انقلاب لیبی با تبدیل شدن به یک جنگ نظامی انقلابی درس های گرانبهایی …

انقلاب لیبی با تبدیل شدن به یک جنگ نظامی  انقلابی درس های گرانبهایی به اعتصاب های  کارگری کشور های اروپای غربی و انقلابات دیگر منطقه داده و حمایت آنها را در این جنگ می طلبد!

اگر مردم انقلابی ایران چنین راه را در اعتراضات خود از خرداد ۸۸ در شعار ها و حرکات اشان نشان دادند ولی انقلابیون لیبی بسیار روشن تر در یک عملیات انقلابی و نظامی چنین راه را بصورت بسیار واضع تر نشان می دهند. دنیا انگشت حیرت بر دهان از برای  این همه حقایق که سالها کسی به آنها اعتنایی نمی کرد مانده است.  شاید فقط حزب کمونیست کارگری ایران منصور حکمت و حمید تقوایی چنین روشن  حتی قبل از  اینکه اینها خمینی را سر کار بیاورند در بیانیه خطوط عمده خود در پاییز ۵۷ عنوان کردند. در بحبوحه انقلاب ۵۷ که خیلی ها خط ضد انقلاب تازه بدوران رسیده را که دول غرب باد می زدند که سر کار بیاید، بیانیه ” خطوط عمده” همان سال لقب مافوق ارتجاعی به خمینی و دولت مذهبی که می خواست سر کار بیاورد دادند. سرمایه داری آمریکا  بعد از شکست در جنگ ویتنام برای ترفندی که شکست ها را جبران کند و راه های تازه ای جلوی روی خود گذاشت.  از ارتجاعیون محلی که مخصوصا روی خوشی به معیار های آزادی خواهی جوامع غرب و سکولاریسمی که در این ممالک بوده نشان ندهند می بود که دکترین هایشان را نوشتند. چه خوب بعد از ۳۲ سال الان که انقلابات در منطقه و دنیا شروع شده همه چنین خط کشی هایی  را با خط ضد انقلابیون محلی  خود را بخوبی می کشند. به برکت انقلاب ۸۸ ایران و حزب کمونیست کارگری که ۳۲ سال سنگ حقیقت  گویی را به سینه زد الان مردم منطقه مخصوصا لیبی به این حقیقت رسیده اند که انقلاب اشان را از یک طرف طرفدار ارزش های جوامع غربی و دمکراسی واقعی که آزادی بیان بی قید و شرط و غیره است  عنوان کنند.  و از طرف دیگر با نیرو پیاده کردن دول غرب مخالفت کنند. ولی  خواستار کمک نظامی که  با سگ هاری که سالها خود اشان مسلح اش کرده اند باشند. چنین تضاد ها حاد می شود که حکومتی با همه تجهیزات ارتش از هواپیما و توپ و تانک و هر وسیله کشتار جمعی به جنگ یک جامعه در کلیت اش می رود. به اندازه ای  که این تضاد اینجا حاد شده مردم جهان هم در عوض  یک پارچه طرفدار انقلابات منطقه می شوند که هیچ نوع بی حرکتی از کشور های مطبوع خود مخصوصا غرب را قابل قبول نمی دانند. چنین بود که سار کوزی مجبور شد  به کمک مردم بن غازی برود که از یک حمام خون جلو گیری کند. و در ضمن در انتخابات سال دیگر خود پیروز از صندوق ها در بیاید.
نقشه آمریکا و دول غرب که خوب با قذافی تا قبل از این انقلاب می ساختند و جریان نفت راحت به کشور هایشان سرازیر بود  به هیچ وجه هدف نجات مردم و انقلاب اشان  را نه اینکه نداشته حتی اگر دست اشان می رسید می خواستند خونی هم به آنها بپاشند. و چه بسا در نهایت می خواستند که قذافی از بن غازی یک “حلبچه” در  عراق  دیگر بسازند تا هم چون صدام خوراک تبلیغاتی کند و بهانه ای بدست آورد که  از شر قذافی بسبک خود برای تصاحب لیبی دنیا را خلاص کند.  ولی فاکتور انقلاب و ارتباط های جمعی انقلاب را به همین جایی که رسانده بوده  از قبیل اینترنت و تلویزیون الجزیره را فراموش کردند. و اصلا نمی توانستند باور کنند که حمام خون قرار است در جلوی چشم بیلیون ها مردم جهان از طریق تلویزیون الجزیره نشان داده شود. 
