دخالت نظامى را بعنوان تلاش دیگرى براى سرکوب انقلاب در لیبى باید محکوم کرد ( یک کامنت چند خطى در فیس بوک )

به نظر من هم نمونه لیبی از پیچیدگی خاص خودش برخوردار است . اگر مانند یک فیلم سینمایی موضعمان را بر صحنه آخر فیلم که قهرمان فیلم کسی را نجات میدهد استوار کنیم و برای عمل قهرمان دست بزنیم ٬ در بهترین حالت فقط یک موضع احساسی گرفته ایم و بس . برای کسیکه سیاسی است و میخواهد از کل ماجرا درس بگیرد دیدن کل سناریوی فیلم مهمتر است . به قول کورش در لیبی مانند بقیه کشورهای عربی مردم به شکل دیگری بر علیه قذافی به میدان آمده بودند . کم کم قهرمان آخر صحنه با دخالتهای سیاسی و دیپلماتیک و نظامی سناریو را طوری چید که به قهرمان صحنه آخر تبدیل شود به شکلی که از چپ تا راست برای این از خود گذشتگی و انسانیتش کف بزنند.
اگر فیلمهای هندی قادرند نقش اول فیلم را با هر گنده کاری به خورد بیننده بدهند ٬ بیننده را به گریه و شادی بیندازند و از هر شخصیتی قهرمان بسازند ٬ امروز مدیای غرب در مورد انقلابات شمال آفریقا همین کلاه را سر مردم و به طریق اولا چپ جهانی کرده است . افتادن به دام صحنه آخر فیلم و اوکی دادن به دخالت نطامی و گرفتن یک موضع احساسی چیزی جز ساده اندیشی چپ نیست .
یک نکته دیگر اینکه لیبی را با افغانستان زمان طالبان نمیشود مقایسه کرد . در افغانستان جنبش انقلابی و یا انقلابی در کار نبود . طالبان حکومت میکرد و میکشت و جامعه را به ١۴٠٠ سال پیش برگردانده بود . محکوم کردن جنگ دو تروریسم معنی نداشت . در لیبی امروز انقلابی در حال شکل گرفتن بود و غرب کل سناریو را به نفع خودش تاکنون عوض کرده است . رسیدن تانکهای قذافی به حاشیه شهر بنغازی نتیجه دستکاری کردن سناریو از طرف همین قهرمان آخر فیلم بود . اگر در افغانستان جنگ دو نیروی ارتجاعی بود ٬ اینجا شاهد صف دو نیروی ارتجاعی بر علیه یک انقلاب هستیم . یکی با توپ و تانک و دیگری با قهرمانسازی از خود .
بالاخره این سوال مطرح میشود که نقطه شروع برای گرفتن یک موضع درست کجاست؟ به نظر من نقطه شروع برای یک موضع درست خود انقلاب و دشمنان انقلاب در هر رنگ و لباسی میباشد . کی با شمشیر به جنگ انقلاب آمده است و کی با پنبه هیچ چیز از تلاش هر دو برای سرکوب انقلاب به روشهای خاص خود کم نمیکند . این جنگ و دخالت نظامی مانند هر تلاش دیگری برای سرکوب انقلاب باید محکوم شود.