سرنوشت لیبی به کدام سمت میرود؟

مصاحبه نشریه مبارزان کمونیست.

مبارزان کمونیست میپرسد: ده روز بعد از قطعنامه منطقه ممنوعه پروازی در لیبی، کنفرانس لندن برگزار شد. اساسا آینده اوضاع سیاسی بکدام سو میرود؟

نسان نودینیان: اکنون سوال این است که لیبی در دست کی است. مثلا در تونس و مصر از روز اول علیرغم بازی های دولت  ـ ارتش و غرب، در جبهه مردم میگویم جبهه مردم همه ما میدانستیم انقلابی که شروع شده بکدام سو میرود. همه ما میدانستیم که قیام کنندگان به چیزی کمتر از رفتن دیکتاتورها رضایت نمیدهند. برای پیروزی قیامشان مکانیسم تحصن و تجمع در میدانهای آزادی را سیبل کرده بودند. و قیام هم به پیروزی رسید. و دیکتاتورها هم فراری داده شدند. اما متاسفانه در لیبی اوضاع متفاوت و تا حدودی زیادی از کنترل مردم و قیام کنندگان خارج شد و شده است. مقاومت و اقدامات درنده خویانه و نظامی قذافی، قیام را با سرکوب خونین تری به نسبت تونس و مصر روبرو کرد. هر چند مردم و جوانان در لیبی دستاورد و حرکت های سمبلیک قیام کنندگان را در دست داشتند، و میدانستند که راه پیشروی و پیروزی قیام از کدام کانالها عبور میکند. تداوم قیام در لیبی به طرابلس(پایتخت و مرکز تعیین تکلیف سرنوشت قیام متاسفانه کشیده نشد) شهر بنغاذی به مرکز اعتراضات قیام کنندگان تبدیل شد و بدست مردم افتاد. و شورایی موقت برای رهبری تشکیل شد که اعضا و برنامه عمل و نحوه تشکیل این شورا هم در پرده ابهام و ناروشنی در دل قیام قرار گرفت. قذافی و نیروهای نظامی اش وقتی پایتخت را در دست گرفته بودند قصد پیشروی و تصرف بنغاذی را داشتند. آنها با تمام امکانات موجود نظامی، با نیروهای درنده خو و از طریق عملیات هوایی زندگی مردم را در شهر بنغاذی زیر بمباران سنگین قرار دادند. ده ها کودک و زن و مرد را کشتند، مردم بی دفاع بنغاذی در مقابل وضعیتی تحمیل شده بدون دفاع و حفاظ دفاعی قرار گرفته بودند تا جایی که  نوزده ماه مارس نیروهای قذافی بکمک عملیات سنگین هوایی به دروازه های بنغاذی نزدیک شده بود، شهر و مردم را زیر بمباران قرار دادند. مردم مجبور شدند که شهر را تخلیه کنند، ما همه ما از طریق میدیا و رسانه ها شاهد بودیم که مردمی بی حفاظ و بدون امکانات دفاعی از دنیا تقاضای کمک میکردند. اقدام سازمان ملل و “منظقه ممنوعه پروازی در لیبی” در آن ساعات و شرایط که قصد نجات کودکان، زنان و مردانی که میخواستند برای نجات جانشان حفاظی امنیتی ایجاد شود، با عکس العمل مثبت مواجه شد. به نظر من قابل محکوم کردن نبود. اگر یک لحظه خودت را جای مردم بنغاذی و کودکان آنجا میگذاشتید که برای نجات جانشان از جامعه جهانی خواستار کمک برای سد کردن بمباران و پیشروی قذافی و نیروهایش بودند، و معیار و انظباقهای “شابلونی” را با خط  و نگرش مان را جای آن احساس انسانی کودکان و مردم میگذاشتیم و شریک میشدیم آنموقع باید میگفتیم هر اقدامی که انجام بگیرد از طرف من محکوم نیست. و این اقدام “منظقه ممنوعه پروازی” از پیشروی و ادامه بمباران منازل مردم کاست و نیروهای نظامی و عملیات سنگین هوایی و بمباران را متوقف کرد. مساله تا اینجا به اشتراک انسانی و احساساتی انسانی ربط داشت که توسط بخش اکثریت شهروندان جامعه اروپایی و امریکا و کلا در غرب با سمپاتی روبرو شد. و این برای آن شهروندانی در غرب مربوط بود که بیش از یک دهه است، از جنگ و ادامه حضور نیروهای نظامی کشورهایشان ناراضی هستند، و عملا دارند بار فشار اقتصادی را در زندگی روزانه تجربه میکنند. و خارج از بار سنگین اقتصادی و فشارهای ناشی از آن، هزاران نفر از خانواده هایشان فرزندانشان را از دست داده اند، و گورستان های زیادی شاهد دفن سرباز و افرادی از این کشورها هستند که در عراق، افغانستان جان خود را از دست داده اند. مردم در اروپا و غرب با مردم