 همین امروز ۵ آپریل خبر می رسد که شهر “می سورتا”  لیبی در خطر یک قتل عام قرار دارد. شهر های دیگر که به هوای کمک نظامی ناتو انقلابیون رفته بودند تسخیر کنند به علت کمک نرسیدن نیرو های ناتو مجبور به عقب نشینی شدند و دوباره دست نیرو های قذافی برای یک دور قتل عام افتاد. مدام این بی رغبتی دول غرب را در بی تفاوتی جان مردم را رسانه های گروهی الجزیره و غیره  نشان می دهند. 
انقلاب لیبی شکل یک جنگ نظامی انقلابی بخود گرفته است. نبود اسلحه بتناسب یک ارتش آنها را مدام پس می زند. دشمن دقیقا همانند یک دولت خارجی به آنها حمله می کند و هیچ رفعتی در جان غیر نظامی ها ندارند. کشتار و کشتار تنها هدف نیرو های قذافی اند. از بچه و زن گرفته تا پیر  جوان همه را بدون در نظر گرفتن غیر نظامی بودن آنها فقط به این بهانه که  اعتراض خود را خواستند ابراز کرده و حکومت اش را از راه صلح جویانه زیر سوال ببرند  گناه کار شناخته  و عقوبت مرگ را سزاوار آنها می دانند.   چنین تروریسم و بربریتی تنها از پس سرمایه داری جهانی برای منافع سود جویانه خود که مقابل منافع بلامنازع مردم قرار می گیرد در چنین بن بست هایی فقط بر می آید. انقلاب مردم لیبی راه را نه فقط به مردم منطقه بلکه به کارگران اعتصابی فرانسه و دول غرب نشان می دهند. منافع سرمایه داران دیگر از پس کنار زدن مردم بصورت میلیونی تنها  امکان پذیر شده است.  بدین شکل مقابل تمامیت هستی کل بشریت قرار میگیرد. این درسی است که انقلاب لیبی به مردم منطقه و کارگران اعتصابی جوامع غرب  می دهد. توپ ها و موشک های هواپیما ها و هلیکوپتر ها را مردم از بدنه آنها در می آورند و در اتوموبیل های شخصی خود منتاج می کنند که بجنگ قذافی بروند. این صحنه ها همه از تلویزیون جلوی چشم ما قرار می گیرد. 
تنها بهانه مسلح نکردن این مردم را شورایی بودن دولت موقت انقلابی می دانند.  آمریکا می گوید چرا یک رهبر ندارند که بشود با آنها مذاکره کرد و مدام تهمت جهادیستی به آنها می زنند و وقتی از همین نمایندگان آمریکا پرسیده میشود که یک نفر در میان رهبران نمونه بیاورید  که جهادیست باشد  به تته پته می افتند.
دولت شورایی موقت انقلابی می گویند مگر دمکراسی نه این است که باید مردم دخیل سرونوشت خود شوند. خوب به محض خروج قذافی و تحت کنترل مردم در آمدن طرابلس این دولت موقت ملغی شده و برای انتخابات تازه تا مردم نوع حکومت و نمایندگان خود را انتخاب کنند یک دوره همه پرسی و آزادی های سیاسی را در مملکت از سر خواهیم گذارند. اینها از قبل خود را صاحب مملکت ندانسته فقط آزادی و زندگی در شان انسان را خواهان هستند!  خوب این مگر غیر از آن چیزی است که دمکراسی در واقعیت خود  تعریف شده است؟ وقتی دول غرب با همه اینها مخالفت میکنند نشان می دهند تا چقدر دشمنی با منافع مردم و انقلاب اشان دارند. همه اینها جلوی روی ما مقابل تلویزیون قرار می گیرد.  “دمکراسی، تعبیرات و واقعیات ” منصور حکمت چه خوب اینجا به  واضح ترین شکل خود را نشان می دهد. دمکراسی دیگر نمی تواند فقط یک تعبیری از خواسته های مردم باشد بلکه حاکمان  تسلیم خواسته های واقعی آنها می شوند!