بابک کسرایی و استعفاء از حزب کمونیست کارگری

مقدمه :

من بابک کسرایی، این رفیق جوان حزبی را خوب نمیشنا ختم وفقط با چند مقاله وترجمه هایش در یکسال اخیر آشنا شدم. تااینکه نوشته استعفاء نامه اش رادر سایت آزادی بیان را رویت کردم. من هم در این رابطه جوابیه کوتاه به شناختی که در همین محدوده از رفیق بابک دارم ارایه میدهم.

طرح مسئله وانتقاد رفیق بابک از حکک

هم حزب وهم رفیق بابک یک برخورد انسانی ومدرن را به جامعه وبخصوص به جنبش چپ در رابطه با جدایی از حزب ارایه دادند.

شاید رفیق بابک آن زمانها را بیاد ندارد که اگر کسی از یک سازمان “کمونیستی یا انقلابی” جدا میشد ویا میخواست جدا شود، حالا بهر دلیل ، مورد مواخذه وپیگرد قانونی وتوبیخ سازمانی قرار میگرفت. مثلا در سازمان چریکها ومجاهدین این امر گاها باعث نابودی طرفین هم میشد.

اگر میخواهید آن روزهارا بیاد آورید خیلی هم دور از دسترس نیست. سازمان مجاهدین خلق در قرن ۲۱ همان روش پیش مدرن را در رابطه با جدایی هوادارانش ارایه میدهد. اگر فردی از این سازمان جدا شود ویا میخواهد جدا شود ، اورا مزدور جمهوری اسلامی مینامند. ویا اگر بیچاره در کمپ اشرف چنین تصمیمی بگیرد مورد شکنجه ،زندان،اعدام انقلابی ویا از مرز روانه خاک ایران میشود.

همان بهتر که رفیق جوان ما این داستان هارا نمیداند.

جریان کمونیست کارگری شاید اولین سازمانی بود که توانست این حرکت ضد انسانی راپشت سر بگذارد. هر انسانی آزاد است که در هر زمان به حزبی بپیوندد وهر زمان که خودش تصمیم گرفت آزادانه ،حالا بهر دلیلی، از حزب جدا شود.این نمونه یک حزب وسازمان مدرن وانسانی است.

دلایل جدایی رفیق بابک از حکک

رفیق بابک بطور خلاصه دلایل ذیل را دلیل جداییش از حزب میداند.۱

-عدم امکان ارایه نظرات رفیق در حزب ۲-عدم توجه به تئوری مارکسیست- لنینیستی-تروتسکیستی ۳-برخورد به مذهب ودر کنار  راست ترین جریانات غربی قرار گرفتن ۴- مواضع “ماورای چپ ” گرفتن ۵- به فراخوان موسوی ۶۷ وآخوند کروبی بی اعتنایی کردن والبته دیگر اختلافات ( مانند برخورد پرخاشگرانه ومبارزه طبقاتی ،مینا احدی…)

۱- عدم امکان ارایه نظرات رفیق بابک در حزب

بنا به گفته خود رفیق ، ایشان سالها بود که در حزب عضویت داشتند واین نظرات مارکسیستی-تروتسکیست-آلن وودی را هم قبول داشتند وتا آنجا که من بخاطر میاورم چندین مقاله هم از این شخصیت ها ترجمه کرده بودند.وتبلیغ این نظرات را هم میکردند. من فکر نمیکنم حزب بطور رسمی جلوی ایشان را میگرفت ویا ایشان را اخراج مینمود. تا اینکه رفیق بعد از سالها در این زمینه در حزب متوجه شد که کسی در حزب این نظرات آلن وودی را قبول ندارد ورفیق ما نتوانست کسی را باخود همراه کند. در نتیجه تصمیم گرفت که طی یک اعلامیه از حزب جدا شود ،به این دلیل که گویا” حزب امکان ارایه افکارونظرات اورا نمیدهد.”

بنظر من بهتر بود که رفیق میگفت که کسی در حزب گوشش بدهکار نظریات او نیست. حالا ممکن است رفیق بحثش کاملا علمی وپیشرفته است واعضای حزب هنوز به آن اندازه به بلوغ علمی وپیشرفت نرسیده که پی به  “اسرار “کار او برند. ورفیق امید وار است که با رفتنش حداقل اعضای حزب این خلاء تئوریک را حس کنند ودوباره از او استقبال کنند (با بلوغ علمی وتئوریک بیشتر در آینده).

۲- عدم توجه به مطالعه مارکسیست-لنینستی-تروتسکیستی

تا آنجا که من میدانم حکک یک حزب سیاسی است که میخواهد جمهوری اسلامی را سرنگون کند وبجای آن یک حکومت کارگری- سوسیالیستی به قدرت خود کارگران وزحمتکشان برقرار کند. در هیچ کجای این حزب اعلام نشده که این یک حزب مارکسیست –لنینیست ویا یک حزب ایدولوژیکی دیگری است. مردم قرار است که عضو حزب شوند تا جمهوری اسلامی را سرنگون کنند ویک حکومت مردمی با شوراهای خود بر پا کنند.

 هرکس با هر عقیده ومرامی میتواند عضو این حزب شود. میتواند مسلمان باشد وروزی ۱۷ رکعت نماز بخواند و۳۰ عدد روزه هم بگیرد،ویا احیانا با یک بادی از خود تمام این ستون دینی را از هم فروپاشد . و یا بهایی باشد وبه عباس افندی اعتقاد داشته باشد، ویا مثل شما طرفدار تروتسکی ،الن وود وچاوز باشد فرقی نمیکند میتواند تا مادامی که خودش میخواهد در حزب بماند ودر چارچوب حزب با ارتجاع مبارزه کند. در این حزب از هیچکس وحتی شما در موقع عضو گیری امتحان ائدولوژیک گرفته نشد. شما این حزب را با یک حزب ایدئولوژیک ومارکسیست-لنینیست-تروتسکیست وغیره اشتباه گرفته بودید.

