جامعه امروز ایران در تب و تاب انقلاب بسر میبرد. خود جنبش انقلابی بعد از انتخابات ٢٢ خرداد ١٣٨٨ در ایران، نقطه شروع این دوره بود و مکث چند ماهه آن با موج خروشان انقلابات در تونس، مصر، الجزایر، یمن، بحرین و لیبی و غیره به پایان رسید و دوباره به حرکت در آمده است. مزدوران رژیم در هر چهارراهی اسلحه در دست و انگشت بر ماشه نگران تار و مار شدن رژیمشان هستند. این وضعیت را امروز دیگر هیچکسی منکر نمیشود. هر حرکت سیاسی و غیرسیاسیای در این جامعه، از طرح حذف سوبسیدها گرفته تا تعویض رئیس مجلس خبرگانشان، تا تعیین حداقل دستمزد تا اعلام چندین ماه از پیش اعدام فلان زندانی سیاسی در اول ماه مه برای ایجاد جو رعب و وحشت، تا سیزده بدر و چهارشنبه سوری و غیره، حکایت از این وضعیت دارد.
اکنون همه برای اینکه چگونه از این وضعیت عبور کنیم و زندگی عادی و شایسته زیستن را دوباره شروع کنیم، دنبال راه حل هستند. هر سیاستمدار انقلابی میداند که یک جواب اصلی به این مسئله آمدن کارگران به میدان است. آمدن با برنامه، متشکل و متحد! با برنامه و متحد میتوان جمهوری اسلامی را شکست داد.
اول ماه مه جشن کارگران است
اول ماه مه قبل از هر چیزی جشن کارگران است. شاید بشود گفت که در ٢۵ سال اول حکومت اسلامی، فعالین کارگری اول ماه مه را در سرکوب مطلق جمهوری اسلامی و جز در چند مورد در اول ماه مههای سرخ سنندج، بدور از چشم مزدوران جمهوری اسلامی و در محافل کوچک و خودمانی جشن میگرفتند. این جشن که در واقع اعتراضی است به وضع موجود، در چند سال گذشته از کنج خانهها بیرون آمده و مراسمهائی به این منظور علنا در سطحی وسیعتر برگزار شدند. جنبش کارگری در این روز در دو سال گذشته رسما بعنوان آلترناتیو وضع موجود قطعنامه صادر کرده و وضعیت موجود را به چالش کشیده است.
واقعیت جامعه ایران و کارگر در این جامعه چنان است که جشن به معنای شادی و خوشی وجود خارجی ندارد. جشن کارگران در اعتراض و سرنگونی رژیم اسلامی است. امسال “جشن” کارگران باید به جشن کل جامعه تبدیل شود.
نقش اول ماه مه در سازماندهی اعتصابات بزرگ
نفس کارگر و اول ماه مه، حتی بسیار قبل از آنکه جامعه وارد یک رودروئی همگانی با رژیم اسلامی بشود، برای رژیم مایه دردسر بود. برای آنکه نقش کارگر را کم جلو بدهند، گفتند همه کارگرند، امام حسین و مهدی و محمدشان هم کارگر بودند. بعدا گفتند که اقتصاد مال خر است. در پیش نویس اولیه قانون کارشان کلمه کارگر را با یک کلمه دیگر، کارپذیر، عوض کرده بودند. جنبش کارگری اما بی اعتنا به چرندیاتشان، از کنار آنها با اعتراض رد شد و هر سال فشارش بر جمهوری اسلامی را با اعتراضات و اعتصابات بیشتری، افزایش میداد. هر سال اول ماه مه را با شکوهتر از سال قبل برگزار کرد. در دو سال گذشته، فعالین و تشکلهای موجود جنبش کارگری، با قدرت و متحد جلو آمده و مطالبات جنبش کارگری و در سطحی جنبش اعتراضی را مطرح کردهاند. اول ماه مه امسال در شرایط متفاوتی و بر متن تحولات بزرگی هم در ایران و هم در سطح جهانی برگزار میشود.
آنچه که در این مورد شایان ذکر است، این است که با توجه به صدور بیانیه مشترک در دو سال گذشته از طرف همه تشکلهای شناخته شده و موجود در ایران، امسال نیز انتظار میرود که فعالین این تشکلها، شرایط سیاسی حاضر را در همان پرتوی که هست ببینند و جایگاه به آن بدهند. کل منطقه در بحران انقلابی است. خود ایران پرچمدار و طلایه دار این انقلاب بود و این نکته را باید دریافت. این نکته مهم است، چرا که فرصتهای این چنینی همیشه پیش نمیآیند. جامعه به سرنگونی جمهوری اسلامی باور دارد و درست به همین دلیل آن را به چالش کشیده است. این وظیفه کارگران و جنبش کارگری است که با طرح مطالبات برای زیستن یک زندگی شایسته انسان، رهبری اعتراضات در این جامعه را به دست بگیرد و نگذارد بار دیگر انقلاب مردم ملاخور بشود.
