دوران جدید، فرصت را دریابیم , تحولات خاورمیانه،پیامدها و مصافهای ما

دوران جدید، فرصت را دریابیم
تحولات خاورمیانه،پیامدها و مصافهای ما
(سخنرانی در پلنوم بیستم حزب حکمتیست) 


رفقا!
 
جهان و منطقه خاورمیانه و کشورهای عربی دوران جدیدی را تجربه میکنند. منظره ها بشدت عوض شده و میشوند. هفته جاری مثل هفته قبلترش نیست. همچنانکه یک ماه اخیر متفاوت از ماه قبلش است. تحولات خیره کننده ای در جریان است. تحولات انقلابی تونس و مصرو زنجیره رویدادهای کشورهای عربی، تا همینجا تعادل قوا را در سطح جهانی و منطقه ای و در بسیاری کشورها تغییر داده و سیمای سیاسی خاورمیانه و کشورهای عربی فرق کرده است. مهمترین پیامش تغییر تعادل قوای بین کارگران و مردم با دولتهای مستبد و خشن است. به زیر کشیدن دولتها با اعمال اراده کارگران و مردم به امر ممکن درکوتاه مدت تبدیل شده است.
این تحول عظیم کنونی را میتوان با مبارزات ضد استعماری در قرن بیستم و یا  فروپاشی بلوک شرق در اواخر آن قرن مقایسه کرد. به نظرم از زاویه منفعت کارگر و توده مردم محروم اثرات این تحولات مثلا با پیامدهای فروپاشی بلوک شرق مثل هم نیست و نقطه مقابل همند. آنزمان که در جمهوریهای شوروی امثال لیتوانی و استونی نیم میلیون انسان به میدان میامدند و قدرت حاکمه ضد مردمی شوروی را به چالش میکشیدند،از منظر طبقه کارگر اروپای غربی، ازمنظرکارگرمعدنچی انگلیس و اسکارگیل رهبر آنها، آن خیزشها نمیتوانست  سمپاتی را به خود جلب کند، چون به روشنی آن زمان میدیدند، آن “انقلاب مخملی جاری” زیر پرچم بازار آزاد و دکترین تاچریستی است و خانم تاچرنخست وزیر وقت در انگلیس خون طبقه کارگر را در شیشه کرده بود. در تحولات اخیر برعکس، احیای اراده کارگران و مردم علیه فقر و استبداد مطلق،  پیام آور آزادیخواهی، و در همانحال حمایت طبقه کارگر و همه آزادیخواهان دنیا را به خود جلب کرده است. میخواهم تاکید کنم، تاثیرات این تحولات مهم و بزرگ را باید دید. یک فرجه تاریخی برای کارگر و کمونیسم در سطح منطقه بازشده و پابپای آن باید جوابگوی نیازهای جدید مبارزه طبقاتی بود.دستور کار همه قدرتهای بزرگ و همه دولتهای منطقه، از اوباما تا سران کشورهای عربی، تا خامنه ای و احمدی نژاد و همه نیروهای مربوطه  و مدعی عوض شده است، آیا دستور کار ما هم عوض میشود؟ این سئوالی است که این پلنوم باید به آن جواب دهد. 
این تحولات بر عراق و ایران حوزه مستقیم فعالیت کمونیسم ما و احزاب کمونیستی ما تاثیر میگذارد. هم اکنون احزاب کمونیستی هم جنبشی و همسرنوشت ما در عراق و کردستان عراق درگیر نبردند. برای من بسیار شورانگیز بود که دیروز نوزاد بابان عضو رهبری حزب کمونیست کارگری کردستان را در اجتماع و حلقه هزاران نفره از مردم معترض سلیمانیه میدیدم، که با صدای رسا اعلام میکرد که “نیروهای نظامی و انتظامی احزاب حاکم مسلح باید برچیده شوند و به بیرون شهر نقل مکان کنند” و جالب اینکه زیر فشار اعتراض توده ای، آن احزاب مجبور شده اند بخشی از نیروی مسلحشان را برچینند. میدیدم اینبار نماینده حزب ما با اتکا به نیروی اجتماعی مردم، خواستار برچیده شدن دم و دستگاه نیروهای سرکوبگری  است که سال ٢۰۰۰ آنها با زور اسلحه و کشتن پنج رفیق عزیزمان دفاتر حزب ما و نهادهای رایکال مدافع حقوق زنان و کودکان را برچیدند. به خود گفتم ورق برگشته است. نوبت ما است.

