مختصات اصلی جامعه کردستان ، اولویتها و مصافهای پیشاروی طبقه کارگر و جنبش کمونیستی

توضیح: بخش اول این مقاله(١-٣) تحت عنوان “بورژوازی کرد، کمونیسم ملی ومبارزه طبقاتی در کردستان” قبلا در نشریه اکتبر منتشر شده است. با انتشار بخش دوم آن  اکنون  هر دو بخش را در یک مجموعه مرتبط به هم تحت عنوان “مختصات اصلی جامعه کردستان، اولویتها و مصافهای پیشاروی طبقه کارگر و جنبش کمونیستی” در دسترس خوانندگان قرار میگیرد. ڵازم به یادآوری است که این مطلب قبل از رودیدادهای انقلابی اخیر از جمله تحولات انقلابی و خیزش علیه حاکمیت بورژوازی و ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق تهیه شده است. از اینرو مستقیما به آن تحولات پرداخته نشده است. اما  این تحولات، از جمله تحولات کردستان عراق ، از یکسو بر صحت ارزیابی ما از ماهیت ارتجاعی و تحولاتی که بورژوازی کرد از سر گذارنده است و کشمکش های طبقاتی تائید میگذارد و از سوی دیگر بر تعجیل کار کمونیست ها و طبقه ما و ایجاد صف بندی  و اتحاد به مراتب قدرتمندتر کمونیستی و کارگری علیه بورژوازی و خرافه ملی  و مذهبی و کسب آمادگی برای تبدیل به نیروی اصلی در جدالهای آتی و کسب قدرت سیاسی پای میفشارد. همه کارگران و کمونیستهای جامعه کردستان را به تلاش  متحدانه برای تحقق اهداف و اولویتهای که در بخش پایانی آمده است فرا میخوانم.

 

۱-  بورژوازی کرد

 

 بورژوازی کرد در کردستان ایران دستخوش تحولات زیادی شده است. شروع این پروسه با قدرت گیری بورژوازی و ناسیونالیسم کرد در عراق شروع میشود، با به میدان آمدن دوم خرداد دیواربورژوازی کرد داخل کشوری و متولد شده با جمهوری اسلامی با احزاب قومی در اپوزیسیون  شروع به فروریزی میکند و سر انجام در سال گذشته با عروج جنبش سبز موسوی و کروبی بیش از هر دوره ای نزدیکی و اتحاد سیاسی و افق مشترک بین آنها ایجاد میگردد. سنگ بنا اصلی این نزدیکی  قبل از هر چیز ادغام و شریک شدن هر چه بیشتر  درمنافع اقتصادی بورژوازی حاکم و اپوزسیون کرد است. ثروت اندوزی و شراکت در اقتصاد کلان سراسری و محلی که  در پروسه  همراهی در طول عمر جمهوری اسلامی از جانب بخش بزرگی از بورژوازی کرد بدست آمده است و ثروت اندوزی که در سایه حکومت برایشان فراهم شده است اساس این تحولات را تعریف میکند.

این تحول مابه ازاء سیاسی و اجتماعی با خود به همراه داشته است که مهمترین آن همنوا شدن بیشتر احزاب و بورژوازی کرد با جمهوری اسلامی یا بخشی از بورژوازی ایران است. در بیست سال اخیر نیز در عراق که بورژوازی کرد نه تنها به حکومت که به یکی از بزرگترین صاحبان قدرت اقتصادی تبدیل شده است و این ثروت اندوزی “کردایتی” به بازار بزرگ دادوستد بورژوازی کردستان ایران و عراق نیز  تبدیل شده است و کل دستجات مخلتف بورژوازی کرد را از این نظر به هم نزدیک و وابسته تر کرده است. همراهی کردن بدون چون و چرا ی بورژوازی کرد در داخل ایران و در اپوزسیون  با پروژه های “سیاسی” بخش داخل کشوری جنبش کردایتی- پرو رژیمی و حمایت مستقیم و غیر مستقیم از آن از جانب احزاب ودستجات کرد بورژوا- قومی در اپوزیسیون مسلح و سنتی که با پدیده ارتجاعی موسوی- کروبی و داستان انتخابات و غیره  به بارزترین شکل ممکن خود را نشان داد، همه دال بر کوتاه تر شدن دیوار نفاقی بود که احزب کرد و بورژوازی کرد اساسا به دلیل بی بهره شدن از شراکت در چنین پروسه و موقعیتی به اپوزیسیون دولت مرکزی رانده شده بودند. یعنی سهیم شدن در اقتصاد و ساختار دولتی. این افق  و امکان امروز برای بورژوازی کرد، نه بطور کامل، اما بیش از هر زمانی  بیشتر باز شده است و به همین دلیل بخشهای مختلف بورژوازی کرد  و رهبران آن با سران و جناحهائی از خود پیکره جمهوری اسلامی احساس نزدیکی میکنند و افرادی چون خالد عزیزی و عبدالله  مهتدی  و سازمان هایشان حاضر هستند، اگر پذیرفته شوند، به رژیم و یا حداقل رسما به جناح سبز داخل کشوری بورژوازی کرد محلق شوند و مسیر برادران خود در جبهه متحد کرد و کردهای مقیم مرکز و نمایندگان کرد در مجلس اسلامی و پیشمرگان سابق مسلمان را طی و دنبال کنند. بدین ترتیب ناسیونالیسم و بورژوازی کرد در عین حال که در کلیت  خود به عنوان یک طبقه بورژوا و یک جنبش فریبنده ناسیونالیست ازهمبستگی  و قدرت بیشتر اقتصادی، مدیائی و سازمانی و دولتی  برخوردار شده است اما همزمان به عنوان یک طبقه که همواره تحت پوشش ملی بازار گرمی کرد ه است از نظر خصلت مبارزاتی و ادعای تا کنونی مبنی بر مبارزه با جمهوری اسلامی و دفاع از حق “ملت کرد” بیش از هر دوره ای بی مایه تر شده است. چنانچه این حقایق به آگاهی جامعه تبدیل گردد آن احزاب و جنبش بیش از هر زمانی  بی ربط تر به کل روند مبارزات و مطالبات عمومی در کردستان خواهند شد.