اما در عین حال این بدین معنی نیست که حزب واعضای حزب با  اعتقادات ارتجاعی،اسلامی،مذهبی ، ضد علمی وانسانی در حزب وجامعه مماشات میکنند. هر کس میتواند نظراتش را آزادانه در حزب  ودر خارج حزب منتشر کند،وهیچ واهمه ای هم نداشته باشد که فلان فاشیست در غرب هم ممکن است ضد ارتجاع اسلامی باشد. 

۳- برخورد به مذهب ودر کنار قرار گرفتن راست ترین جریانات غربی.

حزب ما برای اتخاذ مواضع سیاسیش منافع کارگران ومردم ستمکشیده را مد نظر میگیرد. این مواضع ممکن است گاها ودر مواردی با مواضع نیروهای فاشیست ضد انقلابی وچپ سنتی همسو شود ما هیچ واهمه ای از این امر نداریم. بطور مثال هم حکک کارگری وهم جناح راست وفاشیست-مذهبی در طبقه حاکمه آمریکا مخالف احمدی نژاد هستند، مخالف اسلام سیاسی وقوانین اسلامی هستند. بنظر شما ما باید چه موضعی بگیریم؟ طرفدار احمدی نژاد شویم؟ طرفدار چاوز شویم؟ طرفدار قذافی شویم؟ مثل چاوز آرامگاه امام راحل را گلباران کنیم؟  تا ثابت کنیم ضد امپریالیست هستیم.  خیر، ما مخالف هر ارتجاع با هر پوشش ضد امپریالیست-آمریکایی هستیم. شما در حزب جدیدت میتوانی هوادار چاوز ضد امپریالیست ویا هر شخصیت ” ضد امپریالیست” دیگر باشی، وبه مداخله نیروهای امپریالیست در خاک لیبی مخالفت کنی وخواهان فوری کشتار  ونسل کشی قذافی ضد امپریالیست از مردم لیبی باشی تا ثابت کنی که با امپریالیست همسو نیستی.

۴- اگر مخالفت با موسوی وآخوند کروبی ودیگر رهبران آپسوزیون دوم خردادی یعنی چپ روی
 ما به این اتهام افتخار میکنیم. ما رهبران جمهوری اسلامی خواه (نه یک کلمه کمتر یا بیشتر) را افشاء میکنیم وبه آن افتخار میکنیم. شما میتوانی در حزب جدیدت از چاوز وموسوی وحتی احمدی نژاد ” ضد امپریالیست” حمایت کنی، وثابت کنی که مارکس ولنین وتروتسکی هم همین مواضع ضد امپریالیستی را اتخاذ میکردند ومارا به فقدان تئوریک متون مارکسیستی متهم کنی . ما به این اتهام شما هم افتخار میکنیم. ما در حزب کمونیست کارگری به هیچ احدی در تاریخ بدهکار نیستیم  که از طریق آنان از چاوز، قذافی، احمدی نژاد ،موسوی وغیره حمایت کنیم.

ما در حزب کمونیست کارگری از خود پدیده شروع میکنیم وبه تئوری میرسیم.اگر احمدی نژاد وخمینی آدم کش هستند دیگر صد کتاب ومتون مارکس وانگلس هم نمیتواند برای ما عکسش را ثابت کند. بر خلاف شما که از تئوری وتاریخ به شناخت پدیده میرسی.

این روش شما روش چپ سنتی در دوران انقلاب ۵۷ بود. حزب توده وفدایی ودیگر سازمانهای چپ والبته “ضد امپریالیست” بعد از خواندن متون مارکس ،انگلس ،لنین،تروتسکی و اندیشه مائوتسه دون ….( چون احسان طبری،کیانوری وبابک زهرائی……مرتضی محیط   ……) به این نتیجه رسیدند که خمینی ضد امپریالیست است، خرده بورژوا سنتی است ودر صف خلق قرار میگیرد وبرای هرکدام از این ادعاها صدها نقل قول از مارکس ولنین میاوردند که تئوریشان حجت است. اگر یک کارگر بیسوادی مثل من جلوی دانشگاه به آنان میگفت ” من کاری به این حرفهای گنده تاریخی ندارم خمینی آخوند است ومرتجع واصلا آخوند ذاتا نمیتواند ضد کارگر نباشد” آنوقت بود که متون مارکسیستی به رخش میکشیدند ،که تو مارکس را نشناختی،لنین را نشناختی و….

شما آنروزها هنوز بدنیا نیامده بودی.  چپهای سنتی با متون مارکسیستی وخون خودشان نطفه خمینی ضد امپریالیست را در جامعه ما کاشتند. خمینی ورژیمش بیش از عمر شما زنده است ودارد با شمشیر ضد امپریالیستش هنوز آدم میکشد ومتاسفانه هنوز عده ای در آپسوزیون چپ میخواهند مارا به دوران طلایی ناب خود خمینی باز گردانند.

زمانی هگل میگفت: گویا وقایع مهم تاریخ دوبار تکرار میشوند.

مارکس گفت : بار اولش تراژدی است وبار دومش مضحکه.

اگر قرار است چیزی از تاریخ یاد بگیریم همین یک تراژدی کافی است. بگذار حکومت کارگری نه یک کلمه کمتر ونه یک کلمه بیشتر بقدرت برسد .خیلی دیر شده.

با احترام   مجید آذری