مصاحبه ایسکرا با محمد آسنگران در مورد روز جهانی کارگر سال ۱۳۹۰

ایسکرا: درست یک ماه به یازده اردیبهست ( اول مه )  روز جهانی کارگر مانده است. طی یکسال گذشته تعرض به سطح معیشت کارگران و مردمی که سه برابر زیر خط فقر زندگی می کنند و مسئله حذف یارانه ها و دهها معضل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دیگر قبل از هر چیز و هر کس کارگران و خانواده های کارگری را که اکثریت مردم جامعه را تشکیل می دهند زیر منگنه قرار داده است. با توجه به این شرایط رفتن به استقبال این روز را چگونه می بینید؟.

 

محمد آسنگران: رفتن به استقبال این روز تماما بستگی به درک و اقدام فعالین و تشکلهای کارگری و احزاب و سازمانهای چپ دارد. یعنی به هر درجه ای که فعالین و تشکلهای فوق اهمیت سیاسی این روز را در شرایط فعلی کشور و منطقه متوجه باشند و خود را با آن همساز بدانند به همان درجه این روز در اذهان جامعه جایگاه پیدا میکند. البته طبق معمول مانع اصلی برای راه اندازی یک حرکت توده ای در این روز همچنان جمهوری اسلامی و ارگانهای سرکوبش هستند. اما ایران کشوری است که سالها است به چهار را حوادث و اتفاقات منطقه تبدیل شده است. سازمانها و احزاب چپ و بویژه جنبش کارگری و فعالین آن با درک و اهمیت اوضاع سیاسی اخیر در ایران و کل منطقه باید به میدان بیایند. مخصوصا فعالین و رهبران جنبش کارگری در این شرایط بیش از همیشه ضرورت دارد که نه تنها به عنوان فعال کارگری و سخنگوی کارگران در طرح خواسته های صنفی و اقتصادی٬ بلکه به عنوان سخنگویان جامعه علیه شرایط فقر زده موجود و برای رهایی جامعه از این تنگنا باید پا به میدان بگذارند. اگر روح این اوضاع به درک مشترک بخش قابل توجهی از فعالین کارگری تبدیل شود من فکر میکنم علیرغم موانع و سیاستهای سرکوبگرانه رژیم جمهوری اسلامی جامعه تکان جدی میتواند بخورد.

 

اقدام مشترک پارسال ده تشکل کارگری در ایران با وجود مانع تراشی و دستگری و پرونده سازی علیه فعالین کارگری تجربه مهمی بود و باید این الگو را وسیعتر و همه جانبه تر پیش برد.

 

تجربه مهم دیگر روز جهانی کارگر سال ۸۸ بود که پیش درآمدی شد که جامعه تکانی بخورد. بعد از این اتفاق بود که در فرصت مناسب و یک ماه بعد به دنبال مضحکه انتخابات ریاست جمهوری رژیم اسلامی و تشدید جنگ جناحهای رژیم علیه همدیگر٬ مردم در ابعادی توده ای و حتی میلیونی فرصت را غنیمت شمرده و به میدان آمدند. ممکن است آن میلیونها نفری که به خیابان آمدند اکثریت قریب به اتفاقشان حتی اخبار روز جهانی کارگر یک ماه قبلتر را هم نشنیده بودند٬ اما بخش موثر و الیت جامعه پیام کارگران و بیانیه اول مه ۸۸ که حاوی مطالبات اساسی جنبش کارگری برای جامعه بود به گوششان رسید.

همین کافی بود که امید به تغییر  بیش از پیش در جامعه تقویت شود. امسال با توجه به اتفاقات کشورهای اطراف و با توجه به اینکه خود مردم ایران قبل از این کشورها طلایه دار این حرکت نوین بوده اند٬ ممکن است ابعاد تحرک در روز جهانی کارگر بسیار فراتر از سالهای قبل باشد. این موضوع که مردم ایران قبل از کشورهای منطقه حرکت برای تغییر را آغاز کردند وهنوز نتوانسته اند کار را تمام کنند٬ امسال میتوان انتظار داشت که اول مه روز جهانی کارگر سال ۹۰ شمسی به نقطه عطفی در این زمینه تبدیل شود. همچنانکه سال ۸۸ یک ماه قبل از انتخابات خرداد٬ کارگران حرکت را در ۱۱ اردیبهشت استارت زدند. اما حرکت اعتراضی توده ای مردم در خرداد ماه و بعد از انتخابات آغاز شد. امسال به طریق اولی این موضوع مهمتر٬ عینی تر و قابل حصولتر به نظر میرسد.