 

۲- کمونیسم ملی و خلقی در کردستان

 

جناح چپ بورژوازی و ناسیونالیسم کرد در کردستان گر چه ریشه در تاریخ چپ ملی و پوپولیست ایران دارد اما با جدائی گرایش کمونیزم کارگری از کومه له و حزب کمونیست قدیم، که نماینده فکری و اجتماعی کمونیسم و کارگر تا آنزمان در آن تجسم یافته بود، با تحولات جدی و بنیادی روبرو گردید.  آن کومه له و حزب کمونیست که ما  دو دهه پیش از آن جدا شدیم نه تنها هیچ گوشه ای از سیاست و اهداف تا آن زمان” مشترک” را بعداز ما دنبال نکرد بلکه با سرعت به عنوان “چپ ملی ” به  بستر اصلی جنبش عمومی کردایتی بورژوازی پیوست. اساس سیاست و ضدیت و فعالیت خود را علیه ما کمونیستها و سازندگان تاریخ جنبش کمونیستی و کومه له کمونیست سابق در کردستان و ایران تعریف کردند. این را مبنای بازسازی خود و تحویل گرفته شدن از سوی بورژوا- عشایر تازه به قدرت رسیده  در کردستان عراق و تحولات سیاسی ایران قرار دادند.  با این سیاستهای جدید بدون “دست و پاگیر کمونیستی” کمپین ضد کمونیستی و دروغ و تخریب از طریق میدیا و امکانات بجا مانده از خود ما علیه ما و در خطاب به جامعه پروپاگاند کردند. این رویداد و کمپین علیه کمونیستهای آن جامعه عوارض منفی زیادی بر کل جنبش چپ و کارگری در کردستان گذاشت و به تقویت ناسیونالیسم کرد و جنبش ضد کارگری و کمونیستی انجامید. به اسم کومله علیه سازندگان کومه له کمونیست جعل و شانتاژ کردند و راه را برای ناسیونالیسم درون خود هموار کردند. از هر طرف کمونیسم و طبقه کارگر در کردستان تحت فشار قرار گرفت. از طرف دیگر تحولات بورژوازی کرد، آنطوریکه در بالا اشاره شد، به ویژه بعد از به قدرت رسیدن بورژوازی  کرد در کردستان عراق و ‌همچنین تحولات داخل ایران مانند دوم خرداد توانست آن کومه له  جدید باقی مانده و فاقد  خط و سیاست کمونیستی کارگری بعداز ما را در خود ‌هضم کند .طوری که در نتیجه این سیاستها که با بنیان سیاستهای “مشترک” و کومه له کمونیست قدیم در تناقض قرار گرفت  کومه له بعداز ما را به پنج تا شش کومه له جدید و منشعب شده از هم تبدیل کرده است.

بعداز جدائی کمونیزم کارگری هر انشعابی که در کومه له صورت گرفت از موضع راست تر از خود کومه له بعداز ما مسیر جدائی را در پیش گرفتند که بیشتر آنها در سمت راست فاشیزم کرد و یا در کنار دلالان سیاسی و شاخه های از خود جمهوری اسلامی قرار گرفته اند. این تحولات  به نفع جنبش ارتجاعی قومی و به ضرر جبهه کمونیستی و کارگری تمام گردید. عوارض سیاست و عملکرد کومه له جدید، که در زمان خود به عنوان کومه له کمونیست و چپ و حامی کارگر  و ضد ناسیونالیسم و بورژوازی کرد شناخته میشد بر سر جنبش کمونیستی و کارگری در کردستان فروریخت و فعالیت کمونیستی و پیشروی و اتحاد و خود آگاهی طبقه ما را با مشکلات روبرو کرد. حجم تبلیغات دروغین و تصویر سازیهای بیشرمانه ای که آنها  بر علیه طیف وسیعی از سازندگان تاریخ جنبش کمونیستی و کارگری کردستان  در رسانه های رسمی و محافل شروع و سازمان دادند، و همچنان به آن ادامه  میدهند، چنان وسیع، شنیع و کثیف بود که تنها میتوان با تبلیعات دروغین بورژوازی پسا جنگ سردی مقایسه کرد. کم کردن آن عوارض، نشان دادن اینکه ” شاخه های متفاوت کومه له ها ”  هیچکدام ربطی به کومه له تا مقطع کنگره شش و چند هزار جانباخته کمونیست و غیره ندارند بخشی از تلاش ما و رهبران کارگری و کمونیستهای جامعه کردستان بوده است.