در لیبی در یک احساس همدردی و انسانی قرار گرفتند. این سناریو تا اینجا و مساله انسانی را باید در آن مقطع و ساعات و روزها قرار داد. من این احساس انسانی و نجات جان انسانها را به موقعیت جدیدی که ناتو و غرب برای حملات نظامی هوایی و زمینی تدارک دیده اند، بسط نمیدهم. موقعیت جدید نیز در خود قابل تعمق و موضعگیری است. ناتو و امریکا و ائتلاف غرب بویژه فرانسه(سارکوزی) و انگلستان(جرج کامرون) در لیبی بدنبال اهداف انسانی نیستند. اکنون لیبی به صحنه یک جنگ نا منظم و غیر متعارفی بلحاظ نظامی هم تبدیل شده است. در یک دقیقه بیشتر از ده نفر از معترضین مسلح توسط هواپیماهای ناتو و ائتلاف کشته میشوند، معترضین از تجارب جنگ و فن جنگ مطلع نیستند. یک اقدام کور و برای جلب حمایت ناتو و ائتلاف روزانه جان ده ها نفر از مردم و جوانان را میگیرد. اوضاع نا مشخص و بسیار بخرنج و پیچیده ای ایجاد شده است. راه حل قیام توده ای در لیبی متاسفانه دارد فراموش میشود. این خود یک گام جدی در به عقب راندن قیام و انقلابی است که در شمال افریقا و جهان عرب شکل گرفته بود. موقعیت امروز در لیبی برای تداوم پیروزی قیام و انقلاب مضر است. کنفرانس لندن در اساس این سناریو را سازماندهی کرد که ما امروز داریم با تلخی و با بگور سپردن قیام توده های مردم و جوانان که برای رفتن دیکتاتور دیگری قذافی و برای رفاه و امنیت و آزادی بمیدان آمده بودند، را تجربه میکنیم. به نظر من اوضاع جدید و حضور ناتو ـ امریکا و ائتلاف غرب پایدار نخواهد ماند. در شمال افریقا و جهان عرب قیام و انقلاب شده است. قدر قدرتی امریکا و غرب و “نظم نوین جهانی” آنها دیگر رنگ باخته است. وقتی افول کرد که دیکتاتورهای حامی آنها فراری داده شدند. احتمال قوی این است که قذافی هم به سرنوشت مشابه صدام حسین گرفتار شود، دستگیر و یا تحت فشار نظامی و متلاشی شدن ماشین دولتی اش، فرار کند. و در میان اقوام چادرنشین ده ها قبیله که بیشترشان یاخی و از انسانیت تهی هستند، خود را قایم کند. اما مساله این است که رفتن و سرنگونی برای غرب موفقیت دراز مدتی ندارد. دلیل این مساله ساده است، مادام قیام های پی در پی در شمال افریقا و جهان عرب بردوام هستند، و مردم برای نان یعنی رفاه و امنیت و زندگی بهتر و آزادی مبارزه میکنند، با اراده و بیداری سیاسی که محصول این شرایط است، تلاش میکنند خود سرنوشت خود را بدست بگیرند. در دنیا و در این منطقه معین آرمانخواهی انقلابی با بیداری سیاسی که بر مطالبات سیاسی دخالت در سرنوشت خود و قدرت، و اقتصادی رفاه و امنیت و زندگی بهتر و عدالتخواهانه بر بستر جوامع در دنیا سایه افکنده است. اعتماد به نفس و بیداری سیاسی بیش از هر دوره دیگری در میان ما مردم افق و دورنمای روشن تری برای تغییر و ایجاد شرایط مناسب و دگرگونی و فراری دادن دیکتاتورها را فراهم کرده است. قیام لیبی هم اگر چه با یک دفورمیزه شدن  توسط قذافی از یک طرف سرکوب خونین شد و توسط غرب و ناتو به عرصه جنگ و مانور هوایی و نظامی و زمینی تبدیل شده است، دیر یا زود همچنانکه در شمال عراق در کردستان ما داریم قیام مردم و جوانان و کارگران را می بینیم، به شرایط نرمال یعنی اعمال اراده و قیام مردم باز خواهد گشت. مساله این است، بحران سرمایه داری کنونی اگر دولت های غربی(دمکراسی پارلمانی) و بورژوازی را در عمیقترین بن بست سیاسی و تلاطم اقتصادی قرار داده، و آنچه ما روزانه شاهدش هستیم، احزاب سیاسی بازیگران و صحنه گردانان قدرت هر روز شکل عوض میکنند، و با بحران “رای” و صندلی در پارلمان مواجه میشوند، این کارگران و مردم زحمتکش و برابری طلب هستند که بیشتر در صحنه سیاست و برای ایجاد سدهای محکم که البته دفاعی است، در مقابل تخریب اجتماعی دولتها و احزاب پارلمانی و بورژواها، صف آرایی میکنند.

………………………………………