به نظر من اکنون هیچ فعال جدی کارگری در ایران پیدا نمیشود که باوری به این داشته باشد که در چهارچوب جمهوری اسلامی بشود حتی دستمزدها را به موقع هم دریافت کرد! فعالین کارگری سر موضوعات مختلف هر اختلافی هم که با هم داشته باشند و تا آنجا که اظهار نظر کرده و جامعه را از نظراتشان مطلع کردهاند، سر این موضوع که باید کاری کرد و وضعیت معیشتی و سیاسی جامعه را بهبود بخشید، اختلاف نظری ندارند. در نتیجه بر این نکته که وضعیت کنونی جوابگوی مسائل متعدد و حاد جامعه نیست، در بین فعالین کارگری و فعالین جنبشهای اعتراضی دیگر اتفاق نظر هست. سئوالی که در این خصوص میتواند پیش بیاید این است که طبقه کارگر و فعالین جنبش کارگری چه جایگاهی میتوانند در تحولات جاری داشته باشند؟! به نظر من جنبش کارگری میتواند به عنوان رهبر جامعه و رهبر اعتراضات جاری جلو بیاید. اکنون جامعه انقلابی دنبال رهبر میگردد. اعتراضات تودهای از رهبرانی که بعضا خود رژیم و بعضا هم رژیمیهای سابق در همدستی و هماهنگی با بی بی سی و غیره برایش تراشیده بودند، عبور کرده است. همه تحلیلگران سیاسی بر این نکته اتفاق نظر دارند که از اتفاقات ٢۵ بهمن به بعد، جامعه و اعتراضات تودهای در این جامعه وارد فاز دیگری شده است. آنچه که میخواهم از این موضوع نتیجه بگیرم، نقشی است که فعالین جنبش کارگری میتوانند ایفا کنند. اول ماه مه میتواند فرصت مناسبی باشد که طبقه کارگر بطور سازمانیافته و متحد و در پیشاپیش جامعه علیه این شرایط غیر انسانی تحمیلی رژیم ابراز وجودی قدرتمند داشته باشد، ابراز وجودی که نه تنها علیه وضعیت فلاکت بار اقتصادی کارگران گوش رژیم را بکشد بلکه بعنوان سخنگوی خواست و مطالبات انسانی کل جامعه و جنبشهای اعتراضی حول آن قد علم کند و به کل جامعه هم فراخوان حضور وسیع در اول مه را بدهد.
اول ماه مه امسال میتواند به اعتصابات بزرگ و هماهنگی هم دامن بزند. اعتصابات زیادی هر روزه در ایران در جریان هستند. اما اکثر این اعتراضات پراکنده و بدون هماهنگی با همدیگر اتفاق میافتند. باید توجه داشت که اگر کارگران یک کارخانه مرتب برای دریافت دستمزدهای پرداخت نشده، جدا از دیگر کارگران اعتراض کنند و این اعتراض نتیجهای ندهد، دلسرد میشوند و این به امر و خواست و مبارزات کارگران لطمه میزند و باید جلو آنرا گرفت. اعتراضات زیادی در بین کارگران بر سر حذف سوبسیدها و نرخ افزایش حداقل دستمزدها دیده میشود. علاوه بر آن اعتراض به سطح پائین دستمزدها، حذف سوبسیدها، قانون نانوشته عدم پرداخت دستمزدها سر وقت، بیکارسازیها، وضعیت قرارداد کار و غیره، مسائل و معضلات مشترک کل کارگران است و اینها میتواند مبنای اعتراضات هماهنگ و قدرتمندی باشد. از اینرو اول مه امسال میتواند روز مهمی برای سازمانیافتن اعتصابات هماهنگ و بزرگی باشد، حتی بشکل یک اعتصاب کوتاه مدت اخطاری اما هماهنگ و وسیع که قدرت طبقه کارگر را منعکس کند و این جامعه را عملا وارد یک فاز دیگری از اعتراضات رزمنده میکند. جامعه از یاد نبرده است که چگونه اول ماه مه ٨٣ در سقز حال و هوای دیگری به اعتراضات داد. چگونه اعتراض کارگران واحد، کارگران نیشکر هفت تپه، کارگران کیان تایر، کارگران نساجیها در سنندج رژیم را عملا وادار به عقب نشینی کرد. چگونه اعتراض معلمان همه جامعه را به وجد آورد. درست از این سر است که اول ماه مه را باید بار دیگر این چنین به این تاریخ وصل کرد.
٣ آوریل ٢٠١١