رفقا !
 
تاثیرات این تحولات به ایران سرایت میکند. کشور ایران در دل خاورمیانه قرنطینه نمی ماند. در خاورمیانه غیر نرمال، کشور ایران نرمال را نخواهیم داشت. اگر این صورت مسئله را بپذیریم، آن وقت برای حزب و کمونیسم دخالتگر ما سئوال اینست که چگونه با ابتکار و خلاقانه اثرات این تحولات بزرگ را در راستای منفعت جنبش طبقه کارگرو آزادیخواهی  کانالیزه میکنیم.  سئوال اینست که آیا مفسر و نظاره گر خواهیم بود یا دخالتگر. طبیعی است ما باید دومی باشیم.

دلایل تاثیر این تحولات بر فضای سیاسی ایران

این تحولات بر فضای سیاسی ایران تاثیرمیگذارد به این دلایل: 
الف- دینامیسم پایه ای مبارزه علیه فقر و گرانی و علیه استبداد و اختناق که انگیزه اصلی به میدان آمدن  کارگر و مردم تونس و مصر بود و در اعتراضات مردم ایران ریشه جدی دارد، با الهام از این وضعیت در اعتراضات آتی جامعه ایران  موقعیت برجسته تری پیدا خواهد کرد.  
ب- جامعه و طبقه کارگر ایران متکی به پیشینه گرانبهای انقلاب ۵٧  و بیش از سی سال مقابله رودررو با دیکتاتوری سیاه جمهوری اسلامی، جامعه ای است زنده، پر طپش سیاسی، مستعد و پذیرای روند جدید تحولات و در جدالهای آتی آمادگی به مصاف کشیدن سرمایه و جمهوری اسلامی را دارد.
ج- تناسب قوای مساعدی که در سطح خاورمیانه به وجود آمده است، در فراهم کردن شرایط مساعدتر برای  پیشبرد مبارزه کنونی و آتی طبقه کارگر و مردم آزادیخواه ایران علیه جمهوری اسلامی و حاکمان سرمایه تاثیر جدی خواهد گذاشت. 

هم اکنون انعکاس تاثیرات این وضعیت را در هراس و نگرانی سران جمهوری اسلامی و هارت و پورت خامنه ای، احمدی نژاد، در تحرک این دوره جنبش بورژوایی سبز،و تلاششان برای احیای جنبش راکد مانده و ارتجاعیشان، در امیدهای دوباره راست و چپ بورژوایی به “پرچمهای جدید بورژوایی”و تلاش برای حک و اصلاح سبز و عرضه آن در بسته بندی جدید باید دید. در جست و خیز مجدد کمونیسم بورژوایی و تکیه آنها به پوپولیسم رشد کرده در منطقه و خاک پاشی بیشتر در چشم کارگر و مردم میتوان دید. مهتراز همه اینها در تقویت روحیه کارگر و مردم و در روانشناسی مساعدتر جامعه برای اعمال اراده از پایین باید دید. پیام بزرگ و اصلی این تحولات امید به احیای اراده انسان برای تغییر و برای ممکن کردن “ناممکنات” است. این اعتماد به نفس و این پیام در جامعه ایران هم میدمد و این بستری است که جنبش ما از آن نیرو میگیرد و ما به آنجا متعلقیم.