اما تلا شها ی تاکنونی خود را بسیار ناکافی میدانیم. ایجاد یک صف و جنبش بسیار قوی خود آگاه کمونیستی و کارگری در کردستان بخشا به خنثی کردن و طرد کامل این جریانات که با دروغ به تاریخ و جنبش گذشته ” مشترک” ما خود را گره میزنند، از جمله مبارزه جدی با  جناح کمونیزم ملی آن، که رسما شاخه کومه له “حزب کمونیست” آنرا نمایندگی میکند، امر مهم هر کمونیست و کارگری در کردستان است. کمونیزم ملی آنها همانطوری که در بیست سال اخیر ثابت شده است نقش و سیاستگذاری و فعالیتهای خود را بر این دو پایه بنیان نهاده است: سرویس دهی به ناسیونالیسم و بورژوازی کرد و ضدیت با کمونیزم کارگری حکمت و تحزب کمونیستی و رشد گرایش کمونیستی درون طبقه کارگر و بلند کردن پرچم فریب کارانه و پوپولیستی وملی “جنبش انقلابی خلق کرد” در مقابل پرچم کمونیستی جنبش طبقه کارگر کردستان. مبارزه با چپ ملی باید دوشادوش مبارزه با بوژوازی و ناسیونالیسم کرد دنبال شود.

 

۳- مبارزه طبقاتی و عروج جنبش کمونیستی

 

جامعه کردستان از نظرتسلط مناسبات سرمایه داری و گسترش و تعمیق تضاد  طبقاتی که کارگر و سرمایه دار را به عنوان دو طبقه متخاصم بطور آشکار در مقابل هم قرار داده است، جز تفکیک ناپذیری از کل مناسبات حاکم بر جامعه سرمایه داری ایران است. طی چهار دهه اخیر مناسبات سرمایه داری در کردستان بیش از پیش رشد کرده است و پا به پای آن مبارزه طبقه کارگر وارد دوره جدیدی از کشمکش طبقاتی شده و ازنظر کمی  نیزبه سرعت رشد کرده است . با وجود نبود مراکز کاری و کارخانجات بزرگ در کردستان، این طبقه در هزاران کارگاه و مراکز کار کوچک و متوسط و مشاغل متعدد در کردستان مشغول به کار هستند و همانند کل طبقه کارگر ایران با فقر و پس گرفتن دستمزد معوقه و فروش نیروی کار ارزان و نبود تشکل و حق اعتراض و اعتصاب دست وپنجه نرم میکنند و مورد سرکوب شدید جمهوری اسلامی و استثمار وحشیانه دولت و سرمایه داران کرد قرار دارند. هزاران نفر کارگر فصلی و غیر فصلی نیز به ویژه در بخشهای ساختمانی،  برق و کوره های آجر پزی در شهرهای زیادی در ایران و در برخی از کشورهای همجوارمتفرق شده و برای تامین امرار معاش نیروی کار خود را میفروشند. بخشی از این کارگران و زحمتکشان در نوار مرزی سر گرم کار هستند که تنها در یکسال گذشته بیش صد نفر از آنها بدست مزدوران جمهوری اسلامی کشته شده اند.

 

 زوال فرهنگ و سنن و مناسبات عقب افتاده و ما قبل سرمایه داری  یک داده واقعی امروز جامعه کردستان است که بورژوازی و ناسیونالیسم کرد همواره برای باز تولید آن سرمایه گذاری میکنند. تمایزات سیاسی کنونی به حکم مناسبات حاکم وشکاف طبقاتی میان کارگران و سرمایه داران بیش از هر زمانی تعمیق یافته است. پا به پای تعمیق شکاف طبقاتی و گسترش مناسبات سرمایه داری  احساس همبستگی و همسرنوشتی سیاسی و طبقاتی  هم بورژوازی کرد با بورژوازی و حاکمیت در ایران و هم طبقه کارگر در کردستان با کل طبقه کارگر ایران، در دوره کنونی بیش از هر دوره ای  خصلت طبقاتی تر و مستحکم تری به خود گرفته است.

  شفافیت بخشیدن به این واقعیت اجتماعی، دادن افق روشنتر به مبارزات گسترده طبقه کارگر، متحزب شدن  و تامین و شکل دادن به یک رهبری سیاسی روشن بین کمونیستی اهم وظایف کمونیستی ما میباشد. سازمان دادن جبهه وسیعی از مبارزه طبقه کارگرعلیه ماهیت، سیاست و وجوه مختلف فرهنگ و سیاست و داده های بورژوازی کرد و احزاب  ودولت طبقه استثمارگر  و سر انجام فراهم کردن ملزومات برای کسب قدرت سیاسی اساس ماهیت و خصلت سیاسی و استراتژی کمونیستی و مصافهای طبقه کارگر پیشرو و جنبش کمونیستی ما را تشکیل میدهد.

 در کردستان زمینه برای سازماندادن یک مبارزه رادیکال و اجتماعی علیه  کارفرماهای کرد، فرهنگ و سنن عقب افتاده ناسیونالیستی و قومی و علیه جمهوری اسلامی به عنوان دولت بورژوازی ایران  بسیار مساعد است. در راس آن سازماندهی مستقیم تشکل و اعتراض توده ای طبقه کارگر امر فوری و حیاتی ما است.

