شوخی می کنید یا جدی می گوئید؟! سخنی با “گروه کوچک” رزمندگان آزادی طبقه کارگر

مقدمه:

مقاله ۲۷ مارس “گروه کوچک” (خودشان بخودشان گفتند بنده بی تقسیرم!) رزمندگان آزادی طبقه کارگر (۱)در نقد مقاله حمید تقوائی(۲)، منرا دوباره برد به حال هوای سالهای ۵۷ آنهم جلوی دانشگاه تهران! دورانی که یک عده از جوانان پر شر و شور که صادقانه دل در راه آزادی و برابری داشتند ، کتابهای سفید بدست می آمدند در بحثها و با “کد کشی از لنین و مارکس و انورخوجه و استالین و مائو” می خواستند دنیا را به خودشان و به مردم و طبقه کارگر بازتعریف کنند. فریادهای اینان از روی استیصال ،وقتی کارگری از آنها می خواست کمی فارسی حرف بزنند تا حرفشان قابل فهم باشد، شور و شوقشان که گوئی حقیقت را مثل ارشمیدوس در وان خانه شان یافته بودند و روانه خیابانها که زودتر قبل از اینکه حقیقتشان خشک شود بدست مشتری یعنی “خلق” برسد! همه اون روزها را یادم آمد! البته فرق زیادی دارد اون روزها و این روزها! دیگر همان صحنه ها را اگر این روزها ببینیم باید بیشتر تاسف بخوریم که چگونه است عده ای پیر می شوند اما عوض نمی شوند! عوض شدن همیشه خوب نیست گاهی نباید عوض شد اما عوض شدن وقتی حرفهای قالبی و بدون محتوی را باز از زبان اون جوان پیر شده می شنوی بیشتر به حالش افسوس می خوری و این ماجرا بیشتر انسانی است تا سیاسی!

از این یادآوری که بگذرم می رسم به اصل “نقد” این “گروه کوچک” به حمید تقوائی که فکر می کنم موقع نوشتنش صد البته باید رگهای گردنشان برجسته بوده باشد و کف ملایمی هم کنار لبشان! اینها حرفشان خلاصه به شرح زیر است:

۱-       حمید تقوائی بی خود شعار آزادی و نان داده چونکه این گروه کوچک در سال ۸۳ این شعار را داده بودند و در اسنادشان هست! در واقع این عزیزان می فرمایند که هر شعاری مالکیتی چیزی دارد و شعار دهنده دیگر حتما باید سرقفلی چیزی به صاحب شعار بپردازد وگرنه با خشم انقلابی مواجه می شود!

۲-       حمید تقوائی متد ژورنالیستی، پوزیتیویستی، اپورتونیستی و لیبرالی و خورده بورژوائی دارد بخاطر اینکه شعار کرامت انسانی را مطرح کرده و نگفته که اصل ماجرا سرمایه داری دوران امپریالیزم، “گذار از قبل انحصار به انحصار” است! البته معلوم هم نیست که چرا این “گذار” هنوز بعد از بیش از صد سال هنوز “گذار” مانده که شاید به این برگردد که چون اون موقع ها لوکزانبورگ و لنین اینطوری گفتند و چون مرده اند و اون موقع گذار بود و چون اینها دیگر مقاله ننوشته اند پس اینها که رزمندگان باشند مجبورند همانطوری “گذار” بدانند !

۳-       بنا به “ادله بالا” حمید تقوائی اپورتونیست است و نتوانسته “تبیین” بدهد و آنها که تبیین می خواهند باید به گروه “کوچک” رزمندگان بپیوندند!

فکر می کنم اصل حرف این عزیزان همین چند تا باشد! شاید بهتر بود اینها هم یاد می گرفتند حرفشان را خلاصه بزنند و تیتیر و سوتیتیر هم بگذارند تا کار برای خواننده ساده تر شود.

فکر می کنم بحث این عزیزان را فقط از دو بعدش شاید جدی بگیریم ارزش داشته باشد و آن بحث رابطه مفاهیم سوسیالیستی با مفهوم کرامت انسانی باشد. بقیه بحث ایشانرا من یکی جدی نمی گیرم!

