسى اپوزیسیون شدن این جریانات را باید در این مسیر جستجو کرد۔ لازم به یاداورى است که جریاناتى که خود را اپوزیسیون مینامند، عبارتند از بزوتنه وى گوران(جنبش تغییر)، جمعیت اسلامى کردستان، اتحاد اسلامى کردستان، این سه جریان اپوزیسیون دربارى هستند که در “پارلمان” کردستان عراق  درصد قابل توجهى نماینده دارند، علاوه بر آن هریک از این جریانات در لویه جرگه ناکام بعد از انتخابات ریاست جمهورى عراق، در پارلمان عراق نیز نمایندگانى دارند۔
اکنون از کمپین ها و ابتکارات مانند (کمپین ما تو را به رهبر قبول نداریم) کمتر خبر میرسد۔ اکنون نماز جمعه ها و سخنرانى ملا و آخوند، سیر مذاکره از بالا، میرود که سرنوشت تظاهرات ها را رقم بزند۔ بعد از دو ماه شهر سلیمانیه و مناطق تحت حاکمیت اتحادیه میهنى(حزب جلال طالبانى) تنها مانده است۔ مناطق تحت حاکمیت مسعود بارزانى در سکوت غم انگیزى بسر میبرد۔ هنوز مردم آن بخش دیوار ارعاب و سرکوب سازمانیافته حزب مسعود بارزانى را تخریب نکرده اند۔ با قظعیت باید گفت که اسطوره ناسیونالیسم کرد شکست قابل توجهى را تجربه کرد اما هنوز در هیئت جدید در حال تجدید آرایش است۔ اپوزیسیون رسمى خواهان جایگزینى دولت موقت و بر کنارى احزاب حاکم است بعید نیست که توهم و کمبود مردم و عدم حضور جریان قدرتمند سوسیالیستى در راس اعتراضات مردم، راه را براى دور دیگر از تجدید آرایش سیاسى ناسیونالیسم کرد با مشارکت جریانات مذهبى هموار کند۔
با توجه به موارد مادى و واقعى که ذکر شد، راه مردم و آرمانهاى مردم براى بهبود زندگى براى رها شدن براى مساوات براى آزادى بدون تردید نمیتواند از مجراى این گونه اپوزیسیونها به نتیجه اى مطلوب منجر شود۔
 تنها نیروى مردم و نه پارلمانى که به خود اجازه داد در مقابل چشم جهانیان چند همسرى را قانونى کند، میتواند حق ان را و برابرى را قانونى کند۔ تنها این نیرو است که قادر است جناتیکارانى که به روى اعتصاب کارگران سیمان تاسلوجه آتش گشودند و قاتلان کمونیستها را به جاى جلوس بر کرسى قدرت بر صندلى اتهام در  دادگاههاى مردمى بنشاند۔ بایست منتظر ماند و دید اما به یقین ریشه چپگرایى و تمدنخواهى و ترقى خواهى شهر (مدینه الصعب) را نباید دست کم گرفت۔
در این میان، تقابل صریح احزاب ناسیونالیست کرد ایران در مقابل مردم معترض کردستان عراق ورقى دیگر بر تاریخ بیشرمانه این جریانات افزود۔ شاخه هاى احزاب دمکرات کردستان ایران، جریان عبدالله مهتدى و عمر ایلخانى با صراحت در مقابل خواست مردم کردستان عراق و در دفاع ازحاکمان چپاولگر اعلام موضع وفادارى کرده اند۔ عبدالله مهتدى در جلسات حاشیه پارلمان انگیس بار دیگر با تف کردن به اهداف و آرمانهاى مردم مبارز و دفاع ایثارگرانه از جلال طالبانى نقش حلقه بگوشى خود را بار دیگر به همگان ثابت کرد۔ البته موضع  ناسیونالیستى و پر ابهام کومه له و حزب کمونیست ایران نیز مایوس کننده بود، طبق معمول همیشه فشار ناسیونالیستى بر چپ بودنشان غلبه کرد، زبان صراحت و توان دفاع صریح را از آنها سلب کرد۔ براستى که کل این جریانات بار دیگر محک خوردند و جامعه و مردم مبارز باید با چشم باز اینها را قضاوت کند۔
بى اعتبارى ناسیونالیسم کرد به اوج خود رسیده است۔ مردم به حق آنها را دزد و یاغى میدانند۔ نفرت جمع شده دو دهه فوران کرده است۔ تناقضات درونى جبهه ناسیونالیسم کرد منجر به شکافهاى جدى شده است۔ به موازات آن نفوذ تاریخى کمونیزم و چپ در دید کلى هنوز در حافظه جامعه و بویژه مردم سلیمانیه وجود دارد۔ این شرایط مناسبى براى رشد کمونیزم و گسترش فعالیت کمونیستى را خلق کرده است۔ نیروى کمونیستى که قصد دخالت موثر و جدى را داشته باشد باید قدرت و توان قطبى کردن جامعه و سمت و سو دادن به اعتراضات مردم را داشته باشد۔ باید نماینده واقعى آرمانهاى مردم بستوه آمده باشد و در قالب آلترنایو کل این بسته بندى قد علم کند۔ براى جریان چپ، ساده نیست که بر موج اعتراضات مردم سوار شود و جا پایی پیدا کند۔ نیاز به افق روشن، و سازماندهى مبارزات باالفعل مردم محروم و طبقه کارگر، ظرفیت و توان جلب مادى و حقیقى جنبش هاى اعتراضى رادیکال، را میطلبد۔ سوال این است، آیا کمونیستهاى کردستان عراق قادر به عبور ظفرمند در این تندپیچ تاریخى خواهند بود؟
١٢ آوریل ٢٠١١