 

۴ – دو جنبش  توده ای همواره متضاد و متفاوت

 

 روند مبارزه عمومی علیه  جمهوری اسلامی  بخش تفکیک ناپذیری ازمبارزه توده کارگران و آزادیخواهان کل جامعه ایران بوده و هست. از نظر اهداف و خصلت عمومی مبارزه  برای دستیابی به آزادی، برابری ، رفاه و مقابله با استبداد، اختناق سیاسی وغیره اهم  آن همبستگی را تشکیل میدهد. نطفه های این همبستگی در قیام ۵۷  بسته شد که در آن تاریخ یک نظام بورژوا و مستبد پادشاهی سرنگون شد و درتاریخ معاصر ایران ثبت گردید. نه پروپاگاند و دروغپردازی جریان مرتجع خمینی که بر این مبنا یورش خونین سال ۵۸ را به کردستان سازمان داد و کشتار و اعدام راه انداخت، و نه سیاست ضد آزادیخواهانه و قوم پرستانه حزب دمکرات و بورژوازی کرد که بعداز آن یورش و بر بستر آن توانست ناسیونالیسم و قومی گری را سازمان دهد و رشد کند،نتوانستند بر خصلت و اهداف عمومی آن همبستگی آسیب جدی برسانند.البته جمهوری اسلامی و حزب دمکرات و بورژوازی کرد با کوبیدن بر طبل جنگ قومی و مذهبی فضای قومی و ضد آزادیخواهانه را تقویت کردند و عوارض جنایتکارانه آن را در بسیاری مناطق از جمله در شروع جنگ قومی و مذهبی و کشتار های جمعی  در نقده، رضائیه، شاهین دژ، میاندواب، قارنا ، قلاتان و غیره  بر جای گذاشته شد. اما با عروج و رشد کمونیزم و چپ در کردستان  عوارض سیاستهای ارتجاعی بر جامعه کمتر گردید و امید و همبستگی و مبارزه انقلابی گسترش یافت و  بیشتر مناطق را تحت تاثیر فضا انقلابی خود قرار داد. دولت مرکزی و حزب دمکرات و سیاستهای آنها نتوانستند  دیوار نفرت و نفاق اجتماعی عمیق و پا برجا  ما بین این همبستگی تاریخی ایجاد کنند. اینکه کردستان در همه ایران در سالهای اول قیام ۵۷ به عنوان” سنگر آزادی و انقلاب” شناخته شد، دال  بر تداوم نسیم انقلاب ۵۷ در کردستان  بود و در سطح سراسری نیز تاثیرگذاشت. ایجاد سنگر آزادی  در کردستان محصول فعالیت و مبارزه پیگیر ما کمونیستها و کارگران و آزادیخواهان کردستان و جامعه ایران بود.  سرکوب خونین  و ملیتاریزه کردن جامعه از سوی جمهوری اسلامی وشکست افق  مبارزه مسلحانه بورژوازی کرد  بخشی از جنبش “خلق کرد”( جنبش بورژوا ناسیونالیستی) را با سردرگمی و بحران روبر ساخت.در ادامه این  روند و به  دنبال تحولات درونی جریانات حکومتی  و داستان “اصلاحات” نزدیکی بیش از پیش بورژوازی کرد با بورژوازی سراسری به همراه داشت. این دگر دیسی و تحولات در بخشی از “جنبش’ همگانی  به وجود  آمد آما بر بخش دیگری از جنبش(جنبش کمونیستی وکارگری) در کردستان نیز تاثیر گذاشت. قطب چپ جامعه تحت فشار قرار گرفت  و در مقابل آن تحولات و فشارها عقب نشینی کرد. در یک پروسه چندین ساله کل این روند  منجر به تغییر تناسب قوا  اجتماعی به زیان جنبش آزادیخواهی  و چپ در کردستان گردید.

تحولات  در بورژوازی کرد و تبدیل کومه له به یک جریان چپ در حاشیه حزب دمکرات و همچنین کم کاریهای جدی خود ما کمونیستها در جامعه کردستان ما را با این واقعیت روبرو کرده است که تناسب قوای موجود به نفع جبهه ارتجاع تغییراتی کرده است. امروز اما کماکان به عنوان منطقه ای که در آن  نفوذ و قدرت کمونیزم غیر قابل انکار است و زمینه  اجتماعی رشد کمونیزم و اتحاد  صفوف کارگری همچنان یک پدیده اجتماعی و توده ای محسوب میشود میتوان  با اتکا به آن مجددا  تناسب قوا را به نفع کارگر و کمونیزم تغیر داد و جامعه کردستان را به سنگر بزرگ و محکمی برای کل جنبش کارگری و کمونیستی ایران تبدیل کرد. این قبل از هر چیز به تغیر و دگرگونی در فعالیت، آرایش سازمانی و اولویت های فعلی تشکیلات کنونی حزب ما  و مشغله  و اولویت  کمونیستها و فعالین پیشرو کارگری  در محل گره خورده است.

 