 

(۱)آیا تاکیید بر کرامت انسانی یک موضع لیبرال و راست است؟

چه شواهدی تایید می کند این ادعا را که تاکیید بر کرامت انسانی در جهان معاصر، یک شعار و خواست لیبرال است؟ کدام جنبش راست یا لیبرال(اگر واقعا جنبشی را بیابیم!) این شعار را دارد الان در دنیا نمایندگی می کند؟ همین دیروز بود در بحثی با هواداران حکمتیستها دیدم اینها می گویند: “موسوی و کروبی هم می توانستند شعار حکومت انسانی را بدهند!” سئال از ایشان هم همین بود که بالاخره آیا موسوی و کروبی یا گرایشی دیگر در راست، این شعار را داد یا نه؟! خیلی ساده، آن رفیق حکمتیست از پاسخ به این سوال من تفره رفت! حالا هم من تکرار می کنم که شعار حکومت انسانی یا خواست کرامت انسانی را چه گرایش راستی در دنیا دارد مطرح می کند و چرا راست و لیبرالها نمی توانند این شعار را مطرح کنند؟

اجازه بدهید یک بخش از نوشته حمید تقوائی را بیاورم(۲):

“…. بلند کردن پرچم انسانیت یک ضرورت عینی و پایه ای انقلابات دوره ما ، دوره پساجنگ سرد و دوره نظم نوین جهانی سرمایه است. سرمایه داری همیشه ضد ازادی و ضد برابری بوده است اما امروز این ویژگیهای سرمایه داری تا مقابله صریح با انسان و انسانیت “ارتقا” یافته است. سرمایه داری دوره حاضر حتی از ادعاهای لیبرالی اش تماما دست شسته و مذهب و قومیت و عقب مانده ترین تابوها و دگمها و تعصبات قرون وسطائی را به مرکز سیاست و فرهنگ جامعه رانده است”

حزب کمونیست کارگری و حمید تقوائی می گویند که سرمایه داری در جهان معاصر توان دادن آزادی، توان دادن برابری، توان دادن نان و شادی و توان پاسخگوئی به مسئله اصلی انسانرا از دست داده. کرامت انسان و ارزشهایش چه مادی و چه معنوی در تناقض با ذات بهره کشی سرمایه قرار دارند. حزب کمونیست کارگری ایران حل مسئله انسان و کرامت انسانی را به پایان دادن به نظام سرمایه گره می زند. این کجایش “لیبرالی و خورده بورژوائی” است؟ مگر اینکه “رزمندگان” ما مدعی باشند که لیبرالیزم و سرمایه داری توان پاسخگوئی به مسئله انسانرا دارد که این خیلی بد می شود!

اتفاقا انقلابهای معاصر خاورمیانه به رغم اینکه هنوز حرفهاشان کامل نیست و در اولین قدمها هستند در عمل بین مفاهیم آزادی و نان و مفهوم کرامت انسانی بطور اعم پیوند زده اند و شعارشان در خیابان نشان می دهد که ضرورت زمان این ملیونها نفر را متقاعد کرده که بیش از مفاهیم آزادی یا نان، این کلیت انسان است که جامعه باید برویش برگردد و انسان محور شدن جامعه دقیقا شعاری است که جامعه کنونی با دیدن سودمحور بودن نظام سرمایه دارد فریاد می زند.

در واقع شعار کرامت انسانی یا حکومت انسانی شعاری است در مقابل آنچه هسته اصلی نظام سرمایه تا بحال به بشر عرضه کرده و آن سودمحور بودن است. از دید من رادیکالتر از این نمی شود مسئله را آن انسانی که در خیابان با پوست و گوشتش درد نظام سرمایه را دیده به زبان بیاورد البته این “رزمنده” ما مثل آن سالهای اول انقلاب را عصبانی می کند!

(۲)داستان “تبیین” وضع موجود!

“رزمنده” طبقه کارگر مدعی است که “تبیین وضع موجود را باید از طریق مفهوم اصلی “گذار به سرمایه انحصاری” انجام داد!

ظاهرا این “رزمنده” با خود سرمایه داری و مناسباتش کاری ندارد، درد اصلیش “گذار به انحصار” است! اولا لازمست این عزیز توضیح دهد که این “گذار” چرا تمام نشده و کجاها هنوز مرحله “گذار” ادامه دارد؟! آنچه دوران معاصر را کاملا مشخض می کند اتفاقا اینست که سرمایه کاملا انحصاری و کاملا جهانی شده و در نتیجه اش مسئله انسان معاصر هم بسیار جهانی تر و مشابه تر از همیشه! اینست که آنچه در خاورمیانه فریاد می شود در ویسکانسین آمریکا هم فهمیده می شود و تکرار می شود!