 

با توجه به فاکتورهای فوق من فکر میکنم فعالین و رهبران جنبش کارگری علیرغم تفاوتهای سیاسی و فکری که با همدیگر دارند٬ اگر روح زمان خود را دریابند میتوانند حرکتی متحدانه و مبتکرانه را سازمان بدهند. فعالین و رهبران کارگری میتوانند و ضرورت دارد که به عنوان تنها آلترناتیو صلاحیتدار و حق به جانب جامعه علیه فقر و برای رهایی کل جامعه ابراز وجود کنند.

در این دوره این درک و این سیاست کلید پیشروی و ضامن پیروزیهای بیشتر در آینده کشور است. اینکه چقدر و چند درصد فعالین و رهبران کارگری با این درک و با این ضرورت خود را محق و فعال و رهبر و سخنگوی جامعه معرفی میکنند و پا به عرصه مبارزه علیه فقر تحمیل شده به جامعه و به عنوان پرچمدار رهایی کل جامعه به میدان می آیند امری است که از هم اکنون قابل پیش بینی نیست. اما ضرورت آن بیش از پیش احساس میشود. این امر مهم اکنون روی میز هر فعال کارگری و هر انسان آزادیخواه و چپ و کمونیستی قرار گرفته است. به طریق اولی این وظیفه هر عنصر کمونیستی است که در راستای جواب گویی به این نیاز تلاش کند. به هر درجه و هر کس که به این ضرورت پاسخ گو باشد به همان درجه میتواند توجه جامعه را به خود جلب و در آینده سیاسی ایران نقش ایفا کند. این امری نیست که از اول تعیین تکلیف شده باشد. این صفحه نانوشته را باید نوشت. در ضمن همینجا لازم به تاکید است که فقط با تکرار حرفهای به اصطلاح رادیکال نمیتوان این نقش را ایفا کرد. زیرا رادیکال بودن ضروری است اما تمام شرایط لازم برای پاسخ گویی به نیازهای این دوره را نمیتوان با رادیکالیسم جواب داد. یک شرط عمده برای بازی کردن در این میدان٬ نشان دادن  قدرت و به میدان آوردن بخش قابل توجهی از همین مردم فقر زده است. اگر رادیکالیسم و سازش ناپذیری امری است طبقاتی و مربوط به فهم و درک درست از اوضاع سیاسی و درجه تعلق و تعهد به راهایی جامعه٬ به میدان آوردن مردم یک هنر و درجه سیاسی بودن و جدی بودن هر فعال کارگری و سیاسی در امر رهایی جامعه را نشان میدهد.

 

 

ایسکرا: با توجه به سیر اوضاع و رویدادهای سیاسی و انقلابی در کشورهای عربی، فضایی از توقعات رادیکال و انقلابی در منطقه بوجود آمده است. قطعا باید اوضاع جاری چه در منطقه و چه در خود ایران که پیشینه دیرینه تری در اول مه های باشکوه و در اعتراض و مبارزه علیه رژیم اسلامی داشته است، تاثیر چشمگیری بر خواست و مطالبات کارگران داشته باشد. با توجه به فقر و فلاکت بی حد و حصر، نقطه امید برای تقویت حرکتهای اعتراضی کارگری و مشخصا  در اول مه امسال را چگونه ارزیابی می کنید؟.