 خلاصه کنم: در کردستان همواره ما با دو جنبش  کاملا متضاد روبرو بوده و هستیم:  جنبش کمونیستی و کارگری و جنبش بورژوا -ناسیونالیستی. چیزی به اسم “جنبش کردستان “، جنبش کرد ها”، جنبش ملی”، یا “جنبش انقلابی کردستان “نداریم. این ها هذیانگوئی  تئوریک و پرچم  سیاسی فریب کارانه بورژوازی کرد و چپ پوپولیست و ملی و بازار گرمی ژورنالیست نوکر هستند. کردستان اساسا حول دو جنبش ،جنبش کمونیستی و  کارگری،  و جنبش ناسیونالیستی و بورژوائی، قابل  تعریف است. تا جائی که به مبارزه رادیکال و خواست سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی و همراهی نکردن با جناح های رژیم و وجود نفرت همگانی از حاکمیت و  به ویژه بر افراشته شدن پرچم دفاع از حق کارگر، حق زن، حق کودک، حق آزادیهای بی قید و شرط سیاسی و  مبارزه علیه خرافه ملی گرای و مذهب وغیره بر میگردد  جامعه کردستان اساسا تحت تاثیر پیشروان کمونیست و کارگری وسیاست های چپ و آزادیخوانه بوده است که در راس آن حزب کمونیست کارگری حکمتیست و کادرها و رهبران شناخته شده کمونیستی آن  قرار دارند که در  در این مبارزه تاریخ بیش از سه دهه مبارزه کمونیستی و توده ای پشت سر خود داشته و دارند. سروسامان دادن به این جنبش، ابراز وجود قدرتمندتر آن و تضعیف جنبش بورژوا ناسیونالیستی امر کمونیزم و طبقه کارگر و صف آزادیخواهان است. جامعه کردستان را باید  بر بستر آن دو جنبش عمیقا متضاد  طبقاتی بیش از پیش ‌‌قطبی ترکرد.

 

۵- سوال گرهی، آزادیخواهی یا فاشیسم؟

 

امروز جامعه کردستان ، مشخصا ‌قطب چپ و آزادیخواه آن، در مقابل یک سوال مهم قرار گرفته است. آیا “جامعه کردستان میتواند همان” سنگر انقلاب”  سال ۵٧ باقی بماند، آیا میتواند به سنگر مهمی برای یک انقلاب آزادیخواهانه و توده ای دیگر برای سرنگونی تمام ارکان جمهوری اسلامی و برای پیروزی کارگر و آزادی و خوشبختی تبدیل شود یا بر عکس مسیرعکس آنرا طی خواهد کرد”؟ سرنوشت این پاسخ به نقش طبقه کارگر، تشکیلات کردستان حزب کمونیست کارگری حکمتیست و کمونیستها و آزادیخواهان آن جامعه گره خورده است. در غیاب این نقش، به دلیل  نقش  و وجود جنبشهای  مسموم و مخرب قومی و مذهبی ،آن جامعه میتواند  به یکی از حلقه های ضعیف و به نقطه شروع یکی از سیاهترین دوران در تاریخ سیاسی کردستان و ایران  و منطقه تبدیل گردد. جمهوری اسلامی و جریانات اسلامی  و دارو دسته های بورژوازی کرد آتش زیر خاکستر این سناریو سیاه میباشند.

پاسخ  اساسی به آن به تغییر در نگاه و اولویت  و پراتیک انقلابی کمونیستها و پیشروان طبقه کارگر آن جامعه گره خورده است. در گام نخست نباید هیچ کسی از تلاش تا کنونی خود به عنوان کمونیستها و پیشروان طبقه کارگر در جامعه کردستان رضایت دهد. امروز کمونیزم و قدرت طبقه کارگر در کردستان علیرغم هر تاریخ و نقشی که داشته  در موقعیت مساعدی قرار ندارد. علاوه بر جمهوری اسلامی، نفوذ ناسیونالیسم و قومی گری کرد و جریانات تروریست اسلامی بیش از هر دوره ای فضای انقلابی و آزادیخواهی را آلوده کرده اند و تحرک دارند. اگر این روند تداوم یابد کردستان نه تنها “دروازه قدرت “و “سنگر انقلاب” برای کمونیسم و طبقه کارگر در کردستان و ایران نخواهد بود بلکه بر عکس به میدان تخت و تاز ارتجاع و جانی ترین نیروهای قومی و اسلامی تبدیل خواهد گردید.  هر دو تابلوی کمونیسم و آزادی خواهی ،  فاشیسم قومی و اسلامی  همزمان بر سر جامعه امروز کردستان آویزان است!

ما میتوانیم این اوضاع را به نفع جنبش آزادیخواهی تغییر دهیم. ما باید با تکیه بر امکانات و زمینه های موجود  جنبش خود گامهای جدی برداریم. این وظیفه هر کسی است که سرنوشت جامعه برایش مهم است و حاضر نیست جامعه را تحویل یک مشت مواجب بگیر و عقب افتاده اسلامی ضد زن و ضد بشریت بدهد.  حاضر نیست تحمل کند که بورژوازی کرد و احزاب سیاسی آن که یک سر آن سی سال است سر در آخور جمهوری اسلامی دارد و سر دیگر آن یک مشت عوام فریب  و دو دوزه باز  بورژوا و همراهان موسوی و یا امریکائی تشکیل میدهند تحت پوشش دروغین “ملت کرد” اهداف و خصلت انقلابی جامعه را  بیش از پیش از درون تهی کنند و آنرا  در راستا اهداف ضد آزادیخواهانه خود به حراج بگذارند.

 

با توجه به واقعیتهای  سیاسی واجتماعی فوق ،  و به منظورتقویت و گسترش جنبش طبقاتی و صف متحد طبقه کارگر و جنبش کمونیستی و صف آزادیخواهی در کردستان بر اجرا و پیشبرد اولویتهای زیر باید تاکید کرد. این اولویتها صرفا اولویت سازمانی و برای کمیته کردستان ما نیست، بلکه امر و اولویت هر کمونیست و کارگر و فعال سیاسی در عرصه زنان و جوانان در کردستان میتواند باشد. همه باید  نقش یک تیم  هم هدف را بازی کنیم . هدف ناکام کردن ارتجاع و  به پیروزی  رساندن جنبش خودمان و صف آزادیخواهانه و برابری طلبانه است.