اگر ایران به این تحولات بپیوندد
 
اگر کشور ایران به جرگه این تحولات بزرگ بپیوندد، تحول  اساسیتری را در کل منطقه با پیامدهای بسیار عمیق سیاسی در جهان و منطقه و به ویژه در خود ایران ایجاد میکند. دلیلش صرفا   جغرافیای سیاسی حساس و موقعیت کلیدی این کشوردر خاورمیانه نیست. مهمتر وجود طبقه کارگرصاحب توقعتر و آماده ترو کمونیسم روشن بین تر به نسبت کشورهایی مثل تونس ومصر و وجود حزب کمونیستی مثل مااست. طبعا به این واقعیت باید توجه داشت که بورژوازی و طبقه کارگر ایران  با الهام  از انقلاب ۵٧ آگاهتر به منافع خود، تجربه و پختگی بیشتری دارند. سیر تحولات و جابجایی قدرت مسیر پیچیده تری را طی خواهد کرد.با شکستن قدر قدرتی جمهوری اسلامی سناریوهای مختلف به جلو صحنه رانده خواهند شد. از سناریوی آزادیخواهانه تا سناریوی سیاه هر یک محتمل است. در این میان حضور طبقه کارگر آگاه و متحد و متشکل تحت رهبری حزب کمونیستی خود ضامن اصلی تغییر اوضاع به نفع کارگران و مردم و رهایی از فقر و فلاکت و رهایی  جامعه از ستم و استثمار است.
اگر این شرایط را درست تشخیص دهیم و به وظایفمان عمل کنیم، میتوان سطح این تحولات را کیفیتا تغییرداد. اگر طبقه بورژوای ایران پیچیدگی و پختگی خود را دارد، طبقه کارگر و کمونیستهای این جامعه هم پختگی و پیچیدگی خود را دارند. یک مولفه مهم این است که در ایران بیش از هر جای دیگردر این دنیا و در این منطقه، انقلاب کارگری در چشم انداز است و هر درجه از تحول جدی سیاسی، این تصویر و افق شورانگیز را هم به جلو صحنه میراند. همین موقعیت است که طبقه کارگر و کمونیسم طبقه کارگر در ایران را در مقابل یک فرصت تعیین کننده برای ایفای نقش تاریخساز در مسیر مبارزه طبقاتی و رهایی انسان قرار داده است. طبقه کارگر و ما به عنوان تحزب کمونیستی آن با ساختن جنبش متمایز خود و با به میدان کشیدن نیروی اجتماعی طبقه کارگر و صف آزادیخواهی میتوانیم به این رسالت تاریخی جامه عمل بپوشانیم.

چه باید کرد؟
 
قبل از هر چیزابعاد این تحولات بزرگ و پیامدهای آن را باید دید و برای جنبشمان و حزبمان آن را معنی کرد. رهبران کمونیست کارگران و فعالین کمونیست و حزب ما باید متوجه باشند، دستور کار دیروزیمان امروز ناکافی است و به دستور کار جدید منطبق با اوضاع جدید نیازمندیم.از جمله:
– کمونیستها و حزب حکمتیست یک بار دیگر و فعالانه باید در وسط صحنه سیاست ایران قد علم کنیم. در جدالهای اصلی جامعه باید حضور داشته باشیم. پرچم “نه” قاطع به کلیت جمهوری اسلامی را بیش از پیش باید برافرازیم. 
– در بطن تناسب قوای مساعد منطقه ای امکان گسترش جنبش اعتراضی علیه فقرو گرانی و گرسنگی و علیه استبداد و اختناق وجود دارد. در صورت به میدان آمدن، چنین جنبشی از ما کمونیستها پرچم سیاسی و رهبری میطلبد. جنبش اعتراضی که این بار سربرآورد بر خلاف تحرک اعتراضی دو سال گذشته که تحت هژمونی سبز بود، پتانسیل و سیمای سیاسیش را نه از شکافهای درون جمهوری اسلامی و بورژوازی، بلکه بر پایه ای متفاوت از اعماق جامعه و به عنوان صدای رسای میلیونها انسان علیه بانیان گرسنگی و فقر و حاکمیت استبداد و اختناق میگیرد. ما باید در جنبش حق طلبانه آتی حضور فعال پیدا کنیم. طبقه کارگر و کمونیستها به عنوان بخش لایتجزای جنبش اعتراضی و انقلابی آتی موظف به تامین شعارها و پلاتفرم گام به گام تحرک اعتراضی  و پرچم سیاسی کوتاه مدت و بلند مدت جنبش اعتراضی پیش رو  هستند. در این راستا ما سرنگونی جمهوری اسلامی را پیش شرط هر تحول جدی اقتصادی و سیاسی در حیات طبقه کارگر و مردم خواستار پایان دادن به وضع موجود میدانیم. کارگران و مردم آزادیخواه با انداختن جمهوری اسلامی به چیزی کمتر از تامین آزادی و برابری تن نخواهند داد. در نتیجه سرنگونی جمهوری اسلامی و آزادی و برابری آن پرچم سیاسی است که طبقه کارگر و صف آزادیخواهی و برابری طلبی در جنبش اعتراضی آتی برمی افرازد و بار دیگر و در شرایط تحولات پیش رو بر آن پا میفشاریم.
– با توجه به فضای بوجود آمده در منطقه جنبشها و پرچمهای بورژوایی دیگرایران به جلو صحنه میایند. از جمله جنبش بورژوایی سبز سعی میکند در سیما و مختصات جدید و “مردم پسند تر” جنبش مرده خود را احیا کند.میخواهد خود را همسوی جنبش اعتراضی حق طلبانه معرفی کند. با کمک جناح چپ بورژوایی خود در فکر حک و اصلاح خویش هستند و در تلاش کانالیزه کردن اعتراض برحق مردم زیر پرچم ضد کارگری و ضد مردمی خود هستند. این ترفندها و هر درجه حک و اصلاح و ریاکاریشان ، نباید بتواند ماهیت ارتجاعی این جنبش را پرده پوشی کند. ما و جنبش اعتراضی کارگران و مردم با اعلام “نه” قاطع به پلاتفرم و شعار و  صف جنبش سبز، با برافراشتن پرچم سرنگونی جمهوری اسلامی و آزادی و برابری،  میتوانیم  و باید جنبش ارتجاعی سبز را هم منزوی کنیم.
– در این دوره ناسیونالیسم پروغربی چه مشروطه خواه و چه جمهوریخواه و …دوباره به تحرک درمیایند، تقابل سیاسی تیز و روشن ما نباید به آنها امان دهد.
– کمونیسم بورژوایی هم با اتکا به پوپولیسم رشد کرده در منطقه امیدواریها و فرصت مانوورهای جدید پیدا میکند، فرصتی برای خاک پاشی بیشتر در چشم کارگر و مردم خواهد داشت. تنها نقد برا و تیز کمونیستی ما میتواند، صف بندی کمونیستی را در مقابل آنها برجسته کند و موظفیم اینکار را بکنیم.