 

محمد آسنگران: متاسفانه تحمیل فقر و وجود زندگی فلاکت بار و به قول شما بی حد و حصر٬ خود٬ یک مانع بزرگ برای به میدان آمدن وسیع مردم و طبقه کارگر است. این فاکتور علاوه بر فاکتور سرکوب و عدم امینت فردی و شغلی خود یک مانع بزرگ است. اما مردم و بویژه جنبش کارگری سلاح دیگری بجز سازمان دادن اعتراض و پا گذاشتن به میدان مبارزه٬ راه دیگری و انتخاب دیگری برای رهایی از این فلاکت به رویشان باز نیست. قطعا کسی دوست ندارد برای تامین حداقل های زندگی مجبور به مبارزه و جنگ طبقاتی بشود. اما این جبری است که نظام ظالمانه موجود و سیستم سیاسی نابرابر حاکم به مردم و طبقه کارگر تحمیل کرده است. اگر سنگر بندی محکم و مقاومت جدی در مقابل این تعرض افسار گسیخته سرمایه داران و حاکمان بر جامعه اتفاق نیافتد باید بیش از پیش شاهد به قهقرا رفتن جامعه باشیم. مردم و بویژه بخش آگاه و فعالین و رهبران کارگری بیش از هر کسی منشا این فقر و فلاکت را میشناسند. آنها میدانند با وجود جمهوری اسلامی نباید انتظار هیچ بهبودی را داشت. بنابر این مانع اصلی بهتر زندگی کردن در ایران وجود خود جمهوری اسلامی است. باید در قدم اول این مانع را از پیش پا برداشت. این امر اتفاق نمی افتد مگر جنبش کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی در ابعادی وسیع و موثر به میدان بیایند.

 

ایسکرا: به روز یازده اردیبهشت یا اول مه برگردیم. هر سال به بهانه های گوناگون رژیم اسلامی به مراسمهای روز جهانی کارگر تعرض کرده است اما کارگران علارغم توحش رژیم اسلامی برای برهم زدن این روز، توانسته اند تجمعات خود را برگزار کنند، قطعنامه های رادیکال صادر کنند و جامعه را متوجه خواست و مطالبات انسانی خود بکنند. یک اول مه متفاوت و قدرتمند تر از همیشه در گرو چیست؟.

 

محمد آسنگران: ببینید کسی که امسال و در دل انقلابات منطقه و تحولاتی که در دو سال گذشته در ایران اتفاق افتاد است٬ به دنبال مراسمهای کمی بزرگتر از سالهای قبل باشد از همین حالا برگه باخت خود را امضا کرده است. تمام بحث من این است که جنبش کارگری و فعالین و رهبران آن باید روح زمان خود را درک کنند و به عنوان سخنگویان و نمایندگان با صلاحیت و با اعتماد بنفس و حق به جانب کل جامعه برای رهایی از این دوران سخت به میدان بیایند. فعالین و رهبران کارگری باید عملا نشان بدهند که صلاحیت اینرا دارند که جامعه را به سمت رهایی هدایت کنند. و بلاخره نشان بدهند که برای اداره جامعه از هر کس و جنبش دیگری صلاحیت دارتر و محق تر هستند. این صلاحیت را تنها با تئوری درست و قطعنامه رادیکال به کسی نمیدهند. این صلاحیت را باید فعالین و رهبران کارگری در جریان و مسیر مبارزه کسب کنند. من نگران قطعنامه ها و بیانیه های که صادر میشود نیستم. این بیانیه ها را هر بخش و تشکل کارگری بنویسد اینقدر رادیکال هست که چندین قدم از اوضاع فعلی جلوتر خواهد بود. اما نگرانی از آنجا شروع میشود که کارگران و فعالین و رهبران کارگری هنوز با پز مطالبات صنفی به میدان بیایند و جامعه در سیمای آنها رهبران با صلاحیت خود را مشاهده نکند. این بزرگترین اشتباهی است که میتواند اتفاق بیفتد.

 

 

ایسکرا: سالهای گذشته بعضا شاهد برگزاری اول مه از سوی تشکلهای مختلف کارگری بوده ایم که در مواردی بصورت محدودی تشکلهای کارگری به تنهایی به استقبال این روز رفته اند. در مواردی هم چندین تشکل کارگری برگزاری این روز را فراخوان داده اند. نمونه فراخوان پارسال ده تشکل کارگر بود٬ عوامل باز دارنده در راه انداری یک اول مه توده ای کدامها است و چگونه می توان بر ضعف و پراکنده گی در برگزاری این روز فائق آمد؟ راه حل چیست و چکار باید کرد؟.   

 

محمد آسنگران: اولین راه حل و چه باید کردی که در روز جهانی کارگر باید پاسخ بدهیم و جستجو کنیم این است که میخواهیم امسال به چه مشکلی جواب بدهیم. کسی ممکن است بگوید قطعنامه رادیکال٬ دیگری بگوید قطعنامه و بیانیه پر ملات٬ آن یکی بگوید شعارهای سرنگونی و میلیتانت و غیره . من ضمن تاکید بر اهمیت همه اینها باید به صراحت بگویم که در این دوره و در دل شرایط کنونی ایران و منطقه هیچکدام از اینها را تعیین کننده نمیدانم. آنچه برای من به عنوان یک فعال سیاسی و مارکسیست مهم است درک روح زمان حاضر و پاسخ به نیازهای این زمان است. من سازمان دادن یک حرکت توده ای و همه گیر و به میدان آمدن رهبران و فعالین کارگری به عنوان سخنگویان کل جامعه را کلید پیشروی این دوره میدانم.

به این معنا اگر حتی یک قطعنامه کم ملات و یا یک بیانیه کمتر میلیتانت و بدون حتی یک شعار سرنگونی طلبانه٬ اما در نقد سرمایه و برای متحد کردن هر چه بیشتر کارگران و مردم معترض جامعه  تدوین شود و در این راستا تلاش برای به میدان آوردن یک حرکت توده ای آغاز گردد بسیار مهمتر و سیاسی تر میدانم.

 

اما علاوه بر این من فکر میکنم که حرکت متحدانه ده تشکل کارگری پارسال را باید بسیار بیشتر از این گسترش داد. آنها باید از یکی دو هفته قبل از اول مه محل و ساعت تجمع کارگران و مردم معترض را به اطلاع جامعه برسانند. سبک سالهای قبل که در آخرین ساعتها و روزهای قبل از اول مه  مراسمها و محل تجمع اعلام میشد دیگر جوابگو نیست. آن نوع اقدامات مربوط به دورانهای پیشا انقلابی و غیر انقلابی بود. اکنون که بسیاری از کشورها با انقلابات آزادیخواهانه مردم مواجه شده اند. تعدادی از دیکتاتورها ساقط شده اند و دیکتاتورهای حاکم بر ایران هم به چالش طلبیده شده اند.  جنبش کارگری و فعالین و رهبران آن امسال باید زودتر تصمیمات لازم را بگیرند و اطلاع رسانی کنند. باید جامعه را و کل جنبش کارگری را به اقدامی توده ای و همه گیر دعوت کرد.

مراکز شهرها و مکانهای پررفت و آمد مناسبترین محل برای تجمعات روز جهانی کارگر هستند. جریانات پرت و حاشیه ای که هیچ تصوری از مکانیسمهای جامعه در دوره های مختلف ندارند ممکن است از این حرکت وحشت داشته باشند و به اتخاذ تاکتیک های دهه شصت و توصیه های بی ربط و ذهنی خود که گویا خیابان بد است و باید به کارخانه برگشت مبادرت کنند. اما این جریانات را باید به حال خودشان رها کرد همچنانکه تا کنون منشا اثری نبوده اند باید همچنان در حاشیه جامعه بمانند. آنچه مهم است دیدن تحولات منطقه و رفتن به استقبال چنین روزی با اعتماد به نفس و بادرایت بالا است. کارگر و رهبران و فعالین کارگری هزار بار از سخنگویان بورژوازی محق ترند که رهبری جامعه را به دست گیرند. این پرچم رهبری را باید جامعه در روز جهانی کارگر ببیند و رهبران لایق کارگری را رهبران خود بداند.