 

۶ – سر خط مهمترین مصافها و اولویتهای ما در کردستان

 

 در بخشی از سند اولویتهای حزب ، مصوب کنگره چهارم، گفته ایم:

“کمونیسم در کردستان تاریخا نیروئی قدرتمند، از نظر اجتماعی ذینفوذ، و محبوب بوده است. تقویت این موقعیت و استفاده از آن به عنوان مناسب ترین شرایط در تقویت موقعیت کمونیسم و طبقه کارگر در کل جامعه ایران. به این منظور مبارزه همه جانبه علیه جمهوری اسلامی و برافراشته نگاه داشتن پرچم کمونیسم در فضای سیاسی کردستان در مقابل بورژوازی و ناسیونالیسم کرد.”

در این راستا  و باتوجه به مباحث  فوق  و به منظور تامین موقعیت  مساعد تر جنبش خود در یک دوره قابل تعریف باید  مصافها ی مشخص  نبرد  و مبارزه طبقاتی و اقدامات مشخصی  را مجدد یاداوری کرد و بر پیشبرد  فوری آنها تاکید نمود.  این عرصه ها جدید و تازه کشف شده نیستند. اما همچنان و تا زمانی که کل سنگرها را فتح نکنیم و در این میدانها به نیروی اول تبدیل نشویم هم تازه هستند و هم امر مجدد و فوری هر جریان جدی کمونیستی و کارگری. اینها امر هر کارگر و کمونیستی است که به وضع موجود و تناسب قوا فعلی رضایت نمیدهد. در این عرصه ها باید  پراکتیک انقلابی و فعالی را تقبل کرد و به نتیجه رساند.

     

١-مبازره طبقاتی کارگران و تحزب کمونیستی: قطبی تر کردن مبارزه طبقاتی موجود، تلاش جدی برای توهم زدائی بخشی از کارگران در خصوص پلاتفرمهای ضد کارگری ارگانهای “کارگری”و جناح های دولتی واحزاب و بورژوازی کرد و کارفرما و فرهنگ عقب افتاده طبقه حاکمه، گسترش بیشترنفوذ گرایش کمونیستی در میان طبقه کارگر، کمک به ایجاد تشکل یابی توده ای و تحزب کمونیستی طبقه، تلاش برای گسترش اعتراضات  جاری کارگری حول مبارزه اقتصادی و حق تشکل، اعتصاب، بیمه بیکاری، علیه اخراج و غیره. رهبری کردن و بر افراشتن افق و پرچم روشن کمونیستی و کارگری  در مبارزات جاری، تامین و تضمین همبستگی بیش از پیش طبقه کارگر کردستان و سایر نقاط در ایران.، سازمان دادن  تشکل های  توده ای متکی به مجمع عمومی و تشکل شورای کارگری  و تبدیل آن به ظرف اتحاد و مبارزه سراسری طبقه. تلاش مستمر برای تحزب کارگران و خود آگاهی طبقاتی  آنها  به عنوان سیاست  کمونیستی و اجزا تفکیک ناپذیر مبارزه طبقاتی.  تحزب کمونیستی و  اتحاد  را به عنوان هدف و رمز پیروزی طبقه  را در این دوره بیش از پیش  باید دنبال کرد.

 

۲-  سازمان حزب و سازماندهی اعتراضات: گسترش سازماندهى  حزبى در شهرها و در مراکز کارگری امر فوری حزب و جنبش ما است. قدرت و نفوذ سیاسی و اجتماعی ما  هنوز به سازمان و تحزب کمونیستی که پاسخگو مبارزه باشد تبدیل نشده است.این امر مهم را باید در بطن  مبارزه جاری و فعالیت های سیاسی و توده ای تشکیلات کردستان حزب و از جانب فعالین و رهبرانی دنبال و تضمین شود که خود مستقیما درگیر کلیه فعالیت های کمونیستی و توده ای در کردستان میباشند. سازمان حزبی در کردستان بیش از هر جای امروز به فعل و انفعالات و کشمکش های سیاسی مرتبط است و آنرا میتوان در دل آن شرایط و برای پاسخ به  شرایط خاص مبارزه سیاسی و اجتماعی  و طبقاتی سازمان داد و آنرا گسترش داد. کمیته کردستان حزب  باید آنرا تامین و تضمین کند. یکی از مهمترین کارهایش است. بدون تمرکز روی آن و  بدون در راس آن  قرار گرفتن امیدی به پیشرفت دراین زمینه نیست. ساختن یک سازمان حزبی گسترده و محکم و منضبط و آگاه به کلیه فنون امنیتی و مرتبط با رهبری  کمونیستی که در مقام رهبران سیاسی جامعه  نیز ظاهر میشوند میتواند همزمان دنبال شود ونقشه و سیاستهای  توده ای وکمونیستی را در جامعه گسترش داد و تامین کند. سازمان دادن مبارزه  و اعتراض توده ای و هدفمند نیز در چنین  مکانیزم وشرایطی ممکن تر و تضمین شده تر و واقعی تر خواهد بود. هر کارگر و کمونیست و انسان آزادیخواهی میتواند و باید بتواند در سازمان حزب ما جای خود را پیدا کند و خود را به این حزب  و این اهداف  اجتماعی و درگیر در مبارزه ات جاری متعلق بداند.  