دوما کدام نحوه برخورد و متودولوژی رادیکالتر است؟

آیا اینکه بگوئیم کل نظام سرمایه در هر شکلش، چه انحصاری و چه غیر انحصاری، چه نوغ غربیش و چه نوع “جهان سومیش” باید برود؟ یا اینکه مثل “رزمنده” پا توی یک کفش کنیم که مسئله اصلی “گذار” است بین قبل انحصار و انحصار؟

خودتانرا جای کارگری بگذارید که در ایران حقوقش را نمی دهند، مانع زندگیش می شوند سرکوبش می کنند کوچکترین حق یعنی حق جشن گرفتن اول ماه مه را ندارد، تشکیلات نمی گذارند بسازد حزب که حرام است….اگر “رزمنده” او بیاید دوباره و برایش توضیح دهد که مسئله “گذار است” اون کارگر چه خواهد گفت؟ اگر فرصتی باشد که من یا حمید تقوائی حرفمانرا به اون کارگر بزنیم، اون کارگر بیم ما و اون “رزمنده” کدام را انتخاب خواهد کرد؟ من فکر می کنم اون کارگر و هر آدم عاقلی که این دنیا را فهمیده باشد خواهد گفت که مسئله من “امپریالیزم” بمثابه بالاترین مرحله انحصار نیست. مسئله من خود استثمار است. مسئله من اینست که آزادی و برابری و شادی و زندگیم نباید در گروی نظام استثمار انسانها باشد چه شکل غربی فوکولیش چه شکل بازاری و تسبیح بدستش. چه شکل “انحصاریش” چه شکل ماقبل انحصاریش!

“تبیین وضع موجود” وقتی رادیکال مطرح شود خود سرمایه داری را هدف می گیرد و حل کلیت مسئله انسان در همه ابعاد هزار لایه ایش را به حل نهائی آن. این می شود کار کمونیست مداخله گر که این پیوند را تبدیل کند به یک اراده سیاسی قابل فهم برای همه. کاری که حمید تقوائی و حزبش می کنند و “رزمنده” آنرا بر نمی تابد!

 

خلاصه:

“رزمنده” طبقه کارگر مدعی است که حمید تقوائی دارد “فقط” به چشمهای طبقه کارگر خاک می پاشد!:

فقط و فقط دارد به چشم کارگران کمونیست در مورد ماهیت عصر امپریالیسم خاک میپاشد.”

برعکس من مدعی هستم که کمونیزم کارگری بزرگترین خدمتش به طبقه کارگر و کلیت جامعه همین بود که مسئله اصلی جامعه یعنی آزادی و برابری و نان و زندان نشدن و اعدام و سنگسار نشدن و تحقیر نشدن را به نفی کلیت نظام سرمایه در هر شکلش پیوند زد. اینکار را چپ سنتی و مالیخولیلئی نکرد و بر عکس از چپ موجودی عجیب و غیر قابل فهم ساخت که زیر عینکی ضخیم و سبیل کلفت و پشت کتاب سفیدش و اوراد نامفهومش پنهان می شود تا ترس واقعیش را از کارگر و مردم پنهان کند.

گلایه های “رزمنده” کوچک ما از حمید تقوائی از نوع گلایه های آن چپ سنتی و حاشیه کشیده شده و تکرار کننده اوراد بی حاصل است. قابل فهم است البته اما کنار این گلایه ها نشستن، وقت تلف کردن بزرگتری است! العاقل یکفیه الاشاره!

 

منایع دیگر:

(۱)تحریف و تبیین اپورتونیستی حمید تقوائی از جنبش “نان،آزادی، سوسیالیسم” – رزمندگان آزادی طبقه کارگر

http://www.azadi-b.com/J/2011/03/post_3.html

(۲)حمید تقوایی: نان، آزادی، کرامت انسانی!

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/40-hamid-t/5839-b.html

(۳)سعید صالحی نیا:بحثی در موضوع شعار آزادی، برابری و  حکومت (جمهوری )انسانی- ۱۰ نوامبر ۲۰۰۹

http://www.rowzane.com/0000-2009/e-m11/12-said.htm

(۴)سعید صالحی نیا:پاسخ به رفیق  نسان نودینیان و درخواستش در مورد نبردن شعار حکومت انسانی به کنگره هفتم حزب کمونیست کارگری ایران-۲۸ نوامبر ۲۰۰۹

http://www.rowzane.com/0000-2009/e-m11/28-said2.htm