ما میتوانیم!

رفقا
 
دوره جدید و فرصت جدیدی در مقابل ما است. با کارهرکولی و با طرح و برنامه ریزی هدفمند و سازماندهی کارا کل جنبش و حزبمان را باید به حرکت درآوریم. جنبش ما و حزب ما باید مبتکر بیشترین استفاده از تناسب قوای جدید برای تحمیل عقب نشینی بر بورژوازی و دشمنان طبقاتی و جمهوری اسلامی باشد.
– ما میتوانیم رسالتمان را ایفا کنیم، اگر اوضاع را درست تشخیص دهیم و رهبری کارا و تیزبین را تامین کنیم و  پتانسیل موجود کل رهبری را بکار گیریم.
– ما میتوانیم اگرستون فقرات جنبش ما یعنی رهبران کمونیست کارگران و و فعالین کمونیست عرصه های اجتماعی در این فرصت الهام بخش مبارزات پیش رو    برای بهبود زندگی و تغییر وضوع موجود و مبتکر  بیشترین تلاش برای اتحاد وتشکل طبقاتی در محیط کار و زندگی باشند. اگر بیشترین انسجام را درصفوف خود حول سیاست و تحزب کمونیستی ایجاد کنند.
– ما میتوانیم اگر نسل جوان پرشورآزادیخواه و برابری طلب دردانشگاه و جامعه دوباره متحد ومتشکل شود و به حرکت درآیند.
– ما میتوانیم اگر پتانسیل قدرتمند جنبش کمونیستی و کارگری ما در کردستان با تمام توان بجنبد و به همراه خود جامعه را بجنباند.
– ما میتوانیم اگر گارد آزادیمان را در راستای وظایف دوره جدید خود به حرکت درآوریم و قدرت و سازمان این عرصه را در جامعه محکم کنیم.
– ما میتوانیم اگر سازمان ، امکانات و ابزارهای قابل انتخاب و قابل دسترس کردن حزب را در جامعه فراهم کنیم.
– ونهایتا ما میتوانیم اگر جنبش کمونیستی ما و هر سه حزب آن در خاورمیانه و در هر کشور حوزه مستقیم فعالیت خود با نقشه روشن، پتانسیلمان را به میدان بکشیم . مشخصا هماهنگی و همکاریهای موثر را جاری کنیم.    

و در خاتمه کلید این ممکن کردنها کسی نیست جز رهبری و اینجا عالیترین تجمع این رهبری یعنی پلنوم است. این پلنوم باید به سمت جوابگویی به این اوضاع جدید برود. این رسالت ما در این پلنوم است.
 
***
توضیح:
این نوشته بر اساس سخنرانی در پلنوم بیستم حزب حکمتیست در اواخر فوریه ٢۰۱۱ و قبل از وقایع یکماهه اخیر خاورمیانه و لیبی و سوریه و …. ارائه شده است. در نتیجه به این فاکتورهای جدید اشاره ندارد. در ضمن در جریان مکتوب کردن آن بعضی اصلاحات توسط سخنران در آن وارد شده است.
***