 

٣ کارگران و کمونیست ها به بازوی مسلح خود نیاز مبرم دارند:تسریع در گسترش سازماندهی گارد آزادی به عنوان نیرو و بازوی طبقه کارگر، تلاش جدی برای مسلح کردن بخش زیادی از گارد و تضمین چهره و پتانسل نظامی طبقه کارگر و کمونیستها  در کردستان را باید جدی تراز گذشته دنبال کرد. امکانات و توجه ای که امروز به این امر مهم اختصاص داده شده و میشود غیر قابل قبول است. پیوستن جوانان به گارد آزادی و متشکل شدن حول آن ضروری و حیاتی است که باید  برای آن تلاش کنند. در تحولات پیشارو طبقه کارگر و کمونیست ها در کردستان بدون داشتن بازوی مسلح خود نمیتوانند ابراز وجود لازم را بکنند و مدعی قدرت باشند. این سازمان در این شرایط مستقل از کلیه فعالیتها و نهادهای دیگر حزبی و سیاسی و اجتماعی دنبال میشود  و سازمان خواهد یافت . فقط با رهبری و فرماندهی  گارد آزادی  در کمیته کردستان حزب در ارتباط خواهد بود و فعالیت های خود را به پیش میبرد.

 

۴- پرچم نه به جمهوری اسلامی باید همچنان دست ما باشد.سازماندهى اعتراض توده اى رادیکال و هدفمند تر علیه کلیه وجوه جمهوری  اسلامی و همزمان علیه کلیه دارودسته ها قومی و  مذهبی و سنی گری   یک امر مهم و بلاواسته و فوری ما میباشد. پرچم سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی همچنان در دست ما  باقی خواهد ماند و باید آنرا تشدید کرد. به ویژه در دوره ای که  بخش زیادی از بورژوازی و اپوزیسیون کرد در کنار شاخه سبز و “اصلاح طلب جمهوری اسلامی قرار دارند  بر افراشتن پرچم نه به کلییت جمهوری اسلامی و جناح سبز و سیاه آن حیاتی تر شده است. به میدان آوردن جنبش و ظرفیت های اجتماعی موجود با اتکا به پرچم و مطالبه آزادیخوانه و بدون توهم به  جمهوری اسلامی و خرافه مذهب و قومی گری تنها به  دست ما و همت جنبش ما ممکن خواهد شد.

 

 

۵-  احزاب بورژوازی کرد ضد منافع و اهداف اکثریت جامعه هستند:مبارزه جدیتر با کلیه وجوه بورژوازی و ناسیونالیسم کرد به عنوان یک طبقه  و یک جنبش ضد کارگری، ضد آزادیخواهی و عوام فریبی که به جز دستیابی به قدرت خود و سهیم شدن در اقتصاد و ثروت اندوزی با دولت مرکزی و فریب و استثمار طبقه کارگر و زحمتکش در کردستان هیچ چیز دیگری را دنبال  نکرده و نمیکنند باید دامنه بیشتری پیدا کند  (رویدادهای اخیر کردستان عراق را باید به عنوان  نمونه متاخر و بارز رابطه دولت بورژوا ناسونالیستی  کرد با مردم آزادیخواه و زحمتکش وماهیت ضد انسانی بورژوازی کرد و چهره ریاکارانه جنبش “کردایتی” برجسته کرد و به همه نشان داد)

 

۶- چپ ملی در کردستان به ناسیونالیسم سرویس میدهد:مبارزه قاطع با چپ ملی  در کردستان که کارگران را در چهار چوب سیاست فریبنده “جنبش انقلابی خلق کردستان” فریب میدهد و طبقه کارگر را از ایجاد صف مستقل و روشن علیه بورژوازی  و احزاب کرد و ناسیونالیسم کرد  برحذر میدارد و عملا سیاست ضد کمونیستی تفرقه افکنانه، وسکتاریستی و گرایشات ضد کارگری ملی و خلقی و متوهم به مذهب و غیره را در صفوف طبقه ما  نمایندگی و تقویت میکند را بیش پیش باید  شناساند و به نقد کشید . به ویژه این دشمنان دروغین طبقه کارگر را در صفوف طبقه کارگر  و جنبش کمونیستی  باید منزوی  گردند.

 

۷- زنان و جوانان دو عرصه  و دو جنبنش مهم ما: تلاش برای متشکل کردن و کانالیزه کردن خواست های آزادیخواهانه زنان و جوانان چه در مقابله با جمهوری اسلامی و قوانین اسلامی آن و چه علیه بورژوازی کرد و ناسیونالیسم و اسلام سنی گری و فرهنگ مرد سالارانه و ضد زن و ضد تمدن را باید  بیش از پیش جدی  گرفت  و پیشرفت در آنرا تضمین کرد. در این راستا باید کلیه نهادها و انجمن های دولتی  یا ناسیونالیستی کرد را که هر کدام زنان و جوانان جامعه را در راستا اهداف اسلامی یا ملی  و مرسالارانه بکار میگیرند افشا نمود و  تلاش کرد که این جنبشها منافع واقعی خود را بهتر بشناسند و حول  پلاتفرم  آزادیخواهانه  وواقعی خود، جنبش برابری طلبانه زنان و جنبش آزادیخواهانه جوانان و، کلا حول پرچم جنبش کمونیستی طبقه کارگر متشکل شوند و مبارزه خود را دنبال کنند.

 

۸-  طبقه  و جنبش ما  به مدیا خود نیاز مبرم دارد: در میان صدها رسانه بورژوازی و جریانات ضد حقیقت و ضد کارگری ما کارگران و کمونیست ها نمیتوانیم به این مهم بی تفاوت باشیم. دارو دسته های بورژوا و مواجب بگیر پولش را از این و آن دولت و سرمایه داران تامین میکنند  اما ما راهی جز تامین آن به وسیله نیروی اجتماعی  و دست بردن به جیب خالی خود نداریم.تامین  مدیا و سازماندهی  ابزارهای متنوع  دسترسی به جامعه و منعکس کننده صدا طبقه کارگر و کمونیزم او را نباید در این دوره و زمانه دست کم گرفت. تامین آن ممکن است . این پروژه را باید به پروژه هر کارگر و کمونیئست و آزادیخواهی در جامعه تبدیل کرد و فوری آنرا به نتیجه رساند.

 

٩ – رهبری کمونیستی. برای تحقق اهداف فوق  و کلیه  فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی نیاز به  رهبری  جدیتر و پر کارتری هست. نقش رهبران سوسیالیست و عملی در محل کار و زیست   در این راستا حیاتی است و میتوانند نقش بسیار مهمی را ایفا کنند .اما خود این هم  عمدتا در گروه  عرض اندام  یک رهبری کمونیستی همه جانبه و پرکار و سراسری  و متشکل در کمیته کردستان حزب حکمتیست میباشد.  به عنوان  رهبری مدعی قدرت و آماده تراز گذشته برای رهبری  کردن و راه نشان دادن مبارزه سیاسی و طبقاتی جاری ابراز وجود کند. در این زمینه نیاز به تغییر  جدی در شکل رهبری کردن و در مشغله های کنونی و سبک کار رهبری حزب در کردستان داریم.  نیاز به باز تعریف  و توجه جدیتر به جایگاه دها و صدها کادر و فعال کمونیست داریم که  به عنوان شورا کادرهای تشکیلات کردستان از آن نام برده میشود. رهبری سیاسی و کمونیستی  امروز ضروری است که مبتکر و مطلع و دخیل در نبرد طبقاتی باشد.  خود را بازتولید و بازسازی کند. رهبری  نیازمند است که عملا در تحقق استراتژی کمونیستی “حزب و قدرت سیاسی ” نقش ایفا میکند  ودر این دوره بیش از هر زمانی آن را مبنا فعالیت خود قرار میدهد.  کمیته کردستان  و تشکیلات کردستان ما باید از چنین موقعیت و کاراکتری برخوردار باشد.  کمیته کردستان و اعضا آن باید حول پلاتفرم و نقشه حزب در کردستان سازماندهی شود و هیچ عضو کمیته ( و حتی اعضا شورا کاردها) بدون وظیفه در این راستا نباید وجود داشته باشد.این رهبری باید متکی و در بر گیرنده نسل جوان و جدیدی باشد که در سالهای اخیر  کار علنی را شروع کرده اند. سازماندهی فوری آنها  در جایگاه واقعی خود و حضور  این نسل جدیداز فعالین کمونیست در مرکز تصمیم گیری  رهبری و فعالیت های  امروز  تشکیلات کردستان حزب یکی از شروط  مهم پیشرفت ما  و تدوام  و بازتولید رهبری کمونیستی در کردستان است. این نسل امروز بنظر من در جایگاه واقعی خود  قرار نگرفته اند. به همین دلیل نقشی که باید ایفا کنند ایفا نمیکنند.  خلاصه ما از کمیته  و سازمان و رهبرانی داریم صحبت میکنیم که  بزرگترین وظیفه کمونیستی و مبارزه سیاسی و اجتماعی بر دوش دارند که ماحصل  فعالیت آن  چه بد و چه خوب تنها به کردستان هم خلاصه نمیشود. از یکی از مهمترین سنگر کمونیزم در ایران داریم انتظارات خود را بیان میکنیم.هر کسی کمتر از این انتظار داشته باشد و یا آنرا “محلی”  یا کم بها تصور کند، یا کمتر به این بخش ازفعالیت و نیروی جنبش کمونیستی توجه نشان دهد  علاقه ای  زیادی به پیشروی کمونیزم اجتماعی  و  مکانیزم های کسب قدرت سیاسی ندارد. این غول خفته باید بیدار شود.

١٠——-

در خاتمه: روشن است که هر کدام از میدان های نبرد فوق نیاز به تدقیق و استنتاج عملی  تا آخرین حلقه اجرا و نقشه های کنکرت دارد که به سهم خود  تلاش میکنم آنرا در اختیار تشکیلات کردستان حزب قرار دهم.  بدست گرفتن آن استراتژی و تمرکز فعالیت در آن عرصه ها ، همانطوری که قبلا تاکید کردم، نه تنها وظایف مهم کمیته و تشکیلات کردستان که امر هر جمع و تشکل کارگری و کمونیستی  و فعالین مبارز زنان و جوانان در جامعه کردستان  نیز میباشد. بدون تلف وقت آنرا  باید بدست گرفت و اجرا نمود و متحدانه عمل کرد. تلاش جدی برای تحقق آنها واز این مسیر تغییر تناسب قوا به نفع  طبقه کارگر و جنبش کمونیستی جامعه کردستان به ویژه در دوره ای که همه شاهد تحولات جدید در منطقه هستیم بسیار تعین کننده است برای  سنگر بندیهای بعد ی و نبرد های بزرگتر و اما بسیار سخت و پیچیده  تر مبارزه طبقاتی  که پیشارو خود داریم.

S_zijji@yahoo.se

 

۲۰۱۱-۰